گزارش همایش ملی «جهان ایرانی: ساسانی و پساساسانی»

همایش ملی جهان ایرانی: ساسانی و پساساسانی با سخنرانی ایرانشناسان درباره جهان ایرانی در دورۀ ساسانی و پساساسانی 20 مهرماه 1404 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر سیروس نصرالهزاده، رئیس پژوهشکده زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به جایگاه ساسانیان در تاریخ ایران گفت: ساسانیان تداوم و ادامهدهنده جهان ایرانی از هخامنشیان تا اشکانیان هستند. به سبب تغییرات درونی ایرانِ اشکانی، واپسین شاه محلی پارس، اردشیر بابکان، توانست بر شاهنشاهی اشکانی برتری یابد و ایران وارد تاریخ تازه و پرباری شد. جایگاه تاریخ ساسانیان در جهان باستان و پساباستان بسیار مهم است و آخرین فرمانروایی و شهریاری ایرانیان در جهان باستان است. ساسانیان میراثبر جهان ایرانی پیش از خود، از این شمار تمدن هلنی هم، هستند و پشتوانه فرهنگی و تمدنی در ایران دوره اسلامی. روش حکومتی متمرکز و نیرومند، هماورد بزرگ روم با نبردهایی بسیار و پیروزیها و شکستها، اقتصاد و بازرگانی نیرومند از چین و هند تا روم، ثروتمندی ایرانیان تا پایان ساسانیان، گسترش بسیار شهر و شهرسازی، گسترش دانش و علوم پزشکی و فلسفه در دانشگاه مشهور آن زمان یعنی گندیشاپور و تداوم آن تا دوره ایران اسلامی.
وی افزود: توان دفاعی بالا در جلوگیری از تهاجمهای همیشگی اقوام صحراگرد در شمال شرق ایران، و شیوه و روش فرمانروایی که الگوی حکومتهای ایرانی و نیز خلفا در پس از آنها بود. گسترش ادبیات ایرانی: زبان فارسی میانه که زبان فرهنگی و میانجی از چین تا غرب ایران بود، هنر ایرانی، شمایلنگاری در صنایع مختلف ایرانی و نیز رواداری بسیار اینان، همچون دوره اشکانی و هخامنشی، و حضور گسترده ادیان جهانی در جهان ایرانی و به ویژه استقلال دین مسیحیت از روم که مشهور به مسیحیت نستوری بود. به واقع در دوره ساسانیان بود که نام «ایرانشهر» سرانجام بر گستره فلات نام نهاده شد و نام ایران میراث ساسانیان است که تا به امروز باقی مانده است و در تقویت ایرانیبودن پایه نوعی بنیاد نوعی از تاریخنگاری شدند به نام خداینامه که سبب شد تا ایرانی هویت پیوستهای بگیرد و مبنای آگاهی و هویت ایرانیان در دوره ایران اسلامی شد؛ و با این پشتوانه توانستند در تاریخ پس از ساسانیان امکان بقا بیابند و شکلگیری تاریخ حماسی تازهای به نام «شاهنامه» شد که در شاهنامه فردوسی بزرگ صورت نهایی یافت.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: شناخت دوره ساسانی در این سه دهه گسترش بسیاری یافته است و یافتههای و کاوشهای نو، گسترش مطالعات سریانی و بسیار جزییات دیگر روشنای بیشتری بر این دوره افکنده است که هنوز زمان بسیاری باید بگذرد تا این دوره باشکوه و تاثیرگذار بر جهان پیرامونش، بیشتر شناخته شود. یک بخش از این مطالعات دوره گذار به ایران اسلامی است که هدف این همایش هم بوده است. این دوره که تا امروز هم هست تدام و پیوستگی ایرانی در بستر نو و دینی نو است. تاثیرات ایران ساسانی بر دوران پس از خود بسیار است که فراوان و دقیق گفته شده است. که دمدستترینش «درهم و دینار» است که عربان اکنون گرفتهاند و ما در دوره صفویه از جایی دیگر گرفتهایم و مشهورترین در میان مردمان نوروز و مهرگان. یک شگفتی دیگر این است که ایرانیان آخرین شاهنشاه ساسانی را گرامی داشتند و فراموش نکردند و با ساخت تاریخ یزدگری، از به تخت نشستن یا مرگ یزدگرد سوم یک گاهنگاری ایرانی را آفریدند. در معماری چهارتاقی گنبددار و ایوان ادامه یافت. نمونه آن چهارتاقی گنبددار ایزدخواست در آباده است که مسجد شده بود و یا گفته شده ابومسلم در مرو کاخ گنبددار و ایوانداری ساخته بوده است و یا بناهای زردشتی که در دوره ایران اسلامی ادامه یافته مثل آتشکده سروستان و یا چالطرخان ری و گچبریهایش؛ یا شمایلنگاریهای ساسانی بر سکهها، ظرفهای نقره و زرین، پارچههای ابریشمی و تاثیر این هنر ساسانی بر مدیترانه مسیحی و چین. گفتنی است که تولید ابریشم ساسانی در دوره اسلامی ادامه یافت و همچنین تداوم ساخت بشقابهای ساسانی در سده دوم وسوم هجری و بسیار و بسیار.
او گفت: ساسانیان در نیمه دوم حکومت خود و به سبب نیاز زمانه دو کار مهم کردند؛ یکی کتابت اوستا و ساخت الفبایی برای آن و دیگری تاریخنگاری ایرانی که مشهور به خداینامه است. این میراث تاریخنگاری نقش مهمی در پیوند با گذشته ایرانیان در سدههای نخست هجری داشت. همچنان که میدانید در زمان خلافت اموی و عباسی، نخستین کاری که ایرانیان دانشمند، مشهورترینشان ابنمقفع فقید، کردند ترجمه کتابهای پهلوی آیین حکومتداری و شهریاری بود؛که خداینامهها و ادبیات تعلیمی بخشی از آن بود. در خصوص ترجمه آثار فلسفی دوره ساسانی مثل آثار ارسطو هم در ایرانیان فعال بودند و درواقع نهضت ترجمه دوره مامون ادامه نهضت ترجمه عصر ساسانی بود با همان ایرانیان مسیحی سریانی و زردشتی یا نومسلمان.
