سیزدهمین‏ نشست علمی گروه پژوهشی مطالعات زنان و خانواده پژوهشکده علوم اجتماعی برگزار شد

گزارش نشست «بررسی مفهوم مادرانگی و ابعاد آن»

۲۶ آذر ۱۴۰۴ | ۰۹:۵۴ کد : ۲۷۲۸۴ آخرین عناوین گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۲۷
گزارش نشست «بررسی مفهوم مادرانگی و ابعاد آن»

سیزدهمین ‌نشست علمی گروه پژوهشی مطالعات زنان و خانواده پژوهشکده علوم اجتماعی با محور «بررسی مفهوم مادرانگی و ابعاد آن»، 24 آذرماه 1404 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به‌صورت مجازی برگزار شد. سخنرانان این نشست، دکتر فاطمه موسوی ویایه (پژوهشگر و فعال حوزه زنان و خانواده) و دکتر معصومه تقی‌زادگان (عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) بودند و دبیری علمی نشست نیز بر عهده دکتر مریم نصراصفهانی (عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) بود.


واکاوی مفهوم مادرانگی
در آغاز نشست دکتر مریم نصراصفهانی، دبیر علمی نشست، به تبیین بحث «واکاوی مفهوم مادرانگی» پرداخت و در ادامه به تجربه‌ای از مادرانگی اشاره کرد و گفت: «به‌روشنی لحظه‌ای سرنوشت‌ساز را در هفته‌های نخست مادری‌ام به یاد دارم. شبی دیرهنگام بود، در اوج استیصال. بدیهی است که به‌شدت خسته بودم، خسته‌تر از هر زمان دیگری در زندگی‌ام. احساس می‌کردم به همه حد و مرزهایم رسیده‌ام و از آن‌ها عبور کرده‌ام. روی صندلی فرو ریختم، آماده گریه، و بعد ــ البته کاملاً قابل‌پیش‌بینی، خودتان می‌دانید چه شد ــ نوزاد شروع کرد به گریه. دوباره. و نوزاد من از آن‌هایی نبود که با ناله‌ای آرام شروع کنند. چهار هفته اول، گریه‌هایش فریادهایی خشمگین بود: صورت سرخ، تمام بدن منقبض، گریه‌ای متهم‌کننده و مطالبه‌گر. در همان لحظه‌ای که احساس می‌کردم دیگر نمی‌توانم ادامه دهم، او مرا صدا میززد. و در همان لحظه، معنای کامل هویت تازه‌ام به‌عنوان «مادر» در وجودم نشست. فهمیدم: در این لحظه، مهم نیست که خسته‌ام، دوش نگرفته‌ام، زخم سزارینم درد می‌کند، غذا نخورده‌ام، افسرده‌ام، سینه‌هایم که تازه شیرده شده‌اند متورم و سوزان‌اند، و در بدترین حالت ترک‌خورده و خون‌چکان؛ و به‌طور کلی آشفته‌ام. آنچه اهمیت دارد این است که این نوزاد گریه می‌کند، گرسنه است، به شیر، پوشک تمیز و محبت نیاز دارد؛ و همین حالا من تنها کسی هستم که می‌تواند از او مراقبت کند. من تجربه فقدانی ویرانگر از «خود» را از سر گذراندم. احساس می‌کردم آزادی و خودمحوری دوران جوانی‌ام را برای همیشه از دست داده‌ام. به شکلی کاملاً عینی، در این لحظه نیازهای من دیگر اهمیتی نداشت. حتی تصور می‌کردم که هرگز دوباره به همان شکل سابق اهمیت نخواهند داشت. من اکنون قلب دومی داشتم. چه خوب و چه بد، دیگر هرگز در دغدغه‌هایم تنها نخواهم بود. اما در همان لحظه، فهمیدم که تعهدی عمیق در درونم ریشه دوانده است، و این تعهد زیبا بود. وظیفه‌ای را احساس می‌کردم که از هر وظیفه دیگری که تاکنون شناخته بودم عمیق‌تر بود. خودِ قدیمی‌ام را از دست داده بودم، اما در عوض، زندگی‌ای به دست آورده بودم که با معنایی تازه آغشته شده بود. در آن ازخودگذشتگی‌ای که مادری از من طلب می‌کرد، چیزی نزدیک به امر مقدس وجود داشت. همه‌چیز به شکلی تازه معنادار شده بود، و من تغییر کرده بودم. بااین‌حال، من هنوز خودم بودم. هرچند گاهی در فرسودگی و درهم‌تنیدگی صمیمانه هفته‌های نخست، چنان احساس می‌کردم که هویت فردی‌ام در مهِ بی‌خوابی شسته و محو شده است، اما در سطحی عمیق‌تر می‌دانستم که مادر بودن به‌طور کامل مرا تعریف نمی‌کند. جایی فراتر از چرخه هر دو ساعتِ «شیر–پوشک–خواب»، باید چیزی بیش از «مامان» بودن وجود داشته باشد.» این متن قطعه‌ای از مقاله‌ایست به قلم خانم الیزابت باترفیلد درباره بحران اگزیستانسیال/ وجودی مادری از مجموعه «فلسفه برای همه» از انتشارات وایلی-بلک ول با عنوان مادر بودن و فلسفه که از سوی انتشارات نگارستان اندیشه منتشر شده است. این کتاب مجموعه تاملاتی فلسفی درباره تجربه مادری است که با ویراستاری شیلا لینتوت با ترجمه  خانم ستاره عزت‌آبادی به فارسی ترجمه شده است.

