گزارش نشست تخصصی «هوش مصنوعی و تمدن در ایران معاصر»

۰۳ دی ۱۴۰۴ | ۱۳:۲۶ کد : ۲۷۳۱۷ آخرین عناوین گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۳۱۱
گزارش نشست تخصصی «هوش مصنوعی و تمدن در ایران معاصر»

نشست تخصصی «هوش مصنوعی و تمدن در ایران معاصر» به‌مناسبت هفته پژوهش و به همت پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۲۴ آذرماه ۱۴۰۴ با حضور برخی اساتید حوزه فلسفه، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در ابتدای این نشست، هادی وکیلی، مدیر پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دبیر علمی این نشست، ضمن خوشامدگویی به حضار، به ذکر نکاتی در مورد هفته پژوهش پرداخت و سپس از سخنرانان دعوت کرد که مطالب خود را ارائه دهند.

 

نقش ترجمه در تمدن‌سازی و نسبت آن با هوش مصنوعی

سیدمصطفی شهرآیینی اولین سخنران این نشست بود که پیرامون موضوع (نقش ترجمه در تمدن‌سازی و نسبت آن با هوش مصنوعی) مطالبی را ارائه داد: شاید هیچ تمدنی را در جهان نتوان یافت که بر پیرامون دینی بزرگ شکل نگرفته باشد و دینی نیست که در هسته خود متن یا متونی مقدس نداشته باشد. نظر به اینکه پیروان ادیان جهانی، از ملیت‌ها و اقوام گوناگون هستند، هرکدام زبان خاص خود را دارند و برای فهم کتاب مقدس نیازمند بازگردان آن به زبان خویش هستند. همین نکته درباره علم به‌طور عام و علوم انسانی به‌طور خاص نیز در هر تمدنی درست است چراکه گویشوران زبان‌های گوناگون در هر تمدنی پیوسته در حال دادوستد فکری و بازگردان محصولات فکری به زبان‌های ملی خویش هستند. با این مقدمات روشن است که ترجمه متون مقدس و نیز متون علمی، در اینجا به‌ویژه علوم انسانی، چه تأثیر فراگیری در پیدایش تمدن‌های بزرگ جهانی داشته و دارد.

امروزه با ورود هوش مصنوعی به فضای علوم انسانی و ترجمه، ترجمه متون مقدس و متون علوم انسانی نیز از این جریان فراگیر در امان نمانده است. اما نکته مهمی که باید توجه داشت این است که ترجمه در فضای سنتی و به‌ویژه در علوم الهی و علوم انسانی، پیوند نزدیکی با شخص مترجم و با مواضع فکری او دارد تا جایی که هر ترجمه‌ای بازگوینده و بازنماینده سنتی فکری است که این سنت در فهم متن و بازگردان آن تأثیری به‌سزا دارد. حال آیا با ورود هوش مصنوعی به فضای ترجمه، باید به یکدست شدن ترجمه متون مقدس و نیز متون علوم انسانی و اعمال یکنواختی به این دست متون ترجمه شده تن داد یا راهکار دیگری هست که ما را به برون‌رفت از این وضع رهنمون شود.

به نظر می‌رسد ترجمه در حوزه‌های یادشده، نه صرف بازگردان معنا از زبانی به زبانی دیگر، که فهم، همراهی و همداستانی معانی در زبان مبدأ، و بازاندیشی و بازآفرینی آن معانی در زبان مقصد است، به‌گونه‌ای که در دل این فرآیند، همزمان پایدیا هم رخ می‌دهد و سوگیری‌های فکری مترجم، به فهم او از متن و بازگردان آن سمت‌وسوی خاص می‌دهد. آیا این ملاحظات در ترجمه با هوش مصنوعی قابلیت طرح و بررسی دارد. مشخصاً پرسش ما در اینجا این است که ترجمه با هوش مصنوعی آیا به اعمال یکنواختی از جانب طراحان این ابزار برای تولید متونی با سوگیری واحد و خاص و در نتیجه تربیت مخاطبانی خاص نمی‌انجامد و آیا اصولاً چنین کاری در ترجمه متون علوم الهی و علوم انسانی چه پیامدها و آثاری در پی دارد و چه راهکاری برای کاستن از این پیامدها و با این همه، استفاده از این ابزار کارآمد در ترجمه متون علوم الهی و علوم انسانی می‌توان پیشنهاد کرد.

انسان و تمدنی سراسر مصنوعی سپس سیدمحمدتقی چاووشی سخنان خود را پیرامون (انسان و تمدنی سراسر مصنوعی) چنین بیان کرد: هوش مصنوعی دخلی به تمدن‌ها و تمدن‌سازی ندارد اگر تعاریف متداول از تمدن را در نگر داشته باشیم. اما اگر بتواند تمدنی نو را پایه‌گذاری کند، آنگاه عصری تازه آغاز خواهد شد که در آن پیش از هر چیز باید انسان نسبت خود را با دست‌پرورده خود بررسی و نشان دهد. بی‌تردید در چنین تمدنی و با آن، انسان معنایی دیگر خواهد یافت و دیگر آگاهی انسان یا تفکر و اندیشه نباید محور تمایز آدمی با سایر موجودات باشد. انسان باید با ماشین، جایگاه خود را بیابد و از آنجا که هنرمندان نبض بیدار جامعه هستند و گرچه خود ندانند که نمی‌دانند، با آثار خود به‌خوبی وضع موجود را تصویر می‌کنند. درست به‌همین جهت، هنرمندان و خاصه سینماگرانی را می‌شناسیم مانند کوبریک و اسپیلبرگ یا انیمه‌سازانی مانند میازاکی که در پی بیان چنین نسبت و پیوندی رفته‌اند. در اینجا قرار نیست از نسبت هنرمندان و حقیقت چیزی گفته شود و ازاین‌رو، اگر می‌بینیم میازاکی یا کوبریک وارون کسانی مانند اسپیلبرگ، تفکراتی ایده‌باور و ایده‌محور نیز دارند، دخلی به وجه هنری آن‌ها ندارد. بگذریم!

در نتیجه، اگر قرار باشد هوش مصنوعی تمدنی نو بسازد، نخست پرسشی که به ذهن می‌آید و لاجرم باید به آن پاسخ داد، انسان در آن تمدن چه جایگاهی دارد؟ اگر انسان هم به هوش مصنوعی تقلیل یافته، فروکاسته شود در آن صورت، بررسی ماهیت هوش مصنوعی همان بررسی هویت و ماهیت انسان خواهد بود. فقط مشکل آن است که چگونه می‌توانیم انسان را همان هوش مصنوعی بدانیم که در مباحثات زمان ما به این پرسش پرداخته شده و اندیشمندانی که تعداد آن‌ها کم نیست انسان را همان هوش مصنوعی خوانده و دانسته‌اند. اما اگر انسان به چنین تقلیلی/فروکاستی تن ندهد، آنگاه دوگانه انسان ـ هوش مصنوعی را چگونه باید درک کرد؟ ممکن است بگویند که این مباحث سال‌هاست شروع شده، نیاز به طرح مجدد آن‌ها نیست. اما دقت کنیم که آنچه اینک مطرح است براساس جهان و تمدنی است که ما پیش از تمدنی بر محور هوش مصنوعی و از چنین منظری با آن مواجه شده‌ایم. تصور کنید جهان و تمدنی را که براساس حضور هوش مصنوعی پدید آمده باشد. انسان در چنین عالمی چگونه بنا می‌کند؟ چگونه مأوا و پناهی خواهد داشت؟ اما واقع آن است که در چنین تمدنی، چگونه می‌توانیم حتی از تصور و خیال این‌گونه پرسش‌ها بگوییم؟ ما اگر انسان تمدن نو را هنوز نمی‌شناسیم، از ویژگی‌های هوش مصنوعی و تا حدی عالمی که می‌تواند با هوش مصنوعی پدید آید، باخبریم. آیا امکان طرح چنین پرسش‌هایی که از زمره پیچیده‌ترین و دشوارترین پرسش‌های انسان و عالم ما است در آن عالم و تمدن نو آن وجود خواهد داشت؟ پرسشگری انسان چگونه خواهد شد؟ اگر پرسشگری از میان برود، جهانی خواهیم داشت که در آن ارسطو دست‌کم انسانش را گم می‌کند! آرزوها و امیدهایمان چه می‌شوند؟ .... پاسخ به این پرسش‌ها ساده باشد یا دشوار، دغدغه‌هایی جدی برایمان ایجاد می‌کنند. خب، ممکن است بگوینده دغدغه‌های ما از این عالم است و در آن عالم چه جای این دغدغه‌ها؟! لکن، ساحتی دیگر از بحث گشوده می‌شود و آن اینکه آیا انسان می‌تواند تمنای عالمی را داشته باشد که در آن دغدغه‌ها و آرزوهایش از میان برود؟ خلاصه کنیم! آیا از حیث وجودشناسانه یا ارزش‌گذاری‌های اخلاقی جای طرح این‌گونه مباحث وجود دارد؟

 

هوش مصنوعی و تمدن در ایران معاصر

هادی وکیلی مباحث خود را با موضوع (هوش مصنوعی و تمدن در ایران معاصر) چنین شرح داد: هوش مصنوعی به‌عنوان یک فناوری تحول‌آفرین، پتانسیل اثرگذاری عمیق بر تحولات تمدنی ایران معاصر را دارد. این تأثیر فقط در سطح فناوری نیست، بلکه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی هویتی را در بر می‌گیرد. فهرست این تحولات به‌شرح زیر هستند: ۱ـ تحول در زیرساخت‌های تمدنی: اقتصاد دیجیتال و هوشمند: هوش مصنوعی می‌تواند با بهینه‌سازی صنایع نفت، کشاورزی، سلامت و لجستیک، پایه‌های اقتصادی ایران را به سمت یک «اقتصاد دانش‌بنیان» سوق دهد. این تحول، وابستگی تاریخی به درآمدهای نفتی را کاهش داده و الگوی تمدنی جدیدی مبتنی بر نوآوری ایجاد می‌کند. شهرهای هوشمند: توسعه شهرهای هوشمند با استفاده از هوش مصنوعی (مدیریت ترافیک، انرژی، پسماند و ...) می‌تواند کیفیت زندگی شهری را به‌طور اساسی تغییر دهد و الگوی جدیدی از زیست‌شهروندی در ایران معاصر شکل دهد. ۲ـ تحول در فرهنگ و دانش: حفظ و بازتولید میراث فرهنگی: هوش مصنوعی ابزاری قدرتمند برای دیجیتالی‌کردن، بازسازی و تفسیر میراث غنی ایران (از متون تاریخی تا بناهای باستانی) است. این فناوری می‌تواند «حافظه تمدنی ایران» را تقویت و در دسترس نسل‌های آینده قرار دهد. تحول در آموزش: سیستم‌های آموزشی مبتنی بر هوش مصنوعی (شخصی‌سازی یادگیری، دسترسی به محتوای جهانی) می‌توانند شکاف آموزشی را کاهش داده و نیروی انسانی خلاق و متخصص پرورش دهند که از ارکان هر تمدن پویاست. تقویت و توسعه زبان فارسی در عصر دیجیتال: توسعه پردازش زبان طبیعی برای فارسی، نه‌تنها یک نیاز فنی، بلکه یک «ضرورت تمدنی» برای حفظ هویت زبانی و فرهنگی در فضای دیجیتال است. ۳ ـ چالش‌های تمدنی و تضادهای احتمالی: شکاف دیجیتالی: خطر عمیق‌تر شدن شکاف بین طبقات برخوردار و محروم از فناوری وجود دارد. این شکاف می‌تواند به شکاف در «دسترسی به قدرت و فرصت‌ها» تبدیل شود و انسجام اجتماعی را تهدید کند. تهدید هویت و اصالت: تسلط الگوریتم‌های جهانی و فرهنگ دیجیتال یکسان‌ساز، ممکن است بر عناصر هویتی و بومی تأثیر بگذارد. پرسش کلیدی این است: «آیا ایران می‌تواند هوش مصنوعی را با ارزش‌ها و نیازهای بومی خود سازگار کند؟» حاکمیت داده و اخلاق: داده‌ها سوخت جدید تمدن دیجیتال هستند. مدیریت این داده‌ها با حفظ حریم خصوصی و امنیت ملی، یک چالش حاکمیتی و اخلاقی بزرگ برای ایران معاصر است. ۴ـ موقعیت ژئوپلیتیکی جدید: ایران می‌تواند با توسعه هوش مصنوعی، در «رقابت تمدنی منطقه‌ای» (به‌ویژه در مقابل قدرت‌های دیجیتالی مانند اسرائیل و امارات) موقعیت جدیدی بیابد. این فناوری می‌تواند ابزاری برای نفوذ نرم و ایجاد مدل‌های توسعه الهام‌بخش در منطقه باشد.) اما «تحریم‌ها و انزوای فناوری»، دستیابی به سخت‌افزارها و همکاری‌های پیشرفته را محدود کرده و ممکن است ایران را در حاشیه انقلاب هوش مصنوعی قرار دهد. ۵ـ سنت در تقابل یا تعامل با مدرنیته هوشمند: جامعه ایران با سنت‌های دیرینه و ساختارهای اجتماعی خاص خود، باید نحوه تعامل با این فناوری عمیقاً تحول‌آفرین را تعریف کند. هوش مصنوعی می‌تواند هم «تقویت‌کننده سنت‌ها» (مثلاً در تبلیغ دینی دیجیتال یا حفظ هنرهای سنتی) و هم «تخریب‌کننده» آن‌ها (با ایجاد سبک زندگی جدید) باشد. ظهور پرسش‌های «کلامی و فقهی جدید» (مثل نسبت انسان با ماشین‌های هوشمند، حقوق ربات‌ها، معنویت در عصر هوش مصنوعی) می‌تواند جریان‌های فکری جدیدی در ایران ایجاد کند.