وی افزود: در این انتقال، تاریخ ایران باستان هم وارد تاریخنگاری عربی شد و از سده دوم هجری به بعد تاریخ ایران باستان شکل گرفت و تولد تاریخنگاری فارسی همچون تاریخ بلعمی و نویسندگان میهنپرستی مثل حمزه اصفهانی. این تاریخنگاری ایرانی بر اساس سلسلههای ایرانی، که بخشی از آن اکنون اسطورهای خوانده میشود، برای خود ایرانیان تاریخ واقعی بود که تا پایان عصر قاجار کارکرد داشت و هنوز در تنگناهای زمانه بخش حماسی آن که در شاهنامه جاودان شده آرامشبخش ایرانیان است. و اما آن دیگری تداوم زبانی است که مهمترین شاخص تداوم تاریخی و پیوند با گذشته است. خوب است تعریف جغرافیایی الک گرابار فقید را در اینجا یادآوری کنیم. او میگوید «یک ناحیه مرکزی از میانرودان جنوبی در غرب و صحاری گبی در شمل و هندوکوش در شرق را میتوان در سده اول میلادی ایرانی یا مرکز ایرانی دانست» و این همان است، با افزودن بالکان ودریای سیاه، در دوره اسلامی بدان «جهان ایرانی» میگفتند که منظورشان حد نهایی گسترش زبان فارسی بود و اینکه در این وسعت «زبانهای ایرانی برتری داشتند.»
نصرالهزاده بیان کرد: در دورۀ ساسانی زبان فارسی میانه یا پارسیگ زبان میانجی و دیوانی و بازرگانی بود. در دوره پس از ساسانی فارسی میانه فقط در پارس یا جنوب غربی ایران ادامه داشت و آن هم محدود به زردشتیان. اما ایرانیان با این پشتوانه فرهنگی و البته شگفتانگیز توانستند در شمال شرق ایران، یعنی خراسان، زبان گفتاری خود را که مشهور به فارسی دری شد، یعنی فارسی درباری در تیسفون، به تدریج تبدیل به زبان نوشتار کنند. در خصوص چندوچون برآمدن آن میان پژوهشگران گفتگوها است اما بر اساس پژوهشهای جدید مرکز آن را به احتمال بسیار بتوان مرو دانست که از زمان پایان ساسانیان جای گویشهای محلی را گرفته بود و در سده نخست هجری کاملاً گسترش یافته بود. این را میتوان از منابع دیگر دریافت که نوشتن به فارسی دری نخست به عبری و در میان یهودیان و سریانیزبانان و مانویان شکل گرفته بود. متون فارسیهودی دندان اویلیق خیلی پیشتر از سامانیان در منطقه گسترش داشته و نشان میدهد که سامانیان بر بستر زبانی پیش از خود قرار داشتند. اینکه چگونه از تیسفون به خراسان رسیده نظر برتر معتقد به حضور سپاه ساسانی در شمال شرقی است و جالب آن است که در همین دوره دو سده نخست هجری حضور سربازان ایرانی مسلمان در سپاه قتیبه بن مسلم در بخارا و سمرقند شدت بیشتری یافت و با زبان نومسلمانان سغدی در بخارا مواجه شد که در گذر زمان زبان سغدی هم کم رنگ شد. در تاریخ بخارا روایتی است که در مسجد نوساز قتیبه در بخارا، سغدیان نو مسلمان نماز را به زبان محلی خودشان میخواندند و دعاهایی که میشنیدند به فارسی دری بود.
وی افزود: با برآمدن حکومتهای محلی مثل سامانیان فارسی دری زبان ادب، ادبیات منتثور و شعر، شد و نه فقط این، که همچنین زبان امور بازرگانی و دینی و اداری شد و زبان میانجی شمال شرقی ایران تا چین. زبان فارسی از سده چهارم هجری زبان اداری و فرهنگ شد و از سده پنجم زبان علم و فلسفه. هوشمندی ایرانیان آن بود که برای اینکه خود را از جهان اسلام جدا نکند خط عربی را برای نوشتن فارسی دری برگزیدند و هوشمندی دیگر آن بود که بر تنوع خط ایرانی در این مناطق غلبه یافتند کنند. از همین نوشتن به فارسی خاطره میراث حکومتی ساسانیان گسترش یافت؛ شاید نسبت دری/ درباری برای فارسی چنین مقدر شد که در دربار سامانی و صفاری شکل رسمی یافت. با سستی خراسان و ضعف اقتصادی آن بر اثر هجومهای اقوام صحراهای سخت وخشن مغولستان (صحرای گُبی) و سرمای بزرگ خراسان (390 تا 694 هجری) و آمدن سلجوقیان سبب شد زبان فارسی نو در غرب ایران گسترش یابد و تا آناتولی و دریای اژه فراتر برود. و با ضعف خراسان، از این زمان به بعد است که سرزمینهای کناره دریای مدیترانه دوباره نقشی بیشتر در خاورمیانه یافتند. آل بویه با تمام گرایشهای فرهنگی و معماری به ایران باستان و داشتن عنوانهای افتخاری، اما بیشتر علاقهمند به زبان عربی بودند که یک دلیل آن این است که هنوز زبان فارسی نو به غرب ایران نیامده بود و بیشتر زبان فهلوی یا پهله در غرب و جبال ایران رایج بود. زبان فارسی از زمان هخامنشیان که مشهور به فارسی باستان است تا دوره میانه و نو خود همیشه زبان قدرت سیاسی، مشروعیت و اداری بوده است و در دوره اسلامی هم نقش پیشین را دوباره انجام داد؛ اما در شرایط بدون قدرت سیاسی؛ و در پیوند با ادبیات، زبان اندیشه فلسفه و حکمت و زیبایی شد و زبان فارسی را باید یک میراث تمدنی جهانی دانست که و فراتر از مرزهای ایران نقش جهانی بر عهده داشته است.
