متن گزارش اولین همایش روش‌شناسی علوم‌انسانی

۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۰۴:۱۷ کد : ۱۹۶۰۰ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۱۶۳۶
متن گزارش اولین همایش روش‌شناسی علوم‌انسانی

متن گزارش اولین همایش روش‌شناسی علوم‌انسانی

 
اولین همایش روش‌شناسی علوم‌انسانی؛ چالش‌ها،‌ راهکارها به همت کمیته‌ی روش‌شناسی علوم‌انسانی شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی در تاریخ سوم خرداد‌ماه 1399، به شکل مجازی برگزار شد. در این همایش، کلان مسئله‌ی روش‌شناسی از منظر رشته‌های مختلف علوم‌انسانی توسط ‌صاحب‌نظران این رشته‌ها،‌ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در آغاز همایش دکتر شمس‌الملوک مصطفوی، رئیس کمیته‌ی روش‌شناسی علوم‌انسانی شورای بررسی متون، ضمن معرفی این کمیته و اهداف و برنامه‌های آن، طرح و بررسی موضوعاتی مانند چیستی روش و روش‌شناسی، نسبت روش با اندیشه، نیاز به بازاندیشی در روش و ... را به عنوان کلان مسائل روش‌شناسی در ایران و محورهای فعالیت‌های کمیته‌ی روش‌شناسی معرفی کرد. وی ضمن اشاره به وجود تکثر روش در علوم مختلف از سویی و وابستگی رشته‌ها ‌به یکدیگر جهت حل بحران‌های موجود در شرایط فعلی جهانی،  بر نیاز به ایجاد شرایطی که با گفت و گو و تعامل، این تنوع و تکثر به جهت گیری واحدی برسد، تأکید و اظهار امیدواری کرد که کمیته‌ی روش‌شناسی علوم‌انسانی، بتواند چنین بستری را فراهم آورد و در جهت رفع نواقص و کاستی‌های موجود در ارتباط با روش و روش‌شناسی در حوزه‌ی علوم‌انسانی و با  توجه به خودآگاهی فرهنگی-تاریخی گام‌های موثری بردارد. در این همایش تعداد هفت مقاله از 13 مقاله تألیف شده در موضوع چالش‌های روش‌شناسی در رشته‌های فلسفه، حقوق، علوم اچتماعی، تاریخ، اقتصاد و علوم‌سیاسی توسط استادان برجسته‌ی دانشگاه ارائه شد. همایش مذکور با استقبال خوب مخاطبین روبه‌رو شد و کمیته‌ی روش‌شناسی امیدوار است بتواند از همکاری همه ‌صاحب‌نظران و علاقه‌مندان حوزه‌ی روش‌شناسی برای اعتلای فعالیت‌های خود و رسیدن به هماهنگی و هم جهتی میان رشته‌های مختلف علوم‌انسانی و درنتیجه برداشتن گامی جهت حل مسائل مبتلا به جامعه، بهره‌مند شود. نخستین سخنران همایش، دکتر طالب‌زاده بود که سخنرانی خود را ذیل عنوان «اندیشه و روش» ارائه داد. وی روش را از منظر مابعدالطبیعی مورد مطالعه قرار داد و تلاش کرد به مبانی بحث روش به مثابه اندیشه فلسفی بپردازد.
وی در این زمینه گفت: پیش از آن که علوم و فنون به روش‌های مختص به خود بپردازند، روش به منزله‌ی مفهومی بنیادین در قلمرو  اندیشه، جایگاهی ممتاز یافت. هر شاخه از علوم و فنون با روش‌های متناسب با حوزه خود سر و کار دارند، اما نخست باید از چیستی روش به معنایی کلی پرسش کرد؟ مواجهه بنیادین با مسئله روش، علوم و به ویژه علوم‌انسانی روزگار ما را با مسائلی رو به رو می‌کند که شاید نیازمند پژوهش هایی تازه باشد. روش، پیش از آن که از نگاه روش‌شناختی (methodologic)  بررسی شود باید از منظر وجودشناختی (onthologic)  آزموده شود. لازم است علوم از سطح پژوهش‌های خود فراتر روند و یک بار از خود بپرسند به راستی چرا روش، گوهر دانش است؟ چرا گذشتگان، روش را گوهر دانش نمی‌دانستند؟ چه پیش‌آمدی رخ داد که روش مقامی بلامنازع یافت؟ طرح این پرسش‌ها ‌اهمیت روش را از بداهت درمی‌آورد و آن را به مسئله‌ای پیچیده تبدیل می‌کند.