 

دکتر نصر اصفهانی ادامه داد: شیلا لینتوت در مقدمه اشاره می‌کند که ایمانوئل کانت، فیلسوف عصر روشنگری، سه پرسش بزرگ فلسفی را مطرح کرد که محور سه کتاب اصلی اوست:
1) چه می‌توانم بدانم؟
2) چه باید بکنم؟
3) به چه می‌توانم امید داشته باشم؟
کدام مادر است که این پرسش‌ها را به‌طور منظم و حتی روزانه  از خود نپرسد؟
لینتوت کتاب خودش را به تاسی از کتاب مشهور سارا رادیک تفکر مادرانه (mathernal thinking) درباره دانشِ مادران و تعهدات و انتخاب‌های آنان در پرتو دانش مادری می‌پردازد، چون مانند او می‌گوید آغازِ پژوهش فلسفی درباره مادری باید با «اندیشیدنِ جدی درباره مادرانی که می‌اندیشند» باشد. رادیک تصریح می‌کند که مادران، فارغ از هر چیز دیگر، بی‌تردید موجوداتی اندیشنده‌اند: مادران هر روز به راهبردهایی برای حفاظت، پرورش و آموزش می‌اندیشند. اغلب، تعارض میان این راهبردها یا میان خواسته‌های بنیادی، آنان را وامی‌دارد درباره معنا و وزن نسبیِ بقا، رشد و پذیرش اجتماعی بیندیشند. در لحظه‌های آرام‌تر، مادران درباره کلِ عمل مادری تأمل می‌کنند. مادران هر روز ، حتی هر ساعت، در حال مذاکره میان «من بودن» و «مامان بودن» هستند. رابطه مادر و کودک یگانه است: هم یگانگی است و هم دوگانگی. همان‌گونه ، کودک «بخشی از خودِ» مادر است. اما اندیشیدنِ مادری امری نادر نیست؛ خودِ کار مادری مستلزم اندیشیدن است.»
وی همچنین به مطلق بودن مادری در برخی فرهنگ‌ها اشاره کرد و گفت: برخی فرهنگها مادری را چنان مطلق می‌کنند که گویی می‌تواند تمام وجود زن را تعریف کند. در فرهنگی که مادری به‌صورت «دین» عرضه می‌شود فشار برای چنین کاری شدید است. اما این فشار عمدتا به بن‌بست می‌انجامد. مادرِ مقدس، با انکار آزادی خود، در نهایت دچار اضطرابی دائمی می‌شود؛ زیرا هویت و معنای وجودش را به چیزی گره زده است که خارج از کنترل اوست: فرزندانش، قضاوت دیگران، و ایده‌آل‌هایی دست‌نیافتنی. اضطراب وجودی که در میان مادران جوان ما زیاد دیده می‌شود. مادر بودن، تجربه‌ای انسانی و عادی است که با زندگی روزمره و پیچیدگی‌های واقعی گره خورده است. وقتی مادر را وارد ساحتی قدسی یا ایده‌آل می‌کنیم و او را به موجودی «مقدس» یا «ابر-قهرمان» تبدیل می‌کنیم، در واقع او را از دسترس تامل و نقد عقلانی خارج می‌کنیم. این دیدگاه، مادر را نه به‌عنوان انسانی با نیازها، محدودیت‌ها و حق انتخاب‌های واقعی، بلکه به‌عنوان نمادی مقدس و الزاماً خودقربانگر یا فداکار می‌شناسد که سکوتی قدسی تجربه آن را احاطه کرده. سکوتی که خیلی وقتها  در پس آن افسردگی و اضطراب خوابیده است. مادری  باید در دسترس برای تامل، انتخاب و نقد باقی بماند و تجربه‌ مادری باید از پنجره زندگی واقعی، نه صرفاً از منظر ایده‌آل یا قدسی، دیده شود. 

