گزارش نشست «مفهوم ایران در قرون میانه اسلامی»

۰۲ تیر ۱۳۹۸ | ۰۹:۲۷ کد : ۱۸۳۲۶ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۲۴۵۱

گروه تاریخ سیاسی پژوهشکده علوم تاریخی در ادامه نشست‌های «ایده ایران» از سلسله نشست‌های «مسئله ایران» سخنرانی «مفهوم ایران در دوره میانه» را در روز دوشنبه 27 خرداد با حضور دکتر نگین یاوری، استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا و محقق دانشگاه لایپزیک در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کرد.
دکتر یاوری در شروع سخنانش گفت: پیامبر اسلام (ص) در سال ۶۳۲ میلادی، سالی که یزدگرد سوم (۶۳۲-۵۱)، آخرین پادشاه ساسانی به تخت نشست، در گذشت. پنجاه سال بعد جغرافیای سیاسی و اجتماعی خاور میانه و سرزمین های مجاور آن از لونی دیگر بود. فتوحات اعراب نقشه سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی منطقه را، که قرن های متمادی در سلطه نفوذ ایران قرار داشت، دگرگون کرده بود. سپاه ساسانیان در آزمون مقابله با جنگ جویان عرب شکست خورده بود، و شهر ها و ایالات مختلف ایران هر یک جداگانه راهی برای پایداری در برابر سپاهیان عرب در پیش گرفته بودند.

وی افزود: اگر بخواهیم تاریخ ایران را از قرن اول تا سوم هجری، فراتر از این وقایع نگاری‌ها و روایت‌های توصیفی مورد بررسی قرار دهیم، از توجه به ملاحظات متعدد تاریخ نگارانه ناگزیر خواهیم بود. چگونه و در کجا می توانیم حوزه اطلاق مفهوم ایران و کسانی را که این مفهوم در طی قرون در مورد آن ها قابل اطلاق بوده مشخص و تعریف کنیم؟ مفهومی قابل اطلاق به یک واحد فرهنگی مشخص و قابل تعریف و چگونگی و حدود آن را متون تاریخی مورد مطالعه و روشی که در بررسی این متون به کار می گیریم مشخص می کنند. اگر از اطلاعات قلیل باستان شناسی صرفنظر کنیم، بخش اعظم دانش ما از ایران پیش از روی کارآمدن ساسانیان - هخامنشیان (۳۳۰-۵۴۹ ac)، سلوکیان (۳۱۲-۱۲۹ پ. م.)، و پارتیان (۲۴۷ پ.م. تا ۲۲۴ م.) - از منابع یونانی است. یونانیان قرن های طولانی بزرگ ترین رقیب سیاسی ایران بوده اند و به ندرت نوشته ای مبتنی بر اطلاع کافی و حسن نظر درباره این دشمن دیرین از آنان به جای مانده است؛ نکته ای که در مورد سرزمین های شرقی ایران، که یونانیان بسیار کم می‌شناختند، بیشتر صدق می‌کند.

یاوری ادامه داد: تاریخ ساسانیان و بنی امیه را مورخان عباسی در قرون سوم وچهارم هجری نوشته اند. به سخن دیگر، اگرچه عجیب به نظر می رسد، اما مفهوم ایران به عنوان یک واحد قومی/ملی/زبانی که در گذر از هزاره ها، به رغم مصائب بیرون از شمار، سلطه دراز مدت اقوام بیگانه  و جنبش های نیرومند مذهبی، پابرجا مانده است، بر ساخته دوران اسلامی تاریخ است. این فرضیه که مسلمانان و اعراب همه منابع و مآخذ موجود درباره فرهنگ ایران پیش از اسلام را نابود کرده اند، دیگر اعتباری ندارد. مفهوم ایران به عنوان یک واحد ملی و حکومتی که بر مرزهای مشخصی فرمان می راند در همین کتاب ها و نوشته ها که منبع و مأخذ مطالب آن ها شناخته شده نیست، شکل می گیرد. رساله های  تاریخی و سیاسی قرون میانه با آراستن و گسترش دادن گذشته تاریخی ایران به نقد جامعه اسلامی روزگار خود پرداخته اند و همین گذشته تاریخی است که در این مقاله مورد نظر است. اگر چه در سال های اخیر بررسی های درخشانی درباره تاریخ ایران در قرون میانه منتشر شده، اما این که چرا و چگونه مسلمانان قرون میانه، ایرانیان و غیر ایرانیان، برای شناختن امروز خود این اصطلاحات و مفاهیم را درباره دیروز به کار گرفته اند آن چنان که باید مورد نظر قرار نگرفته است. آثار مورخین دیروز را، درست مثل تاریخ نگاران امروز، نمی توان به سالشمار ساده رویدادهای تاریخی فرو کاست: همه این مورخین در موقعیت های پر اهمیت سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی قرار داشتند، و پیش از آن که نوشتن را آغاز کنند، طرحی کلی از کتاب خود در ذهن داشته اند. در تاریخ نگاری پیشامدرن، فرم از محتوا، هم چنان که رویداد از معنا، جدا نیست و غرض از ذکر رویدادهای تاریخی  بیشتر از ردیف کردن آن ها در کنار یکدیگر، انتقال معانی نهفته در آن ها به آیندگان است.

وی گفت: هدف این بررسی نه تنظیم فهرست ایرانیان برگزیده ای است که نام آن ها در تذکره های آن دوران به کرات آمده است و نه جستجوی رگه هایی از مفهوم هویت ملی و بومی از طریق کاویدن نوشته های مؤلفینی که یا نام ایرانی دارند و یا از ایالات و شهر های ایران برخاسته اند. برجسته ترین وجه هویت ایرانی در دوران پیشا مدرن، همان طور که برخی از پژوهندگان تاریخ اسلام اشاره کرده اند، فراتر رفتن آن است از مرزها و پیوندهای بومی و سرزمینی. بر گشوده بودن به اندیشه ها و آیین های تازه، و جستجوی دانش در سرزمین های دور، شبیه به آن چه پس از فتوحات اسکندر در یونان روی داد، مهم ترین هدیه ایران پیش از اسلام به تمدن اسلامی بود. یکی از عمده ترین پرسش هایی که صاحب نظران علم سیاست در اسلام قرون میانه با آن رو به رو بودند، تجزیه قدرت سیاسی و افول خلافت عباسی بود. بهره گیری ساسانیان از مفهوم ایران به معنای یک واحد سیاسی، مذهبی و فرهنگی و پیوند آیین زرتشت با سنن آریایی، که مفهوم ایرانشهر نقطه اوج آن بود، از نظر مورخان مسلمان قرون میانه توفیق بزرگی بود. ایرانشهر در نوشته های زرتشتی به جا مانده از دوران اسلامی به صورت های مختلف منعکس است و به سرزمینی اشاره می کند که مردمان آن به فرمان پادشاه و دین گردن می نهند، مفهومی که در استقرار تمرکز سیاسی ساسانیان و یک پارچه کردن سرزمین های شرقی و غربی ایران نقش بزرگی بازی کرده است.

استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا تأکید کرد: مسلمانان همه آن چه را از فرهنگ ساسانی با هدف هایشان سازگارتر بود برگزیدند و انگاره ای آفریدند که بخشی از آن هم بومی می نمود و سرچشمه آموزه های اخلاقی و سنت های سیاسی شد. بر اساس این انگاره برساخته از فرمانروایی ساسانیان، پادشاهی نیک به اداره هوشمندانه امور کشور یا جنگ و کشورگشایی محدود نمی شد، بلکه اخلاق و فرهنگ از مؤلفه های عمده آن بود، مؤلفه ای که به تحکیم قدرت سلطنت بسنده نمی کرد، بلکه به فرمانروا و حکومت او مشروعیت می داد و به حفظ این مشروعیت پایبند بود. مشروعیت قدرت شاه نه تنها مستلزم خردمندی و حمایت او از دانش و علم بود، بلکه توانایی مشارکت در مباحثات و مناظرات فکری و سیاسی و نطارت  بر سیر تحولی آن را نیز ضروری می کرد. دادگری، یا کلید پایداری پادشاهی، نیز مفهومی چند وجهی و بقای سلطنت در گرو آن بود. پادشاه به صرف تشویق مردم به خواندن کتاب های دینی دادگر تلقی نمی شد، بلکه باید در مباحثات مذهبی حضور می یافت، و به مدعیان خود خوانده ایمانِ راستین اذن مداخله نمی داد. به این ترتیب فرمانروایی استوار بر عدل در گرو خرد و بیداردلی پادشاه بود. شاه باید نه تنها در قبال دسیسه های سیاسی، اعمال نفوذ مشاوران سودجو و بدعت گذاران آگاهی و هشیاری نشان می داد، بلکه باید با فضل و دانش کافی در مباحثات سیاسی و مذهبی فعالانه مشارکت می کرد.
    
وی در خاتمه گفت: صاحبنظران حوزه سیاست، در غیاب فضای مذهبیِ به سامان، حکومت متمرکز با ثبات و استوار و هم چنین پریشانی و بی رسمی عرصه خلافت عباسی، دورانی را به یاد می آوردند که در آن پادشاهان آراسته به خرد، با هشیاری و بیداردلی فرمان می راندند و فضا بر گفتگو و مبادلات فکری برگشوده بود. خطرات ظلم و بیدادگری را هشدار می‌دادند، لزوم حفظ حرمت اخلاقی مسلمانان و حفاظت از آنان را در برابر مهاجمین وحشی بیرحم یاد آور می شدند و بر ثبات و سامان کار دین و دولت پای می‌فشردند. پشتوانه فکری و چارچوب زبانی این طرح، بیش از هر چیز دیگر، مرهون تاریخ فکری و فرهنگی ایران بود.
جلسه با پرسش و پاسخ‌های چالشی حاضرین در نشست به پایان رسید.

 

کلید واژه ها: مفهوم ایران در قرون میانه اسلامی نگین یاوری استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :