دومین همایش ملی «فلسفه برای کودکان»/گفتگو با دکتر سید نورالدین محمودی
«به نام او»
«فلسفه بهمثابة آغاز سؤال»
دکتر سید نورالدین محمودی، استادیار گروه «فلسفه برای کودکان» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که تمرکز اصلی فعالیتاش بر پرورش تفکر خلاق، تربیت اخلاقی و طراحی الگوهای آموزشی مبتنی بر فلسفه در فضای کودک و نوجوان است. وی تحصیل دکترای تخصصی خود را در رشتة «فلسفة تعلیم و تربیت» در دانشگاه تهران به پایان رسانده است و طی سالهای اخیر با انتشار کتابها و مقالاتی در حوزههایی چون خلاقیت، تربیت تأملی، تربیت اخلاقی و فلسفه برای کودکان، به عنوان صدای نوظهور در آموزش فلسفه به نسل جوان شناخته شده است. دکتر محمودی در کنار تدریس دانشگاهی، در اجرای کارگاهها و پروژههای آموزشی نیز فعال است و همواره بر این باور است که «فلسفه آغاز سوال است؛ نه صرفاً انتقال پاسخ». او کلاس فلسفه برای کودکان را فضایی می داند، که کودکان را به پرسشگری، گفتوگو و تفکر انتقادی ترغیب میکند.

1) ضرورت پرداختن به فلسفه برای کودکان در وضعیت کنونی، چیست؟
به نظر من در پاسخ به این سوال، میتوانیم به چند محور توجّه کنیم. یکی اینکه پرورش تفکّر نقّاد و به طور کلی خودشناسی، مهم است. بهخصوص در جهان امروز، که کودکان با حجم بالایی از اطلاعات، پرسشها و ابهامات روبهرو هستند. پس در این وضعیت، صرف یادگیری اطّلاعات کافی نیست. آنچه اهمیت دارد، این است که کودک توانایی بررسی داشته باشد. او باید بتواند سوال بپرسد، تأمّل کند و استدلال بیاورد. پژوهشها در زمینة فلسفه برای کودکان نشان دادهاند، که این برنامه موجب بهبود مهارتهای تفکّر نقّاد و حل مسئله میشود. پس در شرایطی که مدارس غالباً معطوف به حفظ و فراگیری محتوا هستند، ما بعد دیگری را به فعالیت آنها اضافه میکنیم. این بعد، مبتنی بر «پرسشگری» است و کیفیت یادگیری را بالا میبرد.
محور دیگر، توسعة مهارتهای عاطفی و اجتماعی است. یکی از نقاط قوّت فلسفه برای کودکان، این است که صرفاً بر مهارتهای شناختی تمرکز نمیکند و به مهارتهای عاطفی، اجتماعی و اخلاقی نیز میپردازد. کودکان در فرایند یادگیری، به مشارکتکردن در حلقة کندوکاو تشویق میشوند. آنها به هم گوش میکنند، باهم گفتوگو میکنند، به اعتراض هم احترام میگذارند و به دیدگاههای متفاوت میپردازند. این محتوا در عصر کنونی و به خصوص در آموزش و پرورش جامعة ما که دغدغة رشد مهارتهای زندگی، تعاملات اجتماعی، کار گروهی و همدلی مطرح هستند، اهمیت ویژهای دارد.
محور سوم این است که ما باید کودکان را برای روبهروشدن با پیچیدگیهای عصر امروز مجهّز کنیم. دنیای امروز پر از تغییر و اصطلاحاً آشوبناک(chaotic) است. در این دنیا، تنوّع فرهنگی بالا رفته است و فناوریهای جدیدی آمدهاند. پس برای تربیت نسلی که قرار نیست فقط مصرفکننده باشد، نیاز داریم که فراتر از انتقال دانش عمل کنیم. این نسل قرار است که فعّال، منتقد و خلّاق باشد. یکی از راههای تربیتی برای رسیدن به این توانمندیها، پرورش مهارتهای گفتوگو و پرسشگری است.
۲) فلسفه برای کودکان در عصر امروز، با چه چالشهایی روبهرو است؟
می توانیم چالشها را به دستههای فرهنگی، نگرشی، آموزشی و ساختاری دستهبندی کنیم. چالشهای فرهنگی به معلّمان، والدین و خانوادهها ارتباط پیدا میکنند. به نظر من هنوز فرهنگ آموزشی «معلّممحور» و «اقتدارگرا» در مدارس، حاکم است و رابطهای یکسویه وجود دارد. یعنی معلّم منبع دانایی و دانشآموز دریافتکننده است. در حالی که رابطة آموزشی در فلسفه برای کودکان، باید کاملاَ گفتوگومحور و مشارکتی باشد. کودک باید بتواند آزادانه سؤال بپرسد و استدلال کند. پس اینجا یک تضاد فرهنگی به وجود میآید. این تضاد باعث میشود که معلّمان، مدیران و حتّی والدین احساس ناامنی کنند و نسبت به این رویکرد مقاومت داشته باشند.
یکی از چالشهای فبک، این است که بعضی اوقات با ترس از پرسشگری آزاد همراه میشود. یعنی در بخشی از آموزش ما مطرحکردن پرسشهای فراوان یا «چرا»گفتنهای مرتّب کودک، بهجای فضیلت نوعی گستاخی و بیانضباطی تلقّی میشود. در حالی که جوهر فلسفه برای کودکان این است که کودک بپرسد، تردید کند، تأمّل داشته باشد و سنجشگرانه فکر کند. پس نگرش عمومی باید نسبت به پرسش و تفکّر انتقادی، تغییر کند.