مروری بر نظریه‌پردازی درباره مادری
در ادامه نشست، دکتر فاطمه موسوی ویایه، جامعه‌شناس و فعال حوزه زنان و خانواده به تبیین بحث «مروری بر نظریه‌پردازی درباره مادری» پرداخت و گفت: مادری اغلب به‌عنوان پدیده‌ای طبیعی و غریزی تلقی می‌شود، اما بررسی‌های تاریخی و جامعه‌شناختی نشان می‌دهند که مادری اگرچه ریشه‌های زیستی دارد، اما شکل، معنا و انتظارات آن عمیقاً اجتماعی است. در فرایند تکامل انسان، نارس‌زاده شدن نوزاد و نیاز طولانی‌مدت به مراقبت، مادری را از همان ابتدا به امری جمعی و وابسته به حمایت اجتماعی دیگران تبدیل کرد. با این حال، در جوامع کشاورزی سنتی، مادری در چارچوب نظم جنسیتی پدرسالارانه تعریف شد؛ نظمی که مراقبت از کودک و خانه را وظیفه طبیعی زنان و نان‌آوری را وظیفه مردان می‌دانست. در این نظم، مادری سرنوشت زن تلقی می‌شد و بیش از نیمی از عمر زن در به دنیا آوردن و نگهداری فرزندان (با مطلوبیت پسر) صرف می‌شد. هنجارهای بکارت، پاکدامنی و تقدس مادری، حول و حوش نیاز مردان برای به دست آوردن نیروی کار فرزندان پسر و اطمینان از صحت نسب آنان به عنوان وارث زمین، شکل گرفت. با ظهور مدرنیته و دولت–ملت‌ها، پدرسالاری شکل جدیدی به خود گرفت. اگرچه زنان به‌عنوان شهروند شناخته شدند، اما مادری همچنان در خدمت بازتولید جمعیت و نظم اجتماعی باقی ماند و تفاوت‌های زیستی به توجیه نابرابری حقوقی بدل شد. مادری جنبه سیاسی پیدا کرد زیرا در خدمت تولید شهروندان جدید بود. در قرن بیستم و با کاهش باروری و شکل‌گیری خانواده هسته‌ای، مادری دستخوش تحول شد. هرچند پس از جنگ جهانی دوم ایده مادری خوب پررنگ شد. در سطح نظری، روانکاوی نقشی مهم در تثبیت مادریِ متمرکز ایفا کرد. نظریه‌هایی مانند دلبستگی بالبی و «مادر به‌اندازه‌کافی خوب» وینیکوت، مسئولیت سلامت روان کودک را عمدتاً بر دوش مادر گذاشتند و گفتمان سرزنش مادر را تقویت کردند.


دکتر موسوی در ادامه به نظریه‌پردازان این حوزه اشاره کرد و ادامه داد: در واکنش به این رویکرد، نظریه‌پردازان فمینیست مانند اوکلی، فایرستون، آدرین ریچ و جاگر نشان دادند که غریزه مادری افسانه‌ای اجتماعی است و مادری در شرایط مردسالارانه می‌تواند تجربه‌ای بیگانه‌ساز باشد. آنان میان مادری به‌مثابه تجربه زیسته و مادریت به‌عنوان نهاد اجتماعی تمایز قائل شدند. آن اوکلی، مادری را افسانه‌ای اجتماعی می‌داند که بر سه گزاره نادرست بنا شده است: این‌که همه زنان به مادر شدن نیاز دارند، همه مادران به کودکان خود نیاز دارند و همه کودکان به مادران خود نیازمندند. از نظر اوکلی، هیچ‌یک از این گزاره‌ها ریشه زیستی ندارند، بلکه حاصل فرایند جامعه‌پذیری جنسیتی و سلطه گفتمان‌های روانکاوانه‌اند. او با رد مفهوم «غریزه مادری» نشان می‌دهد که مادری مهارتی آموختنی است، نه امری طبیعی و خودبه‌خودی، و این اسطوره در عمل زنان را به مادری و خانه‌نشینی سوق می‌دهد و گزینه‌های دیگر زندگی را برای آنان کم‌اعتبار می‌کند. شولامیث فایرستون با رویکردی رادیکال‌تر، مادری زیستی را یکی از پایه‌های اصلی فرودستی زنان می‌داند. او با بازخوانی فمینیستی ماتریالیسم تاریخی، استدلال می‌کند که همان‌گونه که سلطه طبقاتی از کنترل ابزار تولید ناشی می‌شود، سلطه جنسیتی نیز از کنترل ابزار تولیدمثل سرچشمه می‌گیرد. به باور فایرستون، تا زمانی که بارداری و زایمان طبیعی قاعده اصلی تولیدمثل باشند، زنان به رهایی واقعی دست نخواهند یافت. او راه رهایی را در «انقلاب زیست‌شناختی» و استفاده از فناوری برای رهایی زنان از اجبار تولیدمثل طبیعی می‌بیند. در مقابل این نگاه، آدرین ریچ میان «تجربه مادری» و «نهاد مادریت» تمایزی بنیادین قائل می‌شود. ریچ مادری را در ذات خود امری سرکوبگر نمی‌داند، بلکه معتقد است آنچه زنان را تحت فشار قرار می‌دهد، نهاد مادریت در جامعه مردسالار است؛ نهادی که کنترل باروری، بدن و تصمیم‌های زنان را در دست مردان و ساختارهای قدرت قرار می‌دهد. از نظر ریچ، مردسالاری به زنان القا کرده است که بدون مادر شدن، زن کامل نیستند. او رهایی را نه در انکار مادری، بلکه در بازتعریف آن بر پایه ارزش‌های فمینیستی و حق انتخاب زنان می‌داند. آلیسون جاگر با بهره‌گیری از مفهوم «از خودبیگانگی» مارکس، مادری را در شرایط مردسالارانه تجربه‌ای بیگانه‌ساز توصیف می‌کند. از نظر او، زنان نه‌تنها از محصول کار تولیدمثلی خود، بلکه از فرایند بارداری، زایمان و بچه‌داری نیز بیگانه می‌شوند؛ زیرا این فرایندها تحت کنترل پزشکان، متخصصان و هنجارهای مسلط قرار دارد. جاگر نشان می‌دهد که فشارهای شدید هنجاری بر مادران برای انجام «مادری درست» می‌تواند به فرسودگی، خشم پنهان و حتی گسست عاطفی میان مادر و کودک منجر شود و در نهایت مادری را به تجربه‌ای همراه با رنج و بیگانگی بدل کند.
وی در پایان افزود: امروزه نظریه‌های فمینیستی بیش از گذشته بر انتخابی بودن مادری و نقش آن در ساخت هویت زنانه به عنوان تجربه‌ای منحصربه‌فرد تأکید دارند. 

بازاندیشی در مفهوم مادری
سخنران بعدی نشست، دکتر معصومه تقی‌زادگان عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بحث «بازاندیشی در مفهوم مادری» پرداخت و اذعان کرد:  ورود به مادری یکی از بزرگ‌ترین تغییرات در زندگی زنان است، ورود به این مرحله با چالش‌ها و سوالات فراوانی همراه است، تصمیم به پذیرفتن این نقش و فرزندآوری در حال حاضر بخش مهمی از تاملات فکری و گفتگوهای زنان است. این چالش ها را می‌توان به دو دسته تاملات پیشامادری و پسامادری تقسیم کرد. علاوه بر این زنانی که این نقش را پذیرفته و مادر شده‌اند نیز با چالش‌های ذهنی و پرسش‌های فراوانی مواجه‌اند که همگی حول این پرسش می‌توان نظم داد که چگونه مادری باشم؟ این تاملات ذیل مقوله بازاندیشی زنان در دوره مدرن قرار می‌گیرد که هویت مادری را امری زیستی و غیرقابل تخطی ندانسته و آن را در کنار سایر پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی قرار می‌دهد که در فرایند جامعه‌پذیری ساخته و پرداخته می‌شوند. مروری بر تاملات فلسفی نیز نشان می‌دهد که پرسش از فرزندآوری، پرسش جدیدی در تاریخ فلسفه است که پس از تغییرات فرهنگی و اجتماعی زمینه طرح آن فراهم شده است. 


دکتر تقی‌زادگان افزود: نظریه‌پردازی در این حوزه جوان است و عمر آن به حدود 50 سال می‌رسد. آغازگر مطالعات انتقادی مادری کتاب آدرین ریچ با عنوان «زاده زن» منتشر شده در سال 1976 است، او با تمایز گذاشتن میان «مادری» به عنوان یک نهاد کنترل‌کننده سیاسی و «مادری کردن» به عنوان یک تجربه زنانه آغازکننده این مسیر بود. پس از آن نظریه پردازان دیگری همچون نانسی چودروف در کتاب‌های متعددی همچون «بازتولید مادری» زمینه طرح پرسش در مورد مادری را پیش گرفتند و مفاهیمی چون «دوگانگی عاطفی» و «مادری شدید یا افراطی »  مطرح شد. آنچه در سیر نظریه‌پردازی و تاملات نظری این حوزه مشهود است تاکید بر نپذیرفتن مادری به عنوان امری زیستی و تاکید بر عاملیت زنان و خواست آنان است و تا جایی پیش می‌رود که در مقالات اخیر جنبه‌های از مادری که پیش از این طرح آنها به شدت تابو بوده است مطرح شده‌اند، مانند «پشیمانی از مادری». 

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان به پیوند و نسبت عمیق میان بازاندیشی و رسانه‌ها پرداخت و گفت: مطالعات مختلف نشان داده‌اند که زنان ایرانی کاربران فعالی در اینستاگرام هستند و آنچه در این شبکه اجتماعی می‌گذرد، نشان دهنده گفتمان‌های مختلف، رقیب و گاه متضاد در زمینه مادری است، برخی پست‌ها یا اکانت‌ها بر مبنای ایده مادری ایده‌آل شکل گرفته‌اند و ما شاهد «سوپرمام» ها در اینستاگرام هستیم که حتی می‌توانند فشار روانی مضاعفی بر مادران اعمال کنند. پست‌هایی که با هشتگ‌هایی همچون مادر مقدس، مادر کامل یا مادر همه چیز تمام نشانه گذاری شده اند. از سوی دیگر شاهد محتواهایی هستیم که با هشتگ هایی همچون مادر مقدس نیست، مادری بدون فیلتر، مادر خسته یا فرسودگی مادری گفتمان بازاندیشی در حوزه مادری را نمایندگی می‌کنند./پایان

گزارش نشست‌ها

پوشه شنیداری سخنرانی‌ها

 

کلیدواژه‌ها: گزار ش نشست «بررسی مفهوم مادرانگی و ابعاد آن» دکتر فاطمه موسوی ویایه دکتر معصومه تقی‌زادگان


نظر شما :