خانم دکتر غزاله حجتی، برنده کتاب سال دانشجویی : توجیه باور دینی از دغدغه‌های اصلی من است

۰۲ آذر ۱۳۹۹ | ۱۹:۱۹ کد : ۱۹۹۱۳ اخبار مدیریت فرهنگی مهمترین اخبار فرهنگی
تعداد بازدید:۱۷۴۹
خانم دکتر غزاله حجتی، برنده کتاب سال دانشجویی : توجیه باور دینی از دغدغه‌های اصلی من است

 

خانم غزاله حجتی دانش‌آموخته‌ی دکترای فلسفه‌ی دین از دانشجویان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده‌ی کتاب «معرفت‌شناسی اختلاف‌نظر در باور دینی: مصالحه‌گرایان در برابر نامصالحه‌گرایان» است که رساله‌ی دکترای نویسنده می باشد. بمناسبت برترشناخته شدن این کتاب بعنوان کتاب سال دانشجویی، مصاحبه ایشان که حاوی نکات برجسته کار تحقیقی و پژوهشی  انجام شده می باشد، بازنشر می گردد. وی در معرفی خود می‌گوید:

در سال 1362 در شهرستان همدان به دنیا آمدم. از نوجوانی به ادبیات و علوم انسانی علاقه داشتم. در دوران دبیرستان به رغم گرفتن مدرک دیپلم در رشتۀ تحصیلی ریاضی، با مطالعۀ دروس مربوط به رشتۀ علوم انسانی در آزمون سراسری این رشته شرکت کردم و در مورد انتخابی اول خود که رشتۀ فلسفه بود، در دانشگاه تهران پذیرفته شدم. پس از پایان دوران کارشناسی با توجه به علاقۀ شخصی برای تعمق و تدبر در مسائل دینی، رشتۀ فلسفۀ دین را برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد برگزیدم و باز هم در انتخاب اول خود که فلسفۀ دین بود، در دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران پذیرفته شدم. در پایان این مقطع از رسالۀ خود با عنوان «خدا، اخلاق و معنای زندگی از دیدگاه گرت تامسون» دفاع کردم. با توجه به کارنامۀ تحصیلی و نمرۀ کسبشده در پایاننامه موفق شدم به عنوان دانشجوی ممتاز از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شوم. 

پس، از طی سه سال فراغت از تحصیل در سال 92 در آزمون دکتری فلسفه شرکت کردم و پس از کسب رتبۀ عمومی در سه دانشگاه مصاحبه دادم و رزومۀ علمی‌ام بررسی شد. خوشبختانه پس از اعلام نمرات در هر سه جا به عنوان نفر اول انتخاب شده بودم و چون پژوهشگاه علوم انسانی را بالاتر از دانشگاه تهران انتخاب کرده بودم، در این مرکز مشغول به تحصیل شدم و در ابتدای ترم نهم موفق شدم تا از رسالۀ خود در زمینۀ معرفت‌شناسی، با عنوان «معرفت‌شناسی اختلاف‌نظر در باور دینی: مصالحه‌گرایان در برابر نامصالحه‌گرایان» دفاع کنم.

در طول دوران تحصیل موفق به ترجمه و چاپ چندین عنوان کتاب شدم و در سال 95 توانستم جایزۀ کتاب سال دانشجویی را برای ترجمۀ «معنای زندگی» اثر گرت تامسون کسب کنم. در سال 95 و 96 به دلیل تعداد مقالات چاپ شده در آن سال و تعداد کتاب‌های منتشر شده، موفق شدم از طرف پژوهشگاه علوم انسانی در هفتۀ پژوهش به عنوان پژوهشگر برتر دانشجویی معرفی شوم.

علاقۀ تخصصی اینجانب فلسفۀ دین است و به کلیۀ مباحث آن علاقه‌مندم. از بین مباحث موجود در این حوزه  به مطالعۀ تخصصی در زمینۀ معرفت‌شناسی پرداخته‌ام و توجیه باور دینی جزء دغدغه‌های اصلی من بوده است. در این زمینه چند مقاله نگاشته‌ام و رسالۀ دکتری خود را نیز در قالب کتاب منتشر کرده‌ام. کتاب اختلاف‌نظر، نوشتة براین فرنسیس نیز با ترجمة من به‌زودی منتشر خواهد شد. معنای زندگی زمینۀ دیگری است که در آن مطالعه و پژوهش زیادی داشته‌ام و موفق به ترجمۀ دو عنوان کتاب و نگارش چند مقاله در این زمینه نیز شده‌ام.



