صد مفهوم ارتباطی:

روزنامه نگاری هژمونیک و روزنامه نگاری مشخص سازی

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۵:۱۳ کد : ۲۵۴۰۶ خبر تازه ها صدمفهوم‌ارتباطی
تعداد بازدید:۱۷۲
روزنامه نگاری هژمونیک و روزنامه نگاری مشخص سازی

روزنامه نگاری هژمونیک و روزنامه نگاری مشخص سازی

سیده زهرا اجاق

هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات

zahraojagh1979@gmail.com

برای درک پیوند حاکمیت با رسانه در ارتباطات سیاسی دو رویکرد اصلی وجود دارد: هژمونی و مشخص­سازی[1]. هر دو رویکرد نظری، رسانه ­ها را سرسپرده حکومت می­بینند اما ب کار‌گیری آنها توسط روزنامه‌نگاران موجب تفاوت‌هایی در نحوه پوشش موضوعات و منابع خبری می‌شود. در ادامه به توضیح ساده و دقیق این دو مفهوم پرداخته می شودو با توجه به گسترش رسانه‌ های اجتماعی برای تحلیل آنها با این دو مفهوم، مفهوم خرده هژمونیک نیز شرح داده می‌شود.

 روزنامه نگاری هژمونیک: گرامشی هژمونی را شکل‌گیری رضایت و نه تسلط (انحصاری) دیگری، بدون استثنا کردن شکل خاصی از فشار و سرکوب تعریف کرد. در حوزه ارتباطات، مفهوم هژمونی رسانه‌ای معادل Media Hegemony است و دلالت دارد بر این که نخبگان رسانه های جمعی را کنترل و رسانه‌ها ایدئولوژی مسلط را ترویج می‌کنند. البته خوانش مخاطب، لزوما با آنچه که مد نظر رسانه است، سازگاری ندارد. «هژمونی رسانه های شرکتی» که معادل Corporate media hegemony است به تسلط و نفوذ جهانی سازمان‌های رسانه‌های جمعی تجاری قدرتمند و نخبگان فراملی اشاره دارد. «هژمونی رسانه‌های غربی» نیز معادل Western media hegemony است و با اصطلاح امپریالیسم رسانه‌ای نیز شناخته می‌شود و به این مفهوم اشاره دارد که رسانه‌های خبری جهانی تحت سلطه ارزش‌ها و دیدگاه‌های اروپامحور هستند(Oxford reference, 2023).

«هژمونی» راهبردی برای کسب رهبری یک ائتلاف گسترده با جامعه مدنی برای دستیابی به اهداف سیاسی است. ایجاد اتحاد با گروه‌های دیگر با جدی گرفتن منافع، علایق و خواسته‌های آنها انجام می‌شود و تنها با مجبور کردن آنها میسر نمی‌شود. در موفق‌ترین حالت، گروه‌های حاکم می‌توانند منافع خود را در قالب یک «مأموریت تاریخی» برای کل جامعه توضیح دهند؛ مثلا در دوران جنگ سرد، مبارزه با کمونیسم چنین نقشی داشت. سرمایه‌داری، کمونیست‌ها، اتحادیه‌های کارگری جناح چپ و فعالان حقوق مدنی رادیکال را زیر نظر گرفته و و سرکوب می‌کرد، اما در عین حال رضایت گسترده مردم را نیز به دست آورد. این تحولات در باور، آگاهی و وجدان مردم توسط رسانه‌ها شدت بیشتری گرفت. زیرا رسانه‌ها، یک صدا شدند تا ماموریت تاریخی سرمایه‌داری را به گوش و اطلاع همه مردم برسانند و با تعریف دربارۀ محاسن آن، آن را مقبول عام ساخته و برایش رضایت کسب کنند.

