«امیرالمومنین (ع) در اشعار اقبال لاهوری»

۰۸ آذر ۱۳۹۳ | ۱۳:۵۲ کد : ۸۶۰۵ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۹۴۲۲
«امیرالمومنین (ع) در اشعار اقبال لاهوری»

مرکز تحقیقات امام علی (ع) بیست و هشتمین نشست علمی خود را با عنوان «امیرالمومنین (ع) در اشعار اقبال لاهوری» در روز دوشنبه سوم آذرماه با سخنرانی اندیشمند پاکستانی پروفسور افتخار حسین عارف رئیس موسسه فرهنگی اکو در تالار اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کرد.

 
حسین عارف در این نشست که با حضور اندیشمندان، اساتید و محققان برگزار گردید به پژوهش‌های اسلام‌شناسی در دهه دوم قرن 21  و پیدایش دو نقطه عطف در آن اشاره داشته و گفتند: یکی از نقاط عطف تحول در حوزه ادبیات بوده است،  در این حوزه دو جریان مهم اتفاق افتاد که نخستین آن پیدایش جریان مدرنیسم بود و نمونه‌های بارز آن ویرجینیا وولف، جیمز جویس، لارنس، سارتر، کامو و تی‌.اس.الیوت  و در کشور ایران  نیما یوشیج است.


 
وی ادامه داد: نهضت دوم در حوزه ادبیات با عنوان «پیشرفت» نمونه‌های شاخصی مانند کورگی داشت. نهضت مدرنیسم درحدود سال 1914 و نهضت پیشرفت در حدودسال 1917 آغاز شد. از نمونه‌های دیگر نهضت پیشرفت با مایا کوفسکی، لورکا، ناظم حکمت و نرودا در خارج از کشور و در ایران احمد شاملو بود. 
رئیس موسسه فرهنگی اکو با بیان اینکه هیچ یک از این نهضت‌ها به شعرایی که از طریق مذهبی می‌خواستند احساساتشان را نشان دهند توجهی نداشت گفت: در این میان شاعری مانند شهریار مورد توجه قرار نگرفت، با این وجود شاعری که هر دوی این نهضت‌ها را کنار گذاشت و تلاش کرد از طریق مذهب احساساتش را بیان کند محمد اقبال لاهوری بود. او مغرب زمین را تحلیل کرد و اندیشه آن را کنار گذاشت و سعی کرد مسیر دیگری را در پیش بگیرد .
 
وی تاکید کرد: اقبال در اشعارش می‌گوید که تحت تاثیر غرب قرار نگرفته و مبهوت دانش فرنگ نشده، بلکه از خاک مدینه و نجف الهام گرفته و آن را سرمه چشم خود کرده است. اقبال لاهوری فیلسوف، شاعر، و اصلاح‌طلبی بود که علیرغم تحصیل در غرب تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار نگرفت و پایبند به اعتقادات اسلامی و باورهای دینی بود .
  خیره نکرد هرگزم جلوه دانش فرنگ سرمه دیدگان من، خاک مدینه و نجف



وی با اشاره به اینکه اسلام و قرآن، الهام بخش اشعار اقبال لاهوری بوده تصریح کرد: هدف اصلی اقبال زنده‌کردن جوامع اسلامی براساس آیین اسلام بود. اشعار او نیز مسائل عمده دوره‌ای که او در آن زندگی می‌کرده را شامل می‌شد. همزمان با دوره اقبال لاهوری مورخانی مانند مارکس و وبر درباره مشکلات اجتماعی نظریاتی را مطرح می‌کردند. در آن زمان دو گروه محقق وجود داشتند که گروه نخست اسلام‌گرایانی بودند که به اصول اسلامی پایبند بودند و گروه دوم نیز دانشمند غربی که می‌خواستند به صورت علمی به مسائل نگاه کنند .
 
رئیس موسسه فرهنگی اکو، در ایران افرادی مانند دکتر علی شریعتی جوهر فکری مغرب‌زمین را درک کردند و سعی کردند مسائل اسلامی را در آن چهارچوب قرار بدهند. شریعتی در آن دوره تحت تاثیر کارهای اقبال لاهوری قرار گرفت و حتی یک کتاب با عنوان «ما و اقبال» نوشت. همچنین کتاب «فاطمه فاطمه است» شریعتی بسیار تحت تأثیر نظریات اقبال بوده که نمونه بارزش مجموعه شعری است که اقبال لاهوری درباره حضرت فاطمه(س) سروده است .
 
