مصاحبه روزنامه ایران با دکتر فوزی، درباره جایگاه «وفاق ملی» در سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)
وفاق ملی بدون عدالت اجتماعی پایدار نخواهد بود

روزنامه ایران برای بررسی «جایگاه وفاق ملی در سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)» با دکتر یحیی فوزی، استاد علومسیاسی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی به گفتوگو نشست. او معتقد است حضرت امام(ره) با نگاهی واقعگرایانه به بافت متنوع جامعه ایران، بر آن بود که بدون اجماع ملی، انسجام و اقتدار ملی ممکن نیست. بنابراین از نگاه ایشان، «وفاق ملی» یک ضرورت عقلانی و استراتژیک برای بقای ایران است. متن این گفتوگو از نظرتان میگذرد:
د
جناب دکتر فوزی، در منظومه فکری حضرت امام خمینی(ره)، وفاق ملی چه جایگاهی دارد؟
حضرت امام خمینی(ره) وفاق ملی را امری «فانتزی» نمیدانست؛ بلکه آن را ضرورتی دینی، عقلانی و سیاسی برای بقا و اقتدار نظام اسلامی میشمرد؛ ضرورتی که همچنان در شرایط امروز نیز کارآمد و الهامبخش است. «وفاق ملی» در اندیشه سیاسی امام(ره) نه تنها به مثابه یک «راهبرد سیاسی» در دوران انقلاب، بلکه به عنوان سنگبنای پایداری نظام اسلامی در دوران تثبیت بود. حضرت امام(ره) با درکی واقعگرایانه از جامعه ایران که سرشار از تنوع قومی، مذهبی و فکری است، بر این باور بودند که تنها از رهگذر توافق جمعی و پذیرش تنوع میتوان به انسجام و یکپارچگی رسید.
«مردمسالاری» و «وفاق» در مشی عملی حضرت امام(ره) در چه نسبتی قرار میگیرند؟
در عرصه عمل نیز امام(ره) توانست با شعارهایی همچون «همه با هم» و «ید واحده باشید» گروههای سیاسی متضاد، اقشار گوناگون اجتماعی و حتی منتقدان را بهسوی وحدت و همبستگی در مسیر پیشبرد انقلاب فرا بخواند. این وفاق نه یک تاکتیک موقت، بلکه ضرورتی دینی، عقلانی و اخلاقی در نگاه ایشان بود؛ ضرورتی که مردمسالاری را به ستون فقرات وحدت ملی بدل میکرد. از نظر ایشان، بدون مشارکت همهجانبه مردم و احترام به نقشآفرینی آنان، هیچ وفاقی دوام نخواهد داشت.
در نگاه حضرت امام(ره) «مردمسالاری» ابزار تحقق وفاق است؛ یعنی مردمسالاری نه فقط برای مشروعیتبخشی به نظام سیاسی، بلکه بهمثابه مکانیزمی کارآمد برای حل منازعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی طراحی شده است. امام «جمهوریت» را نه در تقابل با اسلام، بلکه در امتداد آن میدید. ایشان باور داشت که ارجاع اختلافات به رأی مردم، بهترین راه برای گذر مسالمتآمیز از تنشهای اجتماعی است. نقطه اوج این تفکر را میتوان در رفراندوم جمهوری اسلامی دید؛ جایی که حضرت امام(ره) بهرغم تأکید بر اسلامی بودن نظام، تعیین آن را به مردم واگذار کرد. در واقع، وفاق در اندیشه امام، بدون بهرهگیری از بستر مردمسالاری، نه ممکن بود و نه مشروع.
در سیره سیاسی حضرت امام(ره) «وفاق ملی» با «عدالت اجتماعی» چه فصل مشترکی دارند؟
اگر «عدالت اجتماعی» را تحقق حقوق الهی و قراردادی افراد جامعه بدانیم؛ از نگاه حضرت امام(ره) وفاق ملی بدون عدالت اجتماعی پایدار نخواهد بود. وفاق ملی زمانی تحقق مییابد که همه اقشار جامعه، فارغ از موقعیت مذهبی، قومی یا سیاسی، احساس کنند حقوق آنان در ساختار حکومتی رعایت میشود. لذا تأمین و تحقق حقوق الهی مانند کرامت انسانی، آزادی، حق تعیین سرنوشت، حقوقی ذاتی و همچنین حقوق قراردادی (نظیر حقوق مندرج در قانون اساسی که با رأی مردم تعیین شده) پیشنیاز و محور هرگونه وفاق ملی پایدار محسوب میشود.
