حلقه های مطالعاتی
جلسه چهارم حلقه مطالعاتی: زوال اندیشه سیاسی در ایران
گزارش جلسه چهارم حلقه مطالعاتی 18 خرداد ۱۴۰۴
صورتجلسه: بررسی کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران اثر جواد طباطبایی
شرکت کنندگان: اقای دکتر بلیغ، خانم دکتر فقیهی، اقای دکتر تقی زاده، خانم دکتر طاهرخانی ، اقای دکتر امامی متولی، اقای دکتر نیلی ، خانم دکتر کوشا،
موضوع: بررسی دیدگاههای دکتر جواد طباطبایی درباره تاریخ فلسفه، مفهوم زوال، رابطه ایران و یونان، و نظریه ایرانشهری
زمینه: این جلسه در ادامه جلسات قبلی حلقه متنخوانی برگزار شد و بر فصل اول کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران تمرکز داشت.
مقدمه
جلسه با مرور جلسات قبلی حلقه متنخوانی آغاز شد و پس از جمعبندی فصل دیباچه، به اهمیت آن بهعنوان بخش ارزشمند و کلیدی این کتاب اشاره شد که چارچوب نظری کتاب را مشخص میکند. سخنرانان به بررسی روش پیشنهادی طباطبایی برای تبیین مفاهیم اصلی کتاب، شامل زوال، اندیشه، تفاوت آن با اندیشیدن، مفهوم ایران، و مفهوم سیاسی پرداختند.
ترتیب و محتوای سخنان سخنرانان
۱. خانم دکتر طاهر خانی: طرح دیدگاههای طباطبایی و سؤالات کلیدی
- دیباچه و روش طباطبایی: دکتر طباطبایی در دیباچه، مفاهیم اصلی کتاب را به ترتیب توضیح میدهد: ابتدا عنوان کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران، سپس مفهوم زوال، مفهوم اندیشه و تفاوت آن با اندیشیدن، و در نهایت مفهوم ایران و سیاست. این فصل با پیشفرضها و مدعای اصلی او آغاز میشود.
- مدعای محوری: طباطبایی و دکتر داوری معتقدند که تاریخ فلسفه (چه مسیحی و چه اسلامی) چیزی جز بسط فلسفه یونانی در میان اقوام دیگر نیست. این دیدگاه سؤالی کلیدی را مطرح میکند: اگر علمی (مثل فلسفه) در یک جغرافیا پدید آید و به سرزمینهای دیگر منتقل شود، آیا هر تولید نظری در آن علم همچنان وابسته به خاستگاه اولیه است؟ آیا نمیتوان برای آن ماهیتی مستقل قائل شد؟
- نقد به مبدأ افلاطونی: طباطبایی نقطه آغاز فلسفه را افلاطون میداند و به قبل از آن توجهی ندارد. او نقش دیگر تمدنها در سرآغاز فلسفه را کمرنگ میکند و مقدمات پیش از افلاطون را غیرمؤثر میداند. این دیدگاه بهعنوان نادیده گرفتن مقام فیلسوف و فلسفه مورد نقد قرار گرفت.
- چرایی مطالعه غرب و ایران: سخنران پرسید که چرا باید غرب را با روش طباطبایی مطالعه کنیم و چرا ایران را با این روش بررسی میکنیم؟ این سؤال بنیاد اندیشه طباطبایی است و نیاز به بررسی نقادانه دارد.
۲. آقای دکتر بلیغ، دکتر فقیهی: دیدگاه دکتر داوری و نقد آن
- فلسفه اسلامی در نگاه داوری: داوری معتقد است که چیزی به نام فلسفه اسلامی وجود ندارد و آنچه به این نام خوانده میشود، صرفاً برداشت مسلمانان از فلسفه یونانی است. او فلسفه را یک مفهوم کلی و فارغ از جغرافیا یا دین تعریف میکند و میگوید که فارابی نیز فلسفه خود را فلسفه یونانی میدانست.
- نقد به داوری: سخنران این دیدگاه را نقد کرد و گفت که داوری برای مسائل نوبنیان و مستحدث در فلسفه اسلامی (مثل آثار فارابی و ابنسینا) جایگاهی قائل نیست. او تأکید کرد که به همان اندازه که اسلامی بودن فلسفه غلط است، یونانی بودن آن نیز غلط است. فلسفه در اصل تفکر و پیگیری حقیقت است که میتواند در هر جغرافیا یا دینی (یونانی، ایرانی، مسیحی، یا اسلامی) رخ دهد.
- مثال از فارابی و ابنسینا: این فیلسوفان در گفتوگو با حکمای یونانی بودند، اما آثارشان صرفاً بسط فلسفه یونانی نیست، بلکه دارای نوآوری و استقلال است. این نادیده گرفتن مقام متفکر و فیلسوف توسط داوری و طباطبایی مورد انتقاد قرار گرفت.
۳. دکتر تقی زاده و دکتر متولی: نقد تعریف فلسفه و سیاست در دیدگاه طباطبایی
- تعریف فلسفه: طباطبایی فلسفه را بهعنوان اندیشه عقلانی غیرملتزم به ادیان و اسطورهها تعریف میکند و ادیان و اسطورهها را در یک سطح قرار میدهد. این تعریف معرفت دینی را کماهمیت جلوه میدهد و فلسفه را صرفاً عقلانی و غیر دینی میداند. سخنران این تعریف را سادهانگارانه خواند و گفت که جای بحث و تأمل دارد.
4. دکتر بلیغ، دکتر فقیهی و دکتر طاهرخانی:
- مقدمات و نتیجهگیری طباطبایی: طباطبایی دو مقدمه مطرح میکند:
۱. فلسفه، اندیشه عقلانی غیرملتزم به ادیان و اسطورهها است.
۲.تاریخ فلسفه چیزی جز بسط فلسفه یونانی نیست.
نتیجهگیری او این است که زوال فلسفه در دورههای اسلامی باید با فلسفه سیاسی یونانی سنجیده شود، و فهم متقدم از فلسفه یونانی اوج تلقی میشود، در حالی که برای فلسفه سیاسی یونان زوالی وجود ندارد. - مفهوم سیاست: واژه سیاست در عربی به معنای روش و تدبیر است و مفهوم مدینه (شهر) توسط ایرانیان وارد زبان عربی شد. واژه تمدن نیز ساختگی ایرانیان است و از مدینه به معنای مکان (مثل مکی و مدنی) به مفهومی عامتر تبدیل شد. این واژگان ظاهراً عربی اما در اصل فارسی هستند.
- روایت دینیمانند طباطبایی: روایت طباطبایی از تاریخ یونان شبیه روایتهای دینی است: دورهای از هبوط بین دو دوره خاص، حذف پادشاهان و احکام دینی، و شکلگیری مفاهیم اجتماعی و سیاسی جدید در بستر بحرانهای آن زمان. مدرنیته نیز در تعریف سیاست مدرن از متون دینی تأثیر گرفته و از پلیس (شهر-دولت یونانی) به دولت مدرن میرسد.
- پلیس و فرزانگی: پلیس نماد عالیترین نوع پیوستگی اجتماعی و مناسبات شهروندی است. نخستین فرزانگی نیز در این بستر شکل گرفت. طباطبایی قدرت سیاسی را از مناسبات شهروندی میداند، نه خودکامگی پادشاهان، و این با مفهوم پادشاهی مطلقه ایرانی در تضاد است.
۴. دکتر طاهرخانی: تحلیل تفکر ایرانی و تقابل ایران و یونان
- احساسی بودن طباطبایی در تحلیل ایران: طباطبایی نتوانسته تفکر ایرانی را در چارچوب عقلانی تبیین کند و بهجای آن به روایت اسطورهای متمایل شده است. وقتی به ایران میرسد، احساساتی میشود و از بافت عقلانی فاصله میگیرد.
- سنت دبیری و دهقانی: پس از ورود اسلام به ایران، دو گروه شکل گرفتند:
۱. دبیران (دهقانان): این گروه عقلانیت سیاسی را در برابر اعراب نمایندگی میکردند و طباطبایی به این سنت گرایش دارد.
۲. کشاورزان زمیندار: این گروه علیه اعراب قیام کردند و روایت طباطبایی از آنها حماسی و احساسی است. - فردوسی و شاهنامه: فردوسی با حمایت مالی دهقانان، شاهنامه را برای حفظ میراث ایرانی نوشت. این نشاندهنده تعهدی عقلانی به حفظ سنت ایرانی است، نه صرفاً حماسهسازی.
- نقد آرامش دوستدار: دوستدار معتقد است که ایرانیان از ابتدا دینخو بودهاند و تلاش طباطبایی برای ارائه هویت سکولار برای ایران بیثمر است.
- نقد عادل مشایخی: او طرح طباطبایی را نوعی باستانگرایی در چارچوب دولتملت مدرن میداند که میخواهد ایران را در نظم جهانی ادغام کند. اما این هویت اگر سیاسی شود (مانند تشیع)، نمیتواند بدون تنش با ساختار جهانی باشد.
- گفتوگوی طباطبایی و کچویان: در گفتوگویی در فصلنامه روایت، کچویان از طباطبایی میخواهد که مفهوم "سنگ خارا" (زمینه تداوم ایران) را توضیح دهد. این وجه احساسی طباطبایی مورد نقد قرار گرفت که نمیتواند ماهیت این سنگ خارا را بهصورت عقلانی تبیین کند.
۵. دکتر نیلی: تقابل تاریخی ایران و یونان
- تقابل تمدنی ایران و یونان: طباطبایی شکلگیری فلسفه و سیاست را به جدایی یونان از شرق و قطع ارتباط با حکومتهای دینی نسبت میدهد. او با تأکید بر زمینه ژئوپلیتیک یونان (مثل فروپاشی پادشاهی موکنای)، معتقد است که عقلانیت و آزادی در یونان زاده شد.
- ایران بهعنوان سرزمین میانه: در روایت فردوسی، ایران نه شرق است و نه غرب، بلکه سرزمینی میانی با هویت مستقل است. این با تقسیمبندی شرق و غرب طباطبایی سازگار نیست. در روایت اسلامی نیز ایران بهعنوان امت وسط بین یهودیت و مسیحیت دیده میشود.
- جغرافیای ایران در شاهنامه: نشانههایی مثل بیتالمقدس یا دماوند در شاهنامه بهعنوان نمادهای ایران مطرح شدند، اما این جغرافیا با ذهنیت مدرن ما انطباق ندارد. مثلاً ضحاک بیتالمقدس را بهعنوان پایتخت انتخاب کرد و کاوه از دماوند قیام کرد تا ایران را آزاد کند.
- منابع یونانی درباره ایران: یونانیان در آثارشان (مثل هرودوت یا نمایشنامه ایرانیان آیسخیلوس) به ایران توجه زیادی داشتند و دائماً خود را با ایرانیان مقایسه میکردند. ایرانیان نیز به یونان بهعنوان قدرتی که باید فتح شود نگاه میکردند (مثل داریوش و خشایارشاه).
- تقابل آزادی و وحدت: یونانیان به دلیل آزادی و تکثر، دچار خیانت و پراکندگی بودند (مثل خیانت آتن و اسپارت به یکدیگر)، اما ایرانیان وحدت و نظم دیوانی داشتند. این تقابل تمدنی در آثار یونانی و ایرانی (مثل شاهنامه) مشهود است.
۶. دکتر بلیغ- دکتر طاهرخانی- دکتر تقی زاده : نظریه ایرانشهری و مقایسه با ولایت فقیه
- نظریه ایرانشهری: طباطبایی نظریه ایرانشهری را بهعنوان قویترین نظریه بدیل جمهوری اسلامی معرفی میکند. او با روایت خاص خود از یونان (خالی از خداوند، پیامبر، و پادشاهی)، بنیان نظریه ایرانشهری و مسیر تجدد را ترسیم میکند.
- اندیشه امام خمینی: در مقابل، اندیشه حضرت امام بهعنوان بزرگترین فیلسوف سیاسی معاصر مطرح شد که با مبادی دینی، نظریه ولایت فقیه را ارائه کرد. طباطبایی سعی دارد با تأکید بر عقلانیت سکولار، این اندیشه را به چالش بکشد.
- خواجه نظامالملک: طباطبایی خواجه نظامالملک را شخصیتی سکولار میداند که پادشاهی ایرانی را با عقلانیت و آزادی پیوند داد. این دیدگاه امکان اتصال ایران به مدرنیته را فراهم میکند.
- نقد به رویکرد اسطورهای: طباطبایی در تحلیل یونان نیز رویکردی حماسی و اسطورهای دارد، اما این اسطورهسازی بهصورت سکولار است. او فلسفه و سیاست را همزاد میداند و معتقد است که بدون استقلال انسان و تفکر عقلانی، سیاست به معنای واقعی وجود ندارد.
جمعبندی
- نقاط قوت طباطبایی: تأکید بر جغرافیا و تاریخ در تحلیل فلسفه و سیاست، ارائه نظریه ایرانشهری بهعنوان بدیل نظریههای سیاسی معاصر، و تلاش برای اتصال ایران به مدرنیته.
- نقاط ضعف: نادیده گرفتن استقلال اندیشه ایرانی و اسلامی، تعریف سادهانگارانه از فلسفه، گرایش احساسی در تحلیل ایران، و تأکید بیش از حد بر عقلانیت یونانی.
- بحثهای کلیدی: تقابل ایران و یونان، نقش سنت دبیری و دهقانی، هویت میانی ایران، و نقدهای متفکرانی مثل دوستدار و مشایخی به طرح طباطبایی.
- برنامهریزی برای جلسه بعدی: بحث از فصل دوم کتاب در جلسات آینده ادامه خواهد یافت. زمان پیشنهادی: 8 تیر ۱۴۰۴. تاریخ دقیقتر باید مشخص شود.
نکات تکمیلی
- منابع مورد اشاره: هرودوت، هگل، جلال خالقی مطلق (ایرانیات در کتب فرزانگان یونان)، نمایشنامه ایرانیان آیسخیلوس، و گفتوگوی طباطبایی با کچویان در فصلنامه روایت.
- موضوعات پیشنهادی برای تحقیق: بررسی دقیقتر رابطه ایران و یونان در آثار طباطبایی، تحلیل جغرافیای شاهنامه، و مقایسه نظریه ایرانشهری با اندیشههای سیاسی معاصر.
نظر شما :