گزارش نشست «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی»

۲۵ آبان ۱۴۰۴ | ۱۴:۱۴ کد : ۲۷۱۲۰ آخرین عناوین گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۲۸
گزارش نشست «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی»

اولین پیش‌نشست، دومین همایش ملی فلسفه برای کودکان و نوجوانان با عنوان «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی» 13 آبان‌ماه 1404، با حضور دکتر حمیدرضا دالوند (دانشیار پژوهشکده زبان شناسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر سعید ناجی (استادیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر روح‌الله کریمی (دانشیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سیدنورالدین محمودی (استادیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)  برگزار شد.

دکتر دالوند: باید در آموزش طرحی نو در اندازیم
در ابتدای نشست دکتر دالوند سخنان خود را این‌چنین آغاز کرد: دنیای مدرن به‌شدت در حال تغییر است و همین تغییر باعث تغییر در نگرش می‌شود. تمدن ما ۳۰۰۰ ساله است و بشریت را ما زیر یک چتر آوردیم‌ و یک نظام تربیتی برای انتقال سنت داشتیم. از طریق داستان خسرو قبادیان و ریدک بیان شد که خسرو‌ پادشاه است و ریدک به معنای جوان از خسرو طلب کار می‌کند او درس خوانده و به‌لحاظ دینی هم عملی هم‌ نظری عالی است و بیان می‌شود در این داستان که خواندن کافی نیست، بلکه تجلی خواندن لازمه. عمل کردن هم کافی نیست و باید در هر چیز به قله‌ها رسید. کسی که در این سیستم آموزشی است مانند سنگی است که پیکرتراش قراره آن را بتراشد. 
دکتر دالوند ادامه داد: هیچ نظام تربیتی وجود ندارد که پشت آن فلسفه تربیتی نباشد. در اوستا و متون دینی زرتشت یعنی در بندهشن علت آفرینش انسان بیان شده در‌واقع خیر و شری وجود دارد. انسان به‌عنوان یک نماینده رسالت دارد که معاون خداوند و خیر در زمین باشد و با شر بجنگد. انسان آرمانی که نمونه کامل آن انسان زرتشت است وجود دارد. این مفهوم در دوره‌ی اسلام هم با عنوان انسان کامل وارد می‌شود. کل جریان تاریخ هدفش این است که انسان آرمانی که خلیفه‌الله است زاده شود که مظهر تجلی خداست. ما در فرهنگ ایرانی معتقد هستیم انسان بیهوده آفریده نشده و باید به عنوان سرباز اهورا با اهریمن نبرد کند و نیاز به تربیت دارد. پس معلم لزوم پیدا می‌کند که عبارت است از مادر، مدرسه و جامعه تا پیکره این انسان را بسازد.
وی بیان کرد: انسان در تفکر ایرانی تقریباً دو وجه دارد یعنی دو گانه‌ای وجود دارد.
۱. تن ۲. روان که مسئولیت اعمال ما را دارد
انسان در برابر کل هستی مسئول است و باید تمام نیروهای خیر را در برابر نیروی شر تحقق بدهد و بین روان و تن و پرورش‌آن دو باید تعادل برقرار باشد . 
هم چنین سه مفهوم پر بسامد هست در سنت: 
مفهوم خرد، مفهوم هنر و مفهوم فرهنگ
انسان باید خردمند شود و خرد در او تجلی یابد و هنر تجلی خرد در بیرون و ظاهر انسان است. هنر نیروی درونی است که به فعل در آمده و تلفیق سنت‌ها را هم فرهنگ می‌نامند. در آموزش به آموختن مهارت و آموزش باورها و عقاید خیلی تأکید شد که هم در ادبیات اندرزی وجود داشت هم در فقه.
آموزش سنتی خیلی کلی‌گرا و امروزه خیلی جزئی‌گراست .آموزش سنتی خیلی به پرورش روح و روان می‌پردازد ولی آموزش امروزه زیاد کاری ندارد و لزوماً نمی‌گوید با هم باید باشد و تخصص‌محور است.
در آموزش سنتی پرورش انسان مقدس هدف هست اما امروزه آموزش هدف خاصی ندارد. در سنتی تحکم وجود دارد به هر نحوی همراه با سخت‌گیری‌های فراوان اما امروزه کاملاً آدم ژله‌ای می‌سازد و متناسب با ظرفیت‌های انسانی عمل می‌کند. البته این دو آموزش در تقابل هم‌ نیستند و ما باید آموزش سنتی را دقیق بشناسیم آموزش امروزه را هم بشناسیم و طرحی نو در اندازیم.

 

دکتر کریمی: بزرگسالان معنای زندگی را کشف محور می‌دانند اما کودکان تجربه‌اندیش هستند
سخنران دوم نشست دکتر کریمی با موضوع «چالش‌های بزرگسالان در مورد تحولات معاصر در مورد کودکی» مطالبش را ارائه کرد و گفت: مفهوم کودکی در تاریخ بشر و ایران سه دوره پشت سر گذاشته است:
۱. کودک انسان حساب نمی‌شود. کودک نیمه انسان و نیمه حیوان است و اصلاً سوژه نیست و چیزی تحت عنوان دنیای کودکی نداریم.
۲. کودک انسان حساب می‌شود اما انسانی که باید از شکل وحشی به متمدن تبدیل شود با مدرسه. 
۳. دوره کودکی متولد می‌شود و کودک هم‌پایه با بزرگسالان حساب می‌شود. 