روش در تقسیمات دانش، زیرشاخه‌ی منطق است و در بخش منطق کاربردی از آن بحث شده است. منطق، نخستین‌بار در آثار ارسطو تدوین شد و بخش مستقلی را با عنوان تحلیلات اولی و ثانوی به خود اختصاص داد. اما فلسفه در خاستگاه خود بر شهود عقلی استوار بود. شهود عقلی به منزله‌ی وحدت مقام ثبوت و اثبات راه تماس بی‌واسطه‌ی عقل با حقایق اشیاء را می‌گشود. منطق از یک‌سری جنبه اثباتی شهود عقلی را سامان می‌بخشید و صور و ترتیب استدلال‌های عقلانی را انتظام می‌داد و از سوی دیگر جنبه‌ی ثبوتی شهود عقلی را تفصیل می‌داد و با یافتن حد وسط، مقدمات برهان را به نتیجه‌ی مطلوب می‌رساند. وجه اثباتی شهود عقلی را که جنبه‌ی صوری دارد. «منطق مفاهمه» می‌خوانیم و جنبه‌ی ثبوتی شهود عقلی را که به یافت حقیقت می‌انجامد، «منطق حقیقت» می‌نامیم.

این دو ساحت در اندیشه‌ی قدما هم بر منطبق بود و فاصله‌ای میان دو وجه ثبوتی و اثباتی شهود عقلی نبود. در عصر جدید شهود عقلی به سستی گرایید و منطق بیشتر به ابزاری برای مفاهمه بدل شد. منطق و استدلال‌های منطقی و شیوه‌ی برهانی، جایگاه خود را به منزله‌ی منطق حقیقت از دست داد و به منطق صورت و بیان منظم حقیقت فرو کاسته شد. همین جا بود که «روش» به عنوان «منطق حقیقت» پا به ساحت اندیشه نهاد و صدارت یافت. «روش»، نه ابزار بلکه نفس حقیقت شمرده شد و با اندیشه‌ی فلسفی پیوندی تنگاتنگ پیدا کرد.

سپس دکتر پارسانیا ذیل عنوان «روش‌های علوم‌اجتماعی و حکمت مدنی» سخنرانی کرد. از نظر وی در مقاطع مختلف تاریخ روش‌های متنوع و متکثری وجود داشته اما در حوزه‌ی علوم‌اجتماعی و علوم‌انسانی سه روش وجود دارد که عناوین آن عبارت است از روش تبیینی، تفسیری و انتقادی. روش تبیینی که از نیمه‌ی دوم قرن ۱۹ تا نیمه دوم قرن ۲۰ ادامه داشت، از نوعی عقبه متافیزیکی کانتی بهره می‌برد اما از دهه‌ی ۲۰ به بعد، روش‌های تفسیری به موازات و در متن جریان تبیینی شکل گرفت و به نوعی تبیین را به تفسیر تبدیل کرد و روش‌های تفسیری بر روش‌های تبیینی غالب شدند.

وی افزود: روش‌های تفسیری دو رویکرد دارند؛ رویکرد اول عقبه‌ی پدیدارشناختی دارد و رویکرد دوم علم را برساخت اجتماعی می‌داند. روش‌های انتقادی هم از دل روش‌های تفسیری بیرون می‌آیند. آموزه‌های فروید و هگل زیرمجموعه این روش‌های انتقادی قرار می‌گیرند. رئالیسم انتقادی و عقلانیت انتقادی فرانکفورتی از زیرشاخه‌های این روش‌ است. طرفداران این روش از واژگانی چون شئی‌وارگی، سلطه و ... استفاده می‌کنند. در این روش انتقاد از موضع حقیقت نیست بلکه از موضع اراده است.

ایشان ادامه داد: در جهان اسلام هم روش‌های متکثری وجود داشته که یکی از آن‌ها حکمت عملی است. دانش اجتماعی در بنیادهای نظری جهان اسلام شکل گرفته است و حکمت مدنی هم بر اساس مبانی فلسفی خود بدون تقابل با تبیین و تفسیر است. حکمت مدنی، فقه را به عنوان بخش انتقادی خودش معرفی می‌کند.

