گزارش کرسی چهل وپنجم: « هنجارشکنی سیستماتیک در آموزش علوم اجتماعی ایران»

۲۹ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۲:۳۹ کد : ۲۰۵۳۱ اخبار
تعداد بازدید:۱۰۸۷

 

چهل و پنجمین کرسی ترویجی به صورت مجازی با پخش آیاتی از کلام­الله مجید آغاز شد. سپس خانم دکتر ایشانی، مدیر اجرایی جلسه در مورد برگزاری کرسی­های ترویجی در پژوهشگاه و همچنین ساختار کرسی خانم دکترقاراخانی عضو هیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی  با عنوان " هنجارشکنی سیستماتیک در آموزش علوم اجتماعی ایران توضیحاتی ارائه نمودند. سپس مدیریت علمی جلسه را به دکتر حمید رضا رادفرعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی سپردند.  

آقای دکتر رادفر، مدیر علمی جلسه، ضمن خیر مقدم به اساتید و ناقدین گرامی و حضار محترم به معرفی سابقه علمی  برگزار کننده کرسی خانم دکتر قاراخانی و همچنین ناقدین، جناب آقای دکتر خورسندی طاسکوه و آقای دکتر سعادت طلب پرداختند. پس از این معرفی از خانم دکتر قاراخانی خواستند تا درسی دقیقه بحث خود را مطرح کنند.

خانم دکتر قاراخانی  ضمن تشکر از برگزارکننده‌های کرسی و تشکر ویژه از ناقدین، بحث خود را شروع کردند.ایشان با پرداختن به ضرورت توجه به اخلاق علم گفتند که عمدتا مسئولیت رعایت‌نکردن هنجارهای اخلاق علم متوجه کنش‌گران آن قرار می گیرد. اما ضمن تأکید بر مسئولیت حرفه‌ای پرهیز از رویکرد تقلیل‌گرای مبتنی‌ بر خطاکاری کنش‌گر فردی، مستلزم شناسایی زمینة ساختاری مؤثر در ناراستی‌های نظام علم است و در بحث از رعایت هنجارهای اخلاق علم نمی‌توان این زمینه‌ها را نادیده گرفت. اخلاق علم در ابعاد اخلاق آموزش علم، اخلاق پژوهش علم، اخلاق نشر علم، و اخلاق کاربرد علم مورد توجه است.  اخلاق آموزش  «به‌‌منزلۀ بخشی از اخلاق حرفه‌ای آکادمیک، مجموعه‌ای از قواعد و ضوابط ایجابی و سلبی حرفه‌ای مورد توافق اجتماع علمی است که کنش‌گران حوزۀ آموزش را به رعایت اخلاق و پرهیز از بی‌اخلاقی در فرایند آموزش علم ملزم می‌‌کند.» منظور از فضای آموزش نیز عرصة تعاملات کنش‌گران در فرایند آموزش است که در آن اساتید، دانش‌جویان، مدیران، و مجریان نهادها و مراکز آموزشی (اعم از دولتی یا غیردولتی) در آن دخیل هستند.

در علوم اجتماعی، و به‌‌ویژه جامعه‌شناسی، تحلیل و تبیین پدیده‌های اجتماعی، از جمله مسائل اخلاقی در پیوند با زمینه و خاستگاه اجتماعی‌شان، اغلب با دو رویکرد خرد و کلان مورد پژوهش قرار گرفته است. رویکرد نخست بر کنش‌گران، اهداف و نیت‌ها، انگیزه‌ها، ارزش‌ها، و باورهای آن‌ها در شکل‌دادن به جهان اجتماعی نظر دارد و رویکرد دوم بر ساختارهای سازمانی، نهادی، و اجتماعی و تأثیر آن‌ها در کنش‌گران تمرکز دارد. گذر از این رابطۀ تعاملی و تسری آن به همۀ اعمال انسانی را باید در کوشش‌های نظری جامعه‌شناسان معاصر و به‌ویژه صورت‌بندی نظری آنتونی گیدنز با عنوان ساختارسازی و مفهوم محوری نظریۀ او، «دوسویه‌گی ساختاری» مشاهده کرد. نظریه او بر سنتز تأثیر متقابل عاملیت و ساختار استوار است. از این رویکرد منظور از عاملیتْ، کنش‌گرِ به‌طور نسبی مطلع از ساختار موجود نظام علم است که توانایی تعامل و تأثیرگذاری نسبی بر ساختار یاد‌شده را دارد؛ و ساختار نیز دربرگیرندۀ قواعد یا امور تنظیم‌کننده و منابع یا دارایی مادی و غیرمادی است که عاملان به‌طور نسبی و متناسب با میزان عاملیتشان به آن دسترسی دارند. موضوع کنش در این‌جا علم است که در فرایند تولید و بازتولید نظام علم مورد مطالعه است. همۀ این عناصر در این فرایند، اعم از عاملیت (کنش‌گران علوم اجتماعی) و ساختار نظام علم (علوم اجتماعی)، به‌منزلۀ موضوع کنش، فضای کنش نظام علم به‌طور عام و علوم اجتماعی به‌طور خاص را شکل می‌دهد.

فضای هنجاری هر رشتۀ علمی از دو دسته عوامل در تعامل با یک‌دیگر تأثیر می‌پذیرد؛ عوامل بیرونی، یعنی ساختارهای اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی و نیز ویژگی‌های درونی آن حوزۀ علمی. کنش‌ها در فضای علوم اجتماعی در ایران نیز از نگاه معرفت‌شناسانۀ کنش‌گران آن و ساختار سازمانی دانشگاه تأثیر می‌گیرند که خودِ ساختار سازمانی دانشگاه نیز متأثر از ساختار اجتماعی جامعه است. منبع هدایت این کنش هر چه باشد بیان‌گر مسئله‌مندی اخلاق علم در فضای آموزش دانشگاهی علوم اجتماعی ایران با ویژگی‌های خاص خود است. با این توضیحات و با درنظر گرفتن خصلت «دوسویگی ساختار» قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که چطور هنجارشکنی و ناراستی‌های علمی در آموزش علوم اجتماعی نهادینه می‌شود؟ در سویة ساختار، «سیطرۀ اقتدار اداری و بوروکراتیک و فرودستی اقتدار علمی» و وجود «حلقه‌های قدرت و مکان‌های فرصت» و در سویة کنشگر «عادی‌سازی هنجارشکنی و هنجارشکنی سیستمی» به «امتناع تغییر و نهادینه‌شدن هنجارشکنی علمی»، در فضای هنجاری آموزش علوم اجتماعی منجر شده است. شکل 1 الگوی مفهومی را نشان می‌دهد که می‌تواند بازنمای این دوسویگی و فرایند نهادینه شدن هنجارشکنی اخلاق علم در آموزش علوم اجتماعی ایران باشد.

حلقه‌های قدرت و مکان‌های فرصت

 

بوروکراتیزه شدن نظام آموزش عالی

امتناع تغییر

هنجارشکنی سیستماتیک

نهادینه‌شدن هنجارشکنی

عادی‌سازی هنجارشکنی

 

 

شکل1. ساختار و فرایند هنجارشکنی در نظام آموزش علوم اجتماعی ایران

مسئله‌مندی فضای هنجاری آموزش علوم اجتماعی خود را در دو دسته ویژگی‌های فرایندی و ساختاری به هم مرتبط نشان می‌دهد. برجسته‌ترین ویژگی‌های فضای هنجاری آموزش علوم اجتماعی شامل «عادی‌شدن هنجارشکنی» و «امتناع تغییر» و سپس شکل‌گیری «هنجارشکنی سیستماتیک» است. فرایندی که به نهادینه‌شدن هنجارشکنی در فضای آموزش علوم اجتماعی منجر می‌شود. بنابراین، مسئلۀ یادشده دارای دو خصلت فرایندی و ساختاری است. خصیصۀ ساختاری مسئلۀ اخلاق علم نیز خود را در قالب دو ویژگی هم‌پیوند و هم‌افزا نمایان می‌کند. ویژگی نخست، «سیطرۀ اقتدار اداری» است که در پی بوروکراتیزه‌‌شدن گستردۀ نهاد علم در ایران و در پیوند بانفوذ و تأثیر گستردۀ ویژگی دوم، یعنی «سیطرۀ منطق سیاست بر منطق علم»، به تقویت فرایند هنجارشکنی سیستمی منجر شده و نهادینه‌شدن آن را تسهیل کرده است. تلاقی و پیکربندی انضمامی دو خصیصۀ هم‌راستای یادشده را می‌توان در «شکل‌گیری حلقه‌های قدرت و مکان‌های فرصت» در فضاهای آموزشی مشاهده کرد. این ویژگی‌ها، در شبکه‌ای تعاملی و هم‌گرا، فرایند تولید، تقویت، نگهداشت، و استمرار فضای یادشده را تضمین و تأمین می‌کند و امکان تغییر را در امتناع تغییر ثابت می‌‌کند. این بدان معنا‌ست که تغییر فرایند یادشده مستلزم تحول ساختاری در نهاد علم در ایران است. ازآن‌جا‌که هنجارشکنی در چنین ساختار معیوبی خصلتی کارکردی یافته است، کنش‌گران غیرهم‌سو و غیرمتعامل با چنین ساختاری قادر به تنظیم و تسهیل کنش‌هایشان در مختصات چنین فضای هنجاری‌ای نخواهند بود. آن‌ها اگرچه برندگان اخلاق حرفه‌ای علم‌اند، اما در دست‌یابی به نقش‌ها و موقعیت‌های ساختاری (حلقه‌های قدرت و مکان‌های فرصت) و برخورداری از مزایای آن اغلب بازنده خواهند بود.

به این ترتیب می‌توان گفت، هنجارشکنی‌های اخلاق آموزش در علوم اجتماعی ایران ماهیت و پیوندی دوسویه دارد و نمی‌توان با نگاهی تقلیل‌گرایانه و یک‌سویه ناراستی‌های رخ‌داده را صرفاً به کنش‌گر یا ساخت و قواعد و ضوابط ساختی نسبت داد و این هم‌پیوندی را نادیده انگاشت. ماهیت دوسویۀ ناراستی‌های اخلاقی ماحصل رابطۀ متقابل میان کنش‌گر و ویژگی‌های ساختاری تسهیل‌کنندۀ ناراستی‌های علمی در فضای علوم اجتماعی است. وضعیت ساختاری و قواعد حاکم بر آموزش و در ایران به‌طرز قابل توجهی به بروز این وضعیت، خواسته یا ناخواسته، یاری رسانده است.

به‌رسمیت شناخته‌شدن هنجارهای اخلاقی از سوی اجتماع علمی مستلزم توافق دربارۀ معیارهای اخلاق علم است و این توافق با شناسایی ناراستی‌های اخلاقی در فضای علم امکان‌پذیر است. اگرچه همۀ رشته‌ها به‌طور جمعی در انتقال برخی ارزش‌های بنیادی در دانشگاه‌ها نقش دارند، اما هر رشته‌ای نیز با موضوعات اخلاقی مختص به خود در آموزش و پژوهش روبه‌روست و اشکال ناراستی اخلاقی متناظر با آن می‌تواند متفاوت باشد.

پس از توضیحات دکتر قاراخانی، مدیر علمی جلسه آقای دکتر حمید رضا رادفر جمع بندی از بحث‌های خانم دکتر قاراخانی ارایه کردند. و سپس از جناب آقای دکتر خورسندی  به عنوان ناقد اول خواستند تا نظراتشان را ارایه کنند.

آقای دکتر علی خورسندی طاسکوه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه که به عنوان ناقد در این جلسه حضور داشتند، به نقد ایدۀ دکتر قاراخانی پرداختند و گفتند:  ضمن تشکر از برگزار کنندگان کرسی موضوع کرسی خانم دکتر قاراخانی بسیار مهم میباشد و موضوعی که مبتلابه جامعه ما است. مقاله‌های خانم دکتر قاراخانی از دل یک ایده بزرگ در آمده و از همه مهمتر  مقاله ای که  مربوط به هنجار شکنی بود،  بیشتر برخوردار است که گاهی از اخلاق علم و گاهی از اخلاق پژوهش مباحثی مطرح شده است اینها در خانواده بزرگتری به نام اخلاق حرفه ای در آکادمیک است.

 با وجود این مهمترین دستاوردی که مطالب خانم دکتر قاراخانی دارند دستاوردی است که شما هنجارشکنی را بین ساختار و سوژه میدانیدو این موضوع خیلی مهم است و شاید حلقه دیگری میتوان به این ساختار و به این سوژه اضافه کردکه خانم دکتر  این ساختار  را وسیعتر نگاه کنند. این مطالب مطرح شده،صحیح میباشد .اما هنجار شکنی که در تاریخ ایران ریشه ای طولانی دارد و در سطح جهانی هم عوامل فراساختاری یا در سطح برون سو عوامل متعددی دخیل هستند یعنی هنجار شکنی موجود را واقعا نمود کردن به ساختار و سوژه یا قواعد موجود یا عاملیت‌های انسانی ما نمی‌توانیم صرفا  این مسائل  را محدود نماییم. اگرچه به درستی این مطالب بیان شد. ولی جای بحث خیلی زیادی درباره این موضوع میتوانیم داشته باشیم.مهمترین نکته بنده این است که در مورد این مسأله چه کاری میتوانیم انجام دهیم یا اساسا باید کاری انجام داد؟ یا کاری می‌توان انجام داد؟ با این تفاسیر در حوزه اخلاق در آکادمیک که یکی از بد سابقه ترین کشورها در دنیا هستیم حداقل در تولید علم که جزو 15 کشور دنیا میباشیم ولی در سرقت علمی جزو سه کشور هستیم.حتی در این زمینه نسبتی برقرار نیست. مواردی از جمله تجاری شدن ایده آموزش و دانش که امروزه با آن درگیر هستیم به شکل غیر اخلاقی گرفتار آن شدیم بنابراین ما دانشگاه را به عنوان مخارج در نظر گرفته ایم که میتوان از آن نان در آورداین در حالی است که معنی دانشگاه تغییر پیدا کرده است. معنای نهادی دانشگاه اصلا به ایران ورود پیدا نکره است و بخش هستی شناسی و سازمانی وارد دانشگاه شده ایم و دانشگاه را در بخش هستی شناسی و نهادی سازی توسعه دادیم . در این صدپنجاه سال یعنی از دارالفنون به بعدمدام از بعد سازمانی آن است که باهم درگیر هستند بنابراین ما میتوانیم این موضوع خانم دکتر قاراخانی را با دید وسیعتر به آن نگاه کرد، چون دهها کنوانسیون های  بین المللی و معاهده و پیمان بین المللی در زمینه اخلاق علمی و اخلاق حرفه‌ای وجود دارد که ما عضو هیچکدام از آنها نیستیم در این موارد چه تعریفی میتوان داشت یعنی ما امتناع میکنیم از پیوستن به شبکه های جهانی در زمینه اخلاق. ما چگونه می توانیم این موارد را تقسیم بندی کنیم کجای بحث ما وجود دارد و اینکه مخالفینی در جامعه است که پیوستن به مبحث اخلاق علمی یک بحث غربی میباشد و نباید وارد مبادی این مباحث شویم . آیا این نگرش شخصیت آدمها است یا نه، بخش ساختار وقواعد و قوانین را شامل میشود؟

