گزارش نشست ششم «گسست تاریخی و شرق‌شناسی»

۰۲ مهر ۱۴۰۳ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۵۷۱۲ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۱۳۶۵
گزارش نشست ششم «گسست تاریخی و شرق‌شناسی»

 

ششمین نشست از سلسله نشست‌های حلقه مطالعاتی ایران‌شناسی با محوریت «گسست تاریخی» در بررسی و تحلیل آراء استاد دکتر رضا داوری اردکانی، درباره یکی از آثار ایشان با عنوان «گسست تاریخی و شرق‌شناسی» بیست‌وسوم تیرماه 403 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دقایق آغازین این نشست به مباحث اصلی و گفت‌وگوهای اولیه مطرح شده از سوی استادان پژوهشگاه اختصاص داشت و در ادامه برخی از حاضران به بیان دیدگاه‌های خود و طرح پرسش‌های مرتبط با مباحث آن جلسه پرداختند. استادان عضو این حلقه دکتر موسی نجفی، دکتر یحیی فوزی، دکتر محمدعلی فتح‌الهی، دکتر مهدی معین‌زاده، دکتر علیرضا ملایی‌توانی و سیدجواد میری بودند.

دموکراسی ارتباطی به زن و مرد ندارد

در ابتدای نشست دکتر نجفی با اشاره به اینکه فصل ششم کتاب دکتر داوری، فصل کوتاهی است، گفت: وقتی نظرات نویسندگان تغییر می‌کند، مشخص نیست تاریخ مصرف نوشته‌های آنها تا کی اعتبار دارد. وی در ادامه صورت‌مسئله این فصل کتاب را تفاوت مدینة قدیم و شهر جدید و توصیف ویژگی‌هایی هر کدام بیان کرد. دکتر نجفی تأکید کرد: از این منظر شهر جدید شهر تجدد است و مدرنیته آن را شکل داده است و دکتر داوری در این فصل به مسئله دموکراسی پرداخته است که البته دموکراسی ارتباطی به زن و مرد ندارد، اما در یونان، آتنی‌ها فقط شهروند محسوب می‌شوند و برده‌ها، غیرآتنی‌ها و زنان جزو شهروندان محسوب نمی‌شوند که این امر دموکراسی یونانی را با سؤال مواجه می‌کند.
دکتر نجفی همچنین به هشت تفاوت مدینه و شهر جدید از دیدگاه دکتر داوری اشاره داشت و تأکید کرد: فرد و جمع در مدینه مقابل هم قرار نداشتند، اما در شهر جدید در مقابل هم قرار گرفتند. علاوه بر آن به این نکته نیز توجه داشتند که تنها انسانی که از عبد خارج شده، انسان دنیای جدید است، اما در دنیای قدیم انسان همیشه عبد خدا است.
در جهان قدیم نظم اخلاقی وجود داشت، در جهان مدرن قرارداد اجتماعی
در ادامة جلسه دکتر یحیی فوزی در مورد کلیت بحث فصل ششم این اثر دکتر داوری یادآور شد: نگاه فیلسوف به جهان مدرن است و اینکه دنیای امروز چه ویژگی‌هایی دارد. این دنیا چه خصوصیاتی دارد. البته ایشان با نگاه بدبینانه به دنیای جدید نگاه می‌کند و حرفش این است که این دنیا، دنیای تیره و تاری است و در آخر هم نتیجه می‌گیرد که در آینده باید احتمال بدهیم کسی بیاید و نوری برافروزد.
دکتر فوزی بیان کرد: دکتر داوری مدعی است دوران جدید دوران غربت انسان است و انسان در این جهان غریب است و همدلی و همزبانی در این جهان وجود ندارد. هر کس دنبال فردیت خودش است. این شهر، شهر ملال و غربت است. به‌همین دلیل دکتر داوری بحث ازدحام را مطرح می‌کند. یعنی جامعه‌ای که فقط شلوغ است و انسان‌ها خیلی ارتباط خاصی با هم ندارد. ایشان مدعی است در جهان قدیم نظم اخلاقی وجود داشت. درحالی‌که در دنیای جدید این نظم وجود ندارد و جهان مدرن مبتنی بر قرارداد اجتماعی است.
مدینه یونان مدینه مردهاست
