بیستم مهرماه، روز بزرگداشت لسانالغیب، حافظ شیرازی گرامی باد.
استاد شفیعی کدکنی در وصف لسان الغیب، ترجمان الاسرار، لسان العرفا، ناظم الاولیا، بلبل شیراز، خواجه عرفان، خواجه شیراز، کاشف الحقایق، مجذوب سالک و ترجمان اللسان؛ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی میگوید:
«هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد. فردوسی بیشوکم نظایری در جهان دارد و سعدی نیز. حتی جلالالدین مولوی هم. ولی حافظِ ما در فرهنگ بشری بیمانند است؛ شاعری که شعرِ فارسیِ او را زاهدان و عارفان در قنوتِ نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دورهای شعر او را آینهٔ اندیشههای خود بدانند و از نظر «پیر خطاپوش» حافظ که بر قلمِ صنع چنان اعتراض خطرناکی کرده است شادمان باشند و در زندگیِ روزانه، مردمِ ما، دیوانش را در کنار قرآن مجید، سرِ سفرهٔ عقد و هفتسین سالِ نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند، چنین شاعری در جغرافیای کرهٔ زمین و در تاریخ بشریت منحصر بهفرد است و همانند ندارد.»
چون فردوسی، صدای خِرد گرایِ اینجهانی است و مولانا صدایِ خردستیزِ آنجهانی و حافظ را باید شاعری دوصدا نامید که شاید هیچ یک از بزرگانِ شعرِ فارسی، در طول تاریخ، از این ویژگی شعرِ حافظ برخوردار نباشند.»
او برای حافظ چنین سروده است:
مستی و هوشیاری و راهی و رهزنی
ابری و آفتابی و تاریک و روشنی
هرکس درون شعر تو، جویای خویش و تو
آیینهدار خاطر هر مرد و هر زنی
در پایتخت سلسلۀ شب که شهر ماست
همواره روح را به سوی روز، روزنی
نشناخت کس تو را و شگفتا که قرنهاست
حاضر میان انجمن و کوی و برزنی
این سان که در سرود تو خون و طراوات است
صد بیشه ارغوانی و صد باغ سوسنی
ای هرگز و همیشه و نزدیک و دیر و دور
در هرکجا و هیچ کجا، در چه مأمنی؟
در مسجدی و گوشۀ میخانهات پناه
آلودۀ شرابی و پاکیزه دامنی
هر مصرعت عصارۀ اعصار و ای شگفت
کاینده را به آینگی صبح روشنی
نشگفت اگرکه سلسلۀ عاشقان دهر
امروز خامشاند و تو گرم سرودنی
آفاق از چراغ صدای تو روشن است
خاموشیات مباد که فریاد میهنی

نظر شما :