رویکردهای نوپدید و چالش‌های پیش‌رو

گزارش سیزدهمین نشست از همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی»

۱۲ دی ۱۴۰۲ | ۰۹:۲۰ کد : ۲۵۰۵۷ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۸۷
گزارش سیزدهمین نشست از همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی»

سیزدهمین نشست از سلسله نشست‌های همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی؛ رویکردهای نوپدید و چالش‌های پیش‌رو» با سخنرانی دکتر محمدرحیم عیوضی و دکتر یحیی فوزی، 27 آذرماه 1402 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزارشد. مدیریت نشست نیز بر عهده دکتر الهام ابراهیمی بود.
بحث‌های اصلی در حوزه علوم سیاسی
دکتر عیوضی (استاد دانشگاه تهران) سخنرانی خود را با عنوان «نظریه‌پردازی در علوم سیاسی» را با آشنایی مفاهیم بنیادین (مفاهیمی که به‌صورت برخط در حال پوست‌اندازی و نو شدن است) آغاز کرد: به‌لحاظ ارتباطی که با موضوعات پیچیده دارد، به‌طور دائم حوزه مطالعاتی که از توسعه و رشد پدیده‌های مطرح خود عقب می‌ماند، مخصوصاً در جامعه ما که نیاز به هم‌گامی و هم‌سویی در آن وجود دارد و در قالب تولید نظریه (به معنای نوعی اقدام انباشتی) و نظریه‌پردازی است. از بحث‌های عمده مفهوم‌شناسی نظریه‌پردازی، اهمیّت و ضرورت نظریه‌پردازی در علوم سیاسی، چالش‌ها و موانع پیش‌روی نظریه‌پردازی در علوم سیاسی (بررسی چالش‌هایی در درون و بیرون علوم سیاسی)، شناسایی پیش‌ران‌های تأثیرگذار در نظریه‌پردازی علوم سیاسی، راهبردهای مؤثر در تولید نظریه‌ها در علم سیاست است.
در واقع نظریه در چارچوب ذهن‌اندیشی و ذهن‌گرایی دیده می‌شود و باید مبتنی بر اصول و قواعدی باشد؛ نظریه‌پردازی باید مبتنی بر مبانی معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، رویکرد واقع‌گرایانه نسبت به فرد، جامعه و روابط بین آن‌ها باشد و همچنین هدایت‌گر و آینده‌نگر باشد و زمینه‌ها و بسترهای فرهنگی مستعد و مناسبی را برای مختصات و ممیزات بسیار جدّی نظریه‌پردازی ایجاد کند و از این حیث باید مورد توجه قرار گیرد.

نظریه و نظریه‌پردازی در علوم سیاسی
دکتر عیوضی بیان کرد: علم سیاست از علوم بسیار پیچیده‌ای است، علم سیاست هم در علمی بودن آن و هم در منظر مخاطبان و پژوهشگران این علم و جامعه‌ای که این علم درآن بیان می‌شود، علم پُرمناقشه‌ای است و به تعبیر اندیشمندان، علمی است که حتّی چالش‌های عمده خود را در روش‌شناسی و مفهوم‌شناسی دارد و مفاهیم در علوم سیاسی هنوز با یکدیگر مناظره و مشاجره دارند به‌عنوان مثال، مفهوم قدرت در علم سیاست تفسیر و تعابیر گوناگونی دارد؛ این‌ها مفاهیم پرمناقشه‌ای هستند و از طرف دیگر در عرصه پیش‌ران‌های کلیدی که در عرصه سیاست تولید نظریه می‌کنند، کاملاً قطب‌بندی‌ها و مشاجرات را مشاهده می‌کنند یا به تعبیری نظریه‌های علوم سیاسی، سیاسی هستند و در ماهّیت آن، این دیدگاه‌ها تبدیل به نظریه می‌شود و اعتبار آن نظریه اقدام به سیاست