دکتر رحیم نوبهار سخنران بعدی بود که با عنوان «دوگانگی نظام حقوقی در جمهوری اسلامی ایران و چالش‌های روش‌شناسی» مشکلات روش در حوزه‌ی حقوق را مورد توجه قرار داد. وی گفت: تفاوت‌های بنیادین میان حقوق سکولار مدرن و نظامهای حقوقی سنتی از جمله حقوق اسلامی افزون از شمار است. در حقوق اسلامی به خوانش مسلط و کنونی آن، محور تلاشها و استدلالها کشف اراده مقدس پروردگار یا دستیابی به مُعذّریت و مُنجّزیت است. پیشفرض انکارناپذیر این رویکرد، پیوند حقوق با امر قدسی، ضرورت تعبد و تسلیم در برابر اراده مقدس پروردگار و لزوم بذل نهایت جهد و تلاش برای کشف آن است؛ همان چیزی که اصطلاحاً اجتهاد نامیده میشود. از چشماندازی دیگر نمیتوان دغدغه‌ی نظام اندیشگی اسلامی نسبت به مفاهیمی مانند اخلاق، فضیلت و ارزشها را نادیده گرفت. آموزههای اسلامی بیآنکه از ارج و منزلت حق و آزادی بکاهند به حق و آزادی نگاهی غایتانگار دارند. در نگرش اسلامی، آموزههای فقهی و حقوقی بنا به فرض به مفاهیمی همچون عدالت و حقهای طبیعی که وجهی واقعی و ثبوتی دارند متناظرند. در این نظام، جوهر استدلال حقوقی تلاش برای کشف همین واقعیت ثبوتی و نفسالامری است و روش با همه اهمیت‌اش تنها در خدمت کشف واقعیتی است به نام اراده مقدس پروردگار؛ ارادهای که در متون مقدس تبلور یافته و در خوانش سنتی، کمتر وجه تاریخی به خود میگیرد. به رغم تمایز میان حقوق و اخلاق، حقوق به نوعی در ظلّ و ذیل الهیات و کلام اسلامی قرار میگیرد. همچنان که در کلام، محور مباحث، شناخت اوصاف خداوند است در فقه، محور مباحث، کشف اراده تشریعی، جهانشمول و فراتاریخی حق تعالی است.

هنجارها در نظام حقوقی مدرن اما بیشتر از عقلانیت انسانی و درک انسان همچون مرکز ثقل هستی سرچشمه میگیرند. حقوق با آن که از واقعیتهای اجتماعی و تجربی اثر میپذیرد آن اندازه که وجه معرفتشناختی دارد جنبه هستیشناسی ندارد. در حقوق مدرن بیشتر بر روشهای عینی، واقعگرایی، نفی امر قدسی همچون منبع یا مبنای حقوق، وابستگی حقوق به فرایندهای رسمی و تصویب شکلی و در واقع نوعی اثباتگرایی تأکید میشود. در حقوق عرفی به نظام حقوقی میتوان و باید نگاه انتقادی داشت. حتی برخی مکتبها و جنبشهای حقوقی نگاه بدبینانهای به کل نظام حقوقی و متولیان و عناصر دخیل در آن مانند قانونگذاران دارند. در این سنت فکری، اعتبار روش حقوقی بیشتر صرف شکلگرایی میشود و تأکیدها بر رعایت ضوابط شکلی در فرایندهای شکلگیری قانون و تفسیر و اجرای آن است. هرچند در سطح و لایهای دیگر تأکید میشود که قانون باید صدای مردم یا مظهر اراده و خواست آنان باشد.

ایشان گفت: در جامعه‌ی ایرانی حال حاضر به حکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بناست دو نظام و سنت فکری با این همه تمایز و جدایی در کنار هم باشند.

وی سپس در مورد این‌که‌ آیا می‌توان ناهمگنی‌های موجود بین دو نظام فکری را در یک نظام حقوقی کارآمد جمع کرد توضیحاتی ارائه داد و گفت: برای حرکت به این سمت و سو باری با استقبال جدی و عملی از تأکید آموزههای اسلامی بر عقل و عقلانیت همچون یکی از منابع استنباط احکام شریعت و لحاظ این مبنای پذیرفتنی که در اندیشه اسلامی نمیتوان به تجربیات بشری و عقلانی که محصول زندگی بشر است یک‌سر بیتوجه بود راه برای طراحی نظامی از هنجارها که از یک سو با مبانی دینی ناسازوار نباشد و از سوی دیگر با یافتههای عقلانی در ستیز نباشد فراهم میشود. به رغم ثبات احکامی که بر تنظیم رابطه خداوند با پروردگار مربوط میشود تردید نمیتوان کرد که بخش مهمی از آموزههای اجتماعی حقوقی ناظر به امر اجتماعیاند یا از اعتبارات ما بعد الاجتماع هستند. بدون توجه به این واقعیت، طراحی نظام حقوقی به لحاظ نظری ضعیف و در عمل، ناکارآمد خواهد بود. به هنجارهایی از این دست نمیتوان با نگاهی صرفاً انتزاعی و بریده از تغییر و تحولات اجتماعی نگاه کرد.

برای حرکت به این سمت‌وسو رسیدن به دیدگاهی روشن درباره‌ی روش از ابتداییترین و ضروریترین گام‌هاست. در نظام حقوقی کشور ما که اصولاً نظامی متنمدار است رسیدن به دیدگاهی روشن درباره‌ی روش تفسیر متن و نظریه معنا و بویژه تفکیک شیوه تفسیر متن مقدس از متنی که دستاورد قانون‌گذار بشری و حاصل توافق نمایندگان ملت است، ضروری است.

از نظر وی می‌توان با تفکیک دقیق درون‌مایه و محتوای آن‌چه بناست شاکله‌ی نظام حقوقی در کشور ما را تشکیل دهد و تکیه بر تفکیک روش استنباط، روش استدلال و تمایز پیشفرضها در مباحث اسلامی و عرفی فرضیههایی عمدتاً هم‌سو با کاهش شکاف و ستیز میان بخشهای اسلامی و بخشهای عرفی نظام حقوقی ارائه کرد.

دکتر سیدصادق حقیقت در ارتباط با چالش‌های موجود بر سر راه روش در علوم‌انسانی ذیل عنوان «بحران روش‌شناسی و آشفتگی مفاهیم در علوم‌سیاسی» به ایراد سخنرانی پرداخت. وی گفت: روش‌های موجود در علوم‌سیاسی، زیرمجموعه‌ی روش‌های علوم‌اجتماعی محسوب می‌شوند. ابهام‌ها و مشکلاتی که در روش‌شناسی علوم‌اجتماعی وجود دارد، بر علوم‌سیاسی نیز تأثیر می‌گذارد. علوم‌سیاسی، به یک واسطه زیرمجموعه علوم‌اجتماعی و به دو واسطه زیرمجموعه‌ی علوم‌انسانی است. پس، می‌توان نتیجه گرفت که تحولات و حتی ابهام‌های فلسفه‌ی علوم (انسانی) و فلسفه‌ی علوم‌اجتماعی به شکل غیرمستقیم بر فلسفه‌ی علوم‌سیاسی تأثیر دارد. به‌طور کلی، بحران روش‌شناسی در علوم‌سیاسی را می‌توان در محور‌های زیر متمرکز کرد: ابهام‌های ناشی از فلسفه‌ی علم، ابهام‌های ناشی از روش‌های علوم‌اجتماعی، مشکلات روش‌شناختی خاص علوم‌سیاسی، و بالاخره مشکلاتی که به شکل خاص به جامعه‌ی ما مربوط میشود. به تعبیر آلن چالمرز، مقوله‌ی کلی به نام «علم» و مفهومی به نام حقیقت یا صدق که علم را کاوشی برای حقیقت توصیف کند، وجود ندارد. از آنجا که تنوع مکاتب فلسفه‌ی علم به حدی است که امکان گزینش یک روش و کنار گذاشتن بقیه‌ی روش‌ها را نفی می‌کند، پیشنهاد نگارنده در کتاب روششناسی علوم‌سیاسی دو راهکار است: کثرت‌گرایی روششناختی و هم‌روی روششناختی.

وی یکی دیگر از علل بحران روش‌شناسی در علوم‌سیاسی را، آشفتگی مفاهیم در این رشته‌ی علمی دانست و ضمن اشاره به سایر بحران‌ها ‌مهمترین منشأ بحران مفاهیم سیاسی  در ایران معاصر را رویارویی سنت و تجدد دانست و به توضیح این مطلب پرداخت.