 

در ذیل به گزیده ای از مصاحبه ی سرکار خانم دکترحجتی درباره کتاب بررسی معرفت شناختی با روزنامه اعتماد اشاره می شود


 

اصولا موضوع کتاب شما یعنی اختلاف نظر دینی ناظر به چیست و ریشه و سابقه این بحث به چه چیز باز می گردد؟

به طور ساده موضوع این کتاب اختلاف نظر (disagreement) است البته نه هر نوع اختلاف نظری زیرا هر نوع اختلاف نظری نمی تواند مورد بحث فلسفی و معرفت شناختی قرار بگیرد زیرا بسیاری از اختلاف نظرهایی که ما در زندگی روزمره با آنها مواجه می شویم و اطراف خودمان آنها را می بینیم، اختلاف نظر فلسفی یا معرفت شناختی نیستند بلکه در حقیقت برآمده از اشتباه یا اشتباهاتی هستند. مثلا خیلی از اختلاف نظرهای ما با دیگران بر اساس اشتراکات لفظی رخ داده یا به دلیل ابهام پدید آمده است. خیلی وقت ها اختلاف نظرها ناشی از استفاده از معیارهای سنجش مختلف است، یعنی اگر معیارهای سنجش مان را یکی کنیم، می بینیم که با هم اختلاف نظر نداریم. در این کتاب کوشیده ام تمامی اختلاف نظرهایی از این دست یعنی اختلاف نظرهایی را که ارزش معرفت شناختی ندارند،کنار بگذارم تا حوزه بحث روشن تر و مشخص شود که اختلاف نظر فلسفی و معرفت شناختی کدام است. سابقه بحث اختلاف نظر نیز به ابتدای تاریخ اندیشه بشری بازمی گردد، یعنی از همان زمان که انسان شروع به اندیشیدن کرده و این اندیشه ها به عنوان افکار فلسفی بشر ثبت شده شاهد اختلاف نظر هستیم و تا به امروز نیز ادامه داشته است بنابراین بحث چندان جدید نیست اما آنچه آن را جدید می کند این است که در چند دهه اخیر به این اختلاف نظرهای فکری موجود از بعد فلسفی و معرفت شناختی نگاه جدیدی شده است. از زمانی که مساله توجیه باور به شکل پررنگی در معرفت شناسی مطرح شده، یعنی این بحث که چه زمانی یک باور موجه است و ما به لحاظ معرفت شناختی مجازیم آن را حفظ کنیم، اختلاف نظرها نیز از بعد دیگری اهمیت پیدا می کنند یعنی نه از جهت اختلافی که بین افراد وجود دارد بلکه از این منظر که آیا این اختلاف نظرها می توانند شاهد ناقضی باشند تا توجیه باور ما را بر هم بزنند یا خیر. در ۳ دهه اخیر در حوزه های مختلف فلسفی از این منظر به اختلاف نظر نگاه شده و این بحث به شکل جدیدی در معرفت شناسی مطرح شده است. عمده مصادیق مهم معرفتی اختلاف نظر نیز در باورهای دینی، اخلاقی و علمی است هر چند در حوزه های دیگر مثل سیاست نیز اختلاف نظر داریم. 

همان طور که در مقدمه ذکر شد و شما نیز در مقدمه کتاب بیان کرده اید، بحث اختلاف نظر جدای از رواجش در زندگی روزمره انسان ها به شکل تخصصی بحثی نسبتا جدید در فلسفه است. چرا و چطور این بحث در معرفت شناسی و اخلاق مورد توجه فیلسوفان تحلیلی قرار گرفته است؟

زیرا در چند دهه اخیر در میان فیلسوفان تحلیلی مساله باور به شکل جدی محل بحث قرار گرفته و مباحثی چون توجیه باور، شرایط نقض آن و اخلاق باور حول آن شکل گرفته است. عمده این ادبیات نیز انگلیسی زبان است زیرا حوزه جغرافیایی که فلسفه تحلیلی و مسائل ابتدا در آن شکل گرفته، کشورهای انگلیسی زبان مثل بریتانیا، امریکا و کانادا بوده اند. ضمن آنکه سابقه فلسفه تحلیلی به پوزیتیویسم منطقی و زمانی بازمی گردد که مساله تحلیل زبانی جدی بوده است. بنابراین جنس این مباحث به خاطر صبغه تحلیلی که از ابتدا داشته، چنان است که در آن منطق و تحلیل زبانی نقش بازی می کند و با جزییات سر و کار دارد و مهم تر از همه اینکه مساله اصلی توجیه باور است. بنابراین بحث اختلاف نظر را باید در این زمینه و بستر (context) نگریست.

شما در مقدمه کتاب دو رویکرد اخلاقی و معرفتی در بحث اختلاف نظر را از یکدیگر متمایز کرده و تاکید کرده اید که در کتاب به بحث معرفت شناختی در این زمینه خواهید پرداخت.

