گزارش نشست روز جهانی کودک «قلب آموزش کارآمد؛ پرداختن به دغدغه‌های کودک»

۲۹ آذر ۱۳۹۴ | ۱۷:۳۵ کد : ۱۲۴۹۳ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۴۷۷
گزارش نشست روز جهانی کودک «قلب آموزش کارآمد؛ پرداختن به دغدغه‌های کودک»

نشست «قلب آموزش کارآمد؛ پرداختن به دغدغه‌های کودک» عصر روز گذشته (چهارشنبه ۱۵ مهرماه) به مناسبت روز جهانی کودک در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد .

سخنران اول که یکی از دانش‌آموختگان فلسفه برای کودکان (مهریار لسانی) بود که حدود ده سال پیش دوره‌هایی در این زمینه گذارنده بود، وی درباره تحولی که برنامه فبک در دوران کودکی ایشان ایجاد کرده و کل زندگی او را تاکنون تحت تاثیر قرار داده است سخن گفت.

جلسه با سخنرانی جناب آقای دکتر قبادی (سرپرست محترم پژوهشگاه علوم انسانی) ادامه یافت.

بخش دوم این نشست شامل سخنرانی اساتید محترم خانم‌ها دکتر مهرنوش هدایتی، دکتر زهرا پارساپور و دکتر لیلا حبیبی بود.

پس از آن، پنل «کودکان دیروز، متفکران امروز» با حضور شاگردان کلاسهای فلسفه برای کودکان، خانواده های آنان و مربیان‌شان برگزار شد.

هر کدام از شاگردان با بیان دیدگاه خود نسبت به کلاسها و پاسخ به سئوالات حاضرین سعی بر آن داشتند تا از بهبود شرایط روحی و تاثیر مثبت کلاسها بر اخلاق و رفتار خود تاکید کنند.

آخرین پنل این نشست به سخنرانی حسین شیخ رضایی، سعید ناجی و روح الله کریمی اختصاص داشت که به دلیل کمبود وقت، ناجی و کریمی از سخنرانی انصراف دادند و شیخ رضایی به عنوان آخرین سخنران این نشست در مورد کتاب های تصویری صحبت کرد.

در ادامه متن سخنرانی مهریار لسانی درباره تاثیرهایی که برنامه فبک در زندگی کودکان و نوجوانان می‌تواند داشته باشد می‌آید:

 

«به نام او و برای او که همه از اوست

سلام.

من مهریار لسانی هستم، یکی از شاگردان کلاس های فبک، و اگر اجازه بدهید مستقیما میروم سر اصل مطلب، فلسفه برای کودکان. همین نام به تنهایی باعث شده است که بسیاری از والدین به ضرورت حضور فرزندانشان در این کلاس ها پی نبرده و در مقابل کلاس های معمول دیگر مثل کلاس های ورزشی، زبان های خارجی، هنر، و غیره اهمیت چندانی برای این کلاس ها قائل نباشند.

چرا؟ دلیلش نسبتا واضح است: وقتی پدر و مادر ها با این نام مواجه میشوند معمولا با خود فکر میکنند که"خب فلسفه چه ربطی داره به کودکان؟؟ بچه های ما الان مثلا تو این سن فلسفه یاد بگیرن برن فیلسوف بشن بعد بشن مثل فارابی و نیچه و فروید و امثال اینا؟ به درد نمیخوره که."

اولین پاسخ ما این است که بد نیست اول یک مقدار در مورد این کلاس ها تحقیق کنید. پدر و مادر ها معمولا کلاس های دیگر را خیلی راحت ثبت نام می کنند چون دقیقا میدانند چه هستند اما این کلاس را نمیدانند چیست و تلاشی هم برای فهمیدنش نمیکنند.

بنابراین ما الان به شما میگوییم که در فبک چه اتفاقی می افتد:

در فبک، همان اتفاقاتی که در کلاس های دیگر در حاشیه قرار می گیرد، در این کلاس ها محوریت کار را تشکیل می دهد.

بچه ها دوست پیدا می کنند. چون در کلاسی قرار میگیرند که با تمام شاگردان دیگر تقریبا همسن هستند. همه آنها در ابتدا نسبتا خجالتی هستند و ممکن است راحت نباشنددر مقابل یک جمع صحبت کنند، اما خیلی زود با هم آشنا میشوند و شرایط عوض می شود و مربی هم به این مورد کمک میکند.

بعد از آن، بچه ها از قدرت ذهنشان استفاده میکنند و در مورد موضوعی که در ابتدای کلاس انتخاب می شود فکر میکنند.

بعد از اینکه فکر کردند، تشویق میشوند به اینکه تبادل نظر کنند. "تبادل نظر". نه اینکه مربی بپرسد "خب هرکی نظرش چیه؟" و بعد همه نظر خود را بگویند و مربی هم بگوید "آفرین". اینطور نیست. یکی از بچه ها نظرش را میدهد و دیگری نظر او را تکمیل میکند یا از آن انتقاد میکند. نظرات کاملا مخالف هم ممکن است وجود داشته باشد. این عکس العمل های متفاوت باعث میشود بچه ها یاد بگیرند که باید آمادگی هر گونه اتفاقی را در این بحث ها داشته باشند، بدانند که قرار نیست یک نظر بدهند و بلافاصله مورد قبول واقع شود(ممکن است دقیقا برعکس، بلافاصله رد شود). به همین دلیل، بچه ها مجبور می شوند برای نظرات خود دلیل بیاورند.

بعد از این تبادل نظر ها، در نهایت بچه ها باید در مورد پاسخ سوالی که در ابتدای کلاس مطرح شد به توافق برسند. مثلا من به یاد دارم که در یکی از جلساتی که ما در کلاس های فبک داشتیم، بحثمان در مورد شانس بود. "شانس چیه؟ واقعا وجود داره؟ از کجا میاد؟" سوالاتی که ما پس از خواندن یک داستان مرتبط با موضوع در موردش بحث کردیم و در آخر هم به نتایجی رسیدیم که در حال حاضر برای شرح دادن آن بحث، وقت کافی در اختیار ندارم.

من تمام این حرف ها را زدم و حالا پدر و مادر ها میگویند "خب؟ اینا به چه دردی میخوره؟" به این درد میخورد که:

اعتماد به نفس بچه ها بالا میرود. وقتی اعتماد به نفس بچه ها بالا برود دیگر از حرف زدن در یک جمع نمیترسند. در کلاس درس از رفتن پای تخته نمیترسند. از مشورت با دیگران فرار نمیکنند. فکر نمیکنند که اگر بخواهند با کسی مشورت کنند، دیگر نظر خودشان کاملا کنار رفته و مجبورمیشوند که لزوما از نظر فرد مورد مشورت استفاده کنند. زیرا میدانند که باید برای نظرات خود دلیل بیاورند و دیگران هم باید همین کار را بکنند.

انتقاد پذیر میشوند. چون اساسادر این کلاس ها برای هر نظری که داده میشود، یک نظر مخالف هم وجود دارد. بنابراین عادت میکنند به اینکه باید آمادگی نظرات مخالف را داشته باشند.

هیچ حرفی را بدون دلیل و فکر قبول نمیکنند. این مورد تا حدی کار والدین راسخت میکند که به تنهایی ممکن است باعث شود یک سری از پدر و مادر ها فرزندانشان را در این کلاس ها ثبت نام نکنند چون فکر میکنند که"خب اگه اینجوری باشه ما هرچی بهشون بگیم میخوان بگن چرا." اما خب مورد بعدی کارشان را در آینده خیلی راحت تر میکند. اینکه:

هیچ حرفی را بدون دلیل و فکر رد نمیکنند. مثلا در حالت عادی بسیار اتفاق می افتد که بچه ها بنا را بر لجبازی میگذارند و هر حرفی که به آنها میزنید فقط میگویند "نه." اما بچه هایی که ذهنشان با فبک رشد کرده است چنین کار نمیکنند. برای اینکه میداننداگر بگویند"نه" باید دلیلش را هم بیاورند.

راحت تر وارد اجتماع میشوند. این یکی از معمول ترین دلایل برای گذاشتن بچه های کوچک در مهد کودک و پیش دبستانی است. بچه ها رو میگذارند در مهد کودک که "بچه اجتماعی بشه." خب راستش را بخواهید آن قدر ها هم تاثیر ندارد چون همانطور که مدرسه، معلم محور است و دانشگاه، استاد محور، مهد کودک و پیش دبستانی هم مربی محور است. بنابراین کودکان در این محیط ها خیلی هم اجتماعی نمیشوند. کانون گرم خانواده و کلاس های فبک خیلی بیشتر در این مورد تاثیر دارند.

و در نهایت اینکه... بچه ها موفق میشوند."موفق شدن" این نیست که ما بگوییم کسی در کودکی رفتکلاس های فبک و مثلا رتبه یک کنکور شد. نه. "موفق شدن" این نیست که ما بگوییم در این کلاس هابه بچه ها کار جدیدی یاد میدهند یا توانایی جدیدی به آنها داده میشود. بلکه بچه ها در کلاس های فبک یاد میگیرند از توانایی هایی که دارند و کار هایی که بلد هستند استفاده کنند.

مثلا... خود من. من در سالهای اول و دوم ابتدایی که فبک نرفته بودم یک پسر کاملا خجالتی بودم و مثلا خیلی چیز ها را سر کلاس بلد بودم اما هرگز نمیرفتم پای تخته چون میترسیدم بچه ها مرا مسخره کنند یا معلمم ازمن ایراد بگیرد. اما از سومابتدایی که دیگر وارد کلاس های فبک شده بودم تا الان که ترم اول دانشگاه هستم میدانم که اگر توانایی به خصوصی دارم باید از آن استفاده کنم و اگر نظری دارم باید آن نظر را ارائه کنم و میدانم که باید برای نظراتم دلیل بیاورم.

من الان خیلی راحتدر یک جمع صحبت می کنم. دلیلش این است که چندین و چند بار در کلاس های فبک، در جمعی که البته همسن خودم بودند، صحبت کرده ام و عادت دارم که نظر بدهم، نظر مخالف بشنوم، انتقاد و پیشنهاد بشنوم، و غیره. بنابراین الان خیلی راحت تر از بیشتر همسالان خودم هسستم. به خصوص الان که وارد دانشگاه شده ام خیلی راحت تر از کسایی هستم که دانشگاه رفتن برایشان مثل یک هیولا است؛ کنار هم قرار گرفتن با آن همه آدم جدید که شاید حتی یک نفرشان را هم نشناسند در صورتی که شاید در دبیرستان تقریبا همه را میشناخته اند. برای من اینطور نبود. من خیلی راحت به دانشگاه رفتمو در همان روز اول تعداد زیادی دوست پیدا کردم. اینها تنها مقداری از تاثیرات مثبتی است که فبک در من داشته است.

و در آخر اینکه... یک درخواست: پدر و مادر ها، بزرگتر ها، مسئولین مربوطه، کودکان را به فکر کردن تشویق کنید و با آنها "تبادل نظر" کنید. نه اینکه فقط برای نوعی رفع تکلیف از آنها نظر بپرسید و بعد از اینکه نظرشان را دادند بگویید "باشه ممنون." و نه قبول کنید، نه رد کنید، و اصلا اهمیت خاصی به نظرشان ندهید. از آنها واقعا نظرشان را بخواهید. سعی کنید از آن نظرات استفاده کنید و اگر میخواهید نظرشان را رد کنید دلیل بیاورید. حتی اگر نظرشان را قبول میکنید دلیل بیاورید که فکر نکنندبی دلیل دارید نظرشانرا قبول میکنید. بعد از اینکه نظر خودتان را دادید، باز هم از آنها نظر بخواهید. این میشود"تبادل نظر"؛ نه آن نظر پرسیدنی که خیلی از پدر و مادر ها میگویند که "ما همیشه نظر بچه هامونو میپرسیم." آنطور نظر خواستن شما تقریبا بیهوده است.اگر هم بچه ها را در کلاس های فبک نمیگذارید، سعی کنید یک سری از این کار هایی که گفتم را در خانه انجام بدهید. کسی که معلم استهم میتواند یک سری از این کارها را انجام بدهد، میتواند به جای اینکه صرفا از دانش آموزانش نظر بپرسد، با آنها تبادل نظر کند، آنها را به تبادل نظر با یکدیگر تشویق کند،و باعث بشود که اعتماد به نفس بچه ها بالا برود. پس خواهش میکنم تا جای ممکن این کار ها را انجام دهید و بگذارید بچه ها از فکر بازی که دارنداستفاده کنند. اینطور نشود که کودکان بسیار با استعداد در آینده بسیار سرخورده بشوند و مثلا کسی شوند با درجات علمی خیلی بالا، با مقدار زیادی دانش، توانایی، مهارت ورزشی، و غیره اما بدون شهامتشرکت توی مسابقات، ارائه نظر در جمع، و موارد مشابه.

ذهن باز کودکان به پرورش نیاز دارد. تا دیرتر نشده است کاری کنید.»

پوستر در فایل های ضمیمه قابل رویت می باشد.

 

فایل های ضمیمه


نظر شما :