گزارش نشست «کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان‌شناخت‌گرا در مطالعات نهج‌البلاغه»

۰۸ آبان ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۴۴۳۳ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۲۰۴
گزارش نشست «کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان‌شناخت‌گرا در مطالعات نهج‌البلاغه»

دوازدهمین نشست از سلسله نشست‌های ‌ماهانه مرکز تحقیقات امام علی (ع) با عنوان «کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان‌شناخت‌گرا در مطالعات نهج‌البلاغه» سوم آبان‌ماه 1402 با سخنرانی دکتر مریم هاشمی، عضو هیأت علمی پژوهشکده تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر مالک شجاعی، رئیس مرکز تحقیقات امام علی (ع) در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.
دکتر شجاعی در مقدمه نشست پس از معرفی طرح‌های ‌علمی و پژوهشی سخنران؛ دکتر هاشمی، به بیان برنامه‌های ‌آتی پژوهشی (نشست‌ها و همایش‌ها) و اجرائی (به‌روزرسانی وبگاه و تجهیز و فعال‌سازی کتابخانه) مرکز تحقیقات امام علی (ع) پرداخت. شجاعی همچنین از آغاز فصل جدیدی از نشست‌های ‌مرکز با محوریت نقد و بررسی شیعه‌پژوهی غربیان و مستشرقان از دی‌ماه 1402 و با حضور استادان دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی و ... اشاره کرد.

در ادامه جلسه، دکتر هاشمی سخنرانی خود را با عنوان؛ واژه «هرمنوتیک» hermeneutics یا علم «تأویل» Interpretation ارائه کرد و گفت: به زبان خیلی ساده، همان تمایل ما در ابراز منویاتمان، و فرآیند بازخوانی نیت و قصد مؤلف است. این واژه برای نخستینبار توسط اندیشمند استراسبورگی، یوهان کُنرا دان هاوِر(Dann Hauer)، معادل واژه لاتین «فنّ تفسیر» به‌کار رفت که در ابتدا از آن در جهت کالبدشکافی، استخراج درون‌مایه و معناکاوی متون دینی و نصوص مقدس بهره گرفته شد، اما با گذشت زمان و درست در قرن نوزدهم میلادی، بنیانهای فکری این حوزه از دانش، توسط فیلسوف و متفکر آلمانی فردریش شلایرماخر (1768- 1834) از حوزۀ منحصراً محّدد متنپژوهی و معنایابی متون دینی به حوزۀ سایر متون علوم انسانی نیز سوق یافت؛ چرا که به باور شلایر ماخر، تمام ابهامات درونی و موجود در متون مقدس می‌تواند در سایر حوزه‌های ‌علوم انسانی نیز وجود داشته باشد.
دکتر هاشمی شرح داد: از قرن نوزدهم به بعد، دانش هرمنوتیک، به‌مثابه نوعی روش در عرصۀ تأویل متن در علوم انسانی به معنای اعم، گسترش یافت و از دل آن، نحلههای فکری و نگرشهای متفاوتِ تعامل با متن با سه نوع نگرش و رویکرد پژوهشیِ مؤلف‌محور، متن‌محور و زمینه‌محور نشو و نما یافت که کاربست هر یک از این سه رویکرد در پژوهشهای علوم انسانی، اهداف، دستاوردها و برآیندهای پژوهشیِ خاصّ خود را حاصل میکند. شلایرماخر، با بیان این‌که عناصر بیانی، رتوریک یا بلاغی، ابهاماتی را در هر متن ایجاد می‌کنند و فهم متن را به تعویق می‌اندازند یا محدود می‌کنند، نظریۀ هرمنوتیک مؤلف‌محور خودش را در فرآیند هرمنوتیکی فهم متون، با کاربست دو ابزار تأویل دستوری و روان‌شناختی ارائه کرد. به ایضاح بهین، درک عمیق از متن و پی بردن به لایه‌های زیرین معنایی، نیازمند به‌کارگیری مبانی و اصولی روش‌‍مند است که در اینجا از آن با نام روش هرمنوتیکی مؤلف‌محور مأخری یاد می‌شود.
وی افزود: در واقع شلایرماخر جهت دستیابی و نزدیک‌سازی مفسر به معنا ومفهوم شکل گرفته در ذهن مؤلف، تأویل روانشناختی یا فنّی و دستوری را ارائه می‌کند که از تأویل روان‌شناختی در قالب یک نوع پارادایم معرفتی به نام پارادایم تأویل روان‌شناخت‌گرا یاد شده است. این پارادایم در راستای فهم بهین و نزدیک به فضای ذهنیت مؤلف، بر اتخاذ مفاهیم رهیافتیِ ویژه‌ای از جمله فردیت مؤلف، انسانیت مؤلف، و فضای گفتمانی حاکم بر عصر مؤلف استوار است که به‌نظر می‌رسد دستاورد تمرکز بر این نوع پارادایم، ارائه راهکارهایی علمی به مفسر نهج البلاغه، جهت استنباط معنا از متن کتاب نهج‌البلاغه باشد.
مضافاً این که نحوۀ تعامل با پارادایم تأویل روانشناختگرا در فهم متن نهجالبلاغه، از بستر رویکرد تفهمی (Perceptual approach) و درونفهمی میگذرد و به دیگر عرصههای رویکرد در روششناسی علوم انسانی از قبیل رویکرد توصیفی، رویکرد تبیینی و رویکرد تلفیقی ورود نمیکند، اما در مورد رویکرد تحلیلی باید گفت که فرآیند فهم معنا در خطبههای نهج‌البلاغه نیازمند رویکرد تحلیلی هست و رویکرد تحلیلی با رویکرد تفهمی، شانه‌به‌شانۀ هم پیش میروند و نسبت یا رابطۀ میان این دو (تفهمی و تحلیلی) در نسبت‌ها یا روابط چهارگانه (نسب اربع) موجود در علم منطق، به رابطۀ عام‌وخاص مطلق تعریف میشود. رویکرد تفهمی اعم از رویکرد تحلیلی است و رویکرد تحلیلی اخصّ از رویکرد تفهمی. به بیان دیگر، رویکرد تحلیلی در قالب رویکرد تفهمی قرار میگیرد و فرآیند فهم معنا از خطبه با دو رویکرد مزبور حاصل میشود. بر این اساس مفسر نهج‌البلاغه زمانی میتواند به فهم حداکثری از متن خطبه دست یابد که در رویکرد تفهمی و درونفهمیِ خود به خطبه، به تحلیل هم بپردازد.
دکتر هاشمی در بخش پایانی سخنانش یادآور شد:  ما با کاربستِ پارادایم روان‌شناخت‌گرایِ شلایر ماخر، در پی پاسخ‌گویی به این سؤال هستیم که کاربست این مفاهیم رهیافتیِ سه‌گانه و موجود در این پارادایم، چه خدماتی را می‌تواند به مفسر متن نهجالبلاغه در اثنای درک بهتر و صحیح‌تر از مفاهیم لایتناهی این کتاب گران‌سنگ ارائه کند.
همچنین دکتر شجاعی ضمن اشاره به امکانات و محدودیت‌های ‌طرح نظریات هرمنوتیکی در مطالعات اسلامی و سیره‌پژوهی، به رویکردهای 12 گانه هرمنوتیک از یونان باستان تا فلسفه معاصر و دلالت‌های ‌آن در مطالعات دین پژوهی پرداخت./پایان

کلید واژه ها: مطالعات نهج‌البلاغه مرکز تحقیقات امام علی (ع) مریم هاشمی کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان‌شناخت‌گرا مالک شجاعی‌جشوقانی


نظر شما :