نگاهی بر کتاب «بی‌نهایت فرهنگی»

۰۷ دی ۱۴۰۴ | ۰۸:۱۸ کد : ۲۷۳۲۹ خبر کتاب تازه ها
تعداد بازدید:۱۰
نگاهی بر کتاب «بی‌نهایت فرهنگی»

مشخصات کتاب

  • نام کتاب: بی‌نهایت فرهنگی: نظریۀ ادبی و شکنندگی تنوع
  • نویسنده کتاب: برتران وستفال /  Bertrand Westphal (1962 - …)
  • مترجم: احمد شاکری
  • Leyde, Pays-Bas, BRILL, coll. "Mini-monographs in Literary and Cultural Studies", 2023.
  • EAN : 9789004521575
  • DOI : 10.1163/9789004521605
  • 203 pages
  • Date of publication : 13 Avril 2023
  • حوزۀ مخاطب: مطالعات میان‌رشته‌ای / مطالعات فرهنگی و ادبی / فرهنگ، تکثرگرایی فرهنگی و چندفرهنگی در ادبیات و رسانه

برتران وستفال استاد ادبیات‌تطبیقی در مرکز فضاهای انسانی و تعاملات فرهنگی دانشگاه لیموژ و عضو آکادمی دانشگاهی فرانسه است. او از سال 2000 با طرح ایدۀ ژئوکریتیک به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان در مطالعات میان‌رشته‌ای میان ادبیات، جغرافیا و فضاهای انسانی و شهری شناخته شده و پس از آن با انتشار کتاب و مقاله‌ها در این حوزه، تلاش نمود این ایده و نظریه را گسترش دهد. آخرین اثر او در سال 2023 با نام «بی نهایت فرهنگی» منتشر شد. کتاب‌هایش نیز به زبان‌های مختلف ترجمه و منتشر شده‌اند.

وستفال با انتشار کتاب «ژئوکریتیک» در سال 2007 آن را به مثابه یک رویکرد نقادانه با روش‌شناسی میان‌رشته‌ای برای مطالعة انواع فضاها پیشنهاد کرد. او در ادامه روند فکری خود، مفهوم ژئوکریتیک را در چند اثر به تفصیل شرح داد و با ترجمۀ این اثر در کشورهای مختلف روبرو شد. در آمریکا رابرت تالی، مترجم این اثر، معتقد است که ژئوکریتیک گونه‌ای تحلیل و نقشه‌برداری فضاهاست. در ادامه کتاب‌های «جهان محتمل» (۲۰۱۱) و «قفس نصف‌النهارها» (۲۰۱۶) و «اطلس سرگردانی‌ها» (۲۰۱۹)  منتشر شد که هر کدام رویکردی نوین به تحلیل فضای واقعی دارد. وستفال در «اطلس سرگردانی‌ها»، با توسعۀ مرزهای ادبیات به بررسی رسانه‌های بصری مانند سینما، نقشه‌های هنری، معماری و حتی اجراهای پرفورمنس می‌پردازد. اودر کتاب «بی‌نهایت فرهنگی» با تمرکز بر نقشه‌های هنری و با نقد ایده «نقشه به‌مثابه بازتاب واقعیت»، نمونه‌هایی از نقشه‌های غیرمتعارف هنرمندان جهانی را تحلیل می‌کند و با نقد فنّاوری‌های مدرن، نشان می‌دهد چگونه ابزارهایی مانند گوگل ارث با ارائه تصاویر «دقیق» اما تک‌بعدی، سیالیت و چندلایگی فضا را نادیده می‌گیرند؛ بنابراین به اعتقاد او در عصر جهانی‌سازی، فضا دائماً در حال «خروج از قلمرو» و بازقلمرویی است. نقشه‌های هنری با ثبت این ناپایداری، خوانش‌های چندگانه از مکان‌ها ارائه می‌دهند و آزمایشگاه‌های امکان‌های نامتحقق هستند؛ زیرا ذهن را از تصورات قالبی می‌رهانند و جهان‌های موازی را پیش‌رو می‌گذارند. 

  در ادامۀ این مسیر، وستفال با انتشار کتاب «بی‌نهایت فرهنگی: نظریه ادبی و شکنندگی تنوع» در سال 2023 با ترکیب نظریه ادبی، جغرافیای فرهنگی و فلسفه پسانوگرا، استدلال می‌کند که فهم فرهنگ‌ها نیازمند عبور از چارچوب‌های محدود غربی است. ساختار کتاب در شش فصل با عناوین کلی (مثلاً «گشودگی‌های بی‌پایان»، «تناقض‌های کانونی») تنظیم شده است که بر عدم جامع‌بودن تحلیل‌ها تأکید دارد. به همین دلیل با استفاده از مطالعات موردی به نقد «اسطوره وحدت» در فرهنگ غرب و پیشنهاد اخلاق جدیدی برای مواجهه با تکثر فرهنگی رو می‌آورد. استدلال وستفال این است که در جهانی جهانی‌شده و اَبَررسانه‌ای چون امروز، بازنمایی هنری فضاها ناگزیر پرسش‌هایی درباره تنوع فرهنگی ساکنان سیاره ما برمی‌انگیزد.

وستفال به‌عنوان بنیان‌گذار ژئوکریتیک، در این کتاب، مجموعه‌ای از پرسش‌های محوری را برای درک چشم‌انداز فرهنگی و انتقادی معاصر پیش می‌نهد. بی‌گمان این امر چالشی بزرگ است، زیرا «بی‌نهایت» به‌سختی در صفحات یک کتاب جای می‌گیرد. شاید به همین دلیل نویسنده عناوین شش فصل کتاب را به‌صورت جمع (مثلاً «گشودگی‌های بی‌پایان») برگزیده تا بر ناکامل‌بودن نمونه‌های موردبحث تأکید کند. بااین‌حال، این مطالعات موردی تصادفی نیستند و مسائلی نظیر نسبی‌گرایی دیدگاه، لایه‌های پیوندهای بینامتنی، بی‌سرزمین‌سازی اثر هنری و گردش آن، پیش‌تر نیز در کانون اندیشه نویسنده بوده‌اند. اینجا، این مفاهیم چون نشانگرهایی عمل می‌کنند که خواننده را برای جهت‌یابی در شبکه پیچیده نمونه‌های مطالعاتی به پرسش می‌کشند. 

در فصل نخست با عنوان «گشودگی‌های بی‌پایان»، نویسنده نمونه‌هایی از آثار هنری را بررسی می‌کند که او را به تأمل درباره بی‌نهایت واداشت. از پیوند این تجربه‌ها تناقضی حل‌نشدنی سر برمی‌آورد: از سویی، انسان ناگزیر است محدودیت دیدگاه خود در زمان و مکان را بپذیرد؛ از سوی دیگر، تخیل او که در چارچوب واقعیت ملموس اسیر نمی‌شود، سرگیجه‌آفرین است. پس باید بی‌نهایت را از همین منظر فهمید. همچون فیلم کوتاه Power of Ten اثر برادران اِیمز، آرزوی رسیدن به بی‌نهایت، محکوم به برخورد با مرزهای ادراک انسانی است. بااین‌حال، باید در برابر وسوسۀ خودپسندانۀ انگاشتن انسان به‌مثابه «معیار نامحدودها» ایستاد. هرچند دیدگاه ما به جهان محدود است، همواره با نگاه گونه‌های دیگر همراه است. تکثّر دیدگاه‌ها بدین‌سان به بی‌ثباتی و دگرگونیِ چیزی می‌انجامد که «واقعیت» می‌خوانیمش. 

بی‌ثباتی هر واقعیتِ به‌اصطلاح عینی، موضوع فصل دوم با عنوان «تناقض‌های کانونی» است. نویسنده با به‌کارگیری مفهوم «پارالاکس» (اختلاف منظر) که پیش‌تر نیز اسلاوی ژیژک از آن استفاده کرده، از واقعیتی «چندجهانی» (plurivers) دفاع می‌کند که به یک دیدگاه تقلیل‌ناپذیر است، و ما را از وسوسۀ «دیو تشابه» برحذر می‌دارد که می‌کوشد طیف بی‌پایان دیدگاه‌ها را در چهارچوب تفسیری واحد از واقعیت بگنجاند. وستفال با استناد به اندیشۀ پساانسان‌گرایانۀ رُزی بریدوتی و بوم‌شناختی برونو لاتور، از «خیانت به سیارۀ زمین» توسط انسان‌ها انتقاد می‌کند و فروتنی را به‌مثابه آخرین راه‌چارۀ زمینیان پیش می‌نهد: «فروتن کسی است که می‌داند از خاک (humus) و ناهمگونی ساخته شده. او دریافته که آمیزه‌ای از دگرگونیِ مواد آلی و فرهنگ‌هاست» (ص ۴۱). به بیان دیگر، زمانه، اخلاق جدیدی برای «دیدگاه» طلب می‌کند که بی‌پرده باید از مرزهای انسان‌گرایانۀ آنچه غرب «فرهنگ» می‌خواند فراتر رود و تناقض ذاتی آن را بپذیرد. روایتِ تناقض‌محور که «از نشان‌دادن محدودیت‌های مشروعیت‌بخشِ ترکیب‌های فرهنگی مسلط هراسی ندارد» (ص ۵۴)، برای در آغوش‌کشیدن کثرتِ بی‌نهایتِ فرهنگی بنیادین است. 

در فصل سوم با عنوان «کتابخانه‌های آلترناتیو»، تبارشناسی خطیِ فرهنگ اروپایی در معرض نقدِ تأثیرات و آمیختگی‌های چندگانه‌ای قرار می‌گیرد که آن را تغذیه کرده‌اند. او از تناقض، به‌مثابه تضادی حل‌نشدنی یاد می‌کند که هم‌زمان چالشی است بر اسطورۀ غربیِ «وحدت». او معتقد است آرزوی بی‌سرزمین‌سازی با آگاهی به این واقعیت متوازن می‌شود که هر جامعه‌ای به شکلی متفاوت به فرهنگ دسترسی دارد. ازاین‌رو، برای اجتناب از افتادن در دام جهان‌شمول‌گرایی، نویسنده دو فصل بعد (فصل ۴: «نابرابری‌های سیاره‌ای» و فصل ۵: «سازوکارهای جهانی») را به مطالعه موردهای مشخصی اختصاص می‌دهد که با نگاهی آشکارا جامعه‌شناختی تحلیل شده‌اند. پس از مرور کوتاه جایزه‌های ادبی جهانی (ازجمله نوبل ادبیات)، فصل چهارم بر مفهوم «الیگوپول حاشیه‌ای» (بازار انحصار محدود) به‌ویژه در حوزه‌های نشر و سینمای آفریقا تمرکز می‌کند. نویسنده با تأمل بر پذیرش رمان‌های آفریقاییِ انگلیسی‌زبان و فرانسوی‌زبان نتیجه می‌گیرد که از یک سو «بخش عظیمی از تولید ادبی آفریقایی به‌دلیل فضای بین‌افکنی که در آن تکامل می‌یابد و وضعیت دیاسپورایی که اغلب ویژگی آن است، بیگانه‌سازی می‌شود» (ص ۱۰۲) و از سوی دیگر، «مرکز این الیگوپول (اروپا و آمریکا) اساساً در برابر تأثیرات حاشیه‌های آفریقایی نفوذناپذیر باقی می‌ماند.» این امر درباره تولیدات سینمایی آفریقا که اکنون به پلتفرم‌های استریمینگ وابسته‌اند نیز صادق است؛ بنابراین در برابر یکسان‌سازی فرهنگیِ تهدیدشده توسط جهانی‌سازی، تنها ترجمه می‌تواند گردش محصولات فرهنگی را خارج از حوزۀ زادگاهشان تضمین کند. بااین‌حال، نگاهی به فهرست ترجمه‌های یونسکو (Index Translationum) این قطعیت را متزلزل می‌کند، زیرا:

- ترازوی صادرات ترجمه همچنان به‌سوی زبان انگلیسی سنگینی می‌کند. 

- زبان‌های به‌اصطلاح «اقلیت» به‌ویژه در ترجمه متقابل کمتر دیده می‌شوند. 

- زبان‌های بازار انحصار از کلیه مزایای فرآیند ترجمه برخوردارند و این مانعی برای تنوع فرهنگی در مقیاس جهانی است. 

نویسنده در فصل پنجم که عمدتاً به مفهوم «ادبیات جهانی» (world literature) اختصاص دارد، تأملات خود دربارۀ ترجمه را بسط می‌دهد. او معتقد است در برابر انحصار نقد ادبی توسط ایالات متحده و ظهور «ادبیات زاده‌شده برای ترجمه» (اثر ربکا واکوویتز)، باید پرسید که «چگونه می‌توان از واکنش‌های قوم‌محورِ ناشی از ریشه‌های فرهنگیِ ناظر اجتناب کرد؟» (ص ۱۳۵). به‌زعم او، «ادبیات جهانی» به‌عنوان مفهومی که او آن را «غیرقابل‌ترجمه» می‌داند، پاسخی متقاعدکننده به این پرسش فوری نمی‌دهد: این مفهوم که بی‌گمان از «درکی استعماری از جهان» (ص ۱۵۳) تغذیه می‌کند، در بنیاد خود انگلیسی‌محور است و بنابراین در تقابل با یک «ادبیات - جهان» (littérature-monde) بی‌مرکز و فراسرزمینیِ اصیل قرار دارد. 

همان‌طور که در فصل ششم با عنوان «موزه‌های ناتمام» تأکید می‌شود، باید ضرورت بازاندیشیِ مفهوم مرز، چه فرهنگی و چه ملی، را به‌مثابه آستانه‌ای گشوده و عبورپذیر پذیرفت. مرز دو فضا، درون و بیرون، می‌آفریند که نسبی و هم‌امتدادند. پذیرش پیوستگی این دو فضای متضاد، به‌معنای جایگزینیِ برش‌ها و دغدغۀ پایان‌مندی در اطلس‌ها با آرشیوی گشوده به گردش دائمیِ دانش است.

او در این کتاب با نگاهی به ژئوکریتیک در ادامة نظریه‌های ارائه شده در خصوص فضا - زمان، از تمرکز آن بر ادبیات تا مطالعات فرهنگی و ادبی، در صدد خوانشی متفاوت از فضا در تعامل با عناصر پیرامون خود است؛ بنابراین در این کتاب، سرانجام دو گره‌گاه اصلیِ ژئوکریتیک را ژرفا می‌بخشد: 

۱. مسئله «چندکانونی» که با جایگاه سوژه و نیاز به شفاف‌سازی آن پیوند دارد. 

۲. «گذاربودگی» فضایی که اکنون سیال شده است. 


نظر شما :