گزارش جلسه چهارم حلقه پژوهشیِ الهیات قانون: خوانشی از رساله summa theologiae

کیفیت تکوین قانون

۱۲ آذر ۱۴۰۲ | ۰۹:۴۴ کد : ۲۴۶۵۱ نشست و همایش
تعداد بازدید:۴۶
سالۀ summa theologiae اثر سترگ توماس آکویناس از فیلسوفان و الهی‌دانان مسیحی سدۀ سیزدهم اروپا از جمله متون کلاسیکی است که در زمرۀ متونِ «در میانه» محسوب می‌شود. خلاصه گزارش جلسه چهارم حلقه پژوهشیِ الهیات قانون: خوانشی از این رساله را بخوانید.
کیفیت تکوین قانون

               گزارش جلسه چهارم حلقه پژوهشیِ الهیات قانون: خوانشی از رساله summa theologiae

بخش اول از بخش دوم، مساله 90، بند نخست

با توجه به تبیین آکویناس از قانون و تعلقش به عقل از یک سو و حکم عقل عملی دانستن قانون از سوی دیگر مناسب است تبیینی اجمالی درباره نفس، قوای نفس و کارکرد و نسبت عقل نظری و عملی بیان شود.

آکویناس نفس را اصل مبنایی حیات می‌داند. او همانند ارسطو می­پذیرد نفس صورت و فعل نخستین یک جسم زنده است و اعمال حیاتی را انجام می‌دهد. لذا نفس صورت بدن و فعلیت بخش آن است. او نفس را «صورت جوهری غیرمادی و الهی» می‌داند.

نفس طبق تعریف مرسوم فلاسفه «کمال اول برای جسم طبیعیِ آلی» و منشأ آثار گوناگون برای آن است. به عبارت دیگر کمال اولی که بدن را از قوه خارج کرده و به فعلیت می‌رساند. حال، نفس دارای سه قوه است: «قوۀ نباتی، قوۀ حیوانی و قوۀ عاقله(ناطقه)». نفس نباتی مشتمل بر «قوای غاذیه، نامیه و مولّده» است. نفس حیوانی مشتمل بر «قوای محرِّکه یا شوقیه و مُدرِکه» بوده که قوۀ شوقیه شامل «غضبیه و شهوانیه» شده و قوۀ مدرکه نیز شامل «حواس ظاهریه و باطنیه» می‌شود. قوۀ عاقله یا ناطقه مشتمل بر دو قوۀ «عالمه، هادیه یا همان عقل نظری و عامله یا همان عقل عملی» است. از منظری قوۀ عالمه را از آن جهت که با عقول عالیه و عالَم فیض مرتبط است، «قوۀ عاقله مافوق» و قوۀ عامله را از آن روی که با بدن و جسم انسان در ارتباط است «قوۀ عاقلۀ مادون» نیز گفته‌اند. باید توجه داشت همه این قوا در انسان فعال بوده و اقتضاء و الزامات خود را دارند. نکتۀ مهم در حکومت قوۀ عاقله بر نفس است. یعنی تسلط جنبۀ انسانیِ انسان بر سایر جنبه‌های نباتی و حیوانی. اساسا وجه مایز و فصل انسان در همین قوۀ عاقله (ناطقه) خود را نشان می‌دهد.

در چیستی و نسبت عقل نظری و عملی سه دیدگاه ارائه شده اما آنچه آکویناس همانند ارسطو برآن است یک قوه بودن این دو اما با غایت و کارکرد متفاوت است. غایت آن‌هاست که برای نظر و دانستن باشد یا جهت عمل و فعل.

کمال انسان بسته به عقل عملی است

کمال انسان در به کارگیری عقل عملی خود را نشان می‌دهد نه در نظر و دانستنِ صرف. تفاوت «علم و ایمان» اینجا خود را نمایان می‌سازد. اگر علم صورت نفسانی شد، به مرتبۀ قلب تنزل یافت و از عالَم مفهوم برون رفت و با وجود انسان متحد گشت، «ایمان» می‌شود. لذا می‌توان گفت علم به عقل نظری و ایمان به عقل عملی باز می‌گردد. از این رو شیطان علیرغم علم، کافر است و مطرود. اگر در روایات آمده «العقل ما عُبِد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان» مراد عقل عملی است نه نظری.

