دیدار نوروزی رئیس پژوهشکده دانشنامهنگاری با همکاران پژوهشکده
دیدار نوروزی رئیس پژوهشکده دانشنامهنگاری با همکاران پژوهشکده

دیدار نوروزی همکاران پژوهشکدۀ دانشنامهنگاری با تلاوت آیاتی از قرآن کریم با قرائت دکتر اصغر اسمعیلی آغاز شد.
دکتر مهدی بنایی جهرمی رئیس پژوهشکدۀ دانشنامهنگاری فرصت را در طلیعۀ سال نو مغتنم دانستند تا عرض ادب و سلام داشته باشند خدمت همکاران و برای ایشان آرزوی سلامتی و توفیق کردند و بالندگی و موفقیت بیشتر پژوهشکده را به همت همکاران از درگاه خداوند متعال خواستار شدند. ایشان ابراز امیدواری کردند که در سال جدید زمانآگاه شویم.
دکتر بنایی به همین مناسبت به ذکر یک نکتۀ حکمی پرداختند:
«تصور رایجِ معمولِ معهودِ ما از «زمان» این است که برای ما شادی و مبارکی و نحوست میآورد. زمان شبیه مکان است، با این تفاوت که این ما هستیم که از مکان میگذریم، ولی زمان است که از ما میگذرد. حاکمیت چنین نگاهی، کل رفتار ما را مدیریت میکند. میتوان اینگونه فکر کنیم که تمام هستی انسان تحت تصویری است که از زمان دارد. با این فهمِ متعارف از زمان، ما اینگونه میاندیشیم که گذشتهها گذشته و آینده هم هنوز نیامده و حال را غنیمت بدانیم. در دورۀ جدید، انسان اینگونه به زمان نگاه میکند و به همین خاطر است که مشتاق مصرف است. چنین نگاهی به زمان، ما را نگرانِ از دست رفتن میکند. با این نگاه، ما با دو مشکل مهم مواجهیم: یکی اینکه همهچیز میگذرد و این ما را نگران میکند. دیگری اینکه هرچه داریم، با این گذشته از دست میرود. برای اینکه مقداری این «گذشتن» و «از دست رفتن» متوقف کنیم، سعی میکنیم کارها را با حرص و ولع سریعتر انجام دهیم. اینکه انسان جدید به سرعت اهمیت میدهد، بدان علت است که میخواهد در فرصت کمی که در اختیار دارد بیشتر برخوردار باشد. از گذشت زمان میهراسد و به سرعت پناه میبرد. در نهایت، همۀ این تلاشها با گذشت زمان به شکست میانجامد و ما دائماً با گذشتن و از دست رفتن سروکار داریم.
اما یک فهم دیگری از زمان وجود دارد که نیازمند مشق و تمرین و ممارست و تفکر است. این فهم به ما میگوید زمانْ صفحاتِ اوراقِ هستی خود ماست که حتی وقتی ورق میخورد، از ما نمیگذرد. پس، زمانِ اول زمانِ فانی بود و زمانِ دوم زمانِ باقی. حتماً این عبارت «بازگشت جاویدانهمان» در اندیشۀ فلسفی نیچه را شنیدهاید که توضیح سادۀ آن این است که هر عملی که انجام میدهیم، برمیگردد و تکرار میشود و اینطور نیست که ما فارغ بشویم. برخی گفتهاند که نیچه با این اندیشه دارد به فهمِ «زمان باقی» نزدیک میشود.
در زمانِ باقی، ما دیگر با «گذشتن» و «از دست رفتن» سروکار نداریم بلکه با «بقا» و «به دست آوردن» و اصلاً با «آمدن» سروکار داریم. به این تعبیرات قرآنی توجه بفرمایید: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ و مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ. (انعام، ۱۶۰) حسنه و سیئه نمیرود بلکه میآید. یا خدا میفرماید: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ / وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ. (زلزال، ۷-۸) میگوید خودِ عمل را میبینیم. پس، ما با آمدن سروکار داریم و هیچ چیزی از ما نمیگذرد و زمان در ما باقی میمانَد. جز با مراقبه و تأمل زیاد، به این فهمِ دوم از زمان نمیتوان نائل شد. ما اگر به مدد مراقبات عمیق و تأملات جدی بتوانیم به حقیقت زمانِ باقی نزدیک شویم، آمادۀ بخشش میشویم؛ هم گناهان دیگران و هم دارایی و حتی جان خود را میبخشیم. چرا راحت میبخشیم؟ چون با «از دست رفتن» سروکار ندارد. انسانی که در زمان فانی قرار گرفته است، مبارکی ایامش بعضی وقتها اتفاق میافتد و نحوست ایامش از بیرون میآید. اما در زمان باقی اینطور نیست. پیامبر اکرم (ص) به زیبایی میفرماید: مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاء. یعنی نحوۀ خلق ما اینگونه است که با باقی سروکار داریم. زمان فانی توهمی است که میتواند تا آخر عمر با ما همراه باشد و میتواند بهطور موقت ما را به سمتی ببرد که مهیای فهم از زمان باقی شویم.»
در ادامۀ جلسه، هریک از اعضای هیئت علمی و کارشناسان و کارکنان پژوهشکده سال جدید را به همکاران تبریک گفتند و آرزوی موفقیت بیشتر برای فعالیتهای پژوهشکده داشتند. همکاران در این جلسه با ذکر خاطره یا قرائت شعری به مناسبت بهار، سال جدید را گرامی داشتند. پیشنهادهایی هم درخصوص برنامههای علمی-پژوهشی و تفریحی-سرگرمی به شرح زیر داده شد و مقرر شد در موعد خود با هماهنگیهای بعدی پیگیری و انجام شود:
- تأسیس یک صندوق خیریه در گروه خانواده برای گرهگشایی از مشکلات همکاران؛
- درخواست از همکاران برای ارائۀ پیشنهاد درخصوص برگزاری همایش علمی دانشنامهنگاری؛
- استفاده از زیبایی طبیعت در دو ماه اول سال و برنامهریزی برای یک سفر یا بازدید از یک مکان تفریحی، تاریخی، گردشگری یا طبیعی (مثلاً باغ گیاهشناسی)؛
جلسه با قرائت این غزل زیبای مولانا به پایان رسید:
من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست// همه رفتند و نشستند و دمی جان ننشست
هر کی استاد به کاری بنشست آخر کار// کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست
هر کی او نعره تسبیح جماد تو شنید// تا نبردش به سراپرده سبحان ننشست
تا سلیمان به جهان مهر هوایت ننمود// بر سر اوج هوا تخت سلیمان ننشست
هر کی تشویش سر زلف پریشان تو دید// تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست
هر کی در خواب خیال لب خندان تو دید// خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست
ترشیهای تو صفرای رهی را ننشاند// وز علاج سر سودای فراوان ننشست
هر که را بوی گلستان وصال تو رسید// همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست
تهیه گزارش: مسعود امیرخانی
نظر شما :