تهاجمی و رفتارهای چالش‌برانگیز می‌کند. از این منظر نظریه‌ها بررسی می‌شوند و در نظریه‌پردازی تعیین هدف می‌شود، نظریه یکسری معیارهایی را برای محقق تعریف می‌کند تا بر اساس آن روابط و معیارها این امکان ایجاد شود و روابط و مسائل اجتماعی را شناسایی و برقرار کنیم. نظریه‌ها یک نوع هدفمندی را تعریف و تبیین می‌کنند و در همین رابطه نکته بسیار مهّم این است که نظریه‌های علوم سیاسی در محیط‌هایی انعطاف‌پذیر رُخ می‌دهد پدیده‌های سیاسی، پدیده‌های راحتی نیستند که با چند قاعده به حکم کلی منتهی شود. در یک فضای پیچیده بحث نظریه‌های علوم‌سیاسی مطرح می‌شوند. موضوعات در بسترهایی مطرح می‌شود که قرار است نظریه‌های علوم سیاسی را مورد تحلیل قرار دهند، نظریه‌ها به پژوهشگر کمک می‌کند پدیده‌های سیاسی را درک و شناسایی کنند و پدیده‌های سیاسی در قالب الگوها و مدل‌های رفتاری پیاده شوند و بر اساس آن نظام تصمیم‌گیری را معرفی کنند و در نهایت نظام تصمیم‌گیری تبدیل به نظام سیاسی می‌شود. پایه و اساس نظریه‌ها فرآیندی است که آن فرآیند از تولید مفاهیم آغاز می‌شود و تبدیل به شکل‌گیری یک نظام سیاسی می‌شود، نظام سیاسی که مدیریت راهبردی را بر جوامع مختلف اعمال کند. با بررسی نظریه قراردادهای اجتماعی متوجه می‌شویم این نظریه‌ها بر مردم حکومت می‌کنند. به‌عنوان مثال، نظریه حق طبیعی، که در آن مطرح می‌شود چرا مردم از حقوق طبیعی برخوردار هستند که جریان اندیشه و نظام‌های سیاسی را بر اساس نظریه‌ها شکل داده و امروز ما شاهد حضور این نظام‌ها هستیم. به‌عنوان مثال؛ پست مدرن، رابطه بین دانش و قدرت یا دانش و واقعیت را بیان می‌کند یا مارکسیسم به چگونگی شکل‌گیری طبقات اجتماعی می‌پردازد و هر کدام از این موارد داشته‌های نظام سیاسی که امروز پیش‌رو داریم، در قالب نظریه مطرح می‌کنند و امروز با آن که موضوعات سیاست با نظام سایبری و مجازی در هم آمیخته شده سخن از نظریه‌های علوم سیاسی در شرایطی پُرچالش هنوز حضور دارد.

چالش‌های نظریه‌پردازی در علوم سیاسی
عیوضی درباره بحث پیشران‌های مؤثر در نظریه‌پردازی علوم سیاسی تأکید کرد: پیشران‌ها را به مفهوم عواملی معرفی کرد که قدرت تغییر دارند، بازیگران، نهادها و قدرت‌های بزرگ، شرایط و مقتضیات و... همه این موارد می‌تواند پیشران باشد. این موارد همه در تجربه فرآیند نظریه‌پردازی در علوم سیاسی مورد توجه قرار گرفته و نقش کلیدی در شکل‌گیری بسیاری از نظریه‌ها خواهند داشت.
پیشران‌ها به دو دسته، داخلی و خارجی تقسیم می‌شوند؛ پیشران‌های داخلی، مثل تحولات سیاسی و اجتماعی که عامل شکل‌گیری برخی نظریه‌ها هستند؛ کشورهایی که قومیت و مذاهب مختلفی را در خود جای داده‌اند، بستر مناسبی برای تولید نظریه‌پردازی سیاسی مبتنی بر این پیشران‌ها هستند. تحولات علمی و فناوری، شرایط اجتماعی و اقتصادی نیز در شکل‌گیری نظریه‌های سیاسی بسیار با اهمیّت هستند. این پیشران‌ها می‌تواند در عرصه رقابت برای تولید نظریه بسیار حائز اهمیّت باشند.