وی گفت: در تاریخ اسلام شعرای بسیاری به زبان عربی مانند دعبل خزاعی، حسن‌بن ثابت، ابراهیم زبیر و ... درباره ائمه اطهار (ع) شعر سروده‌اند. تعداد بسیاری از شعرهای فارسی زبان نیز درباره اهل بیت سروده شده که از مشهورترین آن می‌توان به ترجیع‌بند محتشم کاشانی درباره امام حسین(ع) اشاره کرد .
 
حسین عارف با اشاره به این که در قرن بیستم اشعار بسیاری درباره امیرالمومنین و امام حسین (ع) سروده شده است گفت: شهریار از جمله شاعرانی بوده که در این زمینه اشعار مشهوری داشته است. اقبال لاهوری هم درباره امیرالمومنین (ع) اشعار فارسی بسیاری داشته و شعرهای فارسی او بسیار بیشتر از شعرهایش به زبان اردو است .
 
وی ادامه داد: اقبال از زبان فارسی بیشتر استفاده کرد  چون می‌خواست جمعیت بزرگتری از جهان اسلام بتوانند اشعارش را بخوانند. در آن دوره زبان فارسی در شبه قاره هند، آسیای میانه و کشورهای مختلف رواج داشت. در واقع آن زمانی که مسلمانان به شبه قاره هند پا گذاشتند زبان فارسی، زبان درباری و اشراف بوده است .
 
وی تاکید کرد: نگارش درباره اهل بیت (ع) به زبان فارسی در شبه قاره هند بسیار رواج داشته و به طور مثال امیرخسرو دهلوی اشعار بسیاری درباره امیرالمومنین سروده است. عثمان مروندی نیز از دیگر شعرایی است که درباره امیرالمومنین (ع) شعر سروده است، و  اقبال در چنین محیطی زندگی می‌کرده و از آن متاثر بوده است، نظر جدی اقبال این بود که اگر می‌خواهیم در جهان به رستگاری برسیم باید خودمان را وقف اهل بیت علیهم السلام و پیامبر اکرم صلوات ا.. علیه و آله کنیم.  
 
 

رئیس موسسه فرهنگی اکو با اشاره به مجموعه شعر اقبال درباره حضرت فاطمه (س) گفت: اگرچه اقبال لاهوری اهل تسنن بوده اما مجموعه شعری درباره حضرت فاطمه (س) دارد و به نظر می‌رسد که از حدیث کساء برای سرودن آن الهام گرفته و در این اشعار حضرت فاطمه (س) محوریت قرار دارد و در ادامه پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و فرزندان او توصیف می‌شود .
 
به گفته وی، «مغان حجاز» عنوان آخرین کتاب اقبال لاهوری است که شامل اشعار او درباره امام حسین (ع)، امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه (س) است که در چندین شماره از یک مجله پاکستانی منتشر شده و در نهایت اقبال آنها را در قالب کتابی گردآوری کرده است.
 
پروفسور حسین عارف در بخش پایانی سخنانش با اشاره به این که ایرانیان توانسته‌اند همواره دین و فرهنگشان را در کنار یکدیگر نگه دارند، گفت: اگر چه استعمار توانست با توطئه‌های بسیار زبان فارسی را که پیش از این زبان مسلط در آسیا و شبه قاره هند بود از بین ببرد اما ایرانیان توانستند در کنار پذیرش دین اسلام زبان خود را حفظ کنند و اکنون ما شاهد آثار ارزشمند بسیاری به زبان فارسی هستیم. 


پروفسور حسین عارف در خلال سخنرانی از اشعار محمد اقبال به تناسب مطالب استفاده می نمودند که به دلیل التزام به اختصار در متن بدان ها اشاره ای نرفت، یکی از اشعار اقبال که در شرح اسرار اسمای امیرالمومنین علی علیه السلام است و پروفسور حسین عارف به چند بیتی از آن اشاره داشتند برای حسن ختام در ذیل آمده است.