سخنران بعدی دکتر فرشاد مومنی بود که در ارتباط با مشکلات روش‌شناسی در حوزه‌ی اقتصاد و ذیل عنوان «شش کانون مهم منازعه‌های روش‌شناختی در قلمرو علم اقتصاد» مطالب خود را ارائه کرد. به گفته‌ی وی از جنبه‌ی اقتصادی سال‌های اخیر در زمره‌ی نوادر ایامی محسوب می‌شود که توافقی همه‌گانی درباره‌ی شرایط بحرانی اقتصاد ایران وجود دارد. گرچه درباره‌ی طول و عرض  این بحران‌ها و مهمترین منشأها و پیامدهای آن‌ها، همچنان اختلاف نظرهای گسترده و متنوعی قابل مشاهده‌است. در عین‌حال، چه در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی و چه در فرایندهای تخصیص منابع، سرگشتگی و تحیر و گسیختگی‌های جدی قابل مشاهده است.

کمتر کسی درباره‌ی اصل ضرورت انتخاب بنیان‌های کارشناسی این شرایط به مثابه نقطه عزیمت مناسب به خود تردید راه می‌دهد. گرچه درباره میزان کفایت این نقطه عزیمت مناسب، تردیدهای جدی وجود دارد. چراکه به قاعده‌ی شواهد غیرقابل‌انکار در بخش بزرگی از تجربه‌های مشاهده‌شده، حتی هنگامی‌که اتفاق نظر نسبی در میان اهل علم در زمینه‌ی تبیین چرایی دشواری‌ها و بحران‌ها و سازوکارهای برون‌رفت از آن‌ها وجود دارد، سایه سنگین منافع گروه‌های پرنفوذ و ذی‌نفع، معمولاً غلبه‌ی جدی بر منطق‌های کارشناسی دارد.

وی افزود: تمرکز مباحث بر جنبه اول، یعنی وجه معرفتی ماجرا استوار است و به جنبه‌ی منفعتی بحران‌های موجود در اقتصاد ایران، پرداخته نمی‌شود. مسیر بحث از معرفی شش کانون اصلی منازعه‌های روش‌شناختی در قلمرو دانش اقتصاد می‌گذرد و با معرفی اجمالی هر یک از آن‌ها، توضیح داده می‌شود که تا زمانی که برای هر یک از این منازعه‌ها، پاسخ درخوری فراهم نشده باشد، کسب معرفت علمی و ادراک مطابق با واقع درباره‌ی چالش‌ها و چشم‌اندازهای اقتصاد ایران، با دشواری‌های اساسی روبه‌رو خواهد بود.

در ادامه، با معرفی تعدادی از مهمترین چالش‌ها ‌و نقاط عطف تاریخ اقتصادی ایران در سال‌های اخیر، تلاش کرد تا جلوه‌هایی از چرایی ناتوانی نظام قاعده‌گذاری‌های اساسی ، برای برون رفت از آن دشواری‌ها ‌از جنبه‌ی اقتصاد سیاسی مورد بررسی قرار دهد.

در قسمت انتهایی نیز، پیشنهاداتی به عنوان راه‌حل‌های اساسی برون‌رفت از گرفتاری‌های ریشه‌دار و موجود اقتصاد ایران از جنبه معرفتی، ارائه کرد.

دکتر محسن الویری نیز در حوزه‌ی تاریخ و ذیل عنوان «چالش‌های روش‌شناسی دانش تاریخ؛ خاستگاه و چارچوبی برای صورت‌بندی» به روش‌شناسی از منظر تاریخ پرداخت. وی با اشاره به این‌که‌ پرداختن به مباحث روش‌شناختی دانش تاریخ در ایران، عمری کوتاه‌تر از آغاز ترجمه و نگارش درباره‌ی روش‌شناسی عمومی دارد گفت: بی‌مهری و حتی بدبینی به مباحث و مسائل مرتبط با روش‌شناسی در کشور ما، بیش از هر دانش دیگر در دانش تاریخ به چشم می‌خورد. دانش تاریخ، افزون بر همراه داشتن چالش‌ها و ابهام‌ها و چندگانگی دیدگاه‌ها در حوزه‌ی روش‌شناسی عمومی، با چالش‌هایی ویژه درباره‌ی تعریف تاریخ و نظریه‌ی تاریخ و به دنبال آن روش‌شناسی تاریخ روبروست. به باور بیشتر کسانی که در این‌باره قلم زده‌اند، این چالش‌ها ریشه در مؤلفه‌ها و مسائل زیر دارد:

    مفهوم واقعیت تاریخی که پیش‌فرض آن در دسترس نبودن است (به دلیل تعلق داشتن به گذشته)
    ابزار شناخت در تاریخ که فراوانی آن تابع معکوس فاصله‌ی زمانی رویداد تاریخی با پژوهش تاریخی است (هر چه این فاصله بیشتر باشد ابزارهای شناخت کمتر است)
    گشوده‌شدن گریزناپذیر در به‌روی دسته‌ای دانش‌های خواهرخوانده تاریخ همچون کتیبه‌شناسی و سکه‌شناسی و زیان‌شناسی تاریخی برای جبران کمبود منابع
    بهره‌گیری گسترده‌ی مورخان از مفاهیم و نظریه‌ها و حتی روش‌های شاخه‌های مختلف علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی مانند جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و اقتصاد و ارتباطات و فرهنگ‌شناسی در مراحل مختلف تاریخ‌پژوهی و تاریخ‌نگاری
    گسترش‌یافتن دانش تاریخ و پیدایش شاخه‌های جدید تاریخ‌نگاری همچون تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و تاریخ اقتصادی و جز آن.
    قوت یافتن نسبی یک جریان دین‌گرا و باورمند به مرجعیت مطلق یا نسبی دین در دانش‌های مختلف به ویژه علوم‌انسانی

وی در ادامه به توضیح دو محور هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی با عنوان خاستگاه‌های دیگری برای چالش‌های روش‌شناختی تاریخ پرداخت.

در پایان دکتر سیدمحمدرضا حسینی‌بهشتی، دبیر علمی همایش جمع‌بندی مبسوطی از مباحث مطروحه ارائه داد و به دلیل ضیق وقت صرفاً محورهای سخنرانی خود را عنوان کرد که عبارت بودند از: طرح مسئله‌ی روش، بحران روش، آشنایی با واژه‌ی روش، ضرورت طرح مسئله‌ی روش، این‌که ما به روش نیاز داریم تا به دانش‌های یقینی برسیم و از وضعیت اسفناک بیرون بیاییم. تفاوت بین علم و فلسفه و این‌که ما روشی مستقل از خود فلسفه و تفکر فلسفی که مستقل شناخته شود، نداریم بلکه خود فلسفه و رهیافت‌های فلسفی، روش هستند.

در پایان در یک بازه‌ی زمانی حدود یک ساعته، به برخی سوالات حضار پاسخ داده شد. همایش روش‌شناسی علوم‌انسانی؛ چالش‌ها ‌و راهکارها با استقبال خوب مخاطبین روبرو شده و پیشنهادات مکرر برای برگزاری همایش‌های مشابه از سوی مخاطبین دریافت شده است.

عنوان سایر مقالاتی که برای این همایش تألیف شده عبارتند از:

دکتر عباس شاکری: «تأملی بر روش‌شناسی در اقتصاد در ایران»

دکتر شمس الملوک مصطفوی: «تأملی روش‌شناسانه بر پدیدارشناسی هنر»

مالک شجاعی جشوقانی: «دلالت‌های روش‌شناختی « تجربه‌ی زیسته» در فلسفه‌ی علوم‌انسانی»

علیاصغر پورعزت: «الزامات طراحی و آزمون روش مدیریت و علوم پیچیده»

کمیته‌ی روش‌شناسی علوم‌انسانی امیدوار است با چاپ و انتشار هرچه سریع‌تر مجموعه مقالات همایش به صورت علمی پژوهشی و عرضه‌ی آن به جامعه‌ی علمی و دانشگاهی گامی در جهت رفع نواقص و کاستی‌های موجود بردارد.

 

 

سخنرانی دکتر مصطفوی

سخنرانی دکتر طالب زاده

سخنرانی دکتر پارسانیا

سخنرانی دکتر نوبهار

سخنرانی دکتر مومنی

سخنرانی دکتر الویری

سخنرانی دکتر بهشتی

پرسش و پاسخ

کلید واژه ها: روش شناسی همایش بین المللی پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :