گزارش نشست «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی»
اولین پیشنشست، دومین همایش ملی فلسفه برای کودکان و نوجوانان با عنوان «کودکی و تفکر در فرهنگ ایرانی» 13 آبانماه 1404، با حضور دکتر حمیدرضا دالوند (دانشیار پژوهشکده زبان شناسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر سعید ناجی (استادیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ)، دکتر روحالله کریمی (دانشیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر سیدنورالدین محمودی (استادیار گروه مطالعات فکرپروری برای کودک و نوجوان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر ناجی در بخش نخست این نشست با کودکان حاضر در سالن حلقۀ کندوکاوی اجرا کردند. این حلقه کندوکاو با محرک پویانمایی پل بود که کودکان سؤالات جذابی را بعد از تماشای این پویانمایی (انیمیشن) پرسیدند و در انتها کودکان به بستار حائز اهمیتی در رابطه با تجارب زیسته خود رسیدند. تسهیلگری دکتر ناجی برای این کودکان آنها را به وجد و شوق آورده بود و همگی اذعان داشتند، به مطالب جدید و مورد نیازی دست یافتند. بعد از اتمام حلقه، عکس یادگاریای گرفته شد و کودکان به بازدید از کتابخانه و سایر بخشهای پژوهشگاه پرداختند. غیر از کودکان که عضو حلقه بودند، حضار ساکن سالن نیز مهارتهای تسهیلگری و فکرپروری را از دکتر ناجی در عمل آموختند و تقویت کردند.
بعد از اجرای حلقه کندوکاو نوبت به سخنرانی رسید.
هیچ نظام تربیتی وجود ندارد که پشت آن فلسفه تربیتی نباشد
سخنران اول این پیشنشست دکتر دالوند بیان کرد: دنیای مدرن بهشدت در حال تغییر است و همین تغییر باعث تغییر در نگرش میشود. تمدن ما ۳۰۰۰ ساله است و بشریت را ما زیر یک چتر آوردیم و یک نظام تربیتی برای انتقال سنت داشتیم. از طریق داستان خسرو قبادیان و ریدک بیان شد که خسرو پادشاه است و ریدک به معنای جوان از خسرو طلب کار میکند او درس خوانده و بهلحاظ دینی هم عملی هم نظری عالی است و در این داستان بیان میشود که خواندن کافی نیست بلکه تجلی خواندن لازم است. عمل کردن هم کافی نیست و باید در هر چیز به قلهها رسید. کسی که در این سیستم آموزشی است مانند سنگی است که پیکرتراش قرار است آن را بتراشد.
دکتر دالوند ادامه داد: هیچ نظام تربیتی وجود ندارد که پشت آن فلسفه تربیتی نباشد. در اوستا و متون دینی زرتشت یعنی در بندهشن علت آفرینش انسان بیان شده در واقع خیر و شری وجود دارد. انسان بهعنوان یک نماینده رسالت دارد که معاون خداوند و خیر در زمین باشد و با شر بجنگد. انسان آرمانی که نمونه کامل آن انسان زرتشت است وجود دارد.
این مفهوم در دوره اسلام هم با عنوان انسان کامل وارد میشود. کل جریان تاریخ هدفش این است که انسان آرمانی که خلیفهالله است زاده شود که مظهر تجلی خداست. ما در فرهنگ ایرانی معتقد هستیم انسان بیهوده آفریده نشده و باید به عنوان سرباز اهورا با اهریمن نبرد کند و نیاز به تربیت دارد. پس معلم لزوم پیدا میکند که عبارت است از مادر و مدرسه و جامعه تا پیکره این انسان را بسازد.
نکته دیگری که بیان شد اینکه انسان در تفکر ایرانی تقریباً دو وجه دارد: ۱. تن ۲. روان که مسئولیت اعمال ما را دارد.
انسان در برابر کل هستی مسئول است و باید تمام نیروهای خیر را در برابر نیروی شر تحقق بدهد و بین روان، تن و پرورش آن دو باید تعادل برقرار باشد. همچنین سه مفهوم پربسامد هست در سنت یکی مفهوم خرد یکی مفهوم هنر و یکی فرهنگ. انسان باید خردمند شود و خرد در او تجلی یابد و هنر تجلی خرد در بیرون و ظاهر انسان است.
دکتر دالوند شرح داد: هنر نیروی درونی است که به فعل در آمده است. تلفیق سنتها را هم فرهنگ مینامند. در آموزش به آموختن مهارت و آموزش باورها و عقاید خیلی تأکید شد. که هم در ادبیات اندرزی وجود داشت هم در فقه. آموزش سنتی خیلی کلیگرا و امروزه خیلی جزئیگراست. آموزش سنتی خیلی به پرورش روح و روان میپردازد ولی آموزش امروزه زیاد کاری ندارد و لزوماً نمیگوید با هم باید باشد و تخصص محور است.
هدف آموزش سنتی، پرورش انسان مقدس هست ولی آموزش امروزه هدف خاصی ندارد. در سنتی تحکم وجود دارد به هر نحوی همراه با سختگیریهای فراوان، اما امروزه کاملاً آدم ژلهای میسازد و متناسب با ظرفیتهای انسانی عمل میکند. البته این دو آموزش در تقابل هم نیستند ما باید آموزش سنتی را دقیق بشناسیم آموزش امروزه را هم بشناسیم و طرحی نو در اندازیم.
چالشهای بزرگسالان در مورد تحولات معاصر
سخنران دوم دکتر کریمی با موضوع چالشهای بزرگسالان در مورد تحولات معاصر در مورد کودکی صحبت کرد و گفت: مفهوم کودکی در تاریخ بشر و ایران سه دوره پشتسر گذاشته است. 1. کودک انسان حساب نمیشود. کودک نیمهانسان و نیمهحیوان است و اصلاً سوژه نیست و چیزی با عنوان دنیای کودکی نداریم. 2. کودک انسان حساب میشود اما انسانی که باید با مدرسه از شکل وحشی به متمدن تبدیل شود. 3. دوره کودکی متولد میشود و کودک همپایه با بزرگسالان حساب میشود.
دکتر کریمی چالشهایی بین کودکان و بزرگسالان راا اینچنین بیان کرد:
1. شکاف معرفتی یعنی شکاف بین نگاهی که کودک امروزه به خود دارد و نگاهی که بزرگسال به کودک دارد.
2. شکاف ارزشی: انضباط و ادب و اطاعت ارزش های بزرگسال است اما کودک ارزش های مهمش آزادی و بازی و خود ابرازی و استقلال است.
3.شکاف نهادی: فقط پدر و مادر نیستند که با کودک شکاف دارند، بلکه مدرسه و رسانه هم با کودک شکاف دارد.
۴. شکاف تربیتی: کودک امروز میخواهد همه چیز را تجربه کند، اما کودک دیروز شدیداً تحت اقتدار پدر و مادرش بود و بچۀ خوب بچهای بود که مطیع باشد، اما امروز کودک خودش میخواهد تجربه کند و خودش بسازد.
۵. شکاف زمانی: بزرگسالان به زمان آینده فکر میکنند اما کودک به زمان حال توجه دارد.
۶. شکاف زبانی: واژگان و زبان عاطفی کودک با بزرگسال خیلی فرق میکند و ممکن است با زبان بزرگسال کودکان قضاوت شوند.
7. شکاف دینی: بزرگسالان دین را آموزهمحور و بسیار فقهی میبینیم، ولی کودکان دین را تجربی میبینند تا بتوانند نوعی ارتباط معنوی با خدا داشته باشند.
8. شکاف نگاه به زندگی: بزرگسالان معنای زندگی را کشفمحور میدانند. کودکان اما تجربهاندیش هستند و به حال نگاه میکنند و به معنای کشف در معنای زندگی به ساختن رسیدند. معنای زندگی را باید ساخت نه کشف کرد.
پیوند زیست کودکی با زیست فیلسوفانه
سخنران سوم، دکتر محمودی با طرح سؤالاتی بیان کرد که چگونه زیست کودکی را با زیست فیلسوفانه پیوند دهیم؟ چگونه از پرسشگری آغاز کنیم و به خودشناسی برسیم؟ آموزش و پرورش ما گویی دو زیست تربیت میکند. آموزهها در دو حیطه با هم فرق میکند. تنها در فبک است که این دو زیست با هم پیوند میخورد و روح فلسفه را به کودکان باز میگرداند. زیست فلسفی نوعی زیست ِآگاهانه است و درباره زندگی میاندیشد و در زیست کودکانه پرسشگری و حضور در اکنون هست و هر دو اینها هم ریشه هستند و در جستوجوی معنا هستند. وقتی این دو زیست به هم میرسند معنا زاده میشود. وقتی این دو زیست به هم پیوند میخورند بازآفرینی اتفاق میافتد و به پیشرفت معرفتی میانجامد.
دکتر محمودی تأکید کرد: ما معانی را در خودمان بازآفرینی میکنیم و از آن ما میشود و به یک نوع خودشناسی میرسیم. پیشرفت معرفتی از پرسشگری آغاز و به بازتاب میرسد و باز آفرینی و سقراط رسالت انسان را خودشناسی میداند.
کودک در فرایند گفتوگو با مفاهیم بنیادین درگیر میشود؛ مثل عدالت، دوستی، حقیقت و از طریق پرسشگری و استدلال وارد فرایند فلسفهورزی میشود، نه صرفاً تمرین مهارت تفکر. بنابراین اگر فبک فقط به مهارتهای تفکر محدود شود، فلسفه تقلیل مییابد. اما اگر روح فلسفی آن حفظ شود (یعنی دغدغه معنا، حقیقت خیر و زیست متفکرانه در آن زنده بماند) آنگاه فلسفه نه ابزار، بلکه زمینه هستیشناختی تفکر در فبک است.
فبک از فلسفه بهعنوان ابزاری آموزشی بهره میبرد تا مهارتهای اندیشیدن گفتوگوی منطقی و قضاوت اخلاقی در کودکان رشد کنند. هدف نهایی فبک آموزش فلسفه نیست بلکه آموزش تفکر است؛ فلسفه در این برنامه نقشی مشابه آزمایش در درس علوم دارد، وسیلهای برای تمرین و تجربهی تفکر.
تنظیم گزارش: حوریهسادات رضوانیفر

نظر شما :