مسلم اول شه مردان علی          عشق را سرمایه ی ایمان علی

از ولای دودمانش زنده ام             در جهان مثل گهر تابنده ام

نرگسم وارفته ی نظاره ام            در خیابانش چو بو آواره ام

زمزم ار جوشد زخاک من ازوست    می اگر ریزد ز تاک من ازوست

خاکم و از مهر او آئینه ام              می توان دیدن نوا در سینه ام

از رخ او فال پیغمبر گرفت             ملت حق از شکوهش فر گرفت

قوت دین مبین فرموده اش          کائنات آئین پذیر از دوده اش

مرسل حق کرد نامش بوتراب       حق «یدالله» خواند در ام الکتاب

هر که دانای رموز زندگیست         سر اسمای علی داند که چیست

خاک تاریکی که نام او تن است     عقل از بیداد او در شیون است

فکر گردون رس زمین پیما ازو         چشم کور و گوش ناشنوا ازو

از هوس تیغ دو رو دارد بدست       رهروان را دل برین رهزن شکست

شیر حق این خاک را تسخیر کرد    این گل تاریک را اکسیر کرد

مرتضی کزتیغ او حق روشن است   بوتراب از فتح اقلیم تن است

مرد کشور گیر از کراری است        گوهرش را آبرو خودداری است

هر که در آفاق گردد بوتراب            باز گرداند ز مغرب آفتاب

هر که زین بر مرکب تن تنگ بست  چون نگین بر خاتم دولت نشست

زیر پاش اینجا شکوه خیبر است     دست او آنجا قسیم کوثر است

از خود آگاهی یداللهی کند           از یداللهی شهنشاهی کند

ذات او دروازه ی شهر علوم          زیر فرمانش حجاز و چین و روم

حکمران باید شدن بر خاک خویش  تا می روشن خوری از تاک خویش

خاک گشتن مذهب پروانگیست     خاک را اب شو که این مردانگیست

سنگ شو ای همچو گل نازک بدن   تا شوی بنیاد دیوار چمن

از گل خود آدمی تعمیر کن             آدمی را عالمی تعمیر کن

گر بنا سازی نه دیوار و دری         خشت از خاک تو بندد دیگری

ای ز جور چرخ ناهنجار تنگ                   جام تو فریادی بیداد سنگ

ناله و فریاد و ماتم تا کجا؟                     سینه کوبیهای پیهم تا کجا؟

در عمل پوشیده مضمون حیات              لذت تخلیق قانون حیات

خیز و خلاق جهان تازه شو                   شعله در بر کن خلیل آوازه شو

با جهان نامساعد ساختن                    هست در میدان سپر انداختن

مرد خودداری که باشد پخته کار            با مزاج او بسازد روزگار

گر نسازد با مزاج او جهان                    می شود جنگ آزما با آسمان

بر کند بنیاد موجودات را                       می دهد ترکیب نو ذرات را

گردش ایام را برهم زند                       چرخ نیلی فام را برهم زند

می کند از قوت خود آشکار                 روزگار نو که باشد سازگار

در جهان نتوان اگر مردانه زیست           همچو مردان جانسپردن زندگیست

آزماید صاحب قلب سلیم                   زور خود را از مهمات عظیم

عشق با دشوار ورزیدن خوشست       چون خلیل از شعله گلچیدن خوشست

ممکنات قوت مردان کار                     گردد از مشکل پسندی آشکار

حربه دون همتان کین است و بس      زندگی را این یک آئین است و بس

زندگانی قوت پیداستی                    اصل او از ذوق استیلاستی

عفو بیجا سردی خون حیات               سکته ئی در بیت موزون حیات

هر که در قعر مذلت مانده است         ناتوانی را قناعت خوانده است

ناتوانی زندگی را رهزن است            بطنش از خوف و دروغ آبستن است

از مکارم اندرون او تهی است            شیرش از بهر ذمائم فربهی است

هوشیار ای صاحب عقل سلیم          در کمینها می نشیند این غنیم

گر خردمندی فریب او مخود              مثل حر با هر زمان رنگش دگر

شکل او اهل نظر نشناختند              پرده ها بر روی او انداختند

گاه او را رحم و نرمی پرده دار            گاه می پوشد ردای انکسار

گاه او مستور در مجبوری است        گاه پنهان در ته معذوری است

چهره در شکل تن آسانی نمود         دل ز دست صاحب قوت ربود

با توانائی صداقت توأم است            گر خود آگاهی همین جام جم است

زندگی کشت است و حاصل قوتست    شرح رمز حق و باطل قوتست

مدعی گر مایه دار از قوت است        دعوی او بی نیاز از حجت است

باطل از قوت پذیرد شان حق            خویش را حق داند از بطلان حق

از کن او زهر کوثر می شود             خیر را گوید شری ، شر می شود

ای ز آداب امانت بیخبر                    از دو عالم خویش را بهتر شمر

از رموز زندگی آگاه شو                  ظالم و جاهل ز غیر الله شو

چشم وگوش و لب گشا ای هوشمند   گر نبینی راه حق بر من بخند

فایل های ضمیمه

کلید واژه ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :

سید ایاز حسین شاه ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ | ۱۱:۵۰
عالی