نتیجه‌گیری هوش مصنوعی برای ایران معاصر تنها یک «فناوری ابزاری» نیست، بلکه یک «عامل تمدن‌ساز» است که می‌تواند مسیر توسعه آینده کشور را بازتعریف کند. موفقیت در این مسیر مستلزم «تدبیر استراتژیک» یعنی داشتن نقشه‌ای روشن که همزمان به توسعه فناوری و حفظ هویت بومی توجه کند، «سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی» یعنی تربیت نسل‌هایی که هم با فناوری آشنا هستند و هم بینش فرهنگی و تاریخی دارند، و «گفت‌وگوی ملی» یعنی ایجاد فضایی برای بحث عمومی درباره تأثیرات اجتماعی و اخلاقی هوش مصنوعی است. در واقع سرنوشت تمدنی ایران در عصر هوش مصنوعی، به توانایی ما در ترکیب خرد کهن با فناوری جدید و تبدیل چالش‌ها به فرصت‌های متمایز کننده بستگی دارد. این مسیر می‌تواند به بازآفرینی یک الگوی تمدنی ایرانی ـ اسلامی در دنیای دیجیتال منجر شود، مشروط بر آنکه از حالت واکنشی خارج شده و ابتکار عمل را به دست گیرد.

معنای بودن و هوش مصنوعی، با نگاهی به چیزهای در دست و فرادست

سخنران بعدی مهدی اصفهانی بود که پیرامون موضوع (معنای بودن و هوش مصنوعی، با نگاهی به چیزهای در دست و فرادست) شروع به صحبت کرد: مهم‌ترین نکته درباره هوش مصنوعی این نیست که با پیشرفت خود، برای انسان گشایش ایجاد می‌کند یا بر مشکلات او می‌افزاید، مهم‌ترین نکته به نظر نگارنده این است که پیش از هوش مصنوعی و پس از هوش مصنوعی انسان بودن انسان و مسئله محوری او که معنای بودن اوست هنوز باقی است. هایدگر در ضمن تحلیل هستی انسان به‌عنوان «هستی ـ در ـ عالم» نشان داد که چیزها گاهی «در دست» ما هستند و گاهی «فرادست» ما. چیزهایی که ما برای برآورده کردن نیازهای خود از آن‌ها استفاده می‌کنیم و آن چیزها بدون نشان دادن خود مسیر برآورده کردن نیاز ما را هموار می‌کنند در دست ما هستند و در عالم ما راه دارند. اما بقیه چیزها فرادست ما هستند و ما نسبت به آن‌ها ابهام داریم. شأن «در عالم بودنِ» هستی ما، شأن واحدی است که با نیازهای ما و راه‌های برآورده شدن آن‌ها در عالم، خود را برای ما آشکار می‌کند. دانایی برای هر یک از ما در سه دایره متحدالمرکز قابل ترسیم است. دانایی محدود من، دانایی محدود همه انسان‌ها در طول تاریخ، دارایی نامحدود خداوند (این دایره سوم مثلاً شعاع بی‌نهایت دارد). دانایی به‌هربه‌حال «چیز» است و دانایی محدود همه انسان‌ها در طول تاریخ هم (هرچقدر که قابل دردسترس باشد) می‌تواند یک چیز باشد. قبل از هوش مصنوعی این چیز برای ما «فرادست» بوده است. با هوش مصنوعی در بهترین حالت این چیز «در دست» ما قرار می‌گیرد. ما بحث را با این فرض که این «نرم‌افزار» مثل چکش هایدگر طوری در دست ما قرار بگیرد که ما نیازهای خود را با آن برآورده کنیم، بدون آنکه این ابزار توجه ما را به خودش جلب کند پی می‌گیریم (غالب سناریوهای بد، سخن از وقتی می‌گوید که این ابزار درست کار نمی‌کند و فرادست است). انسان اگزیستانس است. یعنی از راه بودن یکی از امکانات خودش در هر آن، معنای بودن را از راه بودن به‌عنوان آن امکان می‌یابد. برای مثال من می‌توانستم قبل از شروع به نوشتن این متن کارهای زیادی انجام دهم. اما اکنون من نویسنده «هستم». من نویسنده بودن را از راه بودن درک می‌کنم. روند بالا باید نشان داده باشد که هوش مصنوعی ممکن است در این امکانات (امکانات پیش روی انسان) تغییری ایجاد کند اما آن که نهایتاً از راه «بودن»، هستی را درک می‌کنم من هستم. این بودن من، و مسئولیت من در هستی است هیچ‌کس نه می‌خواهد و نه می‌تواند از این مسئولیت شانه خالی کند.