دکتر فتح‌الهی نیز در ادامة جلسه افزود: دکتر داوری در این فصل تأکید کرده‌اند که در این دنیا عشق به بشریت همزمان شده است با نفرت از انسان. یعنی بشریت چیزی جدا از تک‌تک انسان‌ها در شهر جدید است. بشریت مقدس است و تکریم می‌شود عشق به آن وجود دارد اما در مورد تک‌تک آدم‌ها وجود عینی انسان‌ها این امر وجود ندارد. نکته‌ای هم که به‌درستی دکتر داوری به آن اشاره دارند این است که مدینه یونان مدینه مردها است. در خانواده مرد به‌عنوان نمایندة خانواده عضو مدینه است. مردان آزاد و معاف از کار هستند. وظیفة ایشان مشارکت در ادارة مدینه و دفاع از آن است. همة خانواده قدرتشان در مرد خلاصه می‌شود، اما وقتی دکتر داوری بحث خودشان و ملال غربت را با شعر حافظ مطرح می‌کنند، نشان می‌دهد این احساس متعلق به عصر جدید نیست. پس غربت قبل تجدد هم وجود داشت و با تجدد به‌وجود نیامده است. اگر ما کل تاریخ را مدینة یونانی تصور کنیم، این تصور در دورة تجدد ممکن است، اما ما اگر به مدینة اسلامی رجوع کنیم که پیامبر اسلام(ص) آن را تأسیس کرد، مشاهده می‌کنیم مدینة نبوی را حضرت زهرا(س) پایه گذاشتند. مدینه در اسلام مدینه زنانه است. چراکه حقیقت مدینة نبوی به‌دست فاطمة زهرا(س) ساخته شده است. بنابراین ما باید تعریف دیگری از مدینه ارائه کنیم.
شرق‌شناسی در دستگاه یا چارچوب نظری معرفتی اروپامدارانه، قرار نیست شرق را بشناساند
دکتر میری نیز تأکید کرد: دکتر داوری در کتاب «گفت‌وگوهایی با سایهام» یک چارچوب فلسفة تاریخی مطرح می‌کند که به ما این انذار و تذکار را می‌دهد، وقتی می‌خواهیم از مفاهیم استفاده کنیم، باید مقداری با احتیاط مفاهیم را به‌کار ببریم. اساساً تاریخ غرب به سه کلان‌دوره تقسیم می‌شود؛ دورة هلنی، دورة قرون وسطی و دورة تجدد یا مدرن، اما اینها چه معنایی دارند، آیا اینها با ظهور و سقوط خاندانها و سلاطین شکل گرفته‌‌اند یا مبانی متافیزیکی دارند؟ آیا این‌ها قابل اطلاق به تاریخ ایران هستند؟ بنابراین اگر ما سقوط ساسانیان را آغاز دوران وسطی در ایران بدانیم، مقصود ما این است که در دورة ساسانی عقل دایرمدار است و بعد اساساً عقل است که توانسته صورت‌بندی مفهومی از تاریخ و جایگاه ایرانیان ارائه دهد، اما در دوران ساسانی ازقضا سیطرة دین زرتشتی و اساساً سیطرة روحانیان و موبدان وجود دارد و این نمی‌تواند مترادف و مصادف با دوران هلنی باشد. یکی از خلط‌های معرفتی دیگر در باب مفهوم شرق‌شناسی رخ داده است، یعنی وقتی ما می‌گوییم شرق‌شناسی یعنی اینکه یک سوژه‌ و چارچوب نظری وجود دارد که تلاش می‌کند شرق را بر اساس چارچوب‌های نظری خودش بشناسد و معرفتی از آن به‌ما بدهد، اما واقعیت این است که شرق‌شناسی در دستگاه یا چارچوب نظری معرفتی اروپامدارانه، قرار نیست شرق را بشناساند بلکه به‌دنبال آن است که شرق را ابژة خودش سازد و این ابژه را صورت‌بندی کند.
در ذهن استادان ما تصویر مبهمی از جامعۀ آتنی شکل گرفته است
دکتر یعقوب توکلی نیز در ادامة جلسه شرح داد: در مقاله‌ای با عنوان «غربت در غرب» که ظاهراً مقالة مفصلی از بوعلی‌سینا است، ایشان نوع انسان‌شناسی و زندگی انسان در جامعۀ غرب یعنی آتن را نقد کرده است، اما اکنون اشکال اساسی این است که متفکران ما به‌دلیل آشنایی تاریخی که گاهی وقت‌ها بر اساس تصورات خودشان است و اغلب نیز ناقص است، تصویر غرب را ارائه می‌کنند. درواقع تصویر مبهمی از جامعۀ آتنی در ذهن استادان ما شکل گرفته است و از آن تصویر مستقیم به‌دنیای جدید گذار می‌کنند و به‌دنبال آن هم احکامی در مورد شهر جدید و غربی صادر می‌کنند و حالا ما باید این احکام را با جامعة خودمان تطبیق بدهیم. اشکال اساسی که وجود دارد این است‌که در این تصویر رؤیاپردازی صورت می‌گیرد. چراکه آنها اصلاً دنیای شرق را ندیده‌اند. حتی دنیای اسلام را هم ندیده‌اند!
اشکال معرفت‌شناختی شرق‌شناسانه
دکتر عبدالمجید مبلغی یکی دیگر از حاضران نشست در سخنانی تأکید کرد: با توجه به این حجم از بدبینی در این فصل از کتاب، دکتر داوری دست‌کم در دستة فراراستگرایان فکری قرار می‌گیرد، اما اینجا یک اشکال معرفت‌شناختی شرق‌شناسانه و یک اشکال تاریخی پدیدارشناسانه رخ می‌دهد. اشکال معرفت‌شناختی شرقشناسانه این است که لحاظ شهر به‌مثابه واحد تحلیل خود جنبة شرق‌شناختی دارد. چراکه دست‌کم نزد ما ایرانی‌ها محل ظهور و بروز آگاهی کشور یا امپراتوری است و نه شهر. اشکال دوم اشکال تاریخی پدیدارشناختی است. یک ادبیات نوستالژیک به گذشته وجود دارد که نگاه پدیدارشناسانه و واقع‌گرایان آن را نمی‌پذیرند. این نگاه نوستالژیکی مدعی است که جهان قدیم یک جهان شبه‌آرمانی است و جهان جدید جهانی پر از دشواری و رنج!
فیسلسوفان نتوانستند برای زندگی بهتر چارچوبی ایجاد کنند
دکتر فائزه توکلی نیز در سخنانی یادآور شد: من نقدی که به برخی نکات فیلسوفان دارم این است که جهان را فیلسوفان نتوانستند بسازند. با همة نقدی که به جنگ‌ها، شرایط زیست و غیره دارند، نتوانستند برای شرایط بهتر چارچوبی ایجاد کنند. نقدی که بر کتاب شرق‌شناسی دکتر داوری نیز دارم این است که ایشان از غرب حمایت می‌کند. ایشان شرایط ما را با شرایط غرب می‌سنجد. در عین‌حال شرایط زیست آنها را مدرنیته و بهتر توصیف می‌کند.
مهندس زهره عطایی‌آشتیانی هم اشاره که شهر یک موجود زنده است. شهر تداخل فضا و زمان است که فضا را شکل می‌دهد. بنابراین این ادعا که اول خانواده وجود داشت، این از ذهن و تواتر تاریخی خارج است.
دکتر طیبه محمدی‌کیا نیز در ادامة جلسه افزود: رویکرد استاد داوری بیشتر یونانی‌زده است و حتی ارسطویی. بر اساس همین چشم‌انداز دکتر داوری دوستی و قرارداد را وجه تمایز شهر یونانی و شهر مدرن مطرح می‌کند.
دکتر فرهاد زیویار نیز اضافه کرد: در مورد دسته‌بندی که از دوره‌های تاریخی چون هلنی و تجدد مطرح می‌شود، می‌توان خدشه‌ای به آن وارد کرد. چراکه ادعا می‌شود مبناء و معیار قبل از قرون وسطی عقل است. اما من معتقدم آنچه که از یونان باقی مانده ، تفلسف است، فلسفه است و اگر چیزی می‌خواهد در مورد سقراط مطرح شود همین است. اصل مطلب حق و حقیقت است که یک مسیر متکامل را طی کرده. حتی در قرون وسطی که به آن عصر تاریکی گفته می‌شود، اگر انحراف از کلیسا باشد درست است اما اگر منظور دین مسیحی است، این اشتباه است. چون دین مسیح افق‌هایی را روبه‌روی غرب باز کرده که غرب از آن استفاده کرده است./پایان

کلیدواژه‌ها: گزارش نشست ششم «گسست تاریخی و شرق‌شناسی»


نظر شما :