گزارش تفصیلی نشست «مواجهه سنت گرایان با مسائل فرهنگ معاصر»

۱۱ تیر ۱۳۹۷ | ۰۸:۲۷ کد : ۱۷۰۳۷ آخرین اخبار
تعداد بازدید:۲۱۷۹

نشست «مواجهه سنت گرایان با مسائل فرهنگ معاصر» به همت پژوهشکده فرهنگ معاصر پژوهشگاه علوم انسانی و با همکاری گروه فلسفه علوم اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران روز سه شنبه 25 اردیبهشت 97 با حضور دکتر رضا داوری اردکانی استاد ممتاز فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران ، دکتر مالک شجاعی جشوقانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر امیرمحمد گمینی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دکتر سید محمدتقی موحد ابطحی عضو گروه روش شناسی علوم انسانی شورای بررسی متون پژوهشگاه در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

دکتر داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در این نشست گفت: در ابتدا خوب است بدانیم که چیزی که از آن تحت عنوان سنت گرایی تعبیر می کنیم از کجا و کی به وجود آمده است. لفظ سنت گرایی در زمان رنسانس به وجود آمده است، اما پسوند «گرایی» را اولین بار آقای هوشیار استفاده کرد و دکتر آریان پور آن را گسترش داد. البته بنده اصلاً این لفظ را دوست ندارم و با آن تا به حال کنار نیامده ام؛ اگر چه امروزه از آن بسیار در کنار هر کلمه ای استفاده می شود. این تعبیر باعث شده تا ما سنت و مدرنیته را بد فهم کنیم.

وی افزود: سنت گرایی در اروپا به وجود آمده و از آنِ مسلمانان اروپاست. آنها به چیزی توجه داشتند که در تاریخ تفکر ما مهم بوده ولی ما به آن کمتر توجه کرده ایم. نکته مهم اینکه سنت گرایی در زمان مدرن به وجود آمده پس عنصر سازنده سنت گرایان این است که آنها درباره مدرنیته نظر دارند و بر سر این بحث می کنند که تجدد با امر قدسی چه کار کرده است و امر قدسی در عالم جدید چه جایگاهی دارد. آیا در عالم جدید افق قدسی پوشیده نشده است و اگر پوشیده شده برای آن چه باید کرد؟.

رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران اضافه کرد: سنت گرایان وقتی درباره سنت حرف می زنند، منظورشان آداب و رسوم نیست، بلکه آن را به حکمت خالده تأویل می کنند. به بیان دیگر سنت گرایان به نوعی به معنی سنت کمک می کنند. سنت در آثار دکتر نصر می شود فلسفه اسلامی و در آثار گنون می شود عرفان. سنت گرایان کاری که می کنند این است که از ظاهر به باطن سیر می کنند و این سیر را نمی توان نادیده گرفت. به همین دلیل هم باید برای سنت عمق بیشتری قائل شویم. سنت، عادت، فکر، علم و ... نیست، بلکه ندایی است که در اندرون ما شنیده شده و ما را راه می برد.

این چهره ماندگار تصریح کرد: متأخران سنت گرایی که نامدارترین آنها دکتر نصر است ما را توجه داده اند که به سهروردی، ابن سینا و قصه های عرفانی که بزرگان نوشته اند نگاه کنیم. کتاب «الجمع بین رأی الحکیمین» کتاب عجیبی است که نه می توان آن را رد کرد و نه قبول. سنت گرایان با کلیت مدرنیته مشکل دارند ولی با علم مشکلی ندارند. مثلاً خود دکتر نصر در دانشگاه فیزیک خوانده است و درباره علومی چون زیست شناسی و فیزیک و... هم نظر داده است. نزاع سنت گرایان، نزاع با اهل علم و بیولوژی نیست، بلکه در پی این سوال اند که مدرنیته با دین چه کار دارد و اتفاقاً این سوالی است که برای من هم ۶۰ سال است که مطرح است.

داوری اردکانی در پایان تأکید کرد: دین با فیزیولوژی و پزشکی مخالفتی ندارد، بلکه مسئله سنت گرایان به ماهیت مدرنیته مربوط می شود. مثلاً اینکه آیا مدرنیته مجالی به جلوه و تجلی امر قدسی می دهد یا خیر. خلاصه اینکه سنت گرایی هرچه بوده از زمان رنه گنون که معرف آن به ما دکتر نصر بوده در ما اثرگذاشته است.