 

بازخوانی هویت انسانی در افق تحولات فناورانه جدید

امیر صادقی سخنران بعدی این نشست بود که مبحث خود را با موضوع «بازخوانی هویت انسانی در افق تحولات فناورانه جدید» این‌گونه بیان کرد: آنچه لازم می‌نماید بیش از هرچیز در افق فناوری‌های جدید محل توجه انسان متفکر باشد پرسش از تعریفی است که از هویت انسانی به‌دست می‌آید. پژوهش پیش روی هم خود را بر آن قرار می‌دهد تا با این پرسش مواجه شود که آیا / چگونه فناوری‌های جدید در حال بازتعریف هویت انسان بودن (انسانیت) است؟ برای پرداختن به این پرسش یک ایده اصلی مد نظر است که مدعی است انسانیت انسان که در طول تاریخ بشری در تعریفی متفق‌النظر بین اندیشمندان «بر مبنای مدنیت فرهنگی ـ اجتماعی» استوار بوده است، در عصر حاضر «بر مبنای مهندسی فناورانه ـ اجتماعی» در حال بسط تعریف انسانیت است. اگر بخواهیم برای روشن‌شدن صورت مسئله توصیفی اغراق‌آمیز از موقعیت کنونی داشته باشیم، عملکرد فناوری‌های جدید به این سمت رفته که از انسانیت انسان انسان‌زدایی کرده و انسان به‌مثابه چرخ‌دنده‌های ماشینی شده که نه‌تنها قابل پیش‌بینی است، بلکه در گامی فراتر قابل برنامه‌ریزی هم است. در ادامه پژوهش استدلال آورده می‌شود که چرا ادعای «مهندسی فناورانه ـ اجتماعی» درباره انسانیت به‌گزاف نیست و با ارائه نمونه‌هایی از نحوه مواجهه بشر با فناوری‌های جدید در به‌کارگیری ابزارهایی مانند گوشی هوشمند و انواع هوش‌های مصنوعی با استعاره ماشین تجربه نوزیک نشان داده می‌شود که چطور با استقرار و ادغام تدریجی در طول دهه‌ها، انسان‌ها به‌تدریج برای پذیرش چگونگی تغییر شکل دنیا و در نهایت شرطی‌شدن نسبت به فناوری‌های جدید آماده شده‌اند. در واقع آنچه در این تحقیق به‌عنوان موضوع اصلی پژوهش در نظر گرفته شده است، تغییرات مهندسی ماشین‌های هوشمند برای شبیه شدن به انسان نیست، بلکه توجه دادن به امکان مهندسی انسان‌های غیرهوشمند است. به‌همین منظور اشاره‌ای به پایه‌های فکری مدعای پژوهش خواهد شد که از حیث «فلسفه فناوری»، «علوم شناختی»، «اقتصاد رفتاری» و «مطالعات انتقادی فناوری» بر چه اصولی استوار است و چگونه از این خاستگاه تغییرات ماهوی انسان بررسی خواهد شد. در نهایت بحث با پرسش‌هایی پایان می‌یابد که هرچند سؤالاتی جدید نیستند اما هر نسلی از بشر متناسب با چالش‌های خودش و پاسخ‌هایی که به آن‌ها می‌دهد ماهیتش را برخواهد ساخت: پرسش از چیستی انسان، انسانی که معاصریت برای او اهمیت دارد و نحوه تعامل با و بودنش در جهان جدید برایش محل پرسش است، در نهایت این امکان پرسیدن به پرسش گرفته خواهد شد که آیا انسان در افق تحولات فناورانه جدید این امکان بنیادی‌اش مورد تهدید و تحدید قرار گرفته است؟

هوش مصنوعی و اعتبار

سخنران بعدی این نشست، مرتضی جعفریان بود که با موضوع (هوش مصنوعی و اعتبار) مباحث خود را چنین شرح داد: هوش مصنوعی به‌عنوان یک سیستم هوشمند داده‌پردازی، ورودی‌های دریافتی را بر اساس الگوهای معینی پردازش و متناسب با آن پاسخ‌هایی تولید می‌کند، به این ترتیب که داده ورودی به یک کد در زبان و ساختار ماشین و هوش مصنوعی ترجمه شده و سپس طبق مدل‌ها و الگوهای ساختاری، فرایندهای مشخصی فعال شده و خروجی معینی تولید می‌شود. چنان‌که هر سخن خواسته یا پرسش انسانی در این ماشین تصویری داشته و به‌گونه‌ای شبیه‌سازی می‌شود و به‌همین دلیل برای آن پاسخ هم دارد. گویی جهان انسانی در جهان ماشین مجازی هوش مصنوعی قابل تصویر و بازسازی است و به‌همین دلیل بسیاری آن را رقیبی برای انسان و فهم انسانی قلمداد کرده‌اند. به این معنی که می‌تواند بیندیشد و فهم و شناختی همانند یا بهتر از انسان از هستی ارائه دهد.

اما اگر انسان ماشینی ساخته است که تمامی تصویرها، شناخت‌ها و داده‌های انسانی از کائنات و هستی را با الگوها و مدل‌های دینامیک شبیه‌سازی و بازآرایی کرده، همچنین این توانایی را نیز خواهد داشت که ماشین مجازی دیگری بسازد که رفتار و الگوها و مدل‌های نهایی خود این ماشین مجازی را نیز در الگوها و مدل‌های دیگری شبیه‌سازی نماید، به‌همین دلیل که قابلیت شبیه‌سازی و برساخت داده‌ها و تصویرهایی به ازای داده‌ها و تصویرهای انسانی از هستی و هستنده‌ها و به‌تعبیر دیگر ترجمه‌پذیری فهم و تصویر انسانی به کد ماشین مجازی، برآمده از قابلیت صوری‌سازی داده‌های انسانی و الگوهای فهم انسانی با شیوه‌ها و روش‌های معین و مشخص است. بدین‌لحاظ داده‌ها یعنی خروجی‌های ماشین مجازی هوش مصنوعی نیز داده‌هایی صوری هستند و به‌همین دلیل در نظام صوری دیگری ترجمه‌پذیر می‌باشند.

ورودی‌های ماشین مجازی، پیش از اینکه ورودی ماشین باشند دریافت‌ها و شناخت‌های انسانی‌اند که با اعتبارات خاصی به‌دست آمده‌اند و با افزودن اعتبارات خاص دیگر به داده‌های ورودی ماشین مجازی تبدیل می‌شوند. به‌دیگر سخن صوری‌سازی فهم و شناخت انسانی و تبدیل آن به کد ماشین مجازی، متناسب با روش معین و مشخص صوری‌سازی، اعتبارات تازه‌ای بر اعتبارات ابتدایی دریافت و فهم انسانی می‌افزاید. بهترین، منسجم‌ترین، روشن‌ترین و دقیق‌ترین تصویرها و داده‌های برساخته ماشین مجازی و هوش مصنوعی، اعتباری است که تمامی اعتبارات دیگر انسان را به بهترین وجه صوری‌سازی نموده است. ولی از آنجاکه هرگونه صوری‌سازی بر بنیاد اعتبارات خاصی است تصویر نهایی نظام صوری نیز تصویری اعتباری‌تر از تصویر ابتدایی ما از جهان و هستی پیش روی ما قرار می‌دهد.

مرز بین غیبت و حضور: توازی دگرجای مجازی و ناکجاآباد مثالی در جهان ایرانی

محمّدامین شاهجوئی در مورد (مرز بین غیبت و حضور: توازی دگرجای مجازی و ناکجاآباد مثالی در جهان ایرانی) چنین بیان داشت: در سال‌های آینده، عزیزانی که از دست داده‌ایم، دوباره می‌توانند در میان ما زندگی کنند؛ نه‌روح، نه‌جادو، یک هولوگرام واقعی؛ بدنی از نور که با بازماندگان خود حرف و اسم آن‌ها را صدا می‌زند... شاید امروزه گمان غالب، این باشد که این، چیزی جز یک توهّم نیست. اما نسخه‌های اوّلیّه آن هم‌اکنون ساخته شده: هولوآواتار (Holo-Avatar)/نسخه‌های دیجیتال ساخته‌شده توسط شرکت تووِی (2Wai) که از چند دقیقه تصویر و صدا و با تقلید از میکرو ـ رفتارها، نسخه‌ای دیجیتال از یک انسان می‌سازند، با همان حالت چهره، همان لحن، همان تن صدا، همان مکث‌ها، همان لبخندها، همان چینش جملات، همان ریتم تنفّس... (سه دقیقه می‌تواند برای همیشه دوام بیاورد!) (With 2wai, three minutes can last forever!). در سالیان پیش رو، این آواتار (Avatar)، تصویری از یک شخص یا یک حیوان که از یک کاربر رایانه‌ای خاص بر روی یک صفحه رایانه به‌ویژه در یک بازی رایانه‌ای یا اتاق گفتگو نمایندگی می‌کند، فقط روی صفحه نمی‌ماند؛ پروژکتورهای حجمی، لیزرهای ولومتریک و پیش‌رفته‌ترین مدل‌های هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) با حافظه بلندمدت، همه با هم یک کار می‌کنند: حضور انسان از بدن جدا و تبدیل به یک وجود سه بعدی می‌شود که وسط اتاق قدم می‌زند! این همان چیزی است که در فیلم بلید رانر (Blade Runner) دیده‌ایم، اما این بار، واقعی است. مجموعه تلویزیونی آینه سیاه (Black Mirror)، آینده‌ای را به‌تصویر می‌کشد که افراد در آن می‌توانند با عزیزان از دست رفته خود صحبت و حتّی نسخه رباتیک آن‌ها را خریداری کنند! پشت این فناوری، شبکه‌های عصبی عمیق و مدل‌های مولد تصویر و صدا قرار دارند که می‌توانند از یک شخص واقعی، الگوهای رفتاری استخراج و بازآفرینی (Recreate) و امکان گفتگو با او به بیش از چهل زبان را فراهم کنند! روان‌شناسی شناختی نشان داده که مغز ما در برابر چهره‌ها و صداهای آشنا چقدر سریع واکنش احساسی نشان می‌دهد. نتیجه‌اش این است که صحبت کردن با هولوآواتار یک فرد، مخصوصاً اگر درگذشته باشد، می‌تواند حسی عمیقاً واقعی ایجاد کند، در حدی که ممکن است بتوان آن را «واقعیّت عاطفی تقویت‌شده» نامید. افزون بر ادامه تعامل با افراد از دنیا رفته، هولوآواتارها می‌توانند شخصیّت‌های داستانی، چهره‌های تاریخی، سلبریتی‌ها و حتّی «دوقلوهای دیجیتال» را بازآفرینی کنند؛ محصولی که شبیه هریک از ما به‌نظر می‌رسد و حتّی خاطرات ما را دارد! این فناوری به هر کسی امکان می‌دهد تا با خالقان برندها و شخصیّت‌های مورد علاقه‌اش در دنیایی مجازی و واقعی تعامل داشته باشد. این تجربه در عین شگفتی و احیاناً شیرینی، می‌تواند پرسش‌ها، چالش‌ها و حتّی بحران‌های اخلاقی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی زیاد و بزرگی به‌همراه داشته باشد.

سؤال اصلی اینجاست: وقتی نسخه دیجیتال یک انسان، یک آواتار، بتواند با لحن، شخصیّت و سبک گفتگو، شبیه یک انسان باشد و مثل خود فرد فکر و رفتار کند، آیا این ادامه زندگی در یک قالب الگوریتمی است، یا فقط سایه‌ای محاسباتی از داده‌ها؟ آیا مرز بین انسان و الگوریتم/داده، بین مرگ/خاطره و حضور، در حال کمرنگ و ناپدید شدن است و با ظهور چیزی به‌عنوان «جاودانگی دیجیتال»، مرگ دیگر نقطه پایانی و پایان مطلق نیست (2Wai – The Terrifying Application that will make you Immortal!)؟ آیا می‌توان «هویّت» را از بدن جدا کرد؟ انقلاب الکترونیکی دهه‌های اخیر، با بازنمایی جهانی که در آن واحد، یعنی در زمان واقعی، به‌هم پیوسته است و بی‌واسطه می‌توان با هر نقطه از آن، ارتباط آنی برقرار ساخت، مجازی‌سازی (Virtualization) را در سطح جهان تعمیم داده است، به‌گونه‌ای که هیچ‌کس را از آن، گزیری نیست و همه در هر گوشه دنیا، در این شبکه گسترده فراگیر گرفتارند. همزمان با این تغییر بنیادین، رخداد بی‌سابقه دیگری که به‌تعبیر داریوش شایگان، گویی آن روی سکه جهانی‌شدن است، سربرآوردن دوباره ادیان، فرقه‌ها و سلوک‌های متعدّد مذهبی است که نوعی افسون‌زدگی جدید (Mythologizing) را موجب می‌شود و کفه ترازو را به وجه نامرئی چیزها سوق می‌دهد. آنچه برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهمی حایز اهمّیّت است، این که به‌هیچ‌وجه، تداخلی بین این دو ساحت، در میان نیست، بلکه می‌توان از موجودیّت موازی این دو بینش در عرصه تحوّلات کنونی جهان سخن به‌میان آورد: دگرجای (hors-là) مجازی‌سازی به‌تعبیر میشل سر (1930-2019) (Michel Serres) و ناکجاآباد، عالم مثال/خیال (mundus imaginalis)، جهان صور معلّقه، اقلیم هشتم، مدینه‌های جابلقا، جابلسا و هورقلیا در جهان ایرانی همبسته با حکمت اشراقی شهاب‌الدّین یحیی سهروردی (۵۴۹ ـ ۵۸۷ق) که فلسفه خود را احیای حکمت حکمای ایران باستان (حکمای فُرس) می‌دانست.

 

هوش مصنوعی و مسئولیت اخلاقی

ساجده فیروزبخت (پژوهشگر دوره‌ی پسادکتری) در مورد (هوش مصنوعی و مسئولیت اخلاقی) چنین بیان کرد: بنده روی مسئولیت اخلاقی در هوش مصنوعی کار می‌کنم؛ چون معتقدم مسئله اصلی هوش مصنوعی نه صرفاً عدالت و شفافیت بلکه این است که وقتی تصمیم‌ها در شبکه‌های تعاملی انسان ماشین گرفته می‌شوند، دیگر نمی‌دانیم چه کسی مسئول است. لذا کار من تلاش برای بازتعریف فلسفی مسئولیت در این شرایط است. اساساً وقتی ماشین‌ها تصمیم می‌گیرند، مسئولیت اخلاقی دقیقاً کجا قرار می‌گیرد؛ نه اینکه چه کسی خطا کرده. پس سؤال اصلی این است که «چه کسی می‌تواند مسئول باشد؟» به‌نظر من پرسش اصلی این است که «آیا ما آماده‌ایم فهم خودمان از مسئولیت اخلاقی را متناسب با فناوری‌های نو بازاندیشی کنیم یا نه؟» اگر این بازاندیشی انجام نشود، نه اخلاق خواهیم داشت، نه حکمرانی مؤثر و نه حتی اعتماد عمومی، چرا؟ چون اخلاق، پایه اعتمادپذیری فنی و اجتماعی است، و هدف نهایی نهادینه‌سازی اخلاق در هوش مصنوعی، اعتمادپذیری است.

ساختارهای فناورانه نوین، شرایط إعمال مفاهیم سنتی مسئولیت اخلاقی را از میان برده‌اند. چرا؟ چون تصمیم‌ها در سامانه‌های هوش مصنوعی تدریجی‌اند، نه لحظه‌ای و محصول زنجیره‌ای از طراحی، داده، آموزش، و استقرار سامانه‌ها هستند و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی دارند. این یعنی چه؟ یعنی مسئولیت، دیگر ویژگی و کنش فاعل انسانی نیست، خاصیت و ویژگی روان‌شناختی انسان نیست، بلکه پدیده‌ای است هستی‌شناسانه و سیستمی که در بستر هوش مصنوعی به‌مثابه تحلیل روابط درهم‌تنیده انسانی، ماشینی و جامعه معنا پیدا می‌کند و مبنایش human agency (یا فاعلیت و عاملیت انسانی) نیست، بلکه distributed agency (یا فاعلیت توزیع‌شده) است. چرا؟ چون مرز میان انسان و ابزارهای فناورانه از میان رفته. فلذا، مدل انسان‌محوری مسئولیت سنتی تبدیل می‌شود به رابطه‌محور و میان‌ذاتی، یعنی relational، network و distributed شده. نکته: اساساً سه مفهوم agency (فاعلیت)، responsibility (مسئولیت)، و accountability (پاسخ‌گویی)، در سامانه‌های مبتنی بر هوش مصنوعی از همین نوع فوق هستند: یعنی relational، distributed، و network شده است. فلذا، مسئولیت اخلاقی در هوش مصنوعی، مشارکتی است و مبنای مسئولیت که فاعلیت یا عاملیت هست هم، مشارکتی است و کنش آن هم، توزیع شده و مسئولیت هم رابطه‌ای و شبکه‌ای خواهد بود. بنابراین، معنای مسئولیت در عصر فناوری‌های هوشمند این است که «چه کسی باید پاسخگو باشد؟»، «چه ساز و کاری باید پاسخگویی را تضمین کند؟» و «چگونه می‌توانیم از بروز آسیب اخلاقی پیشگیری کنیم؟». حالا هر رویکردی اگر بتواند به این پرسش‌ها پاسخ بدهد، پذیرفته شده وگرنه باید حذف شود؛ چون رویکردها و دیدگاه‌ها باید به فهم ما از مسئولیت اخلاقی در سیستم‌های هوش مصنوعی چیزی اضافه کنند.

مباحث انجام شده در مورد فلسفه هوش مصنوعی از این قبیل می‌باشند: امکان آگاهی، فاعلیت، شخص‌بودگی، پراگماتیسم، عواطف و ظرفیت اخلاقی، و در حوزه‌های تخصصی همچون معماری، آموزش، بهداشت و درمان، سلامت، هنر، بانکداری، سیاست‌گذاری، مدارس، عدالت کیفری و دادگستری، شهری و حکمرانی و ...، ولی در مورد هوش مصنوعی مسئول یا responsible AI یا اصلاً به‌این موضوع پرداخته نشده یا کمتر پرداخته شده، ولی موضوع مهمی در فلسفه اخلاق هوش مصنوعی است که مغفول مانده است. باید توجه کرد که مسئولیت اخلاقی فقط زمانی معنا دارد که به بخشی از نظام حکمرانی ما تبدیل شود، یعنی گذار از سطح فردی به‌سطح سازمانی و بالاتر. در همین راستا، یاد می‌کنیم از مدل سه سطحی مسئولیت اخلاقی هوش مصنوعی که عبارتند از: «سطح طراحی فردی و توسعه به‌لحاظ خرد» که مربوط است به‌افراد، مهندسان و طراحان به‌لحاظ بررسی اخلاقی و معیارها و پیامدها، «سطح سازمانی و میانی» که مربوط است به‌شرکت‌ها، دانشگاه‌ها و نهادهایی که هوش مصنوعی را به‌کار می‌گیرند یا دارند توسعه می‌دهند، و «سطح نهادی و کلان حکمرانی»، یعنی سطح سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری که به‌دولت‌ها و نهادهای نظارتی و نظام‌های حقوقی ارتباط دارد. حالا ما باید به‌این سطح سوم برسیم، با چه هدفی؟ با هدف ایجاد شبکه‌ای از طراحان، قانون‌گذاران، ناظران، کاربران و شهروندان که هر کدام وظیفه مشخصی در قبال حفظ اصول اخلاقی دارند. نکته: هدف اصلی، تبدیل فناوری مسئول به‌إکوسیستم مسئولیت است، یعنی شبکه‌ای کردن مسئولیت از طریق تدوین منشور اخلاق هوش مصنوعی، ایجاد پایگاه‌های عمومی و طراحی شاخص‌های ملّی بلوغ اخلاق فناوری و ....

بنابراین مسئولیت در هوش مصنوعی، مبتنی بر سه چرخش است: ۱ـ چرخش از فاعلیت انسانی (human agency) به‌فاعلیت توزیع‌شده (distributed agency)، یا فاعلیت رابطه‌ای (relational agency)، یا فاعلیت شبکه‌ای (network agency) در پرتو نظریه برونو لاتور، ۲ـ چرخش از قصد و نیت فردی (intention) به‌میانجی‌گری فناوری (technological mediation) در پرتو نظریه آیدی و فربیک، ۳ـ چرخش از انسان‌محوری (human based) به‌اطلاعات‌محوری (information based) در پرتو نظریه فلوریدی. نتیجه عبارات فوق این است که: مسئولیت اخلاقی در مقام نسبت دادن فعل به‌فاعل نیست، بلکه به‌مثابه پاسخ‌گویی در برابر رابطه‌ها و فرآیندهای درهم‌تنیده انسان ـ ماشینی تعریف می‌شود، بر مبنای اخلاق رابطه‌ای نه اخلاق اراده‌های انسانی (در بستر نظریه فلوریدی)؛ یعنی مسئولیت به‌نیت و آگاهی و اراده فردی ربطی ندارد و بر اساس پاسخگو بودن نسبت به‌پیامدهای میان‌ذاتی و مشارکتی تعریف می‌شود. بنابراین می‌شود اخلاق مشارکتی یا participatory ethics. حالا اگر نتوانیم دقیقاً مسئول مستقل را مشخص کنیم، بحث شکاف مسئولیت (responsibility Gap) مطرح می‌شود، که در پاسخ به‌این چالش، سه عنوان را به‌مثابه سه ضلع مثلث تعریف می‌کنند که بخواهند گپ را برطرف کنند: «کنترل، طراحی و پاسخگویی»؛ کنترل معنادار انسانی، به‌معنای دخالت انسان در تصمیم‌گیری به‌صورت فعال، مداوم و همیشگی است. طراحی اخلاقی، از ابتدای طراحی سامانه و پاسخگویی الگوریتمی، به‌معنای شفافیت و روشن بودن تصمیم و ردیابی و ردگیری تصمیمات سیستم است. با طراحی اخلاقی، ارزش‌های اخلاقی را در سیستم، نهادینه‌سازی می‌کنیم؛ طراحی اخلاقی، ضامن پیشگیری و کمتر شدن آسیب و خطای احتمالی است. سه ضلع مسئولیت، پل میان فلسفه اخلاق و حکمرانی فناوری است که اگر هر کدام نباشند، مسئولیت دچار نقص می‌شود. اگر طراحی اخلاقی نباشد، مسئولیت به‌انسان تحمیل ناعادلانه می‌شود، اگر کنترل معنادار انسانی نباشد، مسئولیت در شبکه فنی گم می‌شود، اگر پاسخگویی نباشد، مسئولیت در پیچیدگی فنی پنهان می‌شود. چالش شکاف مسئولیت نشان می‌دهد که به‌جای نفی مسئولیت، باید آن را بازتعریف کنیم. چگونه؟ از طریق تعریف به‌صورت توزیع‌شده (distributed)، سیستمی (systemic) و چند سطحی، با رعایت توجه به‌نقش انسان، نهادها و تمامی ساختارهای مشمول در فرآیند تصمیم‌گیری. پایان: مسئولیت سنتی، شخص‌محور و مبتنی بر فاعل صرف بوده ولی مسئولیت بازتعریف‌شده در بستر سامانه‌های هوشمند، مبتنی بر ابزارهای فناورانه و به‌صورت رابطه‌ای، مشارکتی و توزیع‌شده در بستر تعاملی انسان ـ ماشین و ساختارهای اجتماعی است که همان کلیدواژه اخلاق هوش مصنوعی، یعنی پاسخگویی الگوریتمی است. ما در هوش مصنوعی، فاعل صرف، تک و منحصربه‌فرد یا one-agency نداریم، بلکه چندعاملی و چند فاعلی یا multi-agency داریم که پیامدهای اخلاقی را رقم می‌زنند و هیچ‌گاه به‌تنهایی عمل نمی‌کنند. بنابراین اخلاق در بستر ساختار فناورانه، چندعاملی رخ خواهد داد؛ و تمامی مسئولیت‌ها (responsibilities)، پاسخ‌گویی‌ها (accountabilities) و فاعلیت‌ها (agencies) چندعاملی خواهند بود، نه‌تک و منحصربه‌فرد.

فلسفه و سینما از منظر ژیل دلوز

داود معظمی گودرزی (پژوهشگر دوره‌ی پسادکتری) آخرین سخنران این نشست بود که با موضوع (فلسفه و سینما از منظر ژیل دلوز) شروع به‌صحبت نمود: وقتی از پروژه سینمایی دلوز سخن می‌گوییم به‌طور مشخص کتاب سینما یک: تصویر ـ حرکت، کتاب سینما دو: تصویر ـ زمان، و همچنین مجموعه مفصل چند جلدی درسگفتارهای سینمایی او را مورد نظر داریم. یکی از ویژگی‌های مهم این پروژه نحوه بدیع باهم‌خوانی فلسفه و سینما است. برخلاف اکثر فلاسفه که به‌هنر به‌طور کلی و به‌سینما به‌طور خاص به‌چشم مصادیقی برای توضیح مفاهیم فلسفی نگریسته‌اند، دلوز نشان می‌دهد که اساساً فلاسفه و سینماگران با مسئله‌های مشترکی مواجه و دست به‌گریبان بوده‌اند، آن‌ها با مدیوم‌هایی کاملاً متفاوت به‌مسائلی مشترک اندیشیده‌اند. او آشکار و ضمنی به‌برخی نمونه‌ها اشاره می‌کند، یکی از جالب‌ترین‌های‌شان آنجاست که سخن از فلسفه و سینما از انتخاب به‌میان می‌آید جایی که خط فلسفی پاسکال ـ سارتر ـ کیرکگور با خط سینمایی درایر ـ برسون ـ رومر حول مسئله انتخاب، تلاقی می‌کند. ویژگی بسیار مهم مواجهاتی از این دست آنطور که برخی مفسران نیز خاطر نشان کرده‌اند بافتن طیفی متنوع از فلاسفه و سینماگران حول مسئله‌ای واحد است. ضمن طرح و تبیین این بحث نوآوری آن‌ها در خصوص بحث انتخاب را روشن خواهیم کرد. دغدغه کلان‌ترمان به‌مسئله اساسی پروژه سینمایی دلوز مربوط است، مسئله سوبژکتیویته. در گفتار ـ مقاله حاضر تلاش داشته‌ایم نشان دهیم بحث از انتخاب در اینجا نام خاص سوبژکتیویته است، به‌بیان دیگر با تبیین دقیق مسئله انتخاب، سعی داریم تکوین سوبژکتیویته را نزد این طیف نشان دهیم. این خط استدلالی است که دلوز پی می‌ریزد ولی با پیچیدگی‌های فراوان همراه است، سعی کرده‌ایم ضمن ارائه روایتی روشن از این سیر استدلال پیچ‌درپیچ، بحث را به‌راه‌هایی نو بکشانیم. دو مؤلفه انتخاب، یعنی آزادی و فیض، و شیوه بدیع پیوند آن‌دو در این شیوه از اندیشه را تبیین کرده‌ایم. و در پایان بر نتیجه بسیار مهمی که بر این نحوه از درک انتخاب مترتب است تمرکز کرده‌ایم، امری که دارای نتایج عملی و نظری بسیار تعیین کننده است. این مسیری است که ابتدا با ارائه یک طرح‌واره کلی و بعد با رجوع به‌تک‌تک فیگورهای پیش‌گفته در تبیین‌اش کوشیده‌ایم./پایان


نظر شما :