جلسه اول حلقه های مطالعاتی

جلسه اول حلقه های مطالعاتی :بررسی زوال اندیشه سیاسی در ایران اثر دکتر جواد طباطبایی

جلسه اول
۱۳ تیر ۱۴۰۴ | ۱۵:۵۰ کد : ۲۶۸۱۱ نشست و همایش
تعداد بازدید:۱۱
جلسه اول حلقه های مطالعاتی :بررسی زوال اندیشه سیاسی در ایران اثر دکتر جواد طباطبایی

گزارش جلسه اول حلقه مطالعاتی اندیشه سیاسی در ایران معاصر 19 اسفند

۱. چرایی انتخاب اثر

کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» از جمله آثار بنیادینی است که به دلیل چند ویژگی برجسته، انتخاب آن در هر پژوهشی که ناظر بر فهم سیر تطور اندیشه سیاسی در ایران و بحران‌های تاریخی آن است، موجه و ضروری به نظر می‌رسد:

الف) موضوع محوری و پرسش بنیادین کتاب:

اثر طباطبایی در جستجوی چرایی غیبت یا ضعف سنت نظری در اندیشه سیاسی ایران است. او با طرح این پرسش که «چرا در ایران اندیشه سیاسی به معنای دقیق کلمه شکل نگرفت؟» یا «چرا با وجود ظهور دولت‌های تاریخی، نظام سیاسی ایران واجد نظریه‌پردازی منسجم نشد؟» بستری فراهم می‌کند برای بازاندیشی نقادانه در تاریخ اندیشه و فرهنگ ایرانی. این پرسش در قلب بسیاری از مطالعات فرهنگی، فلسفی و سیاسی ایران‌پژوهان قرار دارد.

ب) برخورداری از نگرش تاریخی-فلسفی:

طباطبایی با بهره‌گیری از روش تبارشناختی و تاریخ‌نگاری فلسفی، از سطح تحلیل‌های صرفاً جامعه‌شناختی یا سیاسی فراتر رفته و به لایه‌های عمیق‌تری از ساختارهای زبانی، مفهومی و تاریخی در تفکر ایرانی نفوذ می‌کند.

ج) تأثیرگذاری بر جریان‌های فکری:

این اثر سهم بسزایی در بازتعریف پرسش‌های پژوهشی در حوزه اندیشه سیاسی، تاریخ‌نگاری و فلسفه سیاسی ایران داشته و نقطه آغازین بسیاری از پژوهش‌ها، رساله‌ها و مباحثات نظری در دانشگاه‌ها و محافل روشنفکری بوده است.

۲. معرفی جایگاه نویسنده

الف) تحصیلات و پیشینه علمی:

دکتر جواد طباطبایی، متفکر، فیلسوف سیاسی و ایران‌پژوه معاصر، یکی از چهره‌های برجسته در عرصه مطالعات اندیشه سیاسی و تاریخ اندیشه در ایران است. او دانش‌آموخته رشته فلسفه و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه است و نزد اساتیدی چون لویی آلتوسر، پل ریکور و ریمون آرون آموزش دیده است. این پیشینه آموزشی او را در مسیر فلسفه قاره‌ای، به‌ویژه تاریخ‌نگاری فلسفی، قرار می‌دهد.

ب) نقش آفرینی در فضای فکری ایران:

طباطبایی در دهه‌های اخیر به عنوان چهره‌ای تأثیرگذار در بازخوانی میراث اندیشه سیاسی ایرانی و اسلامی شناخته شده است. پروژه فکری او، که با عنوان کلی «تأملی در باره ایران» شناخته می‌شود، مجموعه‌ای از آثار مانند «دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران»، «درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «خواجه نظام‌الملک»، «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» و کتاب حاضر را در بر می‌گیرد.

ج) دغدغه محوری نویسنده:

دغدغه اصلی طباطبایی بازسازی سنت اندیشه‌ای در ایران و گشودن راهی برای عقلانیت تاریخی-سیاسی بومی است. او بر این باور است که فهم دقیق انحطاط فکری و فرهنگی، شرط نخست هر پروژه نوسازی و تجدد ایرانی است.

۳. جایگاه اثر در نظام فکری نویسنده

کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» در واقع سنگ بنای نظام فکری طباطبایی و مقدمه‌ای است بر سایر آثار او. جایگاه این کتاب را می‌توان در سه سطح بررسی کرد:

الف) سنگ‌بنای نظریه انحطاط:

این کتاب اولین تلاش نظری جدی طباطبایی برای صورت‌بندی پدیده «انحطاط اندیشه» در ایران است. مفهوم کلیدی انحطاط که در آثار بعدی او بسط می‌یابد، در این کتاب برای نخستین بار به طور منسجم و ساخت‌یافته مطرح می‌شود. او انحطاط را نه صرفاً به معنای زوال سیاسی، بلکه در معنای دقیق‌تر آن، یعنی توقف تولید مفاهیم و شکل‌گیری نظام‌های فکری می‌داند.

ب) مقدمه‌ای بر تحلیل تطبیقی سنت‌ها:

در این کتاب، نویسنده با طرح مقایسه‌ای میان سنت یونانی-اروپایی و سنت ایرانی-اسلامی، فقدان نظریه‌پردازی در حوزه سیاست را برجسته می‌کند. این رویکرد مقایسه‌ای در کتاب‌های بعدی، به‌ویژه در آثار مربوط به ابن‌خلدون و خواجه نظام‌الملک، گسترش می‌یابد.

ج) نقطه عطف در رویکرد تبارشناختی:

رویکرد تبارشناختی و نقد ساختارهای فکری از منظر تاریخ اندیشه، از ویژگی‌های بارز دستگاه فکری طباطبایی است که در این کتاب به‌صورت مقدماتی عرضه شده و در آثار بعدی عمق می‌یابد.

۴. نسبت اثر با چارچوب پژوهشی و نظام موضوعات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

الف) هم‌راستایی با مأموریت پژوهشگاه:

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به‌عنوان یکی از نهادهای مرجع در توسعه و ارتقاء علوم انسانی بومی، مأموریت‌هایی چون نقد سنت‌های فکری، بازخوانی میراث فرهنگی و نظریه‌پردازی در حوزه‌های میان‌رشته‌ای را بر عهده دارد. اثر طباطبایی به‌طور کامل در راستای این مأموریت‌ها قرار دارد؛ زیرا:

  • بازخوانی سنت اندیشه سیاسی در ایران را انجام می‌دهد؛
  • تحلیل انتقادی تاریخ اندیشه ایرانی-اسلامی را در دستور کار قرار می‌دهد؛
  • به پدیدآوری چارچوب مفهومی برای فهم انحطاط اندیشه سیاسی می‌پردازد.

ب) امکان استفاده در گروه‌های مختلف:

کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» به‌ویژه برای گروه‌های پژوهشی زیر در پژوهشگاه قابل بهره‌برداری است:

  • گروه اندیشه سیاسی در اسلام و ایران
  • گروه تاریخ‌نگاری و فلسفه تاریخ
  • گروه فرهنگ و تمدن اسلامی
  • گروه فلسفه و کلام اسلامی

ج) ظرفیت نظری برای تولید علم بومی:

از آن‌جا که طباطبایی تلاش می‌کند تا با بازسازی سنت نظری ایرانی، افقی برای نوسازی فکری در علوم انسانی ایران ترسیم کند، اثر او واجد پتانسیل نظری بالایی برای تولید الگوی بومی فهم سیاست، دولت و عقلانیت تاریخی در ایران است.

۵. ایده اصلی کتاب و شرح

ایده محوری:

ایده اصلی کتاب این است که اندیشه سیاسی در ایران به دلیل گسست‌های مفهومی و ساختاری، نتوانست به «نظام فکری» تبدیل شود و از قرون میانه به این سو، به زوال و انحطاط گراییده است. طباطبایی تلاش می‌کند تا نشان دهد که چگونه در سنت سیاسی ایران، برخلاف سنت یونانی-اروپایی، مفاهیم سیاسی تولید نشدند یا در صورت تولید، نتوانستند به نظام مفهومی بدل شوند.

  1. سیاست‌نامه‌نویسی به‌جای نظریه‌پردازی:
    در ایران سنت اندیشه سیاسی بیشتر از جنس «نصیحت‌الملوک» بوده و فاقد تأمل نظری بر مفاهیم قدرت، دولت، قانون و مشروعیت است.
  2. انقطاع‌های تاریخی و زبانی:
    طباطبایی نشان می‌دهد که زبان فارسی به عنوان حامل سنت فکری، نتوانست بار مفهومی لازم برای تأمل نظری در سیاست را حمل کند. او این ضعف را ریشه‌دار و ساختاری می‌داند.
  3. غلبه فقه بر فلسفه:
    یکی از دلایل مهم زوال اندیشه سیاسی در ایران، به نظر طباطبایی، غلبه فقه و شریعت‌محوری بر سنت فلسفی است. فقه سیاسی مانع بسط مفاهیم حقوق، قانون، قرارداد اجتماعی و حتی عقلانیت سیاسی شده است.
  4. غیبت نظریه دولت:
    در سنت فکری ایران، برخلاف غرب، «نظریه دولت» به مثابه یک موضوع مستقل شکل نگرفت. در نتیجه، دولت به عنوان یک نهاد سیاسی مدرن، همواره دچار بحران مشروعیت و ساختار بوده است.

مرور فصول کتاب

کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» ساختار منظمی دارد و در چهار فصل اصلی و یک دیباچه نگاشته شده است:

دیباچه:

در این بخش، نویسنده به ضرورت بازاندیشی در سنت اندیشه سیاسی ایران اشاره می‌کند و چارچوب پرسش خود را تبیین می‌سازد. او بر فاصله زیاد میان مفاهیم سیاسی مدرن و ذهنیت تاریخی ایرانی تأکید می‌کند.

فصل اول: سیاست و فرهنگ

در این فصل، رابطه سیاست و فرهنگ در ایران تحلیل می‌شود. نویسنده نشان می‌دهد که چگونه ساختار فرهنگی ایران، به‌ویژه ساختار دینی و زبانی آن، مانع از شکل‌گیری گفت‌وگوی مفهومی درباره سیاست شده است.

فصل دوم: نسبت ایران با اندیشه سیاسی یونانی

در این فصل، طباطبایی سنت سیاسی ایرانی را با سنت یونانی مقایسه می‌کند. در حالی‌که در یونان مفاهیم سیاسی همچون «پولیس»، «قانون»، «دموکراسی» و «شهروندی» تکوین یافتند، در ایران، رابطه با قدرت بیشتر معطوف به سلطنت و نصیحت‌الملوک بود تا تأمل نظری.

فصل سوم: اندیشه سیاسی در اسلام و نسبت آن با ایران

اینجا، نویسنده به بررسی سنت سیاسی اسلامی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه فقه سیاسی بر تفکر فلسفی غلبه یافت و مفاهیمی چون «امامت» و «ولایت» به جای «دولت» و «قانون» قرار گرفتند. این فصل یکی از مهم‌ترین فصول کتاب در نشان دادن پیوند زوال اندیشه سیاسی با غلبه فقه است.

فصل چهارم: تأملی درباره ایران

فصل پایانی کتاب به جمع‌بندی بحث‌ها و تأکید بر ضرورت بازسازی نظریه‌ای درباره دولت و عقلانیت سیاسی در ایران اختصاص دارد. طباطبایی نتیجه می‌گیرد که تا زمانی که سنت مفهومی بازسازی نشود، امکان نوسازی سیاسی و فکری در ایران نیز فراهم نخواهد شد.

کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» را باید سنگ‌بنای پروژه فکری جواد طباطبایی دانست. اثری که نه‌فقط درباره گذشته، بلکه درباره حال و آینده اندیشه سیاسی در ایران سخن می‌گوید. این کتاب فرصتی فراهم می‌کند برای بازاندیشی بنیادین در مفهوم «ایران» به مثابه یک نظام سیاسی و فرهنگی، و ضرورت احیای عقلانیت تاریخی را پیش‌شرط نوسازی و توسعه ایرانی می‌داند.

در نسبت با پژوهشگاه علوم انسانی، این کتاب الگویی برای «نقد سنت»، «واکاوی تاریخ مفاهیم» و «بازسازی چارچوب نظری» فراهم می‌کند؛ آن هم با رویکردی میان‌رشته‌ای که فلسفه، تاریخ، سیاست و زبان را در هم می‌تند. به همین دلیل، مطالعه و تحلیل این اثر برای هر پژوهشگری که دغدغه توسعه نظری و سیاسی در ایران دارد، امری گریزناپذیر است.


نظر شما :