شادی شهروندان ثمره توسعه پایدار است: تحلیل شادی اجتماعی در گفت وگو با نعمت الله فاضلی

۲۱ مهر ۱۳۹۲ | ۱۳:۴۱ کد : ۶۷۶۵ اخبار اساتید پژوهشگاه
تعداد بازدید:۴۴۲۴
شادی شهروندان ثمره توسعه پایدار است: تحلیل شادی اجتماعی در گفت وگو با نعمت الله فاضلی
شادی به عنوان یک احساس با عمیق ترین لایه های وجودی و اجتماعی ما سر و کار دارد. بنابراین شادی چیزی است که هر قوم یا گروه یا ملتی براساس تجربه تاریخی و نظام فکری و جهان شناسی اش آن را به عنوان نوعی معنا در کلیت نظام معنای خود می آفریند. گفتمان شادی شیوه سخن گفتن ما درباره شادی است. اینکه ما شاد بودن را چگونه می بینیم، چگونه می فهمیم و چگونه درباره آن سخن می گوییم، یک گفتمان را شکل می دهد. شاد بودن اگر صرفا یک احساس گذرا بود، ما نیاز چندانی برای جدی گرفتن آن نداشتیم. اما واقعیت این است که شادی یا نا شادی همبستگی عمیق و ژرفی با شیوه های تولید و توزیع قدرت در جامعه دارد

ما ایرانی ها چندان شاد نیستیم. این یک واقعیت است که خودمان هم کمابیش بر آن واقفیم و از چهره های درهم و برهم و افسرده یی که هر روز در گوشه کنار شهر می بینیم، قابل تشخیص است. راه های شاد بودن را هم چندان یاد نگرفته ایم و حتی پیش آمده مسیر اشتباهی را برای شادی کردن در پیش گرفته ایم. شادی های دسته جمعی مان هم محدود می شود به خوشحالی های کوتاه چند ساعته نتیجه یک مسابقه فوتبال یا شادی های انتخاباتی که آن هم به ندرت اتفاق می افتد. نتایج آخرین تحقیق جهانی که درباره شادی و احساس رضایت از زندگی از سوی موسسه تحقیقاتی «زمین» وابسته به دانشگاه کلمبیا صورت گرفته، ایران را در جایگاه 115 جهان در بین 156 کشور جهان قرار می دهد. براساس این گزارش، کشورهای دانمارک، نروژ، سویس، هلند و سوئد به ترتیب شادترین مردم جهان را دارند.

در رنکینگ های بین المللی دیگر هم اساسا جایگاه ایران در شادی در پایین ترین رده ها قرار دارد. اما اینکه چرا این شادی هایمان دوام ندارد از نظر شاد بودن قرار می‎ گیریم، چه ارتباطی بین انواع سرمایه های اجتماعی در یک جامعه و میزان شاد بودن وجود دارد، چرا در پایین ترین رده های جهانی شادی قرار داریم؟ وضعیت اقتصادی و ناامنی های شغلی و اجتماعی چه تاثیری در شاد بودن و نبودن مان دارد و... سوالاتی است که در گفت وگوی تخصصی با نعمت الله فاضلی جامعه شناس و استاد دانشگاه مورد بررسی قرارگرفته است. فاضلی انسان شناس ایرانی و دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی است که دکترای خود را در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن اخذ کرده است.

به عنوان نخستین سوال شادی از کجا می آید و چه عامل یا عواملی باعث می شود بعضی از مردم و کشورها شادتر از سایر مردم و کشورها باشند؟

این پرسشی است که سالیان طولانی اندیشمندان مختلف در حوزه های روانشناسی، فلسفه، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، روانشناسی اجتماعی و حتی تاریخ و علم اقتصاد نیز با آن درگیر شده اند. چیزی که به عنوان حاصل تحقیقات حوزه های مختلف علمی در این زمینه می توان گفت عبارت است از اینکه شادی دارای دو منبع متفاوت و به هم پیوسته است. یکی از آنها عبارت است از فیزیولوژی و ویژگی های جسمی و طبیعی انسان: دوم عبارت است از محیط و جامعه. از دیدگاه روانشناسان و انسان شناسان زیستی بین افراد تفاوت های بارز و آشکاری وجود دارد. برخی از افراد شادترند و برخی غمگین تر حتی افرادی که در موقعیت های کاملامشابه مثل یک خانواده واحد قرار دارند و از لحاظ اقتصادی، شرایط مساوی و مشابهی دارند و از نظر آموزش و تحصیلات از امکانات مشابهی برخوردارند و کسانی که حتی تجربه های مسیرهای زندگی آنها کاملامشابه است، میزان و نوع شادی شان یکسان نیست. بررسی های روانشناسان نشان می دهد که انسان ها از لحاظ فیزیولوژیک با هم متفاوت هستند.

فیزیولوژیک بعضی از افراد به گونه یی است که استعداد و آمادگی بیشتری برای داشتن یک زندگی پرماجرا، پرهیجان و شاد دارند. در گونه شناسی شخصیت انسان هم گفته می شود بعضی از افراد برون گرا و بعضی درون گرا هستند. برخی فعال و برخی منفعل ترند و گونه شناسی های مختلف. این نوع گونه شناسی ها نشان می دهد افراد برون گرا و فعال معمولاخوشبین تر و شادترند و برعکس افراد درون گرا منفعل و بدبین و از نوعی افسردگی رنج می برند.

نظر متخصصان در این زمینه این است که عوامل روانشناسی و فردی تنها بخشی از علت شادی هستند و عوامل بیرونی و اجتماعی دیگری هم در شاد بودن یا نبودن افراد موثر است؟

بله تحقیقات، نشان داده کمابیش 50 درصد احساس شادی یا ناشاد بودن به ترکیبات فیزیولوژیک و قابلیت های عصب شناسی ما برمی گردد. اما نکته اینجاست که عملا50 درصد باقی مانده به فیزیولوژیک ما بستگی ندارد و عوامل اجتماعی، تاریخی، محیطی، تعیین کننده میزان و کیفیت احساس شادی در انسان هاست. ثانیا محیط در چگونگی بروز و تبدیل احساسات بالقوه به بالفعل نقش تعیین کننده یی دارد. ما ممکن است از نظر فیزیولوژیک استعداد بیشتری برای ناشاد زیستن داشته باشیم اما بروز و ظهور این احساس افسردگی، محزون بودن و در خود فرو رفتن به وجود شرایط بستگی دارد. اگر شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اجازه بروز و ظهور استعداد افسردگی را ندهد، طبیعتا در اینجا نیز احساس افسردگی مانند بسیاری از احساس های دیگر خفته می ماند و بالعکس اگر شرایط مستعد بروز ناشادی ها، افسردگی ها، بدبینی ها و بدلی ها در افراد باشد، طبیعتا همه افراد حداکثر قابلیت افسردگی خود را از قوه به فعل تبدیل می کنند. از این دیدگاه است که گفته می شود حتی آن نیمه فیزیولوژیک با نوعی تعین اجتماعی همراه است. این طور نیست که انسان ها کاملابه مانند حیوانات تابع غرایز و تمایلات خود باشند.

با توجه به این نکات ما وقتی درباره شادی صحبت می کنیم باید با نوعی بینش جامعه شناختی مساله احساس شاد یا ناشاد بودن در یک جامعه را تحلیل و توصیف کنیم.

بله دقیقا من از این بینش جامعه‎شناسانه است که می گویم شادی بیش از آنچه از درون رگ و ریشه های عصبی، امیال و غرایز احساسی یا جسمانی برخیزد، تولیدات اجتماعی هستند که جوامع و گروه ها متناسب با مقتضیات و شرایط شان آنها را تولید می کنند، این بینش جامعه شناسانه به ما می گوید همه اشکال احساسات و عواطف از جمله احساس شادی نوعی برساخت اجتماعی است.