وقتی مفهوم هژمونی را در سطح دروازه‌بانی تحلیل می‌کنیم، هژمونی بدین معناست که مقامات رسمی حکومت، اطلاعات را درون مرزهای ایدئولوژیکی محدودی در دسترس عموم قرار می­دهد که هر نوع تامل و بررسی دموکراتیک و اثرگذاری را تمام شده و ناممکن سازند. هر چند که در مواردی، رهبران سیاسی با هم در کشمکش­اند اما نخبگان تمایل دارند که روی نکات و موضوعات حساس و مهم با هم توافق داشته باشند و رسانه های هژمونیک نیز همین توافق‌ها را پوشش می‌دهند. این وضعیت، مانع جریان اطلاعات مستقل می­شود و در یکدستی و هم­شکلی پیام همسازی و انسجام[2] ایجاد می­کند. منظر هژمونیک واجد دلالت خاصی است، به این معنی که رقابت نیروهای سیاسی مختلف برای به حاشیه راندن چارچوبی خاص و خلق نارضایتی در بین عموم انجام می‌شود و هر طرف سعی می‌کند تا چارچوب مورد نظر خودش دربارۀ موضوع را برجسته سازد و مهم‌تر این‌که معیارهایی برای رضایت تعریف و ترویج کند.

خرده ـ هژمونیک: در شرایط معاصر خصوصا با گسترش رسانه‌های اجتماعی ممکن است اهمیت و موقعیت مفهوم هژمونی و روزنامه نگاری هژمونیک مورد تردید واقع شود. از این رو، مفهوم خرده ـ هژمونیک یا خرده هژمونی، به عنوان جایگزین مناسب توسط  ریچارد سیمور  (Richard Seymour)در کتاب «ماشین توئیت زدن»  (Twittering Machine )ارائه شده است. معادل انگلیسی  مفهوم خرده هژمونی (Sub-hegemonic) است. سیمور در توضیح تفاوت کار پلتفورم‌ها با رسانه‌های سنتی می‌گوید که کاری که پلتفورم ها انجام می‌دهند، بسیار زیرزمینی‌تر است.  ماشین توئیتر هیچ چیز را پیشنهاد نمی‌کند، هیچ چیز خوب یا بدی را اظهار نمیکند،با این حال و درواقع بر زیرساخت‌های زندگی روزمره اثر می­گذارد که می­توان، آن را یک عمل خرده ـ هژمونیک نامید. سیمور توضیح  می‌دهد که ما نمی‌توانیم گسترش محتوای «افراطی» را بدون در نظر گرفتن نقش تقویت‌کنندۀ الگوریتم توضیح دهیم، اما این به خودی خود توضیح نمی‌دهد که چرا این محتوا توان این را دارد که به این اندازه، طنین‌انداز شود. برای درک پلتفرم باید به فراتر از الگوریتم توجه کنیم. او می‌گوید که بسیاری از مواردی که به عنوان افراطی (extreme) توصیف می‌شوند، اطلاعات ـ سرگرمی توطئه (conspiracy infotainment) است، مثالی که می‌زند بدین شرح است: در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2016، الگوریتم‌ها گزارش‌های توطئه‌­آمیز (Conspiracy stories) ضد کلینتونی را تبلیغ می‌کردند. وقتی تعداد زیادی از مردم نسبت به اخبار بی‌اعتماد می‌شوند و آن را ناامیدکننده و گیج‌کننده می‌پندارند، به نظر می‌رسد که اطلاعات ـ سرگرمی کارش را انجام داده است. سیمور این کار را  «تولید جهل عمدی توده‌ای» (deliberately producing mass ignorance) در مورد مسائل مهم می‌نامد . اما ممکن است الگوریتم‌ها تمایلات ظلمانی را که در زیر سطح ظاهراً توافق‌آمیز سیاست می‌جوشند، انتخاب کنند. بنابراین نه تنها شبکه یوتیوبر‌های راست افراطی با هم همکاری می‌کنند و برندهای یکدیگر را تقویت می‌کنند و محتوای جمعی آن‌ها را در نمودارهای مشاهده بالا می‌برند. بلکه خیلی مراقب هستند تا از کلمات محرکی که احتمالاً توسط یک الگوریتم ضد نفرت انگیز (anti-hate speech) گیر می‌افتد، اجتناب کنند. آنها از پلتفرم انتظار دارند که دقیقاً به دلیل اینکه الگوریتم‌ها محتوای آنها را جذاب می‌دانند، آنها را تبلیغ کند. این استعمارِ استراتژیکِ امر اجتماعی نیست، بلکه چیزی است که به طرز ماهرانه و موذیانه‌ای راه خود را به بافت اجتماعی باز می‌کند.

چیزی که می­توان آن را رابطه محرک ـ پاسخ دانست: الگوریتم، بر اساس داده‌ها، کاربران را در گروه‌بندی‌های موقت قرار می­دهدو در کل جمعیت داده‌ها بین انواع خاصی از محتوا و رفتارهای خاصی همبستگی برقرار می‌کند. فرض بر این است که در ذهن برخی از کاربران ابهامی وجود دارد که  انتظار دارند، پاسخ روشنی برای آنها بیابند. الگوریتم‌ها با پاسخ دادن به رفتار فعلی (مثلاً عبارت جستجو شده)، خواسته‌های کاربر را که ممکن است حتی برای خودش هم ناشناخته باشد، شناسایی و انتخاب می‌کنند. آنها ناخودآگاه را دیجیتالی می‌کنند. بنابراین، پلتفرم‌ها هنگام اعتراف با دقت به خواسته‌های ما گوش می‌دهند و به آن‌ها مقدار عددی می‌دهند. در زبان ریاضی انفورماتیک، خواسته‌های جمعی را می‌توان دستکاری، مهندسی و به یک راه حل متصل کرد. فن آوری‌های جدید تنها با قرار دادن خود به عنوان راه‌حل‌های جادویی این قدر موفق شده اند: اگر رسانه‌های جمعی یک انحصار اطلاعاتی یک طرفه هستند، از فید، وبلاگ، پادکست استفاده کنید. اگر خبر شکست خورده، برای دریافت اخبار «فیلتر نشده» به روزنامه‌نگاری شهروندی مراجعه کنید! اگر جایی استخدام نیستید، برای کاریابی از تسک رابیت (TaskRabbit) استفاده کنید. اگر درآمدتان کم است ولی ماشین دارید، از آن برای کسب درآمد اضافی استفاده کنید! اگر احساس می کنید دیگران برایتان ارزش قائل نیستند، وارد بازی خرده سلبریتی‌ها شوید. اگر سیاستمداران شما را ناامید کردند، آنها را در توییتر پاسخگو سازید. همان‌طور که مشاهده می شود باز هم یک صدا طنین انداز می شود  (هژمونی است!) اما شاید با رضایت بیشتری.

روزنامه نگاری مشخص سازی: فرضیه «مشخص‌سازی» در سال 1983 در کتاب« اخبار: سیاست توهم» منتشر شد. لنس بنت به مدت چهار سال به تحلیل پوشش خبری نیویورک تایمز از نیروهای ضدانقلاب تحت حمایت آمریکا در نیکاراگوئه پرداخت و به آزمون این فرضیه مشغول بود که پوشش خبری رسانه‌ها از مباحث نخبگان پیروی می‌کند و ارتباط کمی با افکار عمومی دارد. سؤال اصلی کتاب این است که اخبار به عنوان هسته اصلی سیستم اطلاعات سیاسی ملی تا چه اندازه به نیازهای دموکراسی پاسخ می‌دهند؟ سپس در سال 1990 نیز در مقاله‌ای به توضیح این نظریه پرداخت.

واژه مشخص‌سازی که معادل ایندکسینگ است، براساس معنای کلمه ایندکس در اقتصاد ساخته شده است. در علم اقتصاد ایندکس یا شاخص، روند یک موضوع را در طول زمان بررسی می‌کند، مثلا شاخص قیمت، تغییراتِ قیمتِ کالاها و خدماتِ مختلف را در طول زمان دنبال می‌کند. نظریه مشخص­سازی نیز پیش‌بینی می‌کند که با افزایش درجه تعارض بین مقامات بر سر برخی موضوعات سیاسی میزانِ حضورِ دیدگاه‌های متضاد مربوط به آن موضوع در پوشش خبری نیز افزایش می‌یابد. برعکس، در مواقعی که مقامات درباره موضوع بحث نمی‌کنند، میزانِ حضورِ دیدگاه های موجود دربارۀ آن موضوع در اخبار به نسبت کمتر خواهد بود. بنابراین، دیدگاه‌هایی که در بحث نخبگان کنونی بیان نمی‌شوند، در اخبار نیز به حاشیه رانده می‌شوند، به‌ویژه در زمان اجماع نخبگان؛ اما ممکن است همین موضوعات که در دوره زمانی خاصی، پوشش خبری انتقادی کمتری داده می‌شوند، در زمان دیگری با پوشش گسترده‌تر و انتقادی‌تری مواجه شوند.