دکتر محمدابراهیم زارعی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به هنر و معماری ایرانی در دوره اشکانی و ساسانی گفت: هر آنچه که در معماری ایرانی در دورۀ اسلامی بهکار گرفته میشود تداوم هنر و معماری دورۀ ساسانی است. ما در ایران هیچ وقت خودمان را گم نکردیم و گاهی که دچار مشکل شدیم، دوباره به پا خواستهایم و هنر و فرهنگ و معماری خودمان را ادامه دادهایم.
این باستانشناس با اشاره به آثار معماری ایرانی در دورۀ اسلامی گفت: اغلب آثار ایرانی نشان دهنده تداوم تلاش ایرانیان برای بیان هنرشان است چنانکه هنر و معماری ایران از دوره ساسانی بهخوبی به دوره اسلامی منتقل شده است و ویژگیها و عناصر آن را در مسجدهای اولیه ایران و همچنین آرامگاهها و کاروانسراها و مدرسهها میبینیم.
دکتر شاهین آریامنش، دبیر علمی همایش جهان ایرانی: ساسانی و پساساسانی درباره برگزاری همایشهای جهان ایرانی گفت: همایش جهان ایرانی را با مادان و هخامنشیان آغاز کردیم و سپس به سلوکیان و اشکانیان پرداختیم و اینک در ادامۀ این همایش، سومین همایش جهان ایرانی را با هدف پرداختن به دوران ساسانی و پساساسانی طرح انداختیم، دورانی سخت مهم در تاریخ پر فراز و فرود ایران.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: اگر پژواک گوسانان اشکانی، ماندگاری سنتهای پربار ایرانی و داستانهای پهلوانی و حماسی ایرانی را در پی داشت، از پس آن، نغمۀ خسروانی سرودها و گلبانگهای پهلویِ ساسانی به مانایی این سنتها و فرهنگها در دوران پساساسانی انجامید، چنانکه ارزشهایی که ساسانیان آفریدند چنان تراز بود و شکوهی داشت که تا سدهها پس از آنان، در سرزمینهای دور و نزدیک، از یکسو در شرق دور و از یکسو در غرب دور و از سوی دیگر در فرارودان و نیز میانرودان هواخواهانی سخت پیدا کرد.
او ادامه داد: بهراستی که همان سنتها و فرهنگهای ایرانی بود که در دوران پساساسانی همچون سپری سخت در برابر تازش فرهنگهای دیگر استوار ایستاد و البته هرآنچه که را خوش میپنداشت و آن را در راستای بالندگی فرهنگ ایرانی میدید، پذیرفت و دگربار طرحی نو درانداخت.
این باستانشناس در پایان گفت: ایرانیان ساسانی، رخشانجبینانی بودند که جبین خود را بر این خاک ساییدند و طرحهایی نو، نه در فرهنگ و ادب بلکه در صنعت درانداختند و نشان دادند که جهانی شدن در میهنستیزی و میهنگریزی نیست، بلکه جهانی شدن در ایرانی بودن و ایرانی ماندن و ریشه در این خاک داشتن است، ازهمینرو، خویشکاری ما ایرانیانِ امروز نهتنها پاسداری از آن سروِ تناورِ سنتها و فرهنگهای ایرانی است بلکه آفریدن برپایۀ همان سنتها و فرهنگها با نوآوری و چاشنیِ امروزی است، تا بلکه در این روزگار جهانی شدن، تنها رنگوبوی ایرانی نداشته باشد بلکه خودِ ایرانی باشد. براین اساس، این همایش از برای شناخت و شناساندن بیشتر جهان ایران و ایرانی در دورۀ ساسانی و پساساسانی است.
دکتر یاسر اسماعیلیان، رئیس دانشگاه گناباد در ادامه گفت: دوره ساسانی را به تحولات مختلف در این دوره میشناسیم که پیوند عمیق آن را با دوران پساساسانی میشناسیم و نیاز است که درباره این ارتباطات و پیوندها بررسیهای بیشتری بشود.
وی افزود: حفظ میراث فرهنگی و شاخصههای تمدنی زمینهساز جنبههای اقتصادی همچون گردشگری است و به توسعه اجتماعی نیز کمک میکند و برونددهای این همایش در حوزه علوم انسانی مفید و مؤثر خواهد بود و در جهت هویت و غرور ملی بسیار مهم است.
دکتر یعقوب محمدیفر، استاد دانشگاه بوعلی سینای همدان درباره مقاومت زرتشتیان جنوب فارس پس از فروپاشی ساسانیان گفت: فارس بهعنوان خاستگاه ساسانیان و محل نگهداری آتش آذرفرنبغ، پس از فروپاشی ساسانیان تا قرنها محل تجمع زرتشتیان باقی ماند. مقاومت این منطقه در برابر خلفای مسلمان یکسان نبود و جنوب فارس بهدلیل موقعیت جغرافیایی خاص، یکی از کانونهای حضور و مقاومت زرتشتیان محسوب میشد.
وی افزود: تذکره شاه زندو (شاه زند) به مهاجرت اعراب از مکه به ایران و نبردهای سید عفیفالدین در قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری با زرتشتیان بومی جنوب ایران میپردازد. با توجه به اینکه مناطق جنوبی فارس بهندرت در منابع ذکر شده چنانکه حتی ابن بلخی تنها اشاراتی به آن دارد و ایراهستان را ولایتی همیشه عاصی میداند، اهمیت تذکره شاه زندو در تبیین اتفاقات سده 4 و 5 هجری قمری را بیشتر میکند.
او ادامه داد: این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع تاریخی، محلی و دادههای باستانشناسی بهویژه در محدوده بیرم و چاهورز، به بررسی وضعیت زرتشتیان جنوب فارس، دلایل مقاومت آنان و عوامل مهاجرت اعراب در قرنهای چهارم و پنجم هجری پرداخته است. یافتهها نشان میدهد که موقعیت جغرافیایی، وجود شبکهای از قلعههای ساسانی مانند فاریاب، کپیر، سلاور، خواجگان، گلرخ، گوری، لید و قلعه شهرستان، وجود آتشکده آذرفرنبغ، اقتصاد خودکفای کشاورزی و تسامح مذهبی دوره عضدالدوله دیلمی از عوامل اصلی تداوم حضور زرتشتیان در این منطقه بوده است.
این باستانشناس افزود: بررسی آبوهوای نیمه دوم قرن 4 و نیمه اول قرن 5 یک خشکسالی شدید را نشان میدهند که میتوان به عنوان یکی از دلایل مهاجرت برشمرد. این مهاجرت با موج سوم مهاجرتها از جنوب خلیجفارس به شمال خلیجفارس در سده 5-6 مطابقت دارد. بررسی دادههای باستانشناسی نشان میدهد که پایان استقرار در قلعههایی مانند کپیر، گلرخ، لید با رویدادهای اشاره شده در تذکره شاه زندو همخوانی دارد. علاوهبراین، عدم وجود یک قدرت مرکزی قوی در این بازه زمانی، زمینه را برای این مهاجرتها و مقاومتهای محلی فراهم کرده است.
در ادامه دکتر روزبه زرینکوب در این همایش از تحول تاریخنگاری در روزگار ساسانیان گفت: از سده 4 میلادی و از روزگار شاپور ذوالاکتاف به بعد، ساسانیان برای مقابله با مشکلات فراوان بهوجود آمده در قلمرو، و نیز پیرامون مرزهای خود، تصمیم گرفتند که ارتباط فرهنگ رایج عصر خویش را با روایتهای اوستایی و تاریخ دینی زردشتی استحکام بخشند و به این ترتیب، مشروعیت استواری برای خود بهوجود آورند. بنابراین، از روزگار شاپور ذوالاکتاف به بعد، تبلیغات دربار ساسانی، ایشان را به شاهان کیانی متصل ساخت. این نکته، به این معنی است که کار تدوین تاریخ ملی ایران از روزگار شاپور ذوالاکتاف و احتمال زیاد، زیر نظر آذرباد مارسپندان انجام شده است. دینمردان زردشتی که تاریخ واقعی ایران پیش از ساسانیان -مانند مادیها، هخامنشیان و اشکانیان- را که قابل انطباق با تاریخ دین زردشتی نبود، نمیپسندیدند، فرصت یافتند تا در جهت برنامه مورد قبول شاپور ذوالاکتاف، «تاریخ اوستایی» -مانند سرگذشت پیشدادیان و کیانیان- را تاریخ رسمی ایران و ایرانیان نشان دهند. آغاز تدوین تاریخ ملی ایران و تحول تاریخنگاری ایرانیان در زمان شاپور ذوالاکتاف، پیامدهای مهمی به دنبال داشت که تنها یکی از آنها، پیدایش پیوند دو نهاد شاهی و دین بود.
دکتر فخری دانشپور پرور در سخنرانی خود به پیوند و ارتباط متقابل ایران و چین در دوران اشکانی و ساسانی اشاره کرد و گفت: دوستی و پیوند دیرینه میان ایران و چین در طول دورههای تاریخی بسیار شکوفا و درخشان بوده است و از نظر ارتباط سیاسی، مذهبی، هنری و تجاری و بهویژه نفوذ هنرها بر یکدیگر از اهمیت ویژهای برخودار است. این تماس و رفتوآمدها در زمینههای گوناگون بالا از دوران باستان تا امروز تداوم داشته است. گرچه گاهگاهی وقفهای در امور سیاسی و غیره پیش میآمده است، در مدت نهچندان طولانی دگربار دوستی و تماسها برقرار و جاری میشده است. ولی میدانیم که هیچگاه ارتباط تجاری بین مردم دو کشور متمدن کهنسال هرگز قطع شدنی نبوده و نیست. در دورۀ ساسانی با استفاده از راه زمینی ابریشم و شکوفا شدن راه دریایی، شاهد آمدورفتهای مستمر و چشمگیر و نفوذ فرهنگ و هنرها و موارد گوناگون بین ایران و چین هستیم.
مهندس زهره عطایی آشتیانی درباره بندر سیراف گفت: این بندر، یکی از بنادر تاریخی مهم ایران در دوره ساسانی و اوایل دوران اسلامی، نمونهای برجسته از شهرسازی بندری در حاشیه خلیج فارس بهشمار میآید که بهدلیل ویژگیهای خاص جغرافیایی، اقلیمی، و فرهنگی خود، واجد الگویی منحصربهفرد از نظم فضایی، سازمان کالبدی و معماری سازگار با محیط بوده است. اهمیت سیراف تنها در جایگاه اقتصادی و بازرگانی آن نیست، بلکه در نحوه سازماندهی فضاهای شهری در بستری محدود، شیبدار، و سنگی است که با بهرهگیری هوشمندانه از منابع طبیعی و تطابق با اقلیم گرم و مرطوب، نمونهای از معماری بومپایه و پایدار در گذشته ایران را به نمایش میگذارد. این مقاله بر آن است تا با اتکا بر دادههای تاریخی، باستانشناختی، تصویربرداری ماهوارهای و نظریههای نوین معماری معاصر، به واکاوی ساختار فضایی شهر بندری سیراف در دوره ساسانی پرداخته و از خلال این تحلیل، مدلی تطبیقی برای بهرهگیری از این تجربه تاریخی در معماری مناطق بندری معاصر ارائه دهد.