منظور از برساخت اجتماعی چیست؟

منظور از برساخت اجتماعی این است که احساسات نیز مانند کالاها، رخدادها و دیگر پدیده های انسانی در نتیجه فرآیندهای اجتماعی، تعاملات و مناسبات اجتماعی و شرایط مادی و غیرمادی یک گروه یا جامعه شکل می پذیرند. گروه ها و جوامع هستند که نوع احساسات شیوه بیان و ابراز احساسات راه های کنترل احساسات، معنا و محتوای احساسات، و دیگر ابعاد احساسی یا عاطفی ما انسان ها را تعیین می کنند. اگر ما بخواهیم این دیدگاه یعنی احساس به مثابه برساخت اجتماعی را با دقت بفهمیم، یک راه ساده وجود دارد اینکه به مقایسه گروه های اجتماعی مختلف یا جوامع مختلف بپردازیم. بررسی های تطبیفی در زمینه برساخت اجتماعی احساس نشان می دهد که جوامع با یکدیگر متفاوت هستند. حتی هر جامعه یی در دوره های تاریخی متفاوت برساخت های عاطفی متفاوتی را تولید کرده است.

بنابراین ما باید از منظر جامعه شناسانه به برساخت اجتماعی احساس شادی توجه کنیم. از این منظر شادی امر مستقل، منتزع یا مجزا از عقل نیست. همچنین شادی به مثابه یک احساس مجزا، مستقل از نهادهای اجتماعی دیگر یعنی نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیست. همه احساسات از جمله احساس شادی نوعی چارچوب اجتماعی دارد. ما اگر به انواع، شیوه ها و ابزارها و ابعاد دیگر بروز احساسات از جمله احساس شادی در جامعه توجه کنیم، می بینیم که با وجود افراد متفاوت و متعدد، اما از نظر احساس شادی یا هر نوع احساس دیگر بین همه افراد الگو یا الگوهای مشترک، وجود دارد. یعنی اگرچه افراد از لحاظ تحصیلات، سن یا جنس با هم متفاوتند و اگرچه تفاوت های فردی بین افراد فراوان است اما کمابیش افراد متعلق به یک جامعه و یک گروه دارای الگوی مشترک شاد بودن یا نبودن هستند.

برای شناخت الگوهای شاد بودن در یک کشور مثلاکشور خودمان از چه طریق باید پیش برویم؟

الگومندی برساخت اجتماعی احساس شادی به ما اجازه می دهد که به سادگی بین شادی به عنوان امری اجتماعی نه فردی و دیگر ابعاد زندگی اجتماعی کلان مانند ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوعی تعامل و داد و ستد را ببینیم. به این معنا که برای فهم الگوهای برساخت اجتماعی شاد بودن در بین مردم یک جامعه یی مثل ایران امروز ما باید به مطالعه معنای شادی، راه های شادی، ابزارهای شادی، فضاها و موقعیت های شادی، میزان و شدت و نوع شادی در جامعه امروز ایران با توجه به جهان بینی، مذهب، جهان شناسی، فلسفه، هنر، ادبیات و دیگر منابع فرهنگی این سرزمین بپردازیم.

اگر از این زاویه و با بینش جامعه شناسانه به شادی نگاه کنیم، در آن صورت دیگر شادی را، لبخند را و دیگر علایم، نمادها و نشانه های شاد بودن را براساس ویژگی های روانشناسانه افراد توضیح نمی دهیم. در آن صورت دیگر برای ما مساله این نیست که برخی شادند و برخی دیگر ناشاد. ما دیگر شادی را امری طبیعی نمی دانیم، بلکه امری فرهنگی می شناسیم. در آن صورت برای ما شاد بودن عده زیادی از مردم یا بالعکس ناشاد بودن آنها قطعا ریشه در وضعیت اجتماعی و تحولات جامعه دارد. در عین حال شادی یا ناشادی مردم دارای پیامدهایی برای زندگی اجتماعی است.

به تعبیر دیگر شادی در عین حال که مهم ترین عامل یا معرف کیفیت زندگی در بین یک گروه و جامعه است، سازنده کیفیت زندگی نیز هست. من گمان می کنم که ما می توانیم سه گفتمان شادی در ایران را از هم متمایز کنیم. مردم ایران مانند بقیه ملت های جهان براساس امکاناتی که جامعه اقتصاد، سیاست و فرهنگ در اختیار آنها می گذارد، تلقی ویژه یی از هر شکلی از عاطفه و احساس از جمله احساس شادی به دست می آورند. شاد بودن یا نبودن تابعی است از گفتمان های حاکم یا رایج در جامعه.

شادی از این دیدگاه بیش از آنکه یک فعل عصب شناسانه یا یک تجربه فیزیولوژیک روانی در باطن ما باشد، نوعی معناست که حاصل مجموعه واقعیت ها، امکانات، شرایط و معانی موجود در یک گروه از جامعه است. همان طور که اشاره کردم مفهوم گفتمان می تواند به ما کمک کند تا ببینیم مردم ایران در دوره های تاریخی مختلف شادی را چطور تجربه کردند، چه امکانات و فرصت هایی برای شاد بودن داشتند و چه تغییراتی در کیفیت و نوع زندگی ما به وجود آمده است.

درباره گفتمان شادی توضیح دهید. در ایران چه گفتمان هایی برای شادی داریم؟

گفتمان شادی عبارت است از شیوه تکوین و شکل گیری و تغییر و توسعه احساس شادی در انسان ها، ما در جامعه به شیوه های مختلفی احساسات را تعریف می کنیم. شادی به عنوان یک احساس با عمیق ترین لایه های وجودی و اجتماعی ما سر و کار دارد. بنابراین شادی چیزی است که هر قوم یا گروه یا ملتی براساس تجربه تاریخی و نظام فکری و جهان شناسی اش آن را به عنوان نوعی معنا در کلیت نظام معنای خود می آفریند.

گفتمان شادی شیوه سخن گفتن ما درباره شادی است. اینکه ما شاد بودن را چگونه می بینیم، چگونه می فهمیم و چگونه درباره آن سخن می گوییم، یک گفتمان را شکل می دهد. گفتمان شادی به این معنا گفتمان است که مانند دیگر گفتمان ها، در اینجا نیز بین شادی، قدرت و مناسبات قدرت، همبستگی های معین و معناداری وجود دارد. شاد بودن و نبودن اگر صرفا به معنای نوعی هیجان آنی و گذرا بود، ارزش چندانی برای اندیشیدن نداشت.

شاد بودن اگر صرفا یک احساس گذرا بود، ما نیاز چندانی برای جدی گرفتن آن نداشتیم. اما واقعیت این است که شادی یا نا شادی همبستگی عمیق و ژرفی با شیوه های تولید و توزیع قدرت در جامعه دارد. از این دیدگاه است که شادی زنانه با شادی مردانه متفاوت است چرا که در بازی مناسبات قدرت زن بودن و مردن بودن دو مقوله متفاوتند: یکی به عنوان فرودست و دیگری به عنوان فرادست در مناسبات اجتماعی قرار دارد، طبیعی است شادی های زنانه و مردانه نمی توانند کاملااز یک نوع باشند.

