حلقه های مطالعاتی

جلسه دوم حلقه های مطالعاتی :زوال اندیشه سیاسی در ایران معاصر

۱۳ تیر ۱۴۰۴ | ۱۵:۵۵ کد : ۲۶۸۱۲ نشست و همایش
تعداد بازدید:۹
جلسه دوم حلقه های مطالعاتی :زوال اندیشه سیاسی در ایران معاصر

گزارش جلسه دوم حلقه مطالعاتی  24  فروردین ۱۴۰۴

زوال اندیشه سیاسی در ایران اثر جواد طباطبایی 

مقدمه 

جلسه دوم حلقه متن‌خوانی با موضوع زوال اندیشه سیاسی در ایران، نوشته‌ی جواد طباطبایی، در تاریخ 24 فروردین ماه  با  شرکت برخی از  اعضای حلقه(دکتر بلیغ، دکتر فقیهی، دکتر نیلی، دکتر طاهر خوانی ، دکتر تقی زاده )و دیگر حضار شرکت کننده برگزار شد. این جلسه با هدف بررسی دیباچه ویراست دوم کتاب و تحلیل نقدهای واردشده بر نظریه زوال اندیشه سیاسی، همچنین برنامه‌ریزی برای جلسات آینده، برگزار شد. در این گزارش، ابتدا محتوای اصلی جلسه به صورت دقیق بازنویسی و سپس با افزودن تحلیل‌های عمیق‌تر و توضیحات تکمیلی، بسط داده شده است. محورهای اصلی این جلسه شامل معرفی تغییرات ویراست دوم، نقد و پاسخ به منتقدان، مفهوم زوال و خدایی در اندیشه سیاسی، و برنامه‌ریزی جلسات آینده است.

بخش اول: نگاهی اجمالی به زوال اندیشه سیاسی در ایران و تغییرات ویراست دوم

معرفی ویراست دوم و اصلاحات طباطبایی 

کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران، نوشته‌ی جواد طباطبایی، یکی از آثار برجسته در حوزه تاریخ اندیشه سیاسی در ایران است که در ویراست نخست خود در سال 1373 منتشر شد. ویراست دوم این کتاب، که یک دهه بعد منتشر شد، شامل اصلاحات و تعدیل‌هایی است که طباطبایی بر اساس نقدهای واردشده اعمال کرده است. در جلسه دوم، تمرکز اصلی بر دیباچه ویراست دوم بود که به گفته‌ی طباطبایی، هدفش روشن کردن دیدگاه او نسبت به نقدها و اصلاحاتی است که در این ویرایش جدید اعمال شده است.

دکتر بلیغ دبیر حلقه مطالعاتی با این محتوا بحث را آغاز کرد که طباطبایی در دیباچه ویراست دوم تأکید می‌کند که این نسخه نه‌تنها یک بازنویسی ساده از ویراست نخست نیست، بلکه با توجه به پژوهش‌های جدید و دسترسی به منابع کتابخانه‌های مهم اروپا، به‌روز شده است. او در این ویرایش، برخی از اشکالات فنی ویراست نخست را که به دلیل بی‌توجهی ناظر چاپ ایجاد شده بود، برطرف کرده و سعی کرده است با تعدیل‌هایی، به نقدهای واردشده پاسخ دهد. به عنوان مثال، او اشاره می‌کند که در ویراست نخست، برخی از خوانندگان مفهوم "زوال" را به معنای نابودی کامل اندیشه سیاسی فهمیده‌اند، در حالی که منظور او گسست پیوندهای اندیشه سیاسی با فلسفه امور انسانی است.

وی افزود یکی از مفاهیم کلیدی که در این جلسه مورد بحث قرار گرفت، مفهوم "زوال" در اندیشه سیاسی است. طباطبایی زوال را به معنای مرگ یا فقدان کامل اندیشه سیاسی تعریف نمی‌کند، بلکه آن را به گسست پیوندهای اندیشه سیاسی با فلسفه امور انسانی، به تعبیر ارسطو در اخلاق نیکوماخوس، نسبت می‌دهد. او معتقد است که اندیشه سیاسی در ایران از زمان فارابی تا دوره صفویه و قاجار، به دلیل عدم توجه به "غرض" یا هدف اصلی فلسفه سیاسی، دچار زوال شده است. این گسست، به معنای قطع ارتباط با بنیان‌های فلسفی است که می‌توانستند اندیشه سیاسی را به یک دانش مستقل (خدایی) تبدیل کنند.

وی ادامه داد؛ طباطبایی در این راستا، مفهوم "خدایی" را مطرح می‌کند که از فلسفه مدرن غربی وام گرفته شده است. خدایی به معنای توانایی اندیشیدن مستقل به پدیده‌ها، بدون قرار گرفتن زیر سایه موضوعات کلان‌تر مانند الهیات یا متافیزیک است. به عنوان مثال، در فلسفه مدرن، جامعه‌شناسی به عنوان یک رشته مستقل پدید آمد، زیرا غرب توانست پدیدار "جامعه" را به صورت خدایی مورد بررسی قرار دهد. اما در ایران، به دلیل تسلط الهیات و عدم توجه به غرض فلسفه سیاسی، چنین امکانی فراهم نشد. طباطبایی معتقد است که این گسست از زمان فارابی آغاز شد و با گذر زمان، در دوره‌هایی مانند صفویه و قاجار، به اوج خود رسید.

دکتر طاهرخوانی از اعضای حلقه مطالعاتی در تکمیل این محتوا افزود ؛ در ویراست نخست، طباطبایی کتاب را به سه بخش "سپیده‌دم"، "نیمروز" و "شامگاه" تقسیم کرده بود تا روند زوال اندیشه سیاسی را به صورت تمثیلی نشان دهد. اما در ویراست دوم، او این ساختار را تغییر داده و بخش "سپیده‌دم" را به "زایش اندیشه سیاسی" تغییر نام داده است. این تغییر نشان‌دهنده تلاش طباطبایی برای بازتعریف مفهوم زوال و تأکید بر این نکته است که زوال به معنای نابودی نیست، بلکه نوعی گسست و انحطاط در نحوه اندیشیدن است. او همچنین در این ویرایش، مباحثی درباره فلسفه یونان و تأثیر آن بر اندیشه سیاسی اسلامی اضافه کرده است تا نشان دهد که چگونه گسست در اندیشه سیاسی ایران با الگوهای غربی متفاوت است.

بخش دوم: نقدهای واردشده و پاسخ طباطبایی

یکی از محورهای اصلی جلسه دوم که اعضا حلقه مطالعاتی به آن پرداختند ، بررسی نقدهای واردشده بر نظریه زوال اندیشه سیاسی بود. منتقدانی مانند فدایی مهربانی و نجفی با دیدگاه طباطبایی مخالف هستند و بر دوام و شکوفایی اندیشه سیاسی در ایران تأکید دارند. فدایی مهربانی در کتاب خود، اندیشه‌های سیاسی معاصر، به بررسی متفکران مسلمانی پرداخته که در دوره‌ای که طباطبایی آن را دوره زوال می‌داند، دارای اندیشه سیاسی بوده‌اند. او معتقد است که این متفکران نشان‌دهنده تداوم و شکوفایی اندیشه سیاسی در ایران هستند.

نجفی نیز در طرح "چهار موج بیداری اسلامی"، از دوره صفویه تا انقلاب اسلامی، مدعی است که نه‌تنها زوال اندیشه سیاسی رخ نداده، بلکه یک سیر صعودی در این حوزه وجود داشته است. او انقلاب اسلامی را نقطه اوج این سیر صعودی می‌داند و معتقد است که تحولاتی مانند شکل‌گیری جبهه مقاومت، نشانه‌هایی از تداوم و پویایی اندیشه سیاسی در ایران هستند.

پاسخ طباطبایی به نقدها 

دبیر حلقه مطالعاتی افزود: طباطبایی در پاسخ به این نقدها، آنها را ایدئولوژیک می‌داند و نه علمی. او معتقد است که ایدئولوژی فاقد تاریخ است و در خدمت مناسبات قدرت عمل می‌کند. به گفته‌ی او، منتقدانش به جای بحث علمی، بیانیه‌های ایدئولوژیک صادر کرده‌اند که هدفشان تغییر رابطه نیروها در مناسبات قدرت است، نه جستجوی حقیقت. او در دیباچه ویراست دوم می‌نویسد: 

"برای اهل ایدئولوژی، اهمیتی ندارد که جایگاه حقیقت کجاست، بلکه مهم این است که جایی که دوستان ما قرار دارند کجاست. در این میدان، ضابطه حقیقت، جبهه‌ای است که ما در آن قرار داریم."

طباطبایی همچنین تأکید می‌کند که نقدهای واردشده فاقد معیارهای پژوهش علمی هستند، زیرا نویسندگان این نقدها تخصصی در اندیشه سیاسی ندارند. او معتقد است که این آثار بیشتر برای منافع نویسندگان و نهادهای متولی نوشته شده‌اند تا اینکه به دنبال کشف حقیقت باشند. به عنوان مثال، او به طرح‌های بزرگی اشاره می‌کند که چندین مجلد درباره دوام اندیشه سیاسی منتشر کرده‌اند، اما به باور او، این آثار فاقد عمق علمی هستند و نمی‌توانند به عنوان پاسخی جدی به نظریه زوال تلقی شوند.

مفهوم خدایی و نقد ایدئولوژی 

تقی زاده از اعضای حلقه در ادامه جلسه حلقه ها افزود ، یکی از مفاهیم کلیدی که طباطبایی برای پاسخ به منتقدانش به کار می‌برد، مفهوم "خدایی" است. او این مفهوم را از فلسفه مدرن غربی، به‌ویژه از متفکرانی مانند کانت و کاسیرر، وام گرفته است. خدایی به معنای توانایی اندیشیدن مستقل به پدیده‌ها، بدون وابستگی به چارچوب‌های کلان‌تر مانند الهیات یا متافیزیک است. طباطبایی معتقد است که اندیشه سیاسی در ایران به دلیل عدم توجه به این مفهوم، نتوانسته به یک دانش مستقل تبدیل شود و در نتیجه، دچار زوال شده است.

وی افزود طباطبایی او در نقد ایدئولوژی، تأکید می‌کند که ایدئولوژی تاریخ ندارد، زیرا تنها در زمان حال و در خدمت مناسبات قدرت عمل می‌کند. به همین دلیل، اهل ایدئولوژی نمی‌توانند زوال را به عنوان یک مفهوم تاریخی درک کنند و آن را به یک مقوله ایدئولوژیک تقلیل می‌دهند. طباطبایی می‌نویسد: 

"زوال مفهومی در تاریخ اندیشه است، اما متولیان دوام اندیشه سیاسی آن را به صورت مقوله‌ای در ایدئولوژی قدرت تفسیر کردند."

 بخش سوم محتوای بحث شده در جلسه دوم حلقه ها تحلیل مفهوم زوال و مقایسه با اندیشه غربی بود

زوال در مقابل دوام: تحلیل مفهومی 

یکی از بحث‌های محوری در این جلسه، تمایز میان زوال و دوام اندیشه سیاسی بود. طباطبایی تأکید می‌کند که زوال به معنای نابودی یا فقدان نیست، بلکه نوعی گسست در پیوندهای اندیشه سیاسی با فلسفه امور انسانی است. او در این راستا، به تفاوت میان اندیشه سیاسی در ایران و غرب اشاره می‌کند. در غرب، پس از دوره رنسانس و با ظهور مدرنیته، علوم انسانی به صورت مستقل (خدایی) شکل گرفتند. برای مثال، جامعه‌شناسی به عنوان یک رشته مستقل پدید آمد، زیرا غرب توانست پدیدار "جامعه" را به صورت مستقل مورد مطالعه قرار دهد.

اما در ایران، به دلیل تسلط الهیات و عدم توجه به غرض فلسفه سیاسی، چنین امکانی فراهم نشد. طباطبایی معتقد است که این گسست از زمان فارابی آغاز شد و در دوره‌هایی مانند صفویه و قاجار به اوج خود رسید. او در این راستا، به متفکرانی مانند خواجه نظام‌الملک و ابن خلدون اشاره می‌کند که لحظاتی از اندیشیدن خدایی را تجربه کردند، اما این لحظات به یک جریان پایدار تبدیل نشد.

مقایسه با اندیشه یونانی و غربی 

بلیغ ادامه داد: طباطبایی در بخش دیگری از دیباچه، به مقایسه اندیشه سیاسی در ایران و یونان می‌پردازد. او معتقد است که یونانیان امروزی، حتی افراد فرهیخته‌ای که توانایی خواندن آثار افلاطون و ارسطو را دارند، هیچ ارتباط مستقیمی با نظام اندیشیدن یونان باستان ندارند. این گسست در دوره مسیحیت رخ داد و نظام آگاهی یونانیان را از فلسفه باستان جدا کرد. اما در ایران، به دلیل تداوم زبان فارسی و خاطره تاریخی، ایرانیان همچنان با گذشته خود ارتباط دارند. او می‌نویسد: 

"عامه ایرانیان حتی امروز خاطره‌ای از همه تاریخ خود، اعم از دوره باستان و اسلامی، دارند و پیوسته در آن خاطره زیستند."

این تداوم، به باور طباطبایی، یک ویژگی مثبت است، اما به دلیل عدم توجه به غرض فلسفه سیاسی، نتوانسته به احیای اندیشه سیاسی منجر شود. او در این راستا، به نقش زبان فارسی اشاره می‌کند و معتقد است که تداوم زبان فارسی، امکان ارتباط با متون کهن را فراهم کرده است، اما این تداوم به تنهایی کافی نیست.

زبان و توسعه: نقد و بررسی 

یکی از موضوعات جانبی که در این جلسه مطرح شد، نقش زبان در توسعه بود. برخی از صاحب‌نظران، مانند رنونیک، معتقدند که توسعه‌نیافتگی ایران به دلیل عدم توانایی زبان فارسی در جذب واژگان جدید است. آنها استدلال می‌کنند که زبان‌های دیگر، مانند عربی، با جذب واژگان جدید، امکان ارتباط با جهان مدرن را فراهم کرده‌اند. اما طباطبایی این دیدگاه را رد نمی‌کند، بلکه آن را در چارچوب بحث زوال قرار می‌دهد. او معتقد است که مشکل اصلی، نه در زبان، بلکه در نحوه اندیشیدن است. به عبارت دیگر، اگر اندیشه سیاسی به صورت خدایی شکل می‌گرفت، زبان نیز می‌توانست خود را با نیازهای جدید تطبیق دهد.

 بخش چهارم  و انتهایی جلسه به برنامه‌ریزی برای جلسات آینده

در بخش پایانی جلسه، اعضا درباره نحوه ادامه جلسات بحث کردند. پیشنهاد شد که جلسات به صورت ماهانه برگزار شود، اما با توجه به تعداد فصول کتاب (13 فصل به علاوه دیباچه‌های قدیم و جدید، مجموعاً 15 جلسه)، امکان برگزاری هفتگی نیز مطرح شد. بلیغ پیشنهاد داد که تعداد جلسات بر اساس محتوا تنظیم شود؛ به این معنا که برخی فصول ممکن است نیاز به جلسات بیشتری داشته باشند، در حالی که برخی دیگر را می‌توان در یک جلسه فشرده پوشش داد.

تشکیل گروه هماهنگی 

برای هماهنگی بهتر، پیشنهاد شد که یک گروه در پیام‌رسان تشکیل شود تا اعضا بتوانند زمان جلسات و موضوعات مورد بحث را هماهنگ کنند. این گروه می‌تواند به صورت پیامکی یا در بسترهای آنلاین مانند "بله" فعالیت کند. هدف از این گروه، اطمینان از حضور حداکثری اعضا و تنظیم برنامه‌ای منسجم برای جلسات آینده است.

انتخاب موضوعات و نقاط عطف 

در نهایت، تصمیم گرفته شد که برای جلسه آینده، نقاط عطف دیباچه و فصل اول کتاب شناسایی و مورد بحث قرار گیرد. اعضا موظف شدند که متن را مطالعه کرده و پیشنهادهای خود را برای محورهای بحث ارائه دهند. این رویکرد به گروه اجازه می‌دهد تا به صورت تعاملی و با تمرکز بر موضوعات کلیدی پیش برود.

نهایتا  و به طور خلاصه در جلسه دوم حلقه متن‌خوانی زوال اندیشه سیاسی در ایران، با تمرکز بر دیباچه ویراست دوم، نقدهای واردشده، و مفهوم زوال و خدایی، برگزار شد. طباطبایی در این ویرایش، با تعدیل‌هایی، به نقدهای منتقدان پاسخ داده و تأکید کرده است که زوال به معنای گسست پیوندهای اندیشه سیاسی با فلسفه امور انسانی است، نه نابودی کامل. او نقدهای مخالفان را ایدئولوژیک می‌داند و معتقد است که این نقدها فاقد معیارهای علمی هستند. همچنین، با معرفی مفهوم خدایی، چارچوبی برای تحلیل زوال ارائه کرده است.

این جلسه همچنین به بررسی تفاوت‌های اندیشه سیاسی در ایران و غرب پرداخت و نقش زبان و تداوم تاریخی در ایران را مورد توجه قرار داد. در نهایت، با برنامه‌ریزی برای جلسات آینده و تشکیل گروه هماهنگی، مسیر ادامه این حلقه متن‌خوانی مشخص شد. این گزارش با ارائه تحلیل‌های عمیق‌تر و توضیحات تکمیلی، تلاش کرد تا محتوای جلسه را به صورت جامع و علمی بسط دهد.


نظر شما :