به عبارت دیگر، مشخص­سازی به عدم توافق بین نخبگان تمرکز دارد، جایی که رسانه­ نشانه­ای است که بیشتر اختلاف نخبگان را نشان می­دهد. در هسته مرکزی رویکرد مشخص‌سازی این فرض قرار دارد که محتوای اخبار در مورد مسائل سیاسی و سیاست عمومی عموماً از پارامترهای بحث نخبگان تبعیت می‌کند: زمانی که نخبگان سیاسی (مانند ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس) در مورد یک موضوع توافق کلی داشته باشند، پوشش خبری مربوط به آن موضوع تمایل دارد که منعکس‌کننده آن اجماع باشد. وقتی نخبگان سیاسی با هم موافقت ندارند، پوشش خبری کم و بیش در محدوده اختلاف نظر آنها قرار می‌‍گیرد. به عبارت دیگر، آن دسته از موضوعات و دیدگاه‌هایی که در معرض بحث‌های سیاسی سطح بالا هستند، به احتمال زیاد پوشش خبری گسترده­ای می­یابند. اما  موضوعاتی که مورد بحث نیستند کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرند. بنابراین، نظریه مشخص‌سازی سعی در پیش‌بینی ماهیت محتوای اخبار در مورد موضوعات سیاسی دارد. بر اساس نظر بنت (2015) مشخص سازی «بیشتر در این مورد است که چگونه محدوده و دسترسی به ... منابع خبری قانونی یا «معتبر» توسط روزنامه‌نگاران ایجاد می‌شود».

زمانیکه مشخص‌سازی به هنجاری در رویه‌های اتاق خبر تبدیل می‌شود، رسانه‌ها بر ویژگی‌های ملی تاکید می‌ورزند. بارزترین وجه مشخص‌سازی در نظام رسانه‌ای زمانی است که آنها براساس روابط و تعادل قدرتی که بین کنشگران سیاسی مختلف درگیر در منازعات سیاسی و فرایندهای سیاسی درک می‌کنند، دیدگاه‌های آنها را پوشش می‌دهند(Bennett, 2019). معمولا رسانه­ها تمایلی ندارند که تحلیل انتقادی از تصمیمات سیاسی ارائه دهند، مگر اینکه ابتدا کنشگران داخل حکومت این کار را انجام دهند. حکومت­ها و مقامات رسمی به امید کسب اندکی قدرت و نفوذ سیاسی، پیام‌هایشان را در رسانه­ها به چرخش درمی­آورند. بنابراین، نفوذ سیاسی رسانه­ها با نحوه واکنش دادن و توانایی آنها برای چارچوب­بندی این پیام­های رسمی ارتباط دارد. کیلگو و هارلو (Kilgo & Harlow, 2019) نوشته­اند که سلسله مراتب کشمکش اجتماعی، تحمیل ساختارهای قدرت عمیق­تر و نیروهای اجتماعی را بازتاب می­دهد که بر رویه­های اتاق خبر، رفتارها و پوشش اثر می­گذارند و تمایل به تقویت روابط قدرت موجود دارند.  

این دو مفهوم نه تنها نظریه‌‌ای تجربی درباره چگونگی ساخت و تولید اخبار روزانه در رسانه‌ها در اختیار می گذارند، بلکه چارچوبی هنجاری برای تحلیل عملکرد مطبوعات در دموکراسی نیز ارائه می دهند. هنگامی که روند دموکراتیک به خوبی کار می‌کند، اخباری که در بحث نخبگان شاخص می‌شوند احتمالاً بازنمایی مناسبی از افکار عمومی ارائه می‌دهند. اما وقتی نخبگان با حسن نیت عمل نمی‌کنند یا فشارهای سیاسی مانع بحث نخبگان می‌شود، مطبوعاتی که صرفاً این بحث را شاخص می‌سازند، ممکن است به شیوه‌ای عمل نکنند که در راستای حمایت از دموکراسی سالم باشد(Oxford bibliographies, 2023). منتقدان مفهوم هژمونی در رسانه ها نیز استدلال می‌کنند که استفاده مناسکی از این مفهوم منعکس کننده واقعی‌سازی و جبرگرایی است و اعتراضی که گرامشی برجسته کرده است را دست کم می گیرد (Oxford reference, 2023).

منابع:

 

[1] Indexing

[2] Consistency


نظر شما :