بر اساس این طرز نگرش از شادی در یک جامعه با چه عواملی در ارتباط است. به عبارتی چه عواملی از لحاظ اجتماعی بر شادی تاثیرگذار است؟

می توان گفت شادی با دیگر مناسبات قدرت و نه تنها مناسبات جنسیتی بلکه مناسبات کاستی، قومیتی و مناسبات سیاسی یعنی مناسباتی که دولت ها و حکومت ها در جامعه ایجاد می کنند، روابطی نزدیک دارد. دولت ها نسبت به همه اشکال احساس از جمله احساس شادی حساسند. اینکه مردم یا شهروندان کی، کجا، چگونه و چرا شاد باشند یا ناشاد، پرسش های صرفا شخصی نیستند که افراد بخواهند یا بتوانند پاسخ های آن را به نحو کاملادلخواه بدهند.

پاسخ این پرسش ها یعنی پرسش های اینکه کی، کجا، چگونه و چرا شاد یا ناشاد باشیم به ایدئولوژی ها، سیاست های فرهنگی و به طور کلی ساختار سیاسی قدرت رسمی دولت ها و حکومت ها بستگی دارد. در عین حال شادی به عنوان یک برساخت اجتماعی و گفتمانی چیزی نیست که عاملیت و فاعلیت افراد در آن مداخله یی نداشته باشد. ما اگر از منظر پی یر بوردیو و نظریه عمل او به احساسات انسانی و از جمله شادی نگاه کنیم، می توانیم بگوییم شادی نوعی عادت واره است: عادت واره یی که از یک طرف تحت تاثیر ساختارهای طبقاتی، ساختار قدرت رسمی دولت و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی دیگر است و از طرف دیگر افراد انسانی به کمک استراتژی هایی که ابداع و پیروی می کنند، می توانند به نوعی شادی های دلخواه خود را بیافرینند.

عاملیت افراد به افراد کمک می کند که بتوانند به نوعی از ساختارهای موجود به عنوان دستاویزهایی برای تولید لذت و شادی خود کمک بگیرند. از دیدگاه نظریه ساخت گرایی برساخت گرایانه یا برساخت گرایی ساخت گرایانه که پی یر بوردیو مبدع آن است، شادی یک نوع عادت واره برساخته یی است که از درون ساختارهای موجود جامعه شکل می گیرد.

در این میان نقش مردم یا به عبارتی همان کنشگران فعال چیست؟ مردم در مقابل ساختارهای قدرت جامعه برای شاد بودن چه نقشی دارند؟

مردم در هر موقعیتی تلاش می کنند تا ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را دستاویزی قرار دهند که از طریق آن شادی های خود را تولید کنند مردم ،طراحان استراتژی ها یا راهبردهای شادی هستند. آنها شادی را به مثابه نیاز و هم به مثابه حق در جامعه امروز برای خود در نظر می گیرند. شادی از این دیدگاه به نوعی قوام بخش فردیت تک تک افراد است. آنجا که ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود مشوق و مولد شادی های مقبول و مشروع مردم است، طبیعتا مردم نیازمند استراتژی ها و راهبردهای پیچیده شادی نیستند اما در صورتی که ساختارها مولد و مقوم شادی های مردم نباشد، در آن صورت استراتژی های مردم به صورت بسیار پیچیده، زیرکانه و تاثیرگذار ابداع می شود. از این دیدگاه است که شادی به نوعی عرصه مذاکره بین ساختارها و عاملان است.

مردم برسر شادی با ساختارها چانه می زنند و تلاش می کنند ساختارهای متصلب را منعطف کنند و بالعکس ساختارها نیز با انعطافی که از خود نشان می دهند و میزانی که میدان را برای تولید لذت و شادی برای مردم نسبتا باز می گذارند، امکان بازتولید و تداوم خود را در درازمدت مهیا می کنند.

آیا بین میزان شاد بودن مردم و سرمایه اجتماعی در یک جامعه ارتباطی وجود دارد؟

برساخت اجتماعی شادی به مثابه نوعی عادت واره تابعی است از انواع سرمایه های مردم. آن گونه یی که پی یر بوردیو درباره سرمایه ها می گوید، مردم در میدان های مختلف اجتماعی دایما در حال منازعه و چانه زنی هستند. مردم تلاش می کنند تا بر اساس نوع و میزان سرمایه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که در اختیار دارند، در میدان شادی نیز جایگاه مناسب یا مطلوب خود را کسب کنند.

میزان توسعه یافتگی کشورها چه تاثیری در میزان شاد بودن شان دارد؟

شادی به مثابه یک نوع میدان احساسی یا عاطفی اهمیت بسیاری در جامعه امروز دارد. مردم در هر کجا که هستند توسعه یافتگی، پیشرفت و هر عنوان کلی دیگر را براساس معیار شاد بودن خود می سنجند. امروزه جامعه یی پیشرفته تر است که مردم آن شادترند و جامعه یی عقب مانده تر است که مردم آن ناشادترند. از این دیدگاه ما باید نقشه توسعه جهان و جوامع را براساس نقشه شادی یا ناشادی ملت ها ترسیم کنیم. مردم در میدان شادی برسر به دست آوردن بهترین و بیشترین شادی ها مبارزه می کنند.

با این توصیفات برای اینکه مردم و جامعه شادتری داشته باشیم چه باید کرد؟

شادی امر ساده یی نیست که بتوان آن را تنها با قلقلک دادن شهروندان به دست آورد. شادی چیزی نیست که مجریان برنامه های تلویزیونی بتوانند با خنده های حرفه یی یا آهنگ های شادشان مردم را فریبکارانه شاد کنند. ممکن است آن خنده های حرفه یی و آهنگ های شاد، نمکی روی زخم های مردم تلقی شود. مردم برداشت آنی و گذرا از مفهوم شادی ندارند. دل ها زمانی شاد می شوند که کیفیت زندگی آباد شود، احساس رهایی و آزادی در وجود مردم موج زند، اشکال گوناگون تبعیض کاهش یابد، احساس عدالت به معنای واقعی آن در وجود مردم تبلور یابد، احساس امنیت شغلی، اجتماعی، امنیت وجودشناختی و فردی، احساسی است که می تواند شادی را بیافریند.

آنها که در ترس به سر می برند، هیچ برنامه موسیقایی و هیچ برنامه کمدی نمی تواند آنها را شاد کند، هیچ کس نمی تواند مردم را بترساند و در عین حال با قلقلک های تلویزیونی بخنداند. شادی به مثابه یک برساخت اجتماعی حاصل تعامل جدی عاملان و ساختارهاست. همان طور که گفتیم مردم زمانی لبخند می زنند و احساس شادی پایدار را تجربه می کنند که شاخص های توسعه پایدار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه ارتقا یابد. شادی پایدار میوه اصلی توسعه پایدار است.

در محیط های شهری آلوده نمی توان احساس شادی پاک داشت. در ساختارهای اجتماعی که اشکال گوناگون تبعیض جنسیتی، قومیتی یا مذهبی وجود دارد همه نمی توانند احساس شاد بودن بکنند. شادی زمانی به صورت پایدار در دل های مردم خانه می کند که خانه های مردم ستون های استوار داشته باشد، سقفی که آنها را از گزند باد و باران نگه دارد و خانه یی که مردم در آن احساس بودن در خانه خویش کنند، می تواند حس شادی را به طور پایدار بیافریند. شادی حاصل یک امید اجتماعی پایدار است.

شهروندانی که دچار یاس اجتماعی شده اند، یعنی به آینده جمعی و مشترک مردم خود امیدوار نیستند، هرگز نمی توانند با نوشیدن نوشیدنی ها و شنیدن موسیقی های شاد، شاد شوند، شادی حاصل امید اجتماعی است. یعنی امیدی که مردم بتوانند به نحو واقع بینانه یی نسبت به آینده شغلی و آینده امنیت اجتماعی خود، آینده آزادی های فردی و اجتماعی خود و آینده روند حرکت همه جانبه جامعه برآورد نسبتا مثبت و خوشبینانه یی داشته باشند.