برخی از افراد دربارة مفهوم «فلسفه»، دچار سوءتفاهم با معنای اصلی آن هستند. آنها فلسفه را با «شکداشتن» معادل در نظر میگیرند و تصوّر میکنند که این آموزش، باعث سردرگمی یا بیباوری در کودکان میشود. در حالی که فلسفه در نقطة مقابل تصوّر آنها، قرار دارد. فلسفه باعث معنادارشدن آموختههای کودک میشود. کودکان در این برنامه به معنای مفاهیم بنیادی مثل «عدالت»، «حقیقتدوستی» و «زندگی» میپردازند و وارد یک زندگی معنوی میشوند.
فلسفه برای کودکان، یک سری چالشهای ساختاری هم دارد. نظام آموزشی و برنامة درسی ما هنوز بر انتقال دانش، تمرکز کرده است و فضای آموزشی مناسب برای کندوکاو و تفکّر انتقادی، فراهم نیست. چالش دیگر، این است که از حمایت نهادها بیبهره هستیم و بودجة قابل قبولی برای این برنامه، در اختیار ما نیست. خوب است که در قانون، چارهای برای این چالش اندیشیده بشود.
به علاوه برخی از معلّمان نیز، از چالشهای این مسیر هستند. آنها با برنامة فلسفه برای کودکان ناآشنا هستند و آموزشهای لازم برای تسهیلگری را ندیدهاند. تغییردادن نقشة راه میتواند دشواری زیادی برای معلّمها، داشته باشد. در نتیجه باید با انجام تحقیق و بومیکردن منابع، این چالش را برطرف کنیم. علاوه بر معلّمها، ممکن است والدین هم نگرش درستی نسبت به این برنامه نداشته باشند و این نیز چالش دیگری است.
۳) دانشگاه در مقام یک نهاد علمی و تربیتی، توانایی ایفای چه نقشی را در ترویج آموزش تفکّر دارد و میتوان چه انتظاراتی از آن داشت؟
این سؤال در سه سطح، قابل پاسخگویی است. سطوح پژوهشی، سیاستگذاری و آموزشی قابل بررسی هستند. ما از دانشگاه، انتظار داریم، که نهاد تربیتکنندة نیروی انسانی متخصّص باشد. پس تربیت تسهیلگران حرفه ای فلسفه برای کودکان باید بر عهدة دانشگاه باشد. این امر مستلزم انجام کار در رشتة علومتربیتی و زیر مجموعههای آن است.
همچنین باید دورههای تخصّصی در زمینة تربیت تسهیلگر و آموزشهای گفتگومحور برپا باشند. در دانشکدههای علومتربیتی و فلسفه نیاز به دروس اختیاری یا اجباری دربارة فلسفه برای کودکان، آموزش تفکّر، تفکّر خلّاق و حلقة کندوکاو وجود دارد. همچنین دانشگاهها میتوانند با همکاری وزارت آموزش و پرورش، برای معلّمان کارگاههای آموزشی کوتاهمدّت و دورههای ضمن خدمت برگزار کنند. این فرایند میتواند پلی بین فضای دانشگاه و مدرسه باشد.
در سطح پژوهشی باید پژوهشهای میدانی، تجربی و نظری دربارة اثر فلسفه برای کودکان بر رشد تفکّر اجتماعی، هویت فرهنگی و هویت اخلاقی به طور گسترده انجام بشود. بودجهای نیز جهت تحقّق این امر، نیاز است.
ما میتوانیم برنامة فلسفه برای کودکان را با منابع فکری ایرانی-اسلامی پیوند بدهیم. آثار سهروردی، فارابی و ابن سینا این قابلیت را دارند. همچنین ادبیات عرفانی و حکمتهای فلسفی(مشا، اشراق، متعالیه و...) دارای ظرفیت مناسبی هستند. این امر باعث میشود، تا فلسفه برای کودکان در ایران ریشهدارتر، فرهنگیتر و پذیرفتنیتر بشود. ما باید بتوانیم منابع آموزشی بومی را تولید و تدوین کنیم. دانشگاهها میتوانند با همکاری معلمها و نویسندگان، محتواهایی نظیر داستان، ویدیو و انیمیشنهایی متناسب با فرهنگ ایرانی تولید کنند. همچنین ما می توانیم از داستانهای شاهنامه، مثنوی، گلستان و حکایتهای ایرانی برای گفتوگوهای فلسفی بهره بگیریم.
گفتوگوکردن باید در سطح سیاستگذاری افزایش پیدا بکند و ما در این زمینه نقش مهمّی داریم. نیاز است، تا گفتمانهای تفکر در جامعه گسترش پیدا بکنند. دانشگاه ها قادر هستند، که نشستهای علمی و میز گردهای مختلفی در حوزة تفکّر و فلسفهورزی در کودکی بگذارند. آنها از این طریق، ذهنیت عموم را نسبت به پرسشگری و تفکّر انتقادی تغییر میدهند و شبکهای ایجاد میکنند، که آن شبکه پلی به خانواده و مدرسه میزند. پس پل ارتباطی میان پژوهش و میدان عمل، «دانشگاه» است.
تهیه کننده: مهراوه مجتهد


نظر شما :