آیا میتوان از اندیشه امام خمینی(ره) الگویی نظری برای «وفاق در جامعه متکثر» استخراج کرد؟ این الگو چگونه «وحدت» را با به رسمیت شناختن تنوع و تکثر حفظ میکند؟
بیتردید، منظومه فکری امام خمینی(ره) قابلیت ارائه الگویی نظری و بومی برای تحقق وفاق در جوامع متکثر را دارد. این الگو بر دو پایه «شناخت واقعیتهای جامعه ایران» و «اتکا بر بنیانهای دینی و عقلانی اسلام» استوار است. امام خمینی(ره) بهدرستی جامعه ایران را ترکیبی از قومیتها، مذاهب، زبانها و جریانهای فکری گوناگون میدانست. از مارکسیستها و لیبرالها تا اقوامی چون کرد، بلوچ، ترکمن، عرب و لر، همگی جزئی از بافت متکثر ایران هستند. تنوع مذهبی نیز (اعم از شیعه، سنی، زرتشتی، مسیحی و یهودی) از دیگر واقعیتهای بنیادین جامعه ایرانی است. امام خمینی(ره) ساختار جامعه ایران را با همه لایههای متنوع آن بهدرستی شناخت و تنوع قومی، مذهبی، زبانی و حتی سیاسی را تهدید تلقی نکرد. از نگاه ایشان، همین تکثر، اگر در مسیر اهداف ملی جهتدهی شود، سرمایهای برای قدرت ملی خواهد بود. او بهجای حذف یا سرکوب تفاوتها، بر همگرایی حول «منافع مشترک» و «دشمنان مشترک» تأکید میکرد. اینها نشان میدهد که وفاق از دیدگاه امام، یک ضرورت اخلاقی، عقلانی و استراتژیک برای بقای ایران است. ایشان با اتکا بر منابع قرآن، سنت پیامبر(ص) و تعالیم اهل بیت(ع) و آیه «وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» بر به رسمیت شناختن تفاوتهای قومی و فرهنگی برای رسیدن به تعامل و تعارف تأکید داشت.
علاوه بر اینها، مفهوم «وحدت در عین کثرت» در سنت فلسفی و عرفانیمان، بویژه در نگاه نوصدرایی، جایگاه محوری دارد. این دیدگاه، اجازه گفتوگو، تفاوت و تنوع را در دل انسجام و وحدت میدهد. همه انسانها را تجلیات الهی میداند و بر مدارا و همزیستی تأکید میگذارد. در فقه و اصول شیعی نیز مفاهیمی همچون «عقل عملی»، «مصلحت نظام» و «قاعده اهم و مهم» به عنوان ابزارهایی برای حفظ وفاق اجتماعی مورد توجه هستند.
چگونه منظومه فکری حضرت امام را به زبان امروز ترجمه کنیم تا هم برای نسل جوان مأنوستر شود و هم پاسخگوی پیچیدگیهای سیاسی کنونی باشد؟
اندیشه حضرت امام(ره)، نه یک خاطره تاریخی، بلکه گنجینهای راهبردی برای امروز ما ست؛ بهشرط آنکه با زبان زمانه و مخاطبشناسی دقیق، بیان شود. برای نسل امروز که با پیچیدگیهای جدید اجتماعی، رسانهای و جهانی مواجه است، باید اندیشه امام را با زبانی معاصر و کاربردی بازخوانی کرد.
روح اندیشه امام(ره) در بحث ضرورت وفاق اجتماعی مبتنی بر سه اصل است: «لحاظ کردن تفاوتهای فرهنگی- اجتماعی»، «تأکید بر حقوق قانونی و دینی مردم» و «بهرهگیری از گفتوگو و اجماعسازی برای ایجاد انسجام اجتماعی». این سه اصل، همچنان میتوانند راهگشای چالشهای امروز ما شوند و به زبان نسل امروز تبیین شود؛ چرا که این اصول و ارزشها فرازمانی است.
بــــرش
آیا وفاق ملی در اندیشه امام(ره) به معنای «اجماع اجباری» است؛ یا امکان گفتوگوی میانفرهنگی، تعاملات فکری و سیاسی در آن پیشبینی شده است؟
یکی از ارکان مهم وفاق ملی پایدار «اجماعسازی» است و اجماعسازی مبتنی بر «گفتوگوهای میانفرهنگی»، «تعاملات فکری» و «مدارای سیاسی» است. این سیره امام خمینی(ره) در دهه اول انقلاب در هنگام تعیین نظام سیاسی و تدوین قانون اساسی و حتی در مواجهه با مخالفان و منتقدان به خوبی مشهود است. به همین دلیل بود که حضرت امام(ره) در دهه اول انقلاب از مناظرههای تلویزیونی بین گروههای مخالف و موافق (تا زمانی که آنان به اقدامات خشن روی نیاورده بودند) حمایت میکردند و اجماعسازی را از طریق این گفتوگوها پیش میبردند و داور نهایی را رأی مردم میدانستند. همین اجماعسازی بستری شد تا نظام سیاسی و قانون اساسی با آرای اکثریت قاطع تصویب شود و مردم در بحرانهای مختلف در کنار نظام سیاسی بایستند/پایان
منبع: روزنامه ایران
خبرنگار: فاطمه زارع پیرحاجی
نظر شما :