باید میان اختلاف نظر از حیث اخلاقی و معرفت شناختی تمایز گذاشت. گاهی من به لحاظ اخلاقی تصمیم می گیرم که به نظر مخالف خودم احترام بگذارم اما بحث معرفت شناختی اختلاف نظر در این باره است که آیا دیدگاه مخالف من می تواند بینه یا دلیلی باشد برای من که توجیه باور من ایراد دارد یا خیر.

بحث کتاب شما بعد از ارایه مقدماتی راجع به مبحث کلی تر اختلاف نظر به بحث اختلاف نظر دینی اختصاص یافته است. مراد از اختلاف نظر دینی چیست و اهمیت آن از دید شما چیست؟

مراد از اختلاف نظر دینی می تواند دو چیز باشد: یکی اختلاف نظرهای درون دینی و اختلاف نظرهای بین ادیان. در تمامی ادیان وجود دارد، بنابراین ادعای انحصارگرایی در صدق و توجیه از باورهای اساسی عموم ادیان است. در کتاب حاضر و به طور کلی در بحث اختلاف نظر معرفت شناختی، محل بحث اختلاف نظرهایی بین ادیان است یعنی آن ادعاهای متعارض بین ادیان محل بحث است، به عبارت دیگر در بحث اختلاف نظر، کثرت ادیان محل است. 

در فصل سوم کتاب به این بحث آشناتر برای مخاطبان فارسی زبان در بحث باورهای دینی، رویکردهای انحصارگرایانه و تکثرگرایانه و شمول گرایانه اشاره کرده اید. ربط و پیوند بحث اختلاف نظر دینی با مباحث مربوط به نگرش های پلورالیستی و مونیستی به باورهای دینی چیست؟ آیا اصلا به یکدیگر ارتباطی می یابند؟

علت پرداختن به این بحث آن است که خواستم بین سنت فکری و فلسفی که در معرفت شناسی دینی پیش از این در بحث پلورالیسم و مونیسم و... وجود داشت با بحث اختلاف نظر دینی از منظر معرفت شناسی ارتباط برقرار کنم. یعنی خواستم بحث پلورالیسم را بر اساس این صورت بندی جدید بازسازی کنم. در آن بحث از گروه های انحصارگرایان و شمول گرایان و کثرت گرایان نام برده می شود که برای مخاطبان فارسی بحث آشناتری است. در این فصل کوشیده ام شباهت هایی میان انحصارگرایان دینی و نامصالحه گرایان در بحث اختلاف نظر را نشان بدهم. البته انحصارگرایی با نامصالحه گرایی تفاوت دارد و تعریف و حیطه بحث نامصالحه گرایی خیلی گسترده تر از انحصارگرایی دینی است اما شاید بتوان گفت بسیاری از نامصالحه گرایان، انحصارگرا محسوب می شوند. بنابراین به طور کلی شباهت این دو بحث در این است که مساله هر دو تکثر و اختلاف نظرهایی بین ادیان است. اما وجوه اختلاف آنها زیاد است. در اختلاف نظر، بحث تماما معرفت شناختی است و بر محور توجیه باور می چرخد اما در بحث های کثرت گرایی و انحصارگرایی و شمول گرایی علاوه بر اینکه تکثر ادیان مطرح است و تا حدی ممکن است توجیه باور مطرح باشد اما مباحث غیرمعرفتی زیادی نیز دارند، مثلا در بحث پلورالیسم ابعاد هرمنوتیکی نیز مطرح است، یعنی مساله فهم مطرح است نه توجیه، یا کثرت گرایی ابعاد اخلاقی دارد یعنی مساله تساهل و مدارا مطرح است، یا ابعاد رفتاری مطرح است. 

شما در کتاب میان دو رویکرد مصالحه گرایی و نامصالحه گرایی به بحث اختلاف نظر دینی پرداخته اید. لطفا به اختصار بفرمایید هر کدام از این دو موضع به چه معناست؟

به نحو مختصر آنچه این دو گروه را از یکدیگر متمایز می کند، اهمیتی است که این دو گروه از حیث معرفتی برای اختلاف نظر قائل می شوند. نامصالحه گرایان(steadfast view یا دیدگاه مبتنی بر ثابت قدمی) در مواجهه با اختلاف نظر به نوعی بر باور خود استوار می مانند و بر آن ابرام دارند و به هیچ وجه اختلاف نظرهای بروز پیدا کرده را ناقض توجیه باور خودشان نمی دانند و برای آنها اهمیت معرفت شناختی قائل نیستند اما مصالحه گرایی(conciliationism) موضع کسانی است که به اختلاف نظرها از حیث معرفتی اهمیت می دهند. آنها در وهله نخست به آگاهی از اختلاف نظر تاکید می کنند. یعنی اگر آگاهی به اختلاف نظر پدید نیاید این بحث مطرح نمی شود و اهمیت معرفتی ندارد. اما از نظر مصالحه گرایان وقتی فرد به اختلاف نظر آگاه شود، دیگر نمی تواند آن را نادیده بگیرد و نمی تواند باور قبلی خودش را با همان استقامت از نظر توجیهی حفظ کند. 