دکتر کریمی در ادامه به چالش‌هایی که در این باره بین کودکان و بزرگسالان وجود دارد اشاره کرد: 
۱. شکاف معرفتی: شکاف بین نگاهی که کودک امروزه به خود دارد و نگاهی که بزرگسال به کودک دارد.
۲. شکاف ارزشی: انضباط و ادب و اطاعت ارزش های بزرگسال است اما کودک ارزش‌های مهمش آزادی و بازی و خود ابرازی و استقلال است. 
۳.شکاف نهادی: فقط پدر و مادر نیستند که با کودک شکاف دارند بلکه مدرسه و رسانه هم با کودک شکاف دارد. 
۴‌. شکاف تربیتی: کودک امروز می‌خواهد همه چیز را تجربه کسب کند اما کودک دیروز به‌شدت تحت اقتدار پدر و مادرش بود و بجه خوب بجه‌ای بود که مطیع باشد، اما امروز کودک خودش می‌خواهد تجربه کند و خودش بسازد.
۵. شکاف زمانی: بزرگسالان به زمان آینده فکر می‌کنند اما کودک به زمان حال توجه دارد.
۶. شکاف زبانی: واژگان و زبان عاطفی کودک با بزرگسال خیلی فرق می‌کند و ممکن است با زبان بزرگسال کودکان قضاوت شوند. 
۷. شکاف دینی: بزرگسالان دین را آموزه‌محور و بسیار فقهی می‌بینند ولی کودکان دین را تجربی می‌بینند تا بتوانند نوعی ارتباط معنوی با خدا داشته باشند.
۸. شکاف نگاه به زندگی: بزرگسالان معنای زندگی را کشف محور می‌دانند اما کودکان تجربه‌اندیش هستند و به حال نگاه می‌کنند و به معنای کشف در معنای زندگی به ساختن رسیده‌اند. از نگاه آنها معنای زندگی را باید ساخت نه کشف کرد.

 

دکتر محمودی: هدف نهایی فیک آموزش فلسفه نیست، بلکه آموزش تفکر است
دکتر محمودی سخنران سوم این نشست بحث خود را با این سؤال آغاز کرد که چگونه زیست کودکی را با زیست فیلسوفانه پیوند دهیم و ‌چگونه از پرسش‌گری آغاز کنیم و به خودشناسی برسیم؟
محمودی گفت: آموزش و پرورش ما گویی دوزیست تربیت می‌کند. آموزه‌ها در دو حیطه با هم فرق می‌کند‌ و تنها در فبک است که این دو زیست باهم ‌پیوند می‌خورد و روح فلسفه را به کودکان بازمی‌گرداند.
زیست فلسفی نوعی زیست ِآگاهانه است و درباره زندگی می‌اندیشد و در زیست کودکانه پرسشگری و حضور در اکنون هست و هر دوی این‌ها هم‌ریشه و در جست‌وجوی معنا هستند و وقتی این دو زیست به‌هم می‌رسند معنا زاده می‌شود. وقتی این دو زیست به هم پیوند می‌خورند بازآفرینی اتفاق می‌افتد و به پیشرفت معرفتی می‌انجامد.
وی گفت: ما معانی را در خودمان بازآفرینی می‌کنیم و از آن ما می‌شود و به یک نوع خودشناسی می‌رسیم. پیشرفت معرفتی از پرسش‌گری آغاز و به بازتاب می‌رسد و بازآفرینی و سقراط رسالت انسان را خودشناسی می‌داند. کودک در فرایند گفت‌وگو با مفاهیم بنیادین درگیر می‌شود مثل عدالت، دوستی، حقیقت و از طریق پرسشگری و استدلال وارد فرایند فلسفه‌ورزی می‌شود، نه صرفاً تمرین مهارت تفکر. بنابراین اگر فبک فقط به مهارتهای تفکر محدود شود، فلسفه تقلیل می‌یابد، اما اگر روح فلسفی آن حفظ شود (دغدغه معنا، حقیقت خیر و زیست متفکرانه در آن زنده بماند)، آنگاه فلسفه به ابزار بلکه زمینه هستی‌شناختی تفکر در فیک است. 
دکتر محمودی در خاتمه سخنانش یادآور شد: فبک از فلسفه به‌عنوان ابزاری آموزشی بهره می‌برد تا مهارت‌های اندیشیدن، گفت‌وگوی منطقی و قضاوت اخلاقی در کودکان رشد کنند. هدف نهایی فیک آموزش فلسفه نیست بلکه آموزش تفکر است؛ فلسفه در این برنامه نقشی مشابه آزمایش در درس علوم دارد وسیله‌ای برای تمرین و تجربه تفکر./پایان

 

کلیدواژه‌ها: گزارش نشست «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی»


نظر شما :