پیشران‌های خارجی، مثل نظریه‌های سیاسی، تحولات سیاسی و اقتصادی در سطح جهان را شامل می‌شود؛ تغییراتی مانند فروپاشی شوروی، تحولات خاورمیانه و غزه به‌عنوان پیشران مهّم خارجی محسوب می‌شوند. در علوم سیاسی تصویر کلانی از سیاست در سطح کشور وجود ندارد، در نتیجه می‌توان گفت، سیاست در سطح کشور پیاده‌سازی نشده‌است؛ در نتیجه سیاست که یک امر هدایت‌کننده و نیازمند یک امر راهبردی است را نخواهیم داشت. از طرفی در آینده نظریه‌های علوم سیاسی، نقش کلیدی دارند، اگر در آینده موفق به تولید نظریه‌های سیاسی برای کشورمان نشویم، بدون شک از بیرون کشور این اقدام اجرائی خواهد شد. در چارچوب نظریه‌های انقلاب اسلامی، 70% از نظریه‌ها، نظریه‌هایی است که پژوهشگران غربی موفق به تولید آن شده‌اند. این یعنی تعامل نظری در علوم سیاسی بین مردم و دانشگاه‌ها، حاکمیّت و مردم وجود ندارد؛ یعنی صحبت‌های انتزاعی در حال انجام است، امّا مردم با ادبیات علوم سیاسی آشنا نیستند و علاقه‌ای نیز ندارند. عدم تعامل بین مردم و ساختار نظام آموزشی در حوزه نظریه‌ای نیز به چشم می‌خورد. بومی‌سازی (به معنای شکل‌گیری حرکتی که نیازهای یک کشور را با در نظر گرفتن ملاحظات در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آن کشور بتواند برطرف کند) نیز از مصادیق بسیار مهّم و در زمره  پیش‌رانهایی است که در نظریه‌پردازی علوم سیاسی نقش کلیدی دارد. غرب در یک دوره اقدام به بومی‌سازی کرد، بومی‌سازی یعنی اقدام به رفع نیازهای داخلی هر کشور و بین‌المللی کردن آن. امروزه از لیبرالیسم استقبال می‌شود، لیبرالیسم فرآیند بومی‌سازی در غرب بوده و امروزه جهانی شده است این ارتباطات و مناسبات بسیار کلیدی است. ولی این مورد نیز در جامعه ایران هنوز حل نشده است.
مهم‌ترین علّت توسعه نیافتگی علم در کشورمان، نادیده گرفتن اندیشمندان توسط اندیشمندان دیگر است. نظریه‌پردازی در علوم سیاسی نیاز به شالوده‌شکنی دارد؛ محققان علوم انسانی نباید همانند محققان علوم طبیعی باشند که با یک فرضیه و آزمون اقدام پژوهشی آن‌ها به پایان برسد و به سرنوشت یک نگرش پایان دهند. باید به این موضوع واقف باشیم که پدیده‌های سیاسی رشد طولی و عرضی دارند و مسائل پیچیده‌ای که باید در نظریه‌پردازی علوم سیاسی دیده شود، بسیار هستند. پدیده‌های سیاسی برخی از اوقات مسئله محور و گاهی اوقات نیز پیامد محور، تکامل محور، کارکرد محور، زمان محور و مکان محور است. هر کدام از این موارد قواعد خاص خود را دارد، به‌عنوان مثال، راه‌کار مسئله بی‌حجابی، مقتضی زمان (زمان‌محور) است. آینده علم سیاست، در کشورمان بسیار تعیین کننده خواهد بود. علم سیاست در آینده شگفتی‌‌های را می‌تواند متولد کند و این بر پایه نظام ساختاری و یک نظام فرهنگی باید مدیریت شود.