با این شرایط میزان نابرابری های اقتصادی و اجتماعی تاثیر زیادی بر شاد بودن یا نبودن مردم یک کشور دارد؟

بله: شادی به مثابه یک برساخت اجتماعی برای گروه های مختلف یکسان نیست. اصولاگروه های فرادست اجتماعی می توانند شادتر از گروه های فرودست باشند. چرا که آنها کمتر احساس نابرابری و تبعیض دارند. گروه های فرادست بیشتر احساس بودن در خانه خود می کنند. آنان نسبت به آینده برآورد خوشبینانه تری دارند. طبعا این گروه یعنی گروه فرادستان شادترند. اگرچه باید در نظر داشت گروه های فرادست در جامعه یی که برابری و عدالت اجتماعی تحقق همگانی نیافته است، تنها نصیب عده اندکی می شود، همواره در این نوع جوامع اکثریت فرودستان هستند و فرادستان اقلیتی بسیار کم شمارند. از این رو در جامعه یی که شادی تنها نصیب فرادستان می شود، نمی توان گفت در این جامعه شادی وجود دارد، جامعه یی شاد است که اکثریت مردم آن شاد باشند.

به همین دلیل در جامعه ناشاد حتی شادی فرادستان نیز شادی پایداری نیست. آنان همواره نگران اند: نگران جنبش ها و خیزش هایی که ممکن است دیر یا زود، کاخ های آباد فرادستان را فرو ریزد. آنان نیز می دانند که خطرهای بزرگی در راه است. جمعیت اکثریت ناشاد هر لحظه ممکن است چیزی را دستاویز یا بهانه قرار دهند و خانه های آباد کاخ نشینان را بر سرشان خراب کنند. در نتیجه کابوس های ناشادی در خانه های فرادستان هم می نشیند. اگر از منظر جامعه شناسانه به شور، نشاط و شادی نگاه کنیم، در آن صورت باید گفت شادی دیگر مقوله یی نیست که برای کودکان تعریف کنیم: چیزی نیست که بتوان آن را با بازی های کودکانه پاسخ داد: شادی از منظر جامعه شناسانه یک نیاز جمعی و همگانی برای همه گروه ها و همه سنین است. در جامعه ایران به طور تاریخی شادی با نوعی خواری معنا شده است. شادی به مثابه یک امر کودکانه که برای زنان، نوجوانان و کودکان است، به نوعی به مثابه امر غیرجدی یا خوار تلقی می شد و شاید برای عده یی همچنان چنین تلقی از آن وجود داشته باشد.

ضرورت شاد بودن با توجه به مقتضیات زندگی صنعتی و شهری امروزی از نظر شما در چیست؟

در جامعه مدرن و امروزی شادی به مثابه یک نیاز مانند هوایی است که همه برای زنده ماندن به آن نیاز دارند. حتی سالمندانی که آخرین روزهای حیات خود را می گذرانند به همان اندازه کودکانی که روزهای آغازین حیات خود را شروع کرده اند، نیازمند شاد بودن هستند. شادی در جامعه امروز به مثابه یک نیاز و حق، برای زنان و مردان، کودکان و نوجوانان، جوانان و میانسالان و سالمندان کمابیش به یک نسبت مهم و ضروری است. از این رو باید درباره شادی به بازنگری بپردازیم و معنای شادی را نه به مثابه امری بازیگوشانه یا یک احساس زودگذر و موقت و نه به عنوان یک احساس غیرمهم و نه به معنای یک احساسی که می توان به شیوه موقتی و مکانیکی آن را تولید کرد، نگاه کرد. شادی به مثابه یک حق و نیاز اجتماعی ضروری امروزه مبنا و معیاری برای سنجش رضایت خاطر شهروندان و کیفیت زندگی آنهاست.

از این رو باید مجموعه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به شیوه یی سازماندهی کرد که بتوانند مولد شادی برای همگان باشند. همان طور که اشاره کردیم سه گفتمان را در زمینه شادی می توان در ایران مشخص کرد. من گفتمان سنتی شادی در ایران را با تمام ویژگی های جامعه سنتی ایران تعریف می کنم. گفتمان سنتی شادی در ایران گفتمانی است که تا پیش از پیدایش جامعه مدرن در جامعه ما رواج داشته است. ایران از سال های 1230 هجری شمسی به بعد به تدریج با مدرنیته و جامعه جدید آشنا شد. در سال های 1285 با انقلاب مشروطیت، به نوعی جلوه های آشکار مدرنیته در ایران دیده شد.

از آن زمان تا به امروز به تدریج نهادها، سازمان ها و موسسات مدرن گسترش یافت و فنآوری ها و انقلابات اجتماعی، سیاسی متعدد مدرن در ایران نیز شکل گرفت. در نتیجه ایران پیشامدرن ما به تدریج به دوران جدیدی پا گذاشت. در ایران مانند دیگر جوامع در یکی دو دهه اخیر در نتیجه توسعه تکنولوژی های ارتباطی، ماهواره ها، رسانه ها، مطبوعات، گسترش مهاجرت ها و جابه جایی های جمعیتی و تحولات فناوری و اقتصادی سیاسی دیگر ما شاهد نوعی تحولات جدید نیز هستیم. من براساس این سه دوره یعنی پیشامدرن، مدرن تا دو سه دهه پیش و دوره پسامدرن سه گفتمان سنتی، مدرن و پسامدرن شادی را از هم تفکیک می کنم.

اگر بخواهیم یک ارزیابی تاریخی از وضعیت دوره های مختلف ایران از لحاظ شادی و تسلط گفتمان شادی داشته باشیم. چه دوره هایی را از هم متمایز می کنید؟

در ایران می توان سه نوع گفتمان شادی را از هم تفکیک کرد. این گفتمان ها اگرچه امروزه هر سه وجود دارند، یعنی گفتمان های سنتی، مدرن و پسا مدرن اما از لحاظ تاریخی گفتمان سنتی در گذشته یعنی در جامعه پیشامدرن ایران غلبه داشته است و هر چقدر از لحاظ زمانی به گذشته دورتر بازمی گردیم، غلبه گفتمان سنتی شادی بیشتر می شود. گفتمان مدرن شادی به دوران معاصر ما اختصاص دارد. ما از سال های 1350- 1240 هجری شمسی یعنی نیمه قرن 13 تا به امروز به تدریج در حال گسترش، توسعه و تعمیق. گفتمان مدرن شادی همگام با توسعه تجدد در ایران هر روز غلبه بیشتری پیدا کرده است.

ما در دهه های اخیر، می توانیم به نحو روشن و آشکاری ابعاد، ویژگی ها و قلمرو گفتمان مدرن شادی را ببینیم. اما گفتمان پسامدرن شادی در واقع گفتمانی است که علائم آن اکنون ظاهر شده است، ولی هنوز نمی توان گفت که شادی پسامدرن در ایران وجود دارد. بلکه من از آن به گفتمان آینده شادی نام می برم. به این معنا که ما همان طور که توضیح خواهم داد، تجربه های تازه یی در زمینه تحولات فرهنگی و اجتماعی کسب کرده ایم که این تجربه ها مانند رشد فرهنگ رسانه یی شدن، بصری شدن تفکر و شیوه زندگی، جهانی شدن، زنانه شدن، زیبایی شناسانه شدن، فردی شدن و برخی از فرهنگ های دیگر که این فرهنگ ها هر کدام بر احساسات ما از جمله تجربه شادی یا احساس شادی تاثیر می گذارد.

فایل های ضمیمه

کلید واژه ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :