گزارش سخنرانی «مشارکت زنان در برساخت صلح و آشتی؛ نگاهی به تجربیات موفق بین‌المللی زنان»

۲۷ اسفند ۱۴۰۲ | ۱۲:۰۷ کد : ۲۵۲۵۹ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۴۴۷۵
در ادبیات جهانی در حوزۀ صلح با ابتناء بر نقش‌های جنسیتی در مقابل جنگ که امری مردانه تلقی می‌شود، صلح امری زنانه دانسته می‌شود، زیرا زنان اغلب دست‌اندرکار احیای زندگی، حفاظت و مراقبت از عناصر مهم حیات هستند، به‌ویژه در مراحل و فرایندهای طبیعی زندگی مانند کودکی، بیماری، سالمندی و... که انسان‌ها نیازمند یاری و مراقبت هستند؛ حتی در مواقع تعارض و درگیری نقش غالب زنان نه در خط مبارزه و کشتار بلکه بیشتر در نقش حمایت و حفاظت از افراد تعریف می‌شود.
گزارش سخنرانی «مشارکت زنان در برساخت صلح و آشتی؛ نگاهی به تجربیات موفق بین‌المللی زنان»

سخنرانی «مشارکت زنان در برساخت صلح و آشتی؛ نگاهی به تجربیات موفق بین المللی زنان» چهاردهم اسفندماه 402 با ارائه مژگان دستوری (مؤلف، مترجم، فعال صلح و مدیر مؤسسه انتشاراتی فرهنگ صلح) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. دبیر این نشست نیز دکتر سمیه‌سادات شفیعی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) بود.
جنگ امری مردانه و صلح امری زنانه دانسته می‌شود
مژگان دستوری در ابتدای سخنانش گفت: در ادبیات جهانی در حوزۀ صلح با ابتناء بر نقش‌های جنسیتی در مقابل جنگ که امری مردانه تلقی می‌شود، صلح امری زنانه دانسته می‌شود، زیرا زنان اغلب دست‌اندرکار احیای زندگی، حفاظت و مراقبت از عناصر مهم حیات هستند، به‌ویژه در مراحل و فرایندهای طبیعی زندگی مانند کودکی، بیماری، سالمندی و... که انسان‌ها نیازمند یاری و مراقبت هستند؛ حتی در مواقع تعارض و درگیری نقش غالب زنان نه در خط مبارزه و کشتار بلکه بیشتر در نقش حمایت و حفاظت از افراد تعریف می‌شود.
وی ادامه داد: امروزه نیز با درک جدیدی که از مفهوم صلح ایجاد شده این مفهوم با زندگی روزمره و نقش‌های افراد در یک گسترۀ پهناورتری از زندگی خرد و کلان پیوند می‌خورد به‌نحوی که به‌وضوح می‌توانیم پیوند عمیق و قوی میان جنسیت و صلح را ببینیم. جنسیت از زوایای مختلفی با مفهوم صلح ارتباط دارد و مطالعات زیادی در این حوزه انجام شده که نشان می‌دهد جنسیت یکی از دال‌های اساسی در گفتمان صلح محسوب می‌شود. در رویکرد جدید، صلح نه به‌مثابه امری سیاسی و حقوقی که در گرو مناسبات حکومت‌ها و اقتضائات روابط بین‌المللی است، بلکه به‌مثابۀ سازه‌ای ذهنی و شناختی، و به امری فرهنگی و روان‌شناختی توسعه داده می‌شود که با مجموعه‌ای از ارزش‌های زندگی و مهارت‌ها در متن زندگی و نقش‌های اجتماعی پیوند تنگاتنگ دارد و از این منظر نقش‌های جنسیتی در افراد ظرفیت‌های روان‌شناختی متفاوتی ایجاد می‌کند. زنان حافظان فرهنگ هستند و در نقش‌های جنسیتی عرصۀ خصوصی نیز حافظ و خالق حیاتند و در تجربیاتی مانند زایش و پرورش نسل، حمایت و مراقبت از اعضای کم‌توان جامعه، تشکیل خانواده، برپایی و برگزاری جشن‌ها، مراسمات و مناسک گوناگون که اغلب زنان در آنها محور تدارکات و تشریفات محسوب می‌شود به مهارت‌هایی مثل انعطاف‌پذیری، سازگاری، مشارکت، همدلی، احساس مسئولیت و ارتباطات مجهز می‌شوند. آن‌ها این نقش‌ها را در شرایطی مدیریت و اعمال می‌کنند که هم‌زمان شرایط مختلف زندگی اجتماعی مثل تغییرات مداوم اجتماعی، جنگ‌ها، بلایای طبیعی و حتی بیمارهای همه‌گیر مثل طاعون و وبا... یا مهاجرت‌های مداوم یا ترک وطن بر آنها فشارها و تنگناهای مضاعفی را وارد می‌کند. از این‌رو تجربۀ این شرایط، زنان را به مهارت‌های و منابع متعددی مجهز می‌کند که نه تنها برای بقا، سازگاری و پیشرفت جامعۀ بشری یک امری حیاتی است بلکه اتفاقاً این مهارت‌ها دقیقاً همان توانمندی‌هایی هستند که برای موفقیت و تاثیرگذاری در پروژهای صلح‌سازی و صلح‌بانی غیرقابل چشم‌پوشی هستند و از آنجا‌که اغلب در خارج از ساختار قدرت و زدوبندهای سیاسی قرار می‌گیرند، تجربه نشان داده که کنش‌گری‌شان در فرایندهای اجتماعی صلح‌سازی به گونه‌ای کاملاً معنادار منعطف‌تر و خلاقانه‌تر و عموماً عمیق‌تر، آینده نگرانه‌تر و کل‌نگرانه‌تر است. از این منظر (ضمن پرهیز از رویکرد ذات‌گرایانه و اصالت وجود) می‌توان گفت با وجود چنین شرایطی، زنان درک متفاوتی از نظام اجتماعی را تجربه می‌کنند که پیش‌زمینۀ موفقیت آنها در فرایندهای صلح‌سازی می‌شود. بدیهی است تجلی این مهارت‌ها و بینش‌ها بسته به نوع حوزۀ کنش‌گری آنان و میزان گشودگی و ظرفیت فرهنگ جامعه متفاوت خواهد بود.
این فعال صلح ادامه داد: در عرصۀ نظریه‌پردازی و علمی خانم الیزه بولدینگ یکی از بزرگترین دانشمندان این حوزه‌ فهرستی از زنان دانشمند در حوزه‌های مختلف فرهنگ صلح را نام می‌برد که در طراحی پروژه‌های تحقیقاتی خود با پرهیز از جهت‌گیری‌های جنسیتی، طبقاتی، نژادی.. جهان را به مثابۀ کلی فراگیرتر و با وجوهی متفاوت‌تر در نظر می‌گرفتند و دقیقاً بر همین اساس با همکاری، انسجام جامعه و آینده‌گرایی همراهی بیشتری دارد. نمونه‌هایی مثل خانم مارگارت مید، آلوا میردال و خود خانم الیزه بولدینگ مصادیق بارز و موفقی بودند که توانسته بودند پروژهای علمی صلحی خود در سطح اجتماعی و بین‌المللی را در پیوند تنگاتنگ با دیدگاه‌ها، بینش و نقش‌های خود در عرصۀ خانواده و امر پرورش طراحی و با موفقیت اجرا کنند. در سطح کنشگری اجتماعی نیز جنبش های صلح‌خواهانه اولیه زنان (قرن‌های 20-18) نیز وجود دارند. این جنبش‌ها ریشه‌های متفاوتی هم از جنبش‌های نوین زنان و جریان‌های فمینیستی (که اغلب بر حقوق زنان متمرکز بودند) داشتند و هم از جریان‌های روشنفکری و ایدئولوژی‌های ضدجنگ و خشونت بعد از دو جنگ جهانی به‌ویژه در دهه 1970 به که بر موضوع تأثیر اعمال خشونت و جنگ بر زنان در محیط خانواده و جامعه متمرکز بودند. این نحله، با عنوان فمینیسم اجتماعی یا فمینیسم انسان‌گرا، یک نگاه آسیب‌شناسانۀ اجتماعی وکل‌نگر داشتند که در دهه‌های اخر قرن 19 خارج از وظائف و نقش‌های سنتی خود به فکر ایجاد تشکل‌های مدنی بودند که اهدافشان در پیوند با رفاه و سعادت کل انسان‌ها در مقیاس جهانی تعریف می‌شد. زنان تا پیش از این اولیاء اخلاقی در خانواده بودند. اینک با همان بینش و مهارت به‌عنوان مادران اخلاقی وارد عرصۀ کنش‌گری اجتماعی شده بودند. در اواخر 1880 و 1890 تعداد این مراکز در کشورها در تمام قاره‌های آسیا، اروپا، افریقا، آمریکای شمالی و جنوبی افزایش یافته بود و تا دهۀ 1930 گروه‌های متعدد دیگری نیز به آنها پیوستند که تعدادشان درطول قرن بیستم همچنان افزایش پیدا می‌کرد یک هدف کلی داشتند و آن هم صلح و رفاه برای عموم مردم بود. اعضای این نهادها برای آموزش و رفاه زنان و کودکان تلاش می‌کردند اما این تلاش به‌عنوان بخشی از تلاشی وسیع‌تر برای خاتمه‌دادن به رقابت تسلیحاتی و ایجاد شرایط و امکانات برای ایجاد نظم بین‌المللی صلح‌طلبانه بود.

وی تأکید کرد: اما عملکرد زنان در سطوح دیگر صلح‌سازی بین‌المللی نیز به‌همین اندازه بدیع و مؤثر بوده است. تحقیقات متعددی در زمینۀ نقش سازمان‌های غیردولتی و اقدامات توسعه‌‌ای اجتماعی در جوامع پساتعارض انجام شده که نشان می‌دهد مداخله و مشارکت زنان، عملکرد جامعه و پروژه‌‌های بومی در راستای صلح‌سازی را به‌نحو مطلوبتری هدایت می‌کند به‌نحوی که توانمندی فردی هم زنان و هم کل جامعه را برای خروج از بحران و حل تعارض به دنبال دارد و تجارب مشترک زنان کاملاً این ظرفیت را دارند که برای بهبود اوضاع در سایر موقعیت‌های اضطراری بسط داده و استفاده شوند. ضمن آنکه این رویکرد از یک‌سو این مزیت را نیز دارد که به توسعۀ مفهوم جامعه کمک کند و گروه‌های به‌حاشیه رانده‌شده مثل زنان را تشویق کرده و برای ایفای نقش‌هایی از قبیل بازیگری سیاسی، تغییر اجتماعی و شهروند اثرگذار برانگیزد. از سوی دیگر با این شیوه فضا باز می‌شود تا دیدگاه‌ها، صداها و راه‌های جایگرین برای حل مسائل مطرح و علل واقعی بی‌عدالتی و خشونت مشخص شود.
تجربیاتی مانند عملیات حفظ صلح در نامیبیا، آفریقای جنوبی، کامبوج و السالوادور باوجود مخاطرات بسیار بالای نوع کار، نشان داد که زنان استراتژی‌ها کاملاً متفاوت دارند و خود مأموریت‌ها نیز به‌نحو چشم‌گیر و شاخصی تأثیرگذارتر و موفق‌تر بوده‌اند. عملیات نامیبیا با توجه به شاخص‌های موفقیتی مانند ارزیابی تیم تخصصی علمی، ارزیابی تجربیات نیروهای شرکت‌کننده در مأموریت و میزان تلفات عملیات همگی حاکی از این امر هست که صلاحیت و شایستگی زنان عامل موفقیت عملیات بوده و برای اولین بار در تاریخ این نوع عملیات این امکان را فراهم ساخته تا چالش‌های واقعی در میدان عملیات به‌ویژه از حیث سوء‌استفاده جنسی و رفتارهای نامناسب مردان با زنان بومی و همین‌طور کارکنان زن مورد بررسی قرار بگیرد.
جنبش‌های صلح زنان در آمریکای لاتین
مژگان دستوری شرح بیان کرد: جنبش‌های صلح زنان در آمریکای لاتین نیز از مصادیق مشارکت متفاوت و موفق زنان در عرصۀ صلح‌سازی بوده که در کشورهای السالوادور، آرژانتین و شیلی توانست با حفظ ویژگی‌های خاص خود مانند خشونت‌پرهیزی، فراگیری و انعطاف‌پذیری شکل‌های مختلفی از اعتراض را به‌نمایش بگذارد که به نماد صلح و مقاومت خشونت‌پرهیز در برابر ترس مبدل شود. در این کشورها باوجود صلح‌جویی بین‌المللی‌شان در قرن بیستم، ساختارهای اقتدارگرایانۀ داخلی، استبداد و سرکوب داخلی به‌ویژه در دو دهه 80 و 70 و وجود پدیده‌های مکرری مانند تبعید، سرکوب، زندان و ترور و به‌ویژه ناپدیدشدن اجساد قربانیان و همچنین سیستم اقتصاد داخلی که فقر و تنگی معیشت فراگیری را بر کل جامعه به‌ویژه به‌طور مضاعف بر زنان تحمیل می‌کرد سبب شد زنان که عمدتاً مادران، همسران، مادربزرگان جوانان ناپدیدشده و تحت سرکوب بودند، در بطن فضای خصوصی و نفش‌های سنتی این عرصه به یک نیروی سیاسی برای خارج و عرصه عمومی تبدیل شوند که با شعار حفظ ارزش‌های سنتی به‌ویژه مخالفت با خشونت و دفاع از حریم خانه و خانواده مدل‌های جدیدی از سازمان‌های دموکراتیک اعم از اقتصادی و حقوق بشری و همچنین گفتمان سیاسی را ایجاد و راه حل‌های خلاقانه‌ای برای اعتراض سیاسی فراهم کنند. نمونه‌ای از آن راهپیمایی زنان با ماهی‌تابه و قابلمه و کوبیدن آن‌ها به هم در خیابان‌های سانتیاگو علیه حکومت نظامی پینوشه بود که سکوت حکومت نظامی را به چالش می‌کشید.
این مؤلف و مترجم شرح داد: یا جنبش مادران سربازان روسیه که برای دفاع از پسران سرباز خود در ارتش روسیه و همچنین در مخالفت با جنگ این کشور علیه چچن و کشتن پسرانشان شکل گرفت. این جنبش که پس از گلاسنوست یا سیاست درهای باز گورباچف و اصلاحات ساختاری تشکیل شد با ایجاد سازمان بسیج مادران موارد نقض حقوق بشر، تبعیض و خشونت سلسله مراتبی در نظام ارتش را زیر سؤال می‌برد. این جنبش در سال 1994 در حملۀ نظامی علیه چچن به‌عنوان اولین مخالفان در سطح جامعه اقدامات مؤثری انجام دادند؛ از جمله برگزاری تظاهرات «صلح و مهربانی» در سال 1995 با مشارکت 300 نفر از نمایندگان از 15 شهر به سمت چچن. در این تظاهرات زنان تلاش کردند با برافراشتن روسری سفید میان نیروهای روسی و چچنی صلح ایجاد کنند. طبق یک سنت اگر یک زن موفق می‌شد روسری سفیدی را میان مبارزان قرار دهد آنها باید مبارزه خود را متوقف کنند. مقامات روسی از این راهپیمایی ممانعت کردند اما راهپیمایان فعالیت خود را ادامه داده سعی کردند با نمایش تصاویری از آسیب‌ها و خشونت، زشتی‌های جنگ را به نمایش بگذارند و با برانگیختن احساس گناه در نیروهای روسی، آنها را مشخصاً و مستقیم مسئول ریختن خون جوانان در جنگ بخوانند.
در مجموع در این مصادیق تلاش شد تا نشان داده شود، زنان در تجربیات زیستۀ خود در عرصۀ خصوصی و هم‌زمانی آن با فشارها و تنگناهای حاصل از تغییرات اجتماعی مداوم، درک متفاوتی از جهان اجتماعی پیدا می‌کنند که همین امر آنها را به بینش و مهارت‌های خاص و متفاوت مجهز می‌کند که اتفاقاً برای فرایند صلح‌سازی امری کلیدی محسوب می‌شود؛ به‌نحوی که اهداف و استراتژی‌های آن‌ها خلاقانه‌تر، کل‌نگرانه‌تر و منعطف‌تر هست. از همین‌روی چنین ملاحظاتی نخست، می‌تواند به سیاست‌گزاران در روند ایجاد صلح در جامعه کمک کند تا در چارچوب تجربیات زیستی تاریخی و پتانسیل‌های موجود برای تحقق صلح برنامه‌ریزی کنند، دوم اینکه اشتراک‌گذاری تجربه‌های زنان گام مهمی در پیشرفت روابط بشری حاصل می‌کند که مسیر جامعه به سوی صلح را هموار و این حرکت را تسریع می‌کند./پایان

کلید واژه ها: گزارش سخنرانی «مشارکت زنان در برساخت صلح و آشتی؛ نگاهی به تجربیات موفق بین‌المللی زنان» مژگان دستوری


نظر شما :