دکتر آزاده احسانی در این همایش به وامواژگان فارسی میانه در تلمود بابلی پردخت و گفت: تلمود بابلی بهعنوان یکی از مهمترین متنهای دینی و حقوقی یهود در دوران ساسانی، در بستری شکل گرفته است که تعامل زبانی و فرهنگی میان آرامی، عبری و فارسی میانه نقشی اساسی داشته است. هدف این پژوهش شناسایی، طبقهبندی و تحلیل نظاممند واژگان فارسیِ وامگرفته در تلمود بابلی و بررسی حوزههای معنایی و فرهنگی آنهاست. این مطالعه ضمن توجه به جنبههای زبانی، به تحلیل بسترهای تاریخی و اجتماعی ورود این واژگان نیز میپردازد تا تصویری روشن از پیوندهای فرهنگی و زبانی زرتشتیان و جامعه یهودی بابلی ارائه کند. روش تحقیق برمبنای گردآوری دادهها از نسخههای چاپی تلمود، شناسایی واژگان فارسی و تطبیق آنها با واژهنامههای تخصصی و متنهای فارسی میانه است. سپس با بهرهگیری از منابع زبانشناسی تاریخی، جایگاه و تحولات معنایی این وامواژهها بررسی میشود. این پژوهش در ادامه مطالعات پیشین نویسنده در زمینه تحلیل ساختار وامواژهها و شناسایی واژگان فارسی در متنهای تلمودی سامان یافته و درصدد است دایرهٔ کاملتری از این دادهها را در قالب یک واژهنامه جامع تدوین کند.
دکتر بهزاد اصغری در زمینۀ تاریخ بیهقی به سخنرانی پرداخت و گفت: در قرن پنجم هجری اثری در حوزۀ ادبی و تاریخنگاری ایران بهوجود آمد که توجه بسیاری از محققان امروزی را بهخود جلب کرده است. تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی نوشتۀ ابوالفضل بیهقی اثریاست که در دربار غزنوی نگاشته شده است. این تاریخ در فضای فکری و گفتمانی بهرشتۀ تحریر درآمده است که تاریخنگاری براساس دید مذهبی صورتبندی میشد و ازاینرو الزامات آن بر آثار تاریخی حاکم بود. باتوجه به این امر ابوالفضل بیهقی اثر خود را با استفاده از امکانات و سبک جدیدی که درحال پیدایش بود بهگونهای بهنگارش در میآورد که منبع مطمئنی برای حوادث آن روزگار در قرنهای دیگر نیز باشد. در این نوشتار باتوجه به الگوی ساختارگرایی بهدنبال پاسخ به این پرسش هستیم که جنبههای اندیشیدهشدۀ اثر بیهقی چه تاثیری در ساختیابی آن داشته است؟ برایناساس میتوان نتیجه گرفت که بیهقی با استفاده از شگردهای ادبی و تاریخی در جهت تأکید بر مستندبودن اثر و درنظرگرفتن طرحوارهای برای تاریخ خود، باعث بهوجود آمدن اثری میشود که نویسندۀ آن مدعی تاریخی پایدار است. استفاده از آرایهها و امکانات زبانی در راستای بیان هدف خود موجب شکلگیری متنی منسجم میشود که در ظاهر شکلی اندرزنامهای بهخود میگیرد ولی برخلاف اندرزنامههایی که در این عصر درحال شکلگیری هستند متکی بر وقایع و رویدادهایی است که در جریان است و ازاینرو از ایجاد آرمانشهر بهمنظور بیان اهداف خود خودداری میکند.
دکتر حسین توفیقیان درباره استحکامات و قلعههای خلیجفارس در دورۀ ساسانی تا اوایل اسلام در استان بوشهر گفت: قلعه، دژ یا کلات سازۀ مستحکمی است که با استفاده از مصالح بومآورد، با کاربریهای متنوع و به اَشکال و ابعاد متفاوت در مناطق مختلف ساخته شده است. این استحکامات که از گل، خشت خام، آجر و یا سنگ ساخته شدهاند توسط حاکمان، مالکان یا نجیبزادهگان با اهداف نظامی، دفاعی، نظارتی و یا اسکان بنا شدهاند.
وی افزود: با گسترش تجارت در خلیجفارس و ضروت نظارت، تامین امنیت، مقابله با راهزنان و کنترل مسیرهای تجاری، استحکامات گستردهای در ستیغکوهها، دشتها، تپه ماهورهای ساحلی و کَلُوتها ایجاد شده است. در نتیجه پژوهشهای باستانشناسی سواحل شمالی خلیجفارس در محدودۀ استان بوشهر قلعههای فراوانی در حدفاصل ارتفاعات زاگرس جنوبی و دشتها تا ساحل دریا شناسایی شده است. این ساختارهای حکومتی دارای تنوع در ساختار، مصالح و کاربری هستند. این استحکامات به چهار گروه قلعههای کوهستانی، قلعههای روی کلوتها، قلعههای دشتی و قلعههای ساحلی تقسیم میشوند. قلعههای کوهستانی با مصالح سنگ خشکه چین یا ملاط گل ساخته شدهاند. قلعه شیرین در ارتفاعات مرکزی شهرستان دیر و قلعۀ ارتفاعات شمالی سیراف از جمله قلعههای کوهستانی هستند. قلعههای روی کلوتها شامل قلعههای کوچک از مصالح سنگ، گل و ساروج هستند که بر روی کلوتهای مشرف به مسیرهای تجاری ساخته شدهاند. قلعههای جَمرک، راهدار، نَرکوه، گَزخون، زینَکی، چاه کور و نَجیرم از جمله قلعههای روی کلوتها هستند. سومین گروه قلعههای ساخته شده در دشت هستند که به دو نوع تقسیم میشوند. نوع نخست قلعههای عظیم با مصالح خشت و گل است که معمولا در دشتهای فراساحلی و حاشیه رودخانهها بنا شدهاند. قلعه بزرگ دالکی از جمله قلعهای دشتی است که عمدتاً متعلق به دورۀ ساسانی هستند.
دکتر محمدرضا چیتساز در این همایش به دو آتشکدۀ گمشدۀ ساسانی در شرق عربستان پرداخت و گفت: ابنحَائِک هَمْدانی کتاب بزرگ و ارجمند دیگری در تاریخ و باستانشناسی یمن به نام الاکلیل دارد. وی در صفة جزیرة العرب، به هزاران ایرانی در غرب یمامه یاد کرده که در معدن شمام (درون شهر ریاض کنونی) و معدن عوسجه (33 کیلومتری جنوبشرقی فواره)، در کار بیرون کشیدن نقره و مس و در معدن حصن بن عصام (70 کیلومتری شرق ضریه)، در کار بیرون کشیدن طلا بودهاند. او اضافه میکند که در اینجاها، این کارگران ایرانی، دو آتشکده برای نیایش داشتند (و کان به بیتا نار یعبدان).
وی سپس ذیقار: نخستین جنگ اعرابِ پس از اسلام با ایرانیان اشاره کرد و گفت: خسروپرویز را میتوان، آخرین پادشاه قدرتمند ساسانی دانست. در زمان اوست که دین جدید اسلام در عربستان، پدید آمد و باز، در زمان خسروپرویز شاه ساسانی، میان اعرابی که در مرزهای غربی ایران، در غرب فرات، نشیمن داشتند با سپاهیانی از ایران، نبردی درگرفت که به جنگ ذیقار شناخته میشود. در این جنگ، اعراب توانستند، سپاهیان ساسانی را شکست دهند. این جنگ را بیشتر پژوهشگران، جنگی میدانند که پیرامون سال 604م، برابر با 5-6 سال پیش از زاده شدن محمد بن عبدالله، پیامبر آیندۀ اسلام، یا چند سالی پس از آن، تا 610/611م، برابر با یکی دو سالگی محمد بن عبدالله، میان اعراب با ایرانیان، جایی پیرامون عَقولا(کوفۀ آینده) تا وَاسِط، روی داده است. آگاهیهایی که تاکنون، دربارۀ اسباب بروز این جنگ، زمان آن و جای جنگ، ارایه شده، در بسیاری از موارد، با نادرستی و کژی همراه بوده است. اسباب این نادرستی و کژی بهخاطر، نادیده انگاشتن سه بخش بنیادین، بوده که کمتر بررسی شده و گاه هیچ، بررسی نشدهاند: نخست، جنگهای چندین سالۀ خسروپرویز با رومیان است، دوم، شمار زیادی نوشتههای کهن، بهویژه سرودههای شاعران عربِ پیش از اسلام و همزمان با بروز دین جدید اسلام است و سوم، پیوندهای این جنگ با پیامبر اسلام است.
وی افزود: نادیده انگاشتن هریک از این سه سرچشمه، پژوهشگران جنگ ذیقار را، به کژراهگی کشانده است. جنگهای چندین سالۀ خسروپرویز با رومیان را باید در نوشتههای کهنِ رومی، سُریانی، ارمنی، عربی و فارسی یافت. سرودههای شاعران عرب را نیز، در دیوانهایی که از آنان، بر جای مانده دید، گاه نیز باید، سرودههای پراکندۀ ایشان را، لابلای نوشتههای کهن دیگر جستجو کرد و بازیافت. پیوندهای این جنگ با پیامبر اسلام هم، در شماری از نوشتههای سَیْره و مَغَازِی و انبوههایی از مَعَاجِم و صِحَاح جای دارد. بهکارگیری این سه سرچشمه، هم، زمان و مکان و چرایی جنگ ذیقار را، بهدرستی روشن میسازد و هم، چگونگی ورود اسلام به ایران را، آشکارتر خواهد کرد.
دکتر مهرداد ملکزاده درباره سرزمین ماد در آستانۀ یورش تازیان گفت: در سال 1355 کتاب ایران در آستانۀ یورش تازیان با نام اصلی: ایران در آغاز سدۀ هفتم نوشتۀ اَلی (علی) ایوانُویچ کُلِسنیکُف، ترجمۀ محمدرفیق یحیایی. اثر علی کُلِسنیکُف که یکی از شاهکارهای پژوهشی در نوع خود بهشمار میآید، ترجمهای بس خوشخوان و آگاهانه دارد؛ زندهیاد محمدرفیق یحیایی، زادۀ 1320 در شهر مزارشریف افغانستان، و متوفی 1363 در کابل، در آن زمان کارمند سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران بود؛ او دانشآموختۀ دورۀ دکتری از دانشکدۀ بینالمللی سینما در مسکو بود، و روسی نیک میدانست و هم فارسی.
وی افزود: این پژوهش را با نام «سرزمین ماد در آستانۀ یورش تازیان» در «همایش ملی جهان ایرانی: ساسانی و پساساسانی»، به دوست خوبم علی (کُلِسنیکُف) که به سال 1396 در سفری به ایران میزبانش بودیم، و به پاس عمری پژوهشهای ژرفنگرانۀ او دربارۀ تاریخ و فرهنگ دورۀ ساسانی تقدیم کنم. در سالهای اخیر، طی بیش از 55 سالی که از انتشار اصل روسی اثر کُلِسنیکُف میگذرد (1970)، «ساسانیشناسی» هم بهمانند دیگر شعب و فروع دانش ایرانشناسی رشد و گسترش و پیشرفت کرده است؛ اما دانایان با تعمق در این اثر درخواهند یافت که کُلِسنیکُف تا چه اندازه در روزگار خود پیشرو بوده، خصوصاً در تحلیل منابع و بهکار گیری دادههای آن منابع، و تا چه اندازه هنوز برای بسیاری تحلیلها و تفسیرهای او بدیلی پدید نیامده؛ هرچند ساسانیشناسان سرآمد دورۀ سعید ما فقط انگلیسی میدانند، نه روسی و نه فارسی!
در سخنرانی و مقالۀ حاضر با سرمشق قرار دادن روش تحقیق کُلِسنیکُف در کتاب ایران در آغاز سدۀ هفتم میلادی... خصوصاً فصل 5 که مربوط به جغرافیای تاریخی است، به سرگذشت و سرنوشت سرزمین ماد در دورۀ ساسانی خواهم پرداخت؛ ضمن معرفی تفصیلی منابع جغرافیای تاریخی مادستان در این دوره مانند منابع یونانیولاتین، منابع سُریانی و منابع تلمودی، منابع ارمنی و ... کوششی خواهم داشت در ترسیم و تصویر خطوط اصلی تاریخ جغرافیایی ماد و نقش و تأثیری که این پارۀ جهان ایرانی در تکوین فرهنگ ایران در شامگاه روزگار ساسانیان و بامداد دوران اسلامی داشته است.
دکتر نادیا حاجیپور سخنرانی خود را با کارگزاران مراکز قضایی در دوره ساسانی بر اساس متن فارسی میانه مادیان هزار دادستان انجام داد و گفت: مادیان هزار دادستان یا مجموعه هزار داوری، متنی حقوقی متعلق به اواخر دورۀ ساسانی یعنی اوایل قرن 7 میلادی است. مطالعه این متن همچنین اطلاعات بسیاری دربارۀ اوضاع اجتماعی، نهادهای قضایی و کارکزاران آن به دست میدهد. هدف این پژوهش بررسی متن به منظور یافتن کارگزارانی است که در این مراکز قضایی مشغول به کار بودند. پرسشی که این پژوهش قصد پاسخگویی آن را دارد، این است که براساس مادیان هزار دادستان در هر یک از مراکز قضایی و در طی انجام مراحله رسیدگیهای حقوقی، چه عواملی حضور داشتند و وظیفه آنها چه بود. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه جمعآوری اطلاعات آن کتابخانهای است. برخی نتایج پژوهش نشان میدهد، کارگزارانی چون دادور، فرزبان و دستور در دادگاه حضور داشتند که یکی از وظایف دادور قضاوت در دادگاه بود. فرزبان مسئول رسیدگی به امور دادرسی و دستور نماینده و کارشناس حقوقی در دادگاه بهشمار میرفت. وکیلهای آشنا به مسائل حقوقی، دیگر کارگزاران مراکز حقوقی بودند. ورسالار در خوارستان، مسئول آزمایش ور در صورت نیاز بود. و دیگر عوامل مانند رد، دیوانسالار، زندانبان و ... بودند.
دکتر شادی داوری به الگوی ناشناختۀ «نفی» در فارسی میان پرداختند و گفت: برای منفی کردن جملات در فارسی میانه از ادات نفی nē که معمولاً بهطور مستقیم بر فعل مقدم میشود، استفاده میشود. باوجوداین ممکن است قید یا عبارات منفی سبب جداشدن ادات نفی از فعل بشود. تقریباً در تمام ترجمههایی که از متنهای پهلوی در دسترس است، در جملههای اسنادی منفی (غالباً در زمان حال و برای سوم شخص مفرد)، در صورت غیبت فعل اسنادی و حضور نشانۀ نفی nē ، فعل اسنادی حذف شده بهصورت «نیست» nest بازسازی شدهاست. حال آنکه نشانۀ نفی در جمله و در مجاورت مسند صفتی یا اسمی حضور دارد و نمیتوان فعل اسنادی حذف شده را بهصورت nēst بازسازی کرد. به بیان دیگر چون نشانۀ نفی از جمله حذف نشدهاست، بهنظر میرسد بهتر است آنچه را که از جمله حذف شدهاست صورت مثبت فعل یعنی ast در نظر بگیریم.
دکتر نیره دلیر درباره «خرد سیاسی» و «حکمرانی» عصر ساسانی به سخنرانی پرداخت و گفت: آثار متعددی در تاریخ ایران از دوره باستان تا معاصر دربارۀ حکومتداری و شیوههای آن به رشته تحریر درآمده است. هماینک این آثار را که مختص سبک و روال فرمانروایی و مردمداری نگاشته شدهاند، با عنوان کلی اندرزنامه میشناسند و ذیل آن طبقهبندی میشوند. این آثار که پیشینۀ تولید آن به عصر ایران باستان بازمیگردد عموماً به مناسبات میان پادشاه و مردم پرداخته و تلاش داشته است به گونهای روابط این دو را تنظیم و قاعدهمند کند که منافع زمامداران و مردم، و همچنین در پرتو آن مصالح ایرانشهر و یکپارچهسازی ایرانزمین حفظ شود. بنابراین در این پژوهش تلاش شده دو اندرزنامۀ مشهور عصر ساسانی یعنی عهد اردشیر و نامۀ تنسر مورد مقایسه قرار گیرد.
دکتر حمیدرضا سروری با نگاهی به آثار زرتشتیان و کتیبههای پهلوی ساسانی در هند گفت: طی دورۀ ساسانی روابط سیاسی، بازرگانی و فرهنگی میان ایران و هند برقرار بوده است. بهرام پادشاه ساسانی که اهل بزم و شکار بود، درخواست فرستادن لوری یا رامشگر و خوانندههای ماهر را از هند به ایران کرده است. در دورۀ فرمانروایی انوشیروان، ناحیۀ سند به دست ساسانیان افتاد، او سفیرانی را به دربارهای برخی از شاهان در جنوب هندوستان روان کرد. گمان میرود نقاشی موجود در سقف غار شمارۀ یک مجموعۀ ثبت جهانی غارهای آجانتا از آن یکی از این سفیران ساسانی است.
وی افزود: ارتباط ساسانیان با دودمان کوشانی و البته دودمان کوشانی-ساسانی نیز بسیار مهم است. مسیحیان با گذر از دریا به جنوب هند رفتند و گواه این حضور صلیبهایی با نوشتههایی به پهلوی ساسانی است که به صلیبهای پارسی نامدار شدهاند. در یکی از غارهای کانهری در نزدیکی مومبای شش کتیبه به خط متصل پهلوی وجود دارد که از آن ابتدای سدۀ یازدهم میلادی است. این کتیبهها شامل نام چند زرتشتی تاجر است که از این غارها بازدید کردهاند. شرایط آب و هوایی مناسب هند و در دسترس بودن این سرزمین چه از راه دریا و چه از راه خشکی از دیرباز شرایط مناسبی را برای ایرانیان برای کوچ به این سرزمین فراهم میکرده است. در مقالۀ حاضر نگاهی میاندازیم به آثار حضور زرتشتیان در سنجان، غارهای باهروت در 25 کیلومتری سنجان را بررسی میکنیم و تلاش خواهیم کرد با مطالعۀ چندین دخمه در سکندرآباد، احمدنگر و برخی آتشکدههای پارسیان در گجرات و دیگر منطقههای هندوستان به درک روشنتری از حضور زرتشتیان در هندوستان برسیم.
دکتر مالک شجاعی جشوقانی با اشاره به هرمنوتیکِ جهان ایرانی گفت: کتاب اسلام ایرانی مانیفست ایرانولوژی هانری کربن است. اسلام ایرانی توصیف حقیقت اسلام بدانگونه است که در جهان آگاهی ایرانیان تجلی یافتهاست، اگرچه این ویژگی نه مختص ذهن ایرانی، بلکه ناشی از ذات اسلام است. این خوانش با رویکرد پدیدارشناختی سازگار است. کربن در این رویکرد، بیش از پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر، از ایده کشف المحجوب عرفان ایرانی-اسلامی الهام گرفته است.
وی افزود: به باور کربن، برداشت نژادی-جغرافیایی از عنوان اسلام ایرانی، نتیجه نگرش سکولاریستی است که دین را بر اساس شرایط تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی تبیین میکند. دو جنبه اصلی اسلام ایرانی به روایت کربن، تشیع به عنوان ساحت دینی و اشراق بهعنوان ساحت حکمی است که تلفیقی از تعقل و تاله است. ایرانولوژیِ اشراقی کربن در نقد دیدگاههای اروپامحور و شرقشناسانه شکل گرفته و تلاش دارد تا ظرفیتهای فکری سنت ایرانی-اسلامی را آشکار سازد و به جنبههایی از این میراث توجه کند که در مواجهه با فلسفه معاصر غربی، حرفهای مهمی برای گفتن داشته باشد. کربن با نشان دادن ظرفیتهای سنت ایرانی-اسلامی برای مواجهه با مسائل عالَم معاصر، الهامبخش بسیاری از اندیشوران ایرانی همروزگار ما همچون داریوش شایگان، سید احمدفردید، رضا داوری اردکانی و ... بوده است.
دکتر بابک شیخبیکلو اسلام در سخنرانی خود درباره تفحصی بازنگرانه در سیر دوران جنینی تا بلوغ یک جهانبینی در اواخر عهد باستان گفت: سدههای پنجم تا هفتم میلادی یکی از اثرگذارترین دورههای تاریخی در ایران و خاورمیانه بهشمار میرود؛ دورانی که گذار از اواخر عهد باستان به قرون وسطی را رقم زد مسئلهٔ محوری پژوهش این است که آیا اسلام بهطور ناگهانی در محیط حاشیهای عربستان پدید آمد یا پیدایش آن در تحولات گستردهٔ اقلیمی، اجتماعی ـ اقتصادی و ایدئولوژیک جهانِ ساسانی و بیزانس ریشه داشت. در این راستا، توجه ویژهای به جنبشهای اجتماعی ـ مذهبی ایران در اواخر دورهٔ ساسانی ـــ مانند نهضت مزدکی ـــ و میراث احتمالی آنها، همچنین به دینامیکهای مذهبی ـ سیاسی در حِمیَر، بیزانس و عربستان شده است.
دکتر فاطمه محمدیکیا و دکتر عبدالمجید مبلغی در این همایش به پدیدارشناسی تبدیل آتشکدهها به مساجد پرداختند و گفتند: این پژوهش بر آن است که در گذار از عصر ساسانی به سدههای نخستین دوره اسلامی، آتشکدههای زرتشتی بهگونهای آرام، تدریجی و سازگار به مساجد تبدیل شدند؛ گذاری که بر پایه ظرفیتهای مشترک معرفتی، معماری و کاربردی مکانهای مقدس صورت گرفت و نشاندهنده تداوم فرهنگ ایرانی در دل دگرگونیهای تاریخی بود. چارچوب نظری تحقیق، پدیدارشناسی مکان است؛ رویکردی که تجربه زیسته کنشگران و شیوه آشکارشدن امر قدسی در فضا را محور تحلیل این نحوه ویژه از گذار قرار میدهد. این روش امکان میدهد تا فراتر از اجزای مادی، لایههای معنایی، کارکردی و رویههای تجربی که مکان را قدسی میسازند، بازشناسی و بازتفسیر شوند. مشخصاً هدف مقاله آن است که نشان دهد این تبدیل نه بهمثابه حذف یا جایگزینی، بلکه بهمنزله گذار سازگار و بازمکانیسازی امر قدسی و بازتولید تجربه دینی در سه سطح معرفتی، معماری و کاربردی تحقق یافت.
پویا طالبنیا درباره محوطه ساسانی باباگرگر در قروه سخنرانی کرد و گفت: در طول تاریخ بهدلیل عوامل گوناگون طبیعی و انسانی بسیاری از شهرها و بناهای تاریخی از بین رفته و فقط شواهد محدودی از آنها باقی مانده است. یکی از این آثار، تپهای باستانی در محوطۀ باباگرگر شهرستان قروه استان کردستان است که بررسیهای سطحی و کاوش باستانشناسی که توسط نگارندگان در این محوطه انجام شد، شواهدی از آثار دورۀ ساسانی مشهود و طبق مقایسههای انجام شده احتمال اینکه این اثر بنایی مذهبی متعلق به دورۀ ساسانی باشد قوت گرفت، شواهد و یافتههای باستانی محوطه احتمال ساسانی بودن آن بهعنوان یکی از آثار شاخص این دوره را نشان میدهد. /پایان
گزارش تصویری:
نظر شما :