گزارش نشست «رسانه‌ها و مسأله فلسطین»

۱۶ آذر ۱۴۰۴ | ۰۹:۳۸ کد : ۲۷۱۸۵ آخرین عناوین گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۳۱
گزارش نشست «رسانه‌ها و مسأله فلسطین»

هفتمین پیش‌نشست از همایش بین‌المللی فلسطین، عدالت و نظم بین‌الملل را با عنوان «رسانه‌ها و مسأله فلسطین» و با حضور و سخنرانی دکتر سیده‌زهرا اجاق‌، دکتر طیبه محمدی‌کیا و دکتر فاطمه طاهرخانی (اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دوم آذرماه 1404 برگزار شد.

افزایش پژوهش‌‌های مربوط به فلسطین در مطالعات رسانه و دیگر رشته‌‌های علوم انسانی در سطح جهان
در ابتدای این نشست دکتر طاهرخانی، دبیر نشست، در سخنانی کوتاه گفت: امروزه فلسطین به یکی از مهمترین موضوعات در تحقیقات دانشگاهی تبدیل شده است. بعد از جنگ غزه و نسل‌کشی صورت گرفته در آن از سوی رژیم صهیونیستی، به سوای اعتراضات گسترده استادان و دانشجویان در دانشگاه‌های سرتاسر جهان، پژوهش‌های متنوع و گسترده‌ای در رابطه با این بحران، شکل گرفته‌اند. پژوهش‌‌های فلسفی با محوریت معنازدایی از مدرنیته، پژوهش‌‌های تاریخی با محوریت بازگشت اشکال نویی از استعمارگری توسط غرب و به‌ویژه رژیم صهیونیستی و نیز پژوهش‌‌های حقوقی با موضوع نسل‌کشی در غزه و ابعاد و پیامدهای آن برای حقوق بین‌الملل و نیز سایر نهادها و سازمان‌‌های بین‌المللی حقوقی تنها بخشی از این پژوهش‌‌های گسترده به‌حساب می‌آیند. اما یک حوزه بسیار مهم دیگر عبارتست از؛ بحث رسانه‌ها و فلسطین. امروزه رسانه‌ها به‌عنوان زبان جهان مدرن عمل می‌کنند و امر فرهنگی از طریق آنان جریان می‌یابد. 


دکتر طاهرخانی ادامه داد: ظرفیت «مطالعات رسانه» سبب شده است بسیاری از حوزه‌‌های پژوهشی را در خود جذب کند و یک چتر نظری بینارشته‌ای پژوهشی ایجاد شود. بخش مهمی از تمرکز پژوهش‌ها در این حوزه معطوف به این پرسش شده است که چگونه طی یک فرایند تاریخی، رسانه‌‌های رسمی در غرب توانسته‌اند بسیاری از رویه‌‌های غیرانسانی و غیرحقوقی رژیم صهیونیستی را قانونی/حقوقی جلوه دهند، نادیده انگارند یا برجسته سازند به‌گونه‌ای‌که امروزه برخی از یک مسابقه تسلیحات کلامی سخن می‌گویند که طی آن، اسراییلی‌ها تلاش کرده‌اند افکار بین‌المللی را نسبت به اعمال غیر مشروع خود توجیه کنند.

 

مواجهه رسانه‌ای با مسأله فلسطین و تجربه زیسته ایرانیان از منظر مطالعات رسانه 
در ادامه دکتر اجاق بحث خود را با ارائه یک چارچوب نظری آغاز کرد و گفت: هنگامی‌که از رسانه صحبت می‌شود ما فقط درباره رسانه‌‌های رسمی صحبت نمی‌کنیم، بلکه با جهان رسانه‌ها مواجهیم. دوم اینکه، می‌توان از دو چهارچوب کلی برای تبدیل رویداد به خبر سخن گفت؛ یکی چارچوب تبدیل رویداد به علایق و منافع بشری و دوم چارچوب میلیتاریسم که رویدادها را از منظر نظامی و جنگی مورد بررسی قرار می‌دهد. این سخنرانی معطوف به چارچوب نخست است. نکته بعدی درباره نوع رفتار رسانه‌ها با جنگ است؛ رسانه‌ها غالباً از طریق تکنیک‌هایی چون تکرار، زیباسازی، فاصله و انتزاع، انباشت اطلاعات به بازنمایی جنگ می‌پردازند و درباره این بازنمایی‌ها نکته مهم آن است که الزاماً بازنمایی خشونت موجب ایجاد شفقت و همدلی در مخاطب نمی شود، بلکه در بسیاری از مواقع خشونت را عادی جلوه می‌دهد و به‌نوعی باعث طبیعی‌سازی خشونت می‌شود.
دکتر اجاق در ادامه، به تجربه زیسته ایرانیان درباره مسأله فلسطین پرداخت و گفت: در این‌جا این تجربه، ذیل چارچوب نقش رسانه‌ها در ایجاد بی‌حسی و کاهش هم‌دلی نسبت به جنگ یا بالعکس ایجاد شفقت و همدلی میان مخاطبان تحلیل خواهد شد؛ به‌نظر می‌رسد برخلاف سال‌‌های دور که رسانه‌ها (در اینجا منظور ما رسانه‌‌های داخلی است) در زمینه بازتاب اخبار و تصاویر مربوط به جنگ‌ها، نوعی محدودیت و معذوریت داشتند و معمولاً از بازپخش محتوای تکان‌دهنده اجتناب می‌شد. حتی در دوره جنگ تحمیلی هشت‌ساله، تصاویر مربوط به پیکر شهدا در کفن به هنگام تشییع، نمایش داده نمی‌شد اما، امروزه با توجه به گسترش رسانه‌‌های جمعی این قبیل محدودیت‌ها کاهش یافته و در جنگ غزه در رسانه‌‌های داخلی رسمی نیز بارها شاهد نمایش محتواهای دل‌خراش بودیم. می‌بایست به نقیصه‌‌های چنین بازنمایی‌هایی توجه شود و آن عبارتست از تفاسیر متفاوتی که از معانی ضمنی یک محتوا از سوی مخاطب شکل می‌گیرد که ممکن است با اهداف نمایش‌دهنده خبر متفاوت باشد و نقیصه دوم نقادی خبر از سوی مخاطب است. مطلب بعدی در مورد انواع واکنش‌ها به محتوای جنگ در رسانه‌هاست و می‌بایست بپذیریم که این واکنش‌ها طبیعتاً یکسان و یک شکل نیستند.

معمولاً مخاطبان از این‌حیث به ناظر عاطفی، ناظر انتقادی و فراناظر تقسیم می‌شوند اما باید پذیرفت در میان همه این ناظران و مخاطبان در مواردی مانند جنگ غزه گاهی خستگی در نمایش همدلی و حس بی عملی تولید می‌شود زیرا محتوای جنگ به‌‌ویژه بازنمایی محتوای قربانیان جنگ، غالباً موجب ایجاد دلسوزی و تمایل به عمل‌گرایی می‌شود اما در شرایطی که ناظر فقط و فقط بیننده باقی می‌ماند و امکان بروز و ظهور عمل‌گرایی وجود ندارد، حس درماندگی به‌سراغ وی می‌آید و به‌دنبال آن نوعی جداشدگی از موقعیت پدید می‌آید و ممکن است نوعی خطای شناختی صورت گیرد که منجر به سوءگیری‌‌های برون‌گروهی و نیز حساسیت‌زدایی شود. 
وی در خاتمه سخنانش درباره بافتار جامعه ایران و مواجهه آن با جنگ، پرسش‌‌های مهمی را مطرح کرد و گفت: جنگ چگونه بازنمایی شده و فهم از آن چگونه بوده است ؟
 آیا مخاطب بازنمایی رسانه رسمی در موضوع فلسطین را هم سطح با بازنمایی‌‌های مسائل و چالش‌‌های داخلی می‌داند؟
آیا الزاماً فهم مخاطب چیزی بوده که رسانه از وی انتظار داشته است؟ بازنمایی خشونت به‌صورت عینی و بدون سانسور چه اثراتی بر مخاطب دارد؟ 
آیا مخاطب خود را در برابر یک نظام رسانه‌ای دوگانه تصور نمی‌کند؟ طبیعی سازی و بی‌حسی نسبت به بازنمایی خشونت چه اثرات و پیامدهایی دارد؟
 این‌ها پرسش‌هایی هستند که درباره نسبت رسانه‌ها، محتوای پیام‌ها و مخاطب ایرانی می‌توان به آن‌ها اندیشید. 

 

مسأله فلسطین از منظر نظریه ایماژ
سومین سخنران نشست دکتر محمدی‌کیا، سخنان خود را با موضوع «مسأله فلسطین از منظر نظریه ایماژ» ارائه کرد و گفت: نظریه ایماژ با الهام از نظریه اسپینوزا در مورد تخیل و سازوکارهای عاطفی قدرت تدوین شده است. نظریه ایماژ از تعارض بین حس‌گرایی و عقل‌گرایی نشأت گرفته است، زمانی‌که در سنت دکارتی عقل منشاء شناخت تصور شد و بعدها اسپینوزا بر گسست میان «عقل و حس» تأکید کرد. بعدها دولوز و گاتاری با تأکید بر این دوگانه‌انگاری میان حس و بدن، عنوان کردند تجربه حسی جایی بیرون از بدن رخ می‌دهد و برداشت حسی ممکن است متفاوت از برداشت عقلی باشد. همچنین نظریه ایماژ، ایماژها را به دو سطح فردی و جمعی تقسیم بندی می‌کند. به‌نظر می‌رسد آن‌چه که از طریق رسانه‌ها بازنمایی می‌شوند و نیز واکنش‌ها و تفاسیر مربوط به آن را می‌بایست در سطح ایماژهای جمعی مورد بررسی قرار داد. رسانه‌ها با تکرار رنج‌ها توانایی بدن را در واکنش به پدیده‌ها کاهش می‌دهند در حالی‌که ما به لحاظ اخلاقی همچنان مذموم بودن نسل‌کشی را مورد تأکید قرار می‌دهیم و به‌ویژه در مورد اخیر یعنی جنگ غزه ابراز مخالفت با آن از یک حمایت بین المللی برخوردار بود، اما باز هم به‌لحاظ حسی این مسأله در ما ایجاد انگیختگی مداوم و شدید نمی‌کند و به نوعی دچار بی‌حسی شده‌ایم درحالی‌که به‌لحاظ عقلی می‌توانیم بر مطرود بودن آن صحه بگذاریم. بنابراین ما در اینجا با شکل‌گیری یک مسأله در سطح شناختی مواجهیم. یک نکته مهم دیگر رژیم‌‌های ایماژ هستند.


دکتر محمدی‌کیا ادامه داد: به‌نظر می‌رسد ما در جنگ غزه با سه نوع از رژیم‌‌های ایماژ مواجه بودیم؛ یکی رژیم ایماژ که توسط رسانه‌‌های غربی شکل گرفته بود و در آن تصویر فلسطینی بدون پیکر تولید می‌شد. دوم رژیم ایماژ که توسط رسانه‌‌های مقاومت و ضد صهیونیستی بنا نهاده شده بود و طی آن تصاویر صهیونیست‌‌های غاصب بازنمایی می‌شد و در نهایت رژیمی که برخاسته از کنش‌گری عامه مردم درون غزه و نیز مردم سایر مناطق جهان بود که توانست ایماژ غالب که از سوی رسانه‌‌های غربی ارائه می‌شد را شکست دهد. نکته بعدی در مورد انواع ایماژ هستند که می‌توان از دو نوع از ایماژها صحبت کرد؛ یکی ایماژ تصویر-حرکت و دیگری ایماژ تصویر-جریان که به‌نظر می‌رسد در مورد غزه ایماژ تکرار به ایماژ جریان تبدیل شده است و این مسأله تاریخی از وضعیت انفعال خارج شده است. به این معنا که از دل یک انفعال جمعی نسبت به مسأله فلسطین رخداد جمعی جدیدی شکل گرفته است که بسیار متفاوت از ایماژهای قبلی از غزه است؛ اکنون ما از دل ویرانه‌‌های غزه، بازنمایی از شادی‌‌های جمعی به‌هنگام رمضان یا موشک‌باران رژیم صهیونیستی توسط جمهوری اسلامی را می‌بینیم که یک ایماژ قوی از مقاومت را به جهان مخابره می‌کند و ایماژهای رسمی و غالب قبلی را بی‌‎اثر می‌سازد./پایان

 

کلیدواژه‌ها: گزارش نشست «رسانه‌ها و مسأله فلسطین»


نظر شما :