مولفه های قدرت ملی در ایران معاصر

۳۰ بهمن ۱۳۹۶ | ۱۳:۴۹ کد : ۱۶۵۸۲ مهم ترین اخبار علوم انسانی و قدرت ملی
تعداد بازدید:۱۲۷۲۴
پارامترهای مورد نیاز برای اقتدارافزایی ایران در عرصه داخلی و خارجی، طی چهار دهه گذشته در سه بستر پرچالش سیاست، اقتصاد و فرهنگ پی ریزی و پیگیری شده است. بسترهایی که به عنوان بنیادهای قدرت ملی، نیازمند تقویت و توجه هستند.
مولفه های قدرت ملی در ایران معاصر

هر سرزمینی به فراخور منابع موجود خود همواره در پی حفظ و افزایش قدرت ملی خود است. مجموعه این منابع که دامنه آن از جمعیت و جغرافیا تا فرهنگ گسترده است، برای هر کشوری از مهمترین مسائل استراتژیک قلمداد می شود. گرچه بر پایه تعاریف موجود در عرف بین الملل، جمعیت، جغرافیا و منابع طبیعی از متغییرهای موثر در قدرت ملی هستند اما اقتدار برخی سرزمین ها در جهان کنونی که از سه مولفه فوق بهره چندانی نبرده اند، نشان می دهد با تمام اهمیت این سه، عوامل متعدد دیگری نیز در شکل گیری قدرت ملی یک کشور نقشی به مراتب مهم تر ایفا می کنند. 
پارامترهای تشکیل دهنده قدرت ملی را که در اصطلاح تحلیلگران از آن به مولفه های قدرت اجتماعی تعبیرمی شود می توان در چند حوزه مهم دسته بندی کرد. اقتصاد، سیاست، تجهیزات نظامی، فرهنگ و اطلاعات، در فهرست این عناصر رتبه نخست را دارند. تقویت قدرت ملی در سایه تعریف درست از هریک از عناصر امکان پذیر است و یکی از مهمترین وظایف هر نهاد حاکمیتی در کشور تبیین و اعلام و تمرکز بر این تعریف در سیاستگذاری های کلان است. میان این گزینه ها هم سه عنصر سیاست، اقتصاد و فرهنگ جامعه مهم تر و اثرگذارتر از دیگر متغییرها هستند. 
تجربه جهان در چند دهه گذشته نشان می دهد گرچه تجهیزات نظامی می تواند از طمع ورزی بیگانگان بر سرزمینی بکاهد اما همه قدرت آن سرزمین را نمی توان در این تجهیزات و قوای نظامی خلاصه کرد. شاید متاخرترین شاهد این مدعا جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و پشتیبانی نظامی گستره گسترده ای از جهان از صدام حسین بود. برای تقویت هریک از عناصر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران کنونی راه دراز و سنگلاخی در پیش است و آغاز گام نهادن در این مسیر تنها با درک ضرورت آن و آینده نگری برای تقویت ایران ممکن خواهد بود.. ضرورتی که حجت الاسلام «حسن روحانی» رییس جمهوری با توجه به آن از مولفه ها و راهکارهای تقویت قدرت ملی سخن گفته است. 

**سیاست، بنیان بنیادین قدرت ملی 
سیاست در مفهوم عملی آن در هر سرزمینی و با توجه به دیدگاه و ایدئولوژی مردمان آن سرزمین متفاوت تعریف می شود اما تفاوت در این تعریف نمی تواند انکار کننده نقش بی بدیل سیاست در قدرت ملی کشوری باشد. هر اندازه تعریف موجود از سیاست در جامعه ای بر اصول صحیح و امتحان پس داده این مفهوم متکی باشد و سیاستگذاری ها بر مبانی درستی انجام شود، تاثیری به همان میزان در تقویت قدرت ملی خواهد داشت. در ایران کنونی به عنوان یکی از نظام های دموکرات محور و در حال توسعه به منظور قرار گرفتن در مسیر صحیح سیاستگذاری باید پیش زمینه هایی فراهم کرد.
احزاب و رسانه دو بال تحقق مردم سالاری در نظام های توسعه یافته سیاسی در جهان است. توجه نه در کلام که در عمل به این دو موضوع گرچه نیازمند برنامه ریزی و نگاه مثبت برنامه ریزان است اما تجربه میدان دادن به رسانه های مستقل برای انعکاس رویدادهای جامعه، آزموده ای با دستاوردهای بزرگ برای بسیاری از سرزمین ها بوده است. 
احزاب نیز به عنوان بستر شکل گیری و رشد سیاستمداران می تواند آزمون و خطاهای طبیعی و البته فاجعه بار عالم سیاست را از گستره کشور به چارچوب حزب هدایت کند و از این رهگذر آسیب های چنین آزمون و خطایی را کاهش دهد. اگر قوای سه گانه در نظام های جمهوری را یکی دیگر از ویژگی های آن نظام ها بدانیم، باید گفت در ایران کنونی همدلی سه قوه مقننه، قضاییه و اجرایی می تواند هماهنگی سیاستگذاری ها و اجرای آن ها را تسهیل کند. 
با وجود تنوع مذهبی، قومی و فکری در ایران حضور همه سلایق و عقاید در سطح نخست قدرت می تواند اعتماد عمومی به سیاست و قدرت را افزایش دهد. اعتماد همه جریان ها و رقبای سیاسی و انتخاباتی به دولت منتخب مردم مسیر حرکت را برای اجرای قانون هموارتر خواهد کرد. در نهایت با فراهم آمدن بسترهای تقویت احزاب و رسانه های مستقل، همدلی قوای سه گانه نظام جمهوری، اعتماد به دولت به عنوان بازوی اجرای برنامه ریزی ها، نهال سیاست مردم سالارانه در ایران امکان رشد خواهد یافت و تقویت قدرت ملی میوه این درخت خواهد بود.

**اقتصاد پاشنه آشیل قدرت ملی 
اقتصاد دیگر مولفه بنیادین تقویت قدرت ملی در جهان پیچیده کنونی است. بررسی پارامترهای قدرت دهنده به بسیاری از قدرت ها در جهان نشان می دهد که شکوفایی اقتصاد، تولید ملی و صادرات صنعت از مهمترین دلایل قدرت یابی شماری از کشورها است. 
ایران اما در این مولفه و در شرایط کنونی جایگاه مستحکمی ندارد. در حقیقت اقتصاد دولتی، وابسته به نفت با سرانه تولید و صادرات بسیار پایین، پاشنه های آشیل ایران در قدرت یابی اقتصادی است. برای بهبود شرایط کشور باز هم گام آغازین باید تغییر دیدگاه به اقتصاد باشد. با چنین تغییری نهاد حاکمیت تلاش خواهد کرد حضور و نفوذ خود را چه در پوشش دولت و چه در لباس نهاد و سازمان در اقتصاد کاهش دهد. کاهش این حضور عرصه را برای رقابت خصوصی ها و مردم فراهم می کند و این رقابت آغازگر تولید بهتر برای عرضه بهتر خواهد بود. 
اتاق شیشه ای فعالیت های مالی که در بسیاری از جوامع اقتصادی جهان موضوعی قانونی و تثبیت شده است، در ایران کنونی بنا بر دلایلی، کدر و یا حتی در پاره ای از مواقع کثیف است. شفاف سازی در زمینه سرمایه ها و سرمایه گذاران از یک سو و مفسدان و اختلاس گران از سوی دیگر می تواند در این اتاق شیشه ای، اعتمادساز جامعه به اقتصاد باشد. نگاه قانونی و یکسان به همه فعالان عرصه اقتصاد و پرهیز از تفسیر قانون به نفع شخص یا موسسه ای همان فرآیند رفع تبعیضی است که برای نجات اقتصاد ایران از سرطان رانت می تواند اثرگذار باشد. اقتصادی که این روزها نه تنها از مولفه های قدرت ملی ایران محسوب نمی شود بلکه آسیب رسان هم بوده و ضعف در این حوزه بهره جویی بیگانگان را هم در پی داشته است.

**فرهنگ گمشده قدرت ملی در ایران امروز
واقعیت جامعه امروز ایران از ضرورت تغییرات فراوان در همه حوزه ها حکایت دارد. باوراندن ضرورت این تغییرات در هر جامعه ای بر عهده فرهنگ پردازان آن جامعه است. در حقیقت این فرهنگ است که پر نفوذترین انگیزه و دلیل را برای آغاز تغییر می تواند فراهم کند. در حوزه فرهنگ و اندیشه سیاسی نظریه ای موسوم به «پنجره شکسته» وجود دارد که مضمون و مفهوم آن آغاز تدریجی تغییرات از جزیی ترین مسائل و موضوعات است. 
بر همین اساس آغاز هر تغییر باید از نهاد خانواده و سپس مدرسه آغاز شود. دو نهادی که به صورت معمول در ایران چندان کانون توجه نیست و تمرکز فرامتنی سیاست گذاران و تصمیم گیران بر دیگر مسائل، این دو بنیان تغییر را به حاشیه رانده است. 
از دیگر سو آسیب شناسی ناهنجاری های جامعه نشان می دهد که بسیاری از مردم ایران تعریف چندان درست و شفافی از قانون و اجرای آن ندارند، یا قانون را زینت می دانند یا موجودی ترسناک که برای فرار از آن مجاز به انجام هرکاری هستند. آشتی دادن قانون با مردم و آشنا ساختن بدنه جامعه با حقوق و تکالیف مصرح در آن می تواند راهگشای بسیاری از معضلات فرهنگی و اخلاقی کشور باشد. 
سازمان های مردم نهاد و NGO های قانونی که حلقه رابط جامعه و قدرت هستند، در سیاست گذاری ها چندان بهایی ندارند و فقدان این حلقه در درازمدت رابطه دولت-ملت را با خطر فروپاشی مواجه خواهد کرد. گرچه اهمیت هریک از موضوعات بالا غیرقابل انکار است اما هویت ملی مهمترین مولفه قدرت اجتماعی در جهان است که بسیاری از سیاستمداران و جامعه شناسان بر نقش برجسته آن تاکید دارند. تقویت این هویت و افزایش عزت نفس ملی بنیادی ترین اصل قدرت یابی و اقتدارافزایی ایران است که زیر سایه فرهنگ باید رشد کند تا تعالی قدرت ملی را در پی داشته باشد.

منبع: پروژه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا


( ۹۴ )

نظر شما :