ترویج علم: فنون آزمون‌شده ارتباط می‌توانند ایده‌های اصلی علم را برای مخاطب عام قابل فهم کنند

۲۷ مهر ۱۳۹۹ | ۱۶:۲۲ کد : ۱۹۸۰۳ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۱۱۹
ترویج علم از جمله حوزه هایی است که به رغم اهمیت آن در دنیای امروز و با توجه به بحث داغ آن در دانشگاه ها و محافل علمی، نیازمند فعالیت های اثرگذاری در این بخش است. مدیریت ترویج دستاوردهای پژوهش های علوم انسانی با درک اهمیت ترویج علم در کنار اقدامات عملی، به منظور آشنایی با این حوزه به انتشار مباحث علمی از قبیل مقالاتی که در این حوزه منتشر شده اند، همت گماشته است. آنچه در ادامه می خوانید ترجمه مقاله است که جزئیات آن را در پایین همین نوشته مشاهده می فرمایید.

*الهام رضانژاد

خوشحالم که درباره مقاله متفکرانه و مهیج ام. دبیلو. تیسل (M. W. Thistle) که با نظردادن درباره مشکل دنباله دار رساندن علم به غیر دانشمندان عرضه می شود، کمک مهمی به من کنید. در مسیر کسانی که بیشتر از همه در این حوزه به ارتباطات علاقه دارند، ممکن است دو مشکل قرار داشته باشد.هنوز هم دانشمندانی هستند که احساس می کنند این مشکل حل شدنی نیست.اینکه مخاطب عام تجهیزات فکری لازم را برای قدردانی از جنبه‌های پایه ای علم ندارند، و اینکه هرگونه تلاش برای برقراری ارتباط، اتلاف کامل وقت است. آنها سرمایه‌گذاری‌های همکارنشان را در امر عمومی سازی، فساد از نوع خفیف آن می دانند.

در سوی دیگر طیف، تعداد کمی از دانشمندان و روزنامه‌نگاران علمی هستند که معتقدند مشکل اساسی عمومی سازی علم را حل کرده اند. خودخوشنودی تمام‌عیار آنها ممکن است ما را اذیت کند، باوجود این، سزاوار کمی همدلی است.
زندگی با این آگاهی که اکثر چیزهایی که افراد به شکل پیایی می‌نویسند و منتشر می‌کنند شایان توجه‌اند همیشه آسان نیست. از سوی دیگر، هنگامی که نوبت تعیین استانداردهای بالا و تلاش جدی برای تحقق آنها می رسد بینش و تااندازه ای فروتنی ممکن است مفید باشد. من فکر می کنم تاکنون به شکل معقولی روشن شده که استانداردهای بالاتر مورد نیاز هستند.
تیستل، مدیر ارشد روابط عمومی شورای ملی تحقیقات کانادا، نه ناامید است نه شاکی. او با یک دید انتقادی مثبت به محدودیت های اصلی اشاره و سپس بیان می کند که اوضاع به آن اندازه هم که تصویر می شود ناامیدکننده نیست. درواقع، همه چیز می تواند بسیار بدتر باشد، به ویژه اگر برخی از چیزهایی را که در بیرون از آزمایشگاه اتفاق می افتد، در نظر بگیریم.
یکی از سهمناک‌ترین نشانه های این دوران این است که هیجان بسیار زیادی برای عمومیت وجود دارد. ما در معرض یک رگبار فزاینده و اغلب بی وقفه پیام  های کارشناسان هنرهای دادخواهی و غیره قرار داریم. یک گروه از سازمان ها و مؤسسات برای جلب تمام توجه ما رقابت می کنند. ما مانند جمعیتی که در پشت تالارهای یک پارک بزرگ تفریحی ازدحام کرده است، در معرض فریادهای بسیاری از مشتری جمع کن ها هستیم.
فقط یک شبه معجزه یا سلسله ای از اقمار مصنوعی و سایر دستاوردهای خارج از کشور می تواند این واقعیت را بیان کند که صدای جدی و خسته دانشمند یا صدای تا حدودی قانع کننده تر نویسنده علمی در چنین هیاهویی بیش از پیش شنیده شود.
مطمئناً علم ممکن است پیام کامل خود را نرساند. اما یک چیز مهمی در حال رخ دادن است، و تکنیک های برقراری ارتباط از مدتها قبل تااندازه زیادی وجود داشته است. من هیچ استدلال جدی درجهت این تخمین تیسل که فقط حدود یک صدم درصد از آنچه دانشمندان می دانند سرانجام به مردم عامه می رسد، ندارم، اما همان طور که او به سرعت خاطرنشان می‌کند این ممکن است مقیاس چندان مناسبی از این مسئله به ما ندهد.
دیدگاه نامتعادل (کج)
بیشتر افرادی که از گالری های هنری بازدید می کنند در مقایسه با نقاشان حرفه ای اطلاعات بسیار کمی درباره هنر دارند، اما ممکن است از آنچه می بینند قدردانی کنند و برای فهم عمیق تر آماده باشند. مشکل، مقدار دانش یک مخاطب عام نیست، بلکه کیفیت دانش اوست. اگر چیزها درست انتقال داده شوند، این امکان وجود دارد که یک صدم از یک درصد هم کاملاً کافی باشد. اما مشکل اینجاست که ما نتوانسته‌ایم همه "چیزهای درست" را انتقال دهیم. تصوری که دانش آموزان دبیرستانی از علم در نظر دارند، محبوبیت شبه علم، ضد علم، نگرش های بسیاری از تجار آنگونه که در اظهاراتی فی‌البداهه و در تبلیغاتی که آنها طرفدارش هستند- اینها و سایر پدیده ها همگی گواه بر آن است که عموم مردم دیدگاه نامتعادل (کج) از علم دارند.
علم برای اکثریت قریب به اتفاق غیر دانشمندان "و برای تعدادی محسوس از دانشمندان به معنای "مطالعات کاربردی است.
مخاطب عام خیلی کم درباره تحقیقات پایه می خواند. آنچه برای خواندن انجام می دهد ممکن است به نتیجه نرسد، همان طور که I.I Rabi از دانشگاه کلمبیا در جلسه ای از انستیتوی فیزیک آمریکایی اشاره کرد: « دشوار بتوان کسی را در اینجا پیدا کرد که تجربه ناامیدکننده ای از تلاش برای توضیح دادن علم برای مخاطب عام (مردم)، چه در دولت، در دانشگاه یا برای افراد معمولی تحصیل‌کرده، حرفه ای یا تاجر نداشته باشد. انتقال احساس تعهد و احترامی که همه فیزیکدانان برای رشته ما دارند روح زمانهای است که اگر غیرممکن نباشد، انتقال آن دشوار است».
یک چیزی اینجا اشتباه است. ما در جایی که در ظاهر هر دلیلی برای انتظار موفقیت در برقراری ارتباط وجود دارد ارتباط‌ ناکام داریم. از بسیاری جهات انتقال احساسات از واقعیت‌ها دشواری بسیاری کمتری دارد. مخاطب عام تجربه تعهد و احترام بیشتری از آنچه [ما به] مفاهیم علمی داریم دارد و احتمال اینکه مشکل از ما باشد تا از او بیشتر است. البته یک دلیل برای شکست «امتناع مداوم دانشمندان از یادگیری تکنیک های برقراری ارتباط است.» این تکنیک ها به همان اندازه برای نویسندگان حرفه ای و متخصصان روابط عمومی مثل تیستل آشنا هستند که روش های استاندارد آزمایشگاه برای محققان حرفه ای. با این حال من هیچ نشریه ای سراغ ندارم که پیوسته از این تکنیک‌ها برای ارائه مقالات جالب و فرهیخته درباره تحقیقات پایه ای برای مردم عامه استفاده کند.
تمرکز تأکید
تمرکز تأکید شاید مهم ترین تکنیک یا اصل نوشتار مؤثر باشد. همچنین این اصل آشکارا و در سطحی وسیع به آن بی توجهی شده است. فرض کنید یک دانشمند می خواهد مقاله ای درباره پژوهش بنیادی بنویسد، موضوعی در این دوره‌ زمانه به اندازه کافی متداول است. بسیاری از ایده ها در ذهن او جمع می شوند. تحقیقات پایه به حمایت مناسب تری نیاز دارند. تحقیقات پایه نمی تواند بدون یک سیستم آموزشی که قادر باشد دانشمندان علاقه مندتری به جنبه های بنیادین پدیده طبیعی بار بیاورد، شکوفا شود. دیر یا زود، بیشتر تحقیقات اساسی از نظر نتایج عملی و فناوری باید حساب پس بدهند. تحقیقات پایه، فعالیتی خلاق مثل موسیقی و نقاشی و غیره است.
اینها و گروهی دیگر از ایده ها ارزش تأکید دارند. اما، نکته مهم این است که غیرممکن است که بر بیش از یکی این ایده‌ها تأکید و باز ارتباط برقرار کرد. یک مقاله باید دارای یک زمینه و نیز یک موضوع باشد. این بدان معنا نیست که مقاله باید فقط به یک ایده اختصاص یابد (اگرچه چنین عملی غالباً توصیه می‌شود).
باوجود این، کار این است: انتخاب هرچه ایده های کمتر- یک حداقل مطلق- و سپس تمرکز روی یکی از آنها به عنوان موضوع اصلی مقاله. منظور من از تمرکز تأکید این است. این در اصل یک مشکل سازماندهی است، مشکلی که باید یک بار برای همیشه قبل از شروع نوشتن حل شود.
یک مقاله به ظاهر معروف وقتی در آن یک عالمه ایده  چپانده می شود، بیشتر از آنکه درباره موضوع به ما بگوید دارد درباره نویسنده به ما می گوید. ما می بینیم که نویسنده برای مخاطبان بسیار کوچکی نوشته است. مخاطبانی که متشکل از خود او، هم دانشکده ای هایش، و چند نفر دیگری که دوست دارد تحت تأثیر قرار دهد، می شود. او برای دستیابی به اهداف خصوصی و برای ارضای نفس خود، خواننده عمومی را فراموش کرده است. اینکه نخست درباره یک نکته بحث کنیم و آن بحث را ادامه دهیم خیلی بهتر از آن است که درباره نکات بسیاری بحث کنیم، اما همه آنها را از دست بدهیم. دانشمندان غالباً احساس می کنند که باید موضوعی را به طور جامع پوشش دهند و خواننده را در انبوهی از اطلاعات غرق کنند. محدودکردن میدان دید فرد مستلزم داشتن کمی نظم و انضباط است، اما این ماهیت و ذات برقراری ارتباط است.

احترام به خواننده
تاجایی که به فرایند نوشتن مربوط می شود، هر اندیشه و هر فنی در آخرین تحلیل، در احترام همیشگی آشکار به خواننده خلاصه می شود. انجام اقدامات ویژه برای جلب و حفظ علاقه او صرفاً شکلی از رفتار خوب است. ما با مشکلات خودمان یا اطلاعاتی که می خواهیم به اشتراک بگذریم به سراغ او می آییم. درواقع ما از او می‌خواهیم تا دقایقی نگرانی های خود را کنار بگذارد و به حرف های ما گوش کند. شاید غالب اوقات بیشتر از آنچه ما متوجه شویم او آماده شنیدن است.
ما به رغم بهترین نیات، ممکن است باز او را تاحدی خسته کنیم چون به تعبیری اساسی، همه ما در عمومی-کردن علم نابلد هستیم. اما اینکه [عامدانه] سعی نکنیم [باورهای علمی] خودمان را جالب‌توجه نشان دهیم یا اشتیاق خود را منتقل کنیم نهایت بی‌احترامی است. اگر ما برای این کار سخت تلاش کنیم، او آن را خواهد فهمید و با روح و پیام ما همدردی خواهد کرد. تلاش هم نکنیم آن را خواهد فهمید.
در این مرحله یک هشدار مناسب است. تکنیک هایی که در حال حاضر در بیشتر سخنرانی هایی که در کلاس می شود استفاده می شود، لزوماً برای نوشتن مقالات عمومی کاربرد ندارند. دانشمندان در حال درک این واقعیت هستند که بین سخنرانی کردن برای گروهی از دانشجویان و سخنرانی کردن برای گروهی از خوانندگان عمومی تفاوتی عمده وجود دارد. دانشجویان نماینده مخاطبان اجباری هستند، تحمل درد زیاد برای آنها به عنوان بخشی اساسی و مداوم از تمرین از نظر عده زیادی پذیرفته نیست، هرچند اعتبار این نگرش جای بحث دارد. گذشته از این، دانشجو یا باید توجه کند یا عواقب آن را متحمل شود. فرد عامه به سرعت و با خوشحالی از یک مقاله می‌گذرد و به سراغ مقاله یا مجله دیگر می رود.
روش های خوش‌آب‌و‌رنگ و گرم و در خور شأن بسیاری برای نوشتن ما وجود دارد. یک قاعده این است که هرگز با یک اصل عام پیش نرویم. این اظهار کلی باید با نمونه ها و حکایات برگزیده دنبال شوند تا نکته ای گسترده را تا حد امکان روشن و مشخص بیان کنند.
برای مثال به این جمله توجه کنید «پس از مشکلات فنی زیاد، یک روش آزمایشی مناسب ابداع شد.» چنین اظهاراتی به تبیین نیاز دارند. باید تلاش جدی صورت گیرد تا ماهیت مشکلات و تلاش های لازم برای غلبه بر آنها ساده و سرراست بیان شود. خواننده ممکن است به این نوع از اطلاعات علاقه مند باشد. این نه تنها حکایات را شامل می شود بلکه ایده معینی از آنچه در آزمایشگاه به معنای کار است، به وجود می آورد.
 یکی دیگر از قوانین که تیستل آن را قانون قدیمی نوشتن می نامد، استفاده از مقایسه برای نزدیک ترکردن خواننده به مفاهیمی است که در صورتی دیگر می توانستند بعید و انتزاعی به نظر برسند. مقایسه، چه مختصر چه مفصل، چیزی نیست که در مسیر رسیدن به یک نکته بتوان با عجله آن را کنار گذاشت. مقایسه باید یک تفریح مهیج و از سر فراغت برای خواننده باشد. یک مقاله، نگرش ها و احساسات نویسنده اش را کمی پنهان می کند. نویسنده می تواند در شغل خود به قدری جدی باشد که تخیل خود را به کار بگیرد و قیاس های حتی نامتعارف و نامناسبی ارائه دهد. این باعث خواهد شد مقاله او بدرخشد.
 اما اگر به کارش علاقه مند نباشد، مقاله او جالب از آب در نخواهد آمد. مقایسه های خوب می توانند بین یک سبک متوسط و درجه یک، بین ارتباط مؤثر و بیهوده تفاوت ایجاد کنند. برای مثال، یک استعاره یا تشبیه مبتذل متأسفانه برای یک مقاله نشانه ای دقیق از راحت طلبی و تنبلی و باز فقدان احترام است. باوجود این، اتم ها همچنان "سیستم خورشیدی کوچکی" هستند ( حتی اگر مفهوم دیگری در فیزیک مدرن وجود نداشته باشد)، اسیدهای آمینه، همچنان "بلوک های ساختمانی" هستند، "کهکشان های مارپیچی همچنان چرخ دنده های چهارم" ژوئیه هستند. فهرست قیاسهای پیش پا افتاده و مبتذل که زمانی بدیع بودند، می-توانستند تا بی نهایت امتداد یابند. ما به قیاس های تازه و نوعی تفکر نیاز داریم که آنها را تولید  کند.
واژگان کوتاه شده
سرانجام، ما به موضوع بسیار مورد بحث واژگان می پردازیم. برای دانشمند یا نویسنده آموزش دیده به لحاظ علمی دشوار است که وقتی از اصطلاحات فنی صحبت می کند، بتواند شکاف کامل بین خود و غیر دانشمندان را درک کند. برخی ازکلمات به قدری برای او آشنا هستند که او بدون فکرکردن از آنها استفاده می کند، و به تبع آن بخش اعظم آنچه در علم رایج می گذرد، نوشتن نیمه فنی در بهترین حالت است. روشن ترین مطالعات و کامل درباره مسئله اخیر توسط  W.E Flood  در انیستیتوی آموزشی دانشگاه بیرمنگام در انگلیس تکمیل شده است. زمان اجازه نمی دهد از روش ها و نتایج آن گزارشی مفصل ارائه شود؛ اما چند مثال ممکن است به ما نشان دهد که تا چه باید پیش برویم.
یکی از تحقیقات به مجله مشهور علمی بریتانیا " Discovery" که یکی دو درجه از مجله علمی آمریکایی کمتر فنی است، مربوط می شود. این مجله در یک تبلیغ عبارت زیر را بیان می کند: «مقالات را دانشمندان مشهور و تکنولوژیست ها نوشته اند، اما به زبانی که غیر متخصصان به راحتی آن را بفهمند.» مطالعه دانشگاه بیرمنگام این ادعا را تأیید نمی کند. این مطالعه نشان می دهد که این مقالات پر از اصطلاحاتی مثل فسفاتیک، سنگ رسوبی، الکترواستاتیک، دگردیسی و ضریب حرارتی هستند. اصطلاحاتی که هرچند معنای آن برای دانشمندان مشهود است برای مخاطب عام بی معنا یا دارای کمترین معنا است.
فلود نتیجه می گیرد که «این مجله مطمئناً به طور کامل به زبان غیر فنی نوشته نشده است و یک خواننده غیر علمی آن را نمی فهمد. مجله ممکن است برای نوعی خواننده متفاوت خوب باشد... اما این مطالعه نشان می دهد که تا چه حد می توان اصطلاحات علمی را به سمت خواندن موضوعاتی سوق داد که معنای عمومی تر بدهد و نه آکادمیک.» مقالات نشریات پنگوئن و اخبار علم و بیولوژی جدید نیز نتیجه ای مشابه دارند.
همچنین توجه را می‌توان به مسئله ای مرتبط و به همان اندازه جدی جلب کرد. نقل قول زیر از مجله انگلیسی شنونده (The Listener) گونه متداولی از ناکامی در ارتباط [بین دانشمندان و عامه] را نشان می دهد:
 «من گمان می کنم هریک از طبیعت شناسان و زیست شناسانی که روی تنوع انطباق پذیر فوق العاده موجود در جهان حیوانات و گیاهان اندیشه کرده اند، یا تکامل شگفت انگیز یک ارگان حسی بسیار پیشرفته را بررسی کرده اند، باید جایی با یک شک مواجه شده باشند- آیا تصورپذیر است که یک هم آیی شانسی یا اتفاقی از تغییرات و دگرگونی ها مسئول تکامل انطباقی باشد که ما می بینیم؟»
 این جمله از بسیاری جهات خیلی بد است و ای کاش نمونه آن کمتر بود. این جمله حداقل باید به صورت سه جمله نوشته می شد. این جمله دربردارنده تعدادی از واژه‌ها و اصطلاحات دهان‌پرکن، قدیمی، و کاملا غیر ضروری است. اما این نقائص نسبتاً جزیی هستند. نکته اصلی این است که این جمله برای برخی از دانشمندان یک چیزی کاملاً روشن و معنادار می گوید و هم زمان برای مخاطب عام چیزچندانی نمی گوید. از نظر مخاطب عام این جمله، یک جمله فشرده و خلاصه شده فراتر از فهم است. کلماتی مانند تطبیقی و تغییرات، همان طور که آنها برای نظریه تکاملی به کار می برند، کوتاه شده اند. آنها برای زیست شناسان و تاحدودی کمتر برای دانشمندان اجتماعی و فیزیک و تا حد زیادی برای عموم مردم معنای زیادی می دهد. علم مملو از چنین کلماتی است. در نوشتن علم برای عموم هریک از این کلمات را باید با کمک مثال ها و مقایسه ها و سایر ابزارهای موجود روشن و باز کرد.

تلاش های تروتازه ای نیازهست
من چند مورد از بسیاری از تکنیک های خوب آزمایش شده و شناخته شده را ذکر کردم که در صورت کاربرد بیشتر، باعث می شود علم عمومی و عمومی تر شود. تیستل درباره چندتا از اینها و چندتای دیگر بحث کرده است. باوجود این، مشکلات دیگر به توسعه کامل تکنیک های جدید نیاز دارند. برای مثال، مشکل عظمت و بزرگی- فاصله کهکشان آندرومدا، اندازه ویروس، زیست کوتاه یک مزون، زمانی که سپری شده، از زمان تشکیل زمین یا آمدن انسان. ما چطور می توانیم احساسی واقعی از یک چیز بی نهایت بزرگ یا بی-نهایت کوچک را منتقل کنیم؟ می توان درباره تلاش های گذشته مربوط به عظمت و اندازه یا درباره نیاز روزافزون به تلاش های تازه در آینده مقاله ای نوشت.
اینکه دانشمندان بیشتری که درحال نزدیک شدن به علم عمومی هستند اینقدر جدی‌اند که به بهره‌گیری از روش های تثبیت‌شده ارتباط توجه می‌کنند مایه دلگرمی است. اما این روش ها برای نگاه به آینده کافی نیستند. ما هنوز دقیقاً نمی دانیم که هر روش در عمل چقدر مؤثر است، همچنین از اثربخشی مقایسه‌ای روش های مختلف به اندزه کافی خبر نداریم. ما نمی دانیم که چه مشکلی فوراً به استفاده از روش های جدید نیاز دارد. به عبارت دیگر، علم عمومی، خود حوزه ای است که تحقیقات بیشتری می طلبد. همان طور که قبلاً هم اشاره کرده ام همه ما در این حوزه غیرحرفه ای هستیم.

اصل مقاله:

Making Popular Science More Popular. By John Pfeiffer. See all Hide authors and affiliations. Science 25 Apr 1958: Vol. 127, Issue 3304, pp. 955-957

کلید واژه ها: ihcs research center ترویج علم ترویج دستاوردهای پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی


نظر شما :