روش فراترکیب و نظریه‌پردازی در علوم سیاسی
دکتر یحیی فوزی (استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) سخنرانی خود را با عنوان «روش فراترکیب و نظریه‌پردازی در علوم سیاسی» آغاز کرد و گفت: موضوع این نشست روش‌های نظریه‌پردازی سیاسی است که دراین ارتباط باید گفت روش‌های مختلفی برای نظریه‌پردازی مطرح که یکی از آن‌ها روش فراترکیب است.
ضرورت استفاده از روش فراترکیب
رشد تعداد پژوهشگران و افزایش چشم‌گیر تحقیقات پژوهش‌‌های مختلف علوم اجتماعی و انسانی در حوزه‌‌های متنوع علمی و همچنین دسترسی آسان و کم‌هزینه به انبوهی از مقالات و مطالعات در موضوعات موردعلاقه محققان، که به کمک فنّاوری ارتباطات و اطلاعات میسر شد، موجب شد تا اندیشمندان با انفجار اطلاعات و حجم انبوهی از یافته‌‌های پژوهشی مواجه شوند. و بهره‌برداری مناسب از این انبوه اطلاعات تولیدشده به چالشی بزرگ برای آن‌ها تبدیل شده است و نیاز به روش‌های علمی برای بررسی این حجم انبوه از ادبیات مربوطه در پژوهش‌ها آشکار شد. یکی از روش‌‌هایی که به‌منظور بررسی، ترکیب و آسیب‌شناسی پژوهش‌‌های گذشته معرفی شده روش فرامطالعه نام دارد. این روش مطالعه تاکنون بیشتر در حوزه‌‌های پژوهش پزشکی، مدیریت، جامعه‌شناسی و… مورد استفاده قرار گرفته است. فرامطالعه یک تحلیل عمیق از کار‌های پژوهشی انجام شده است. فرامطالعه شامل «فرانظریه»، «فراروش»، «فراترکیب» و «فراتحلیل» است و کلیه این مفاهیم را دربرمی‌گیرد. در توضیح این بحث باید گفت که اگر فرامطالعه فقط در حوزه روش‌شناسی کار‌های گذشته باشد، به نام فراروش معروف است. فراروش صحت و تناسب روش‌های پژوهش در پژوهش‌‌های قبلی را بررسی می‌کند و شامل مباحث مربوط به روش‌شناسی مانند تجزیه‌وتحلیل رویکرد، روش‌های نمونه‌گیری، روش نوشتن فرضیه‌‌ها، متغیر‌‌ها، جامعه و نمونه است. اما اگر فرامطالعه فقط در حوزه الگو‌ها و چهارچوب‌‌های پژوهش‌‌های گذشته باشد، فرانظریه نامیده می‌شود. فرانظریه به تجزیه‌وتحلیل تمایلات نظری فرضیه‌‌ها و نظریه‌‌های ایجادشده در مطالعات اولیه می‌پردازد. فراتحلیل نیز نوعی فرامطالعه است که تمرکز آن بر تحلیل یافته‌‌های پژوهش‌‌های گذشته و اغلب به شکل کمّی است؛ به‌عبارت دیگر، فراتحلیل یکی از روش‌های توصیفی است که به ارزیابی پژوهش‌‌های انجام‌شده یا برنامه‌‌های خاص می‌پردازد. تحلیل آماری مجموعه بزرگی از نتایج مطالعات منفرد یا هدف یکی‌کردن و ادغام یافته‌هاست.
دکتر فوزی شرح داد: روش فراترکیب نوع دیگری از فرامطالعه است که اغلب به‌صورت کیفی به شیوه کد‌گذاری متداول در پژوهش‌‌های کیفی مانند نظریه داده‌بنیاد و بر روی مفاهیم و نتایج مورداستفاده در مطالعه‌‌های گذشته انجام می‌شود. در دو دهۀ گذشته، تلاش‌های بسیاری برای معرفی ماهیت، ویژگی‌‌ها، کاربرد‌ها، چالش‌ها و مهم‌تر از همه امکان‌پذیری عمل «فراترکیب» در نتایج واکاوی‌‌های کیفی صورت گرفته است. آثار ساندلوسکی (1996)، پترسون و همکاران (2001)، دویل (2003)، باروسو و همکاران (2003)، جونز (2004)، والش و داون (2005)، زیمر (2006)، ساندلوسکی و بارسو (2007)، کوپر، هدگاس و والنتین (2009)، بارنت پیج و توماس (2009)، فینفگلدکانیت (2010)، توماس، اوماراواس و برانتون (2014) را می‌توان در زمره‌ مهم‌ترین این تلاش‌ها و تأملات قلمداد کرد. در بررسی سوابق این نوع روش در پژوهش‌های علوم انسانی در ایران نیز، پرتال جامع علوم انسانی نشان‌دهنده‌ بیش از 43 مورد پژوهش با استفاده از این روش است.
 ویژگی‌‌های روش فراترکیب
پژوهش‌های کیفی کار خود را با این پیش‌فرض آغاز می‌کنند که دسترسی به واقعیت فقط از طریق سازه‌‌های اجتماعی نظیر زبان و معانی مشترک میسر است، لذا تلاش می‌کنند تا از طریق شناسایی مضامین مستخرج از زبان یا فهم معانی که افراد به پدیده‌‌ها می‌دهند آن‌‌ها را درک کنند. پژوهش‌‌های فراترکیب نیز با استخراج این مضامین مشترک و کدگذاری آن‌ها تلاش می‌کنند به معانی موردنظر نویسندگان نزدیک شوند و پژوهش خود را بر این نوع عینیت از معانی ذهنی موردنظر پژوهشگران بنیان‌گذاری کنند.
در فراترکیب، که برخی آن را «فراتحلیل کیفی» نیز می‌نامند، هدف بررسی آثار مداخله با روابط علی و معلولی نیست، بلکه هدف توسعه نظریه‌‌های متوسط یا بزرگ و یا توسعه توصیف نظری است. اصطلاح «فراتحلیل کیفی» را نخستین‌بار استرن و هاریس (1985) به‌کار گرفت. داده‌‌‌هایی که در این روش تحلیل می‌شوند، یافته‌‌های مطالعات طبیعت‌گرایانه‌ای هستند که قبلاً انجام شده‌اند. پژوهشگر به اصل اطلاعات مربوط به هر مطالعه دسترسی ندارد، زیرا فراتحلیل معمولاً توسط پژوهشگر‌ی غیر از پژوهشگران مطالعات تحت بررسی انجام می‌شود. همچنین فراترکیب تحلیل یافته‌‌های مطالعات کیفی است و به‌جای خلاصه‌ای جامع از یافته‌‌ها، ترکیب تفسیری از یافته‌‌ها را ایجاد می‌کند. فراترکیب با فراهم‌کردن نگرشی نظام‌مند برای پژوهشگران از روش ترکیب پژوهش‌های کیفی مختلف به کشف موضوع‌ها و استعاره‌‌های جدید و اساسی می‌پردازد. با این روش، دانش جاری را ارتقاء می‌دهد و دیدی جامع و گسترده‌ به مسائل به وجود می‌آورد.
سه کاربرد روش فراترکیب
دکتر فوزی در ادامه به سه کاربرد روش فراترکیب اشاره کرد و شرح داد: سه کاربرد مهم فراترکیب عبارتند از: گردآوری و توصیف جامعی از یافته‌های پژوهشی موجود، تفسیر و ترکیب یافته‌ها و خلق نظریه، که درادامه به این موارد اشاره می‌کنم:
1. کسب درک وسیع‌تر، عمیق‌تر و جامع‌تر از پدیده از طریق تحلیل جامع یافته‌‌های پژوهشی موجود
فراترکیب با یکپارچه‌سازی یافته‌‌های مطالعات منتخب انجام‌شده در پدیده‌ای خاص به‌منظور ایجاد یافته‌‌های جامع و تفسیری موجب می‌شود تا درک وسیع‌تر، عمیق‌تر و جامع‌تر از آن پدیده حاصل شود به‌عبارت دیگر این نوع تحقیقات کیفی با شناسایی موضوعات مشترک یا مقایسه یافته‌‌ها می‌تواند بینش عمیق‌تر‌ی را ایجاد کند و اجازه دهد تا بینش جدیدتری فراتر از آنچه از مطالعات فردی حاصل می‌شود، ایجاد کند.
2. ترکیب یافته‌‌های پژوهشی و ایجاد خروجی‌‌های جدید
یکی از اهداف این پژوهش ترکیب یافته‌‌های پژوهشی موجود است که این روش در مطالعات کیفی در مورد یک پدیده این امکان را فراهم آورده تا سنتز آن‌‌ها خروجی‌‌های جدیدی ایجاد کند. از این‌رو، روش‌های متعددی برای سنتز جمعی از مطالعات در حال گسترش است. این تفاسیر در حقیقت برداشت‌ها و استتناج‌‌‌هایی هستند که از بررسی تمام آثار منتخب مرتبط با پدیده خاص مشتق شده‌اند و بنابراین یافته‌‌ها و تفاسیر جدیدی را که از مطالعه فراترکیب به‌دست می‌آید در هیچ‌یک از متون اولیه نمی‌توان یافت به‌عبارت دیگر، این رویکرد صرفاً بررسی‌ای جامع یا خلاصه‌ای از ادبیات موجود نیست، بلکه سنتز و تحلیلی پیچیده از تحقیقات کیفی برای گسترش افق دید و ایجاد دانش جدید نتیجه تلفیق ممکن است شامل ایجاد نظریه‌‌های جدید، ایجاد مدل‌‌های مفهومی، شناسایی شکاف در تحقیقات، افزودن وسعت درک به دانش موجود، ارائه مدرک برای ارزیابی یا پیاده‌سازی یک خدمت و کمک به تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد باشد.
3. خلق نظریه
محققان ساخت نظریه را یکی از اهداف فراترکیب دانسته‌اند. این روش راه‌حل مناسبی برای استفاده از یافته‌‌های کیفی موجود جهت پردازش نظریه جدید است. به بیان دیگر، روش فراترکیب یکی از روش‌های جدید سنتز در حوزه مطالعات کیفی است که می‌تواند در گسترش و خلق تئوری‌‌ها محققان علوم اجتماعی را یاری رساند و از طریق آن بتوان سنتز و ترکیب یافته‌‌های مطالعات کیفی با هدف ارائه تفسیر جدیدی از پدیده تلاش کرد. نظریه‌‌ها دانش علمی در توصیف و تبیین واقعیت‌ها در جهان‌اند. مقصود اصلی یک نظریه فهم یک پدیده یا رویداد و همچنین تبیین علل آن و نوع ارتباط آن با پدیده‌‌های دیگر است.

دکتر فوزی در ادامه بیان کرد: سه راهبرد اصلی برای نظریه‌سازی یا بسط نظریات وجود دارد: اول، استتناج نظریه از پژوهش تجربی (نظریه‌ی پسینی یا پژوهش آن‌گاه نظریه) که می‌توان آن را نوعی نظریه استقرایی نامید؛ دوم، ابداع یک نظریه و سپس آزمایش آن براساس پژوهش تجربی که می‌توان آن را نظریه قیاسی دانست؛ سوم، ترکیبی از دو استراتژی نخست است.
به عبارت دیگر سه نوع نظریه‌پردازی را در مطالعات فراترکیب دیده می‌شود روش فراترکیب می‌تواند نظریه(جدید) را ایجاد کند این نظریه می‌تواند تفصیلی یا تبیینی باشد یا می‌تواند نظریه‌های پیشین را روشن سازد و بسط دهد و نظریه پیشین را گسترش دهد. از این بحث‌ها می‌توان در روش فراترکیب استفاده کرد. از این جهت روش فراترکیب به نظریه‌پردازی در علوم انسانی بسیار می‌تواند کمک کند.
 استراتژی‌های مختلفی برای نظریه‌پردازی وجود دارد. در این زمینه سه نوع استراتژی کاربرد دارد: نوع اول، استراتژی پسینی (که در آن ابتدا پژوهش انجام می‌شود و از درون آن نظریه استخراج می‌شود) شکل استقرایی نظریه است؛ نوع دوم، شکل قیاسی نظریه (ابتدا نظریه و سپس پژوهش)؛ نظریه مدنظر قرار داده می‌شود و بر اساس این نظریه داده‌ها جمع‌آوری و آنگاه مشخص می‌شود که نظریه تأیید می‌کند یا خیر. نوع سوم به‌صورت ترکیبی (رویکرد ابداکتیو که بین استقرایی و قیاسی است)، به این صورت است که پژوهشگر یک نظریه به‌صورت ابتدایی ارائه می‌دهد، داده‌هایی که جمع می‌کند نظریه تکمیل می‌کند و بهبود می‌بخشد، بنابراین شکل ترکیبی استفاده می‌شود اگر بخواهیم با این هدف به استراتژی‌ها نگریسته شود، استفاده از روش فراترکیب هر سه نوع آن را می‌تواند شامل شود و در مطالعات فراترکیب می‌توان برای هر سه نوع از استراتژی‌ها استفاده کرد ولذا در روش‌های فراترکیب شاهد این هستیم که محقق ابتدا نظریه‌ای دارد و مبتنی بر آن نظریه فراترکیب را انجام می‌دهد و هم شاهد این‌ خواهیم بود که محقق در نهایت بعد از داده‌ها به نظریه می‌رسد و گاهی اوقات نیز شاهد ترکیب این موارد خواهیم بود.
گزارش کاربست روش فراترکیب در نظریه‌پردازی در خصوص الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
دکتر فوزی در پژوهشی که دوسال قبل انجام شد تلاش کردیم تا با استفاده از این روش، به نظریه برای فهم و تبیین مفهوم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دست یابیم که نتیجه آن منتشر شد در این کار پژوهشی به منظور ارائه فهمی جامع از الگوی ‌اسلامی ایرانی و یکپارچه‌سازی یافته‌های پژوهشی در این موضوع و تلاش برای دست‌یابی به فهمی مشترک چرایی و چیستی و چگونگی این الگو، به تحلیل آثار انبوهی که در سال‌های بعد از انقلاب و به‌صورت خاص در چهار دهه گذشته در ایران درباره الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت و در قالب‌هایی همچون مقاله، کتاب و رساله منتشر شده است پرداختیم و تلاش شده تا با تحلیل و ترکیب آن‌ها تبیین جامعی از این الگو در پژوهش‌ها و اندیشه محققان علوم انسانی در ایران را استخراج کنیم.
دومین سطح یافته‌ها کشف مقولات فراگیرتری است که از ترکیب مفاهیم مشترک قبلی، که به‌عنوان عصاره هر پژوهش استخراج شده بود، به‌دست آمده است. برای ترکیب یافته‌ها دو راهکار متداول وجود دارد: نخست، تحلیل داده‌ها با بازخوانی یافته بدون درنظرگرفتن چهارچوب مفهومی. دوم، راهکار مطالعه تحلیل یافته‌ها براساس چهارچوبی از پیش تعیین‌شده است. در این راهکار، مقولات از پیش تعیین‌شده‌ای برای تجزیه و ترکیب مفاهیم و ارتباطات بین آن‌ها وجود دارد در این پژوهش از راهکار دوم استفاده خواهد شد که به این منظور از چهارچوب فهم منطق درونی نظریه‌های توماس ای. اسپریگنز استفاده می‌شود. در این رویکرد برای استنباط منطق درونی نظریه محقق در جست‌وجوی چند سؤال مشخص است که عبارتند از چه مشکلاتی در جامعه موجب طرح این الگو شده است؟ الگوهای توسعه‌ پیشین چه ایراداتی داردند؟ چگونه و مبتنی بر چه دستگاه فکری مشکلات موجود تحلیل شده است؟ چه ایدئال تایپ و نمونه آرمانی وجود دارد؟ مبتنی بر این موارد چه راه‌حل‌هایی در قالب الگوی جدید پیشنهاد‌ شده است؟ این چهارچوب نظری برای فهم ضرورت‌ها و بنیان‌های نظری الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت به‌عنوان نظریه‌ای هنجاری نیز بسیار مفید است و به‌خوبی می‌تواند از یک‌سو ابعاد سلبی طرح الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت را معطوف به بحران‌های چند دهه گذشته در ایران و پیامدهای برنامه‌ها و الگوهای توسعه در کشور توضیح دهد و از سوی دیگر تبیین‌کننده ابعاد ایجابی طرح مذکور و توضیح چرایی اهداف و راهبردهای این الگو با توجه به آرمان‌شهر و بنیادهای تفکر شیعی در ایران باشد، لذا مبتنی بر این چهارچوب مقولات به‌دست‌آمده در پژوهش‌ها حول چند فرامقوله با عنوان مشکل‌شناسی، علت‌شناسی، آرمان‌شناسی و راه‌حل‌شناسی طبقه‌بندی شد.


دکتر فوزی در مورد آخرین یافته‌های این پژوهش نیز توضیح داد: آخرین یافته‌ها را می‌توان در خلق نظریه‌ای برای تبیین چرایی، چیستی و چگونگی الگوی ‌اسلامی ایرانی منتج از یافته‌های پژوهش‌های محققان علوم انسانی ایران دانست که به‌عنوان یک مدل تبیینی بتواند چگونگی فهم پدیده‌ای به نام الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت را از دید محققان علوم انسانی در سال‌های بعد از انقلاب توضیح دهد و رویکرد آن‌ها به این الگوی بومی را مشخص کند. در این مرحله پابه‌پای مفهوم‌سازی و مقوله‌ای‌کردن و به‌ویژه با تشکیل خوشه‌‌های مقوله‌ای و بالاخص با کشف پدیده به‌تدریج متوجه مفصل‌‌های یک نظریه می‌شود و با تکمیل داده‌‌ها به‌طور تجمعی و تحولی ارتباط این مفصل‌ها را بازنمایی می‌کند، به سطح نظریه‌پردازی ارتفاء می‌گیرد و در نهایت اشباع داده‌‌ها و خلاقیت لازم نظریه‌ای درباره‌ی موقعیت موردتحقق خویش می‌پروراند. و این اتفاق در زمانی است که محقق کار هم‌خانواده‌سازی معانی و مفاهیم را به کمال رسانده است و مقولات اصلی اندیشه‌ی خود در باب موقعیت و مسئله را به دست آورده است کم‌وکسری داده‌‌ها را ترمیم و تأمین کرده و به اشباع رسانده است؛ یعنی می‌داند که موقعیت با چه مقولات خوشه‌ای اصلی قابل‌توضیح است. می‌داند که پدیده هسته‌ای و مرکز قضایا چیست و محور‌ها و مفصل‌ها را دریافته است. اینجا انتخاب نهایی جهش خلاق او را به نظریه‌پردازی منتقل می‌کند و با توجه به یافته‌های پژوهش در مرحله‌ی اول و دوم، که استخراج مفاهیم محوری و مقولات فراگیر بود، به‌تدریج می‌توان شاهد یک نظریه در خصوص الگوی ‌اسلامی ایرانی مستخرج از داده باشیم که مفصل‌های مهم این نظریه در پژوهش مذکور توضیح داده شده که این نظریه توضیح‌دهنده‌ی ابعاد پدیده است./پایان

تنظیم: امیر پیام

کلید واژه ها: گزارش سیزدهمین نشست از همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی» محمدرحیم عیوضی یحیی فوزی


نظر شما :