ارسطو در رساله نیکوماخوس در این خصوص مثالی ذکر می‌کند بدین بیان که « در مسابقات جایزه و هدیه را به کسی نمی‌دهند که بدن و تن پرورده و عضلانی و ظاهری قوی داشته باشد بلکه به کسی می‌دهند که در مسابقه شرکت کرده و گوی سبقت را از دیگران برباید. از این رو با دانستنِ فنون بنّایی و معماری و شناختِ آواهای چنگ و موسیقی، بنّا و معمار و چنگ زن نمی‌شویم. اساسا اتصاف ما به «خوب یا بد» به عملی است که انجام می‌دهیم نه آنچه که می‌دانیم.

عقل غایت و خیر نهایی را درک می‌کند.  غایت و خیرهای میانی و مقطعی را نیز فهم می‌کند. فضائل و رذائل اخلاقی را نیز فهم کرده و انسان را به انجام یا ترک آن‌ها متمایل می‌سازد. لذا آنچه در این احکام عقلی تعیین کننده است، فهم و دریافت غایت و خیر نهایی یا همان «سعادت» است؛ به تعبیری دیگر متعلق اراده رسیدن به خیر است. خیری که در حکم عقل عملی نمایانگر شده است. البته خیر هم درجات دارد و خیر نهایی همان سعادت و به تعبیر آکویناس «قرب و رؤیت الهی» است. آنچه انسان را به این سمت هدایت می کند عقل است. عقلی که معیار و میزان افعال آدمی است.

جهت انجام عمل هر یک از قوای پیش گفته می‌توانند مؤثر واقع شوند. لذا قوه عاقله تنها قوه مؤثر در ختم شدن امر به عمل انسان نخواهد بود، هرچند آنچه مطلوب و «عمل درست» را نتیجه می‌دهد حاکم شدن قوه عاقله است.  به عبارت دیگر انسان طبق قوای نباتی و حیوانی می‌تواند عمل کند زیرا نسبت به قوه عاقله «آزاد و مختار» است. از این رو در «تردید و دوراهی» انجام و ترک قرار می‌گیرد.

 لذا یا حکم قوای دیگر را بر حکم قوه عاقله ترجیح میدهد یا در اصل تشخیص دچار اشتباه می‌شود. در هر صورت نتیجه، عمل نکردن به حکم عقل عملی است. حال این حکم که آکویناس آن را قانون می‌داند چگونه شکل میگیرد؟

اگر عقل عملی بخواهد ناظر به صورتی جزئی در فرم گزاره‌ای مشخص حکمی دهد آنگاه تشکیل یک قیاس خواهد داد. در تشکیل این قیاس نیازمند حکم عقل نظری است که البته آن امر نیز در شکل‌گیری یک قیاس، به نتیجه و حکم رسیده است. کبرای قیاسِ عقل عملی که گزاره‌ای کلی است همان حکم و نتیجه قیاس عقل نظری است. حال این حکم، قوای دیگر مانند قوه شوقیه را فعال کرده و پس از آن اراده شکل گرفته، عزم و تصمیم ایجاد شده و عمل و فعل به وقوع می‌پیوندد. بدین ترتیب باید توجه داشت که هر یک از عقول نظری و عملی دارای اصولی بدیهی و اوّلی هستند که مترتب بر آن‌ها احکام و قضایا را تشکیل می‌دهند. اگر اصل اوّلی و بدیهی در عقل نظری «اصل عدم تناقض» است در عقل عملی نیز « خوبی را باید انجام داد و از بدی پرهیز نمود» اصل اولی و بدیهی خواهد بود.

 

شایان ذکر است، جلسات متن خوانی مسئله ۹۰ و ۹۱ از قسمت اول بخش دوم رساله الهیات قانون با مضمون بحث از متافیزیک و الهیات قانون توسط دکتر سیدمحمدحسین کاظمینی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گروه فقه و حقوق شورای بررسی متون، شنبه ها از ساعت 16 الی 18 ارائه می شود.

لینک حضور مجازی در جلسات متن‌خوانی:

https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-1qj-osz-jg8

کلید واژه ها: شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی حلقه پژوهشیِ الهیات قانون


نظر شما :