سنت گرایان ضدعلم هستند

دکتر امیر محمد گمینی پژوهشگر تاریخ علم سخنرانی خود را با موضوع نقد آثار دکتر نصر به عنوان یکی از سنت گرایان برجسته آغاز کرد.وی گفت: درباره آثار دکتر نصر، نقدهای زیاد و متفاوتی وجود دارد. یکی از آنها نقد دیوید کینگ به کتاب علم در اسلام اوست که احمد آرام هم آن را ترجمه کرده است. دیوید کینگ در این مقاله نشان داده که در نوشته های دکتر نصر چقدر اشتباهات تکنیکی تاریخ علم وجود دارد. پرویز هودبوی هم در سال ۱۹۹۱ کتاب اسلام و علم را نوشت و در آن مخالفت های با آراء و نظرات پرفسور نصر ارائه داد. هودبوی در این مقاله می گوید به گفته دکتر نصر درست است که علم اسلامی مبتنی بر اسلام است و از عقل و تجربه کمتر تجربه می شود اما بنده با کلیت نظر او مخالف هستم.

گمینی خاطرنشان کرد: پرفسور نصر معتقد است که علم اپتیک با فلسفه اشراق و نورالانوار برابری می کند در حالی که این طور نیست و علم اپتیک ربطی به فلسفه اشراق ندارد و این نشان می دهد که ایشان، آشنایی با علم اپتیک ندارد. به عقیده ایشان منجمان می خواستند انسان ها را به سمت خدا هدایت کنند و اگر می گویند زمین گرد است به خاطر این است که ما باور کنیم خدا هست در حالی که حقیقت کار منجمان چیزی غیر از این بوده است. یکی از نقدهای او این است که کیهان شناسی مدرن دائما عوض می شود و هیچ چیز در آن اثبات نمی شود. در پاسخ به این نقد می توان گفت علم قدیم هم عوض می شود.

این پژوهشگر تاریخ اضافه کرد: یکی از نظریات و دیدگاه های دکتر نصر در مورد نظریه تکامل داروین است. اولین نکته این که اصلاً مشخص نیست که چرا دکتر نصر سراغ این نظریه رفته  در حالی که هیچ تخصصی در مورد علم زیست شناسی ندارد. درست است که ایشان فیزیک و در طول خواندن این رشته، زیست شناسی هم خوانده اند، ولی این باعث نمی شود که بتوانند نظریه ای مثل نظریه تکامل داروین را نقد کنند. به عقیده من پرفسور نصر و سایر سنت گرایان توهم این توطئه را دارند که همه دانشمندان مدرن می خواهند  انسان ها را ملحد کنند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: به عقیده من سنت گرایان نه فقط ضد علم مدرن بلکه ضد کلیت علم هستند. چون فهم دانشمندان اسلامی را هم وارونه جلوه می دهند و تقوی معرفتی را رعایت نمی کنند و نوعی توهم توطئه گسترده درباره نظام دانشگاهی غربی دارند.

سنت را احیاء و علم جدید را از منظر سنی نقد کنیم

دکتر محمد تقی موحد ابطحی دیگر سخنران این نشست گفت: زمانی که علم جدید به وجود آمد ذهنیتی مطرح شد مبنی بر اینکه مستقل از نهاد دین هم باید دستاوردهایی داشته باشیم. در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ جریان هایی شکل گرفته که در تقابل با این ایده عصر روشنگری بود. جریان هایی مثل رومانتیسم، بنیاد گرایی دینی، سنت گرایی و... از جمله آنهاست. سنت گرایی در کنار عقل برای احساس و شهود هم ارزش قائل است و فقط به ظواهر ادیان نگاه نمی کند. در حالی که در سایر جریان ها مثل بنیاد گرایی دینی تکثر ادیان چالش برانگیز است.

موحد ابطحی اظهار داشت: پرسش سنت گرایان این است که با بحران های عصر حاضر چه باید کرد. به عقیده دکتر نصر مشکل بشر جدید از وقتی که سنت کنار گذاشته شد و انسان بر خرد خود بنیاد تکیه کرد آغاز شد. انسان عصر حاضر می خواهد مستقل از عالم در امور خودش تدبیر کند. در حالی که بشر در نظام سنتی عبدالله، خلیفه الله و مأمور به عمران طبیعت است. در نگاه عصر روشنگری انسان به دنبال تمتع از طبیعت است و تا زمانی که به مقام خلیفه الله برنگردد، مشکلات حل نمی شود. به عقیده دکتر نصر، ما در دوره ای علم قدسی داشتیم اما در قرن ۱۷-۱۸ به بعد نگاه قدسی به عالم کمرنگ و علم سکولار جایگزین آن شده است. بنابراین در گام اول لازم است که سنت را احیاء و علم جدید را از منظر سنتی نقد کنیم.

این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: به عقیده دکتر نصر وقتی درباره تأثیر سنت در علم صحبت می کنیم به معنای ارجاع به آیات و روایات نیست و باید از ظواهر ادیان گذر کنیم و به گوهر مشترک آنها برسیم. نکته مهم دیگر این که برخی از نقدهای سنت گرایان به خودشان هم وارد است. مثلا اینکه سنت گرایان معتقدند که یکی از ویژگی های علم مدرن، نقد ناپذیری آن است. در حالی که این نقد به خود سنت گرایان هم وارد است و لازم است آنها به این سوال پاسخ دهند که چه شد سنت گرایی نتوانست در برابر هجمه مدرنیته مقاومت کند.

وی در پایان افزود: بشر در عصر حاضر به یک سری تحولات بنیادین خوشبین نیست. سنت گرایان اگر بخواهند سنت گرایی را در عصر حاضر دنبال کنند باید از بحث های کلی گذر کنند و نظریات مشخص و معین ارائه دهند. راه حل های کلی همواره با یک سری نقد ها و ناسازگاری ها روبروست و نمی تواند بشر امروز را با خودش همسو کند. بنابراین باید با مسائل به صورت دقیق تر مواجه شویم و تقریر دقیق تری از سنت ارائه دهیم.

سنت گرایان و مسئله علوم انسانی

جریان سنت‌گرایی در ایران معاصر از دهه ۴۰ به صورت جدی مطرح شده است هرچند  خاستگاه این جریان مانند بسیاری از جریان‌های فکری- فرهنگی دیگر، لزوماً ایران نیست و آغازگر آن در غرب، رنه گنون بوده است و حدود ۱۵۰۰ کتاب و مقاله درباره جریان سنت‌گرایی نوشته شده است[1] . که خوشبختانه به تازگی در کشور مان در قالب یک کتاب با نام «جاودان نامه» آماده و منتشر شده است. حجم این تعداد کتاب و مقاله که درباره جریان سنت‌گرایی نوشتنه شده نشان می‌دهد که جریان مهم و تأثیرگذاری است.

یکی از مسائل مهم که امروزه اولویت پرداختن به آن وجود دارد، مقوله علم جدید و اتخاذ موضعی منقح و عالمانه در باب آن است و متأسفانه مطالعات ما در این حوزه پراکنده است و ما شاهد مطالب یکدست و منسجم در این حوزه نیستیم. در این باب حداقل سه نگاه کلان قابل تشخیص است ؛

             جریان اول، جریانی است که از علم جدید، عقلانیت و سبک زندگی جدید دفاع می‌کند. نمونه متفکر غربی آن در این جریان، کارل پوپر است.

جریان دیگر، جریانی است که یک نگاه رادیکال و بسیار منفی به علم جدید، عقلانیت و سبک زندگی جدید دارد. نمونه غربی این جریان هم هایدگر است. سنت‌گرایی که ما امروز از آن صحبت می‌کنیم، به این جریان در نقد علم جدید نزدیک تر است هر چند نقاط واگرایی آن با این جریان هم قابل تامل است .از جمله اینکه سنت گرایی منظومه فکری هیدگر را سلبی و در نقد مدرنیته می داند ولی آن را فاقد راهکاری ایجابی می داند.

اما جریان سوم، جریان پروژه ناتمام مدرنیته است که علم جدید و عقلانیت و سبک زندگی جدید را می‌پذیرد منتهی قصد دارد با مدد گرفتن عقلانیت انتقادی آن را ترمیم کند. نمونه غربی این جریان، هابرماس است.این سه یا چهار جریان بازتاب های خود در جریان های فکری ایران معاصر را دارد.و دکتر نصر به عنوان مهم ترین نماینده جریان سنت گرایی در ایران معاصر شناخته می شود .

سنت‌گرایان علی‌رغم نقدی که به علم جدید دارند، از جایگزین علم قدسی و سنتی برای علم جدید سخن می‌گویند، ولی در مقام ارائه آلترناتیو ایجابی و جایگزین علم جدید، سکوت می‌کنند. این در حالی است که دعوای اصلی با مدرنیته بر سر عقلانیت علم جدید و سبک زندگی و علوم انسانی متناسب با آن است. اینکه بالاخره ما در مقام عمل و اینجا و اکنون ایران معاصرمی‌خواهیم چه کنیم؟

نصر در تحلیل وضع تجدد بـه اومـانیسم توجه خاصی‌ دارد‌؛زیرا اومانیسم دوره رنسانس انسانی‌ را‌ پدید آورد‌ که‌ خود‌ را محور هستی تلقی کرد و رابـطه خود‌ را با نظام‌ الاهی یا سلسله‌مراتب قدسی گسست و همین امر تفاوت انسان‌ در‌ عـرفان اسلامی را با انسان مـدرن‌ نـشان می‌دهد. اما توضیح نمی دهد که شیوه مواجهه با اومانیسم به مثابه اصل الاصول و رکن رکین گفتمان تجدد چیست ؟ آیا با صرف نقادی گزاره های فلسفی و معرفتی ای پیشگامان رنسانس و فلاسفه پیشگام دوران مدرن مانند دکارت و لاک و هیوم و کانت و هگل ، به جز در عالم گزاره ای اتفاق دیگری خواهد افتاد؟ آیا علی النهایه ما با وجود لفظی و کتبی غرب و تجدد و مدرنیته مواجه نشده ایم و آیا با مفاهیم می توان به نزاع و جدال و گفتگو با تجارب زیسته  بیش از چهارصد ساله ( منظور تجربه زیسته غرب جدید از رنسانس تا روزگارماست )وی از فلسفه جدید هم ثمرات ناگوار آن را فقط می بیند ، اینکه نظریه‌های سیاسی سـکولار،جـدایی‌ دین‌ از‌ دنیا،انکار بنیاد دینی اخلاق،انکار فلسفی خدا و حیات اخروی،نفی وحی و متون مقدس‌،از‌ جـمله چـالش‌های فـلسفه‌ها و ایدئولوژی‌های‌ جدید با دین بوده است.

 

وقتی انسان معاصر از متفکر جریان سنت‌گرایی می‌پرسد که «با وضع موجود چه کنیم؟» پاسخی دریافت نمی‌کند. نکته دیگر اینکه وقتی سنت‌گرایان از علم در تمدن اسلامی صحبت می‌کنند، منظورشان علم تجربی طبیعی است و اصلاً وارد علوم انسانی نمی‌شوند. این در حالی است که امروزه بیشترین دعوای جریان‌های فکری – دینی و غیر دینی- بر سر علوم انسانی است، علوم انسانی الاهیات دوران مدرن و جامعه مدرن است -ولی ما در این حوزه با سکوت مواجه می‌شویم.

در باب اینکه چرا فلسفه علوم انسانی در میراث سنت گرایان در حاشیه است میتوان به چند فرض محتمل اشاره کرد. فرض اول اینکه مبدأ نظریه پردازی و مباحث دکتر نصر علوم طبیعی بوده بنابراین بیشترین همت ایشان در بحث تاریخ علم بوده و اصلاً در حوزه علوم انسانی وارد نشده است.

فرض دوم اینکه اساساً علوم انسانی (جدید) ناظر به تجربه تجدد است و هر سه پارادایم فلسفه علوم انسانی یعنی پوزیتیویستی، هرمنوتیکی و انتقادی ناظر به تجربه انسان و جامعه جدید و نه سنتی هستند. به بیان دیگر علوم انسانی جدید براساس الگوی علم جدید ساخته می شود. این در حالی است که دکتر نصر معتقد است غرب و تجدد مجموعه ای از گزاره هاست که مبتنی بر یک مبانی است و به محض اینکه مبانی را نقد کنیم کل بنا فرو می ریزد. این در حالی است که تجدد و توسعه فقط مجموعه ای از گزاره ها نیست بلکه از چهار ساحت تجربه زیسته، مفهومی سازی تجربه زیسته یا ساحت معرفت شناسی علم، نهاد علم و حیث گفتمانی تشکیل شده است.

از سنت‌گرایان انتظار می رود که به ما نشان دهند که اگر این سنت دارای امتناع نشده، پس قدم بعدی چیست. از سال 1342 که کتاب «نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت» توسط سید حسین نصر نوشته شده است، تا سال ۹۶ قدمی در این حوزه برداشته نشده است. به نظر می رسد

دستاورد علم‌شناسی سنت‌گرایان، مطالعه هرمنوتیکِ دینی علم در تمدن اسلامیِ ماقبل مدرن است، ولی گام‌های بعدی آن مشخص نیست. البته انصاف باید داد که سنت‌گرایی، خدماتی هم مثل معرفی فلسفه اسلامی به غرب و پیشگام بودن در فلسفه تطبیقی ارائه داده است. ولی همچنان به سه پرسش کلیدی جواب نمی دهد ؛ پرسش اول اینکه، نسبت علم قدسی با متن مقدس قرآن چیست. این علم جدید که سنت‌گرایان نقد می‌کنند، یک نوع فلسفه و عقلانیت در جامعه شکل داده است و باید مشخص شود که پاسخ سنت‌گرایان به این جامعه چیست و پرسش آخر اینکه با وضعیت موجود چه باید کرد؟

(بخش هایی از این متن در خبرگزاری مهر منتشر شده است).


[1]-رک:جاودان نامه(نمایۀ آثار فارسی مربوط به سنت گرایی) ، به کوشش حسین خندق آبادی و طیبه کرمی ، انتشارات حکمت ، 1396.


نظر شما :