در انتهای کتاب شما پس از مباحث مفصل درباره دو رویکرد مصالحه گرایی و نامصالحه گرایی و نقد و انتقادهایی که از سوی معتقدان به هر یک از این دو رویکرد به دیگری شده در نهایت از یک رویکرد مصالحه گرایی تعدیل شده، دفاع کرده اید و آن را پذیرفته اید. اگر ممکن است تا سر حد امکان با زبانی ساده و روان درباره این رویکرد توضیح دهید.

در کتاب حاضر کوشیده ام در مقابل دو رویکرد عمده مصالحه گرایی و نامصالحه گرایی، موضع سومی را برگزینم که البته نزد کسانی چون پیتارد و کریستینسن سابقه دارد. اما با این صورت بندی روشن و عنوان بندی نمی شود، آن را یافت و این نقطه نوآورانه این کتاب است که امیدوارم خالی از خطا باشد و بتوانم بعدا آن را بسط دهم. عنوان این رویکرد «مصالحه گرایی تعدیل شده» است که اولین بار پیتارد آن را به کار برده است. در این موضع چنانکه از عنوان برمی آید، اولا مصالحه گرایی پذیرفته می شود ثانیا مصالحه گرایی حداکثری پذیرفته نمی شود. در مصالحه گرایی حداکثری، ما بعد از آگاهی از اختلاف نظر معرفتی از منظر معرفتی موظف هستیم که دست از باور خودمان بکشیم و آن را تا زمانی که ادله ای به نفع یکی از طرفین پیدا نکردیم، تعلیق کنیم. انتقاد جدی به این رویکرد این است که با پذیرش این فرض، ناگزیر می شویم همه باورهای خودمان را تعلیق کنیم و در نتیجه نوعی بی عملی و سست ارادگی پدید می آید و زندگی ما به لحاظ معرفتی دچار مخاطره می شود. پیتارد این مشکل را مطرح کرده است. پاسخی که من از دل مباحث پیتارد و دیگران استخراج کرده ام، این است که به نظر می رسد باورهای دینی از یک منظر با سایر باورها فرق دارند. یعنی هر دلیلی بیابیم گویی در آن نوعی مصادره به مطلوب هست. پیتارد این را ویژگی خاص باورهای دینی می داند. در این نوع موارد به نظر می رسد، مصالحه گرایان می توانند پس از بروز اختلاف نظر دست به تعلیق باور خودشان نزنند یعنی همچنان باور خودشان را حفظ کنند..

از نظر شما، اهمیت موضوع اختلاف نظر دینی در چیست؟

اهمیت موضوع اختلاف نظر چه دینی و چه اخلاقی به قدری زیاد است که به نظر می رسد در قرن پیش رو مباحث معرفت شناختی فراوانی حول آن یا با محوریت بسیار بسط می یابد. زیرا به دلیل پیشرفت ارتباطات میان مردمان در سراسر زمین با باورها و ادیان مختلف و گسترش امکان بیان آرا و اندیشه ها، اختلاف نظرها نیز پررنگ تر شده است و همه امکان ابراز نظر را دارند. توجیه باور در بلبشویی که رخ داده، اهمیت می یابد. به نظر من علاوه بر اختلاف نظر بین ادیان، اختلاف نظر درون ادیان نیز از مباحث مهمی است که در دهه های آینده به صورت جدی تر مطرح می شود. در جامعه خودمان نیز مباحث معرفت شناختی هم جای طرح دارد و هم تا حدود زیادی مطرح شده است. بعد از کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت در همه دانشگاه ها و حوزه های علمیه، توجه خاصی به مباحث معرفت شناسی دینی شده است. همچنین بحث های فلسفی قدیمی تر در میان طلبه ها و حوزویان جوان کنار گذاشته شده و جای آن را معرفت شناسی دینی که برآمده از ریشه های فلسفه تحلیلی جدید است، گرفته است. در پایان تمایل دارم حتما از دکتر محسن زمانی و دکتر محمود مروارید که در نگارش این رساله من را یاری رساندند، تشکر کنم زیرا تمام این مطالعات و تتبعات حاصل بحث و جلسات و گفت وگوهای مفصلی است که با این دو استاد داشته ام. بیش از ۴۰ جلسه دو ساعته مفصل به ویژه با دکتر محسن زمانی درباره این رساله داشتم و در نتیجه این کتاب کار مشترک گروهی ما ۳ نفر است.