اگر ما واقعا مفاد این کنواسیون ها و موافقت نامه های بین المللی، کپی رایت و حق نشر و تکثیر آموزش و حقوق معلم و مثل ژنو و بوینس آریس یا برن و غیره اگر اینها را مبنا قرار دهیم تمام تحقیقات و مطالبی که در این صدسال گذشته انجام داده ایم اعم از تجربه و تعریف که به زبان فارسی انجام دادیم همه اینها مصداق عینی انتحال علمی هستند و مصداق عینی تخلف پژوهی محسوب میشود.ومسئله بسیار وسیعتر از آنچیزی است که خانم دکتر قاراخانی بیان کردندو  به نظر بنده این مسئله تازه شروع شده و نباید مسئله را بسته شده ببینیم و باید به این پرسش پاسخ داده شود در نهادینه سازی کردن اخلاق آموزش در جمع کنشگران دانشگاهی واقعا چه باید کرد؟ یعنی هم برای استاد، دانشجو و مدیر وکارکنان .

مدیر علمی جلسه پس از ارائه نقد دکتر خورسندی، از ایشان تشکر کردند در این بخش از دیدگاههای آقای دکتر سعادت طلب و نقدهای ایشان استفاده می کنیم تا در پایان توضیحات دکتر قاراخانی را در مورد نقدها داشته باشیم.

ناقد دوم جلسه، آقای دکترآیت سعادت طلب ، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در نقد ایدۀ دکتر قاراخانی گفتند:ضمن تشکر از دکتر قاراخانی و دکتر خورسندی که مباحث بسیار ارزشمندی را مطرح کردند. اما حوزۀ که خانم دکتر در مورد آن کاوش انجام دادند حوزۀ پیچیده و حساسی است از حیث اینکه در عمل پرداختن به اخلاق به معنای کلی آن و اخلاق علم  و اخلاق پژوهش جسارت میخواهد و هم اینکه کار دشوار و طاقت فرسایی است . برای اینکه شرایط و عوامل عدیدۀ که وجود دارد. بنابراین هر کدام از این حوزه‌ها چه اخلاق و چه علم لایه‌های بسیار گسترده و پیچیدۀ دارند. لذا این اقدامها و نشست‌ها را به فال نیک گرفته و بر این باور هستم که گفتمان علمی که ایجاد شده و باپیگیریهای بیشتر باید این گفتمانها را توسعه داده که به مسائل مشخصی در این حوزه برسد.

اما امروزه نهاد عالی و دانشگاههارا در واقع چگونه شناختیم و این شناخت از نهاد و دانشگاه است که کمک میکند تا مسائلی که در دانشگاه وجود دارد یا اتفاق میافتد را بهتر واکاوی کنیم. هر چند امروزه نگاه ما به دانشگاه دچار تغییر و تحول شده است، و کارکردهای دانشگاهی  به خاطر مسائلی که پیرامون دانشگاه وجود دارد به جرأت میتوان گفت که نقش و رویکرد دانشگاه به آموزشگاه تقلیل پیدا کرده هر چند نگاههای متفاوتی در این زمینه وجود دارد و اینکه دانشگاه میتواند یک نهاد پویا و زنده باشد و در ارتباط با جامعه باید تعامل برقرار باشد واقعا نیست و به گونۀ شاهد رفتارهای اخلاقی، که مربوط  به اموزشگاه شده است.کنش اخلاقی هم  در دانشگاه وجود دارد باید دید در چه راستایی است؟ در واقع این کنش اخلاقی به دنبال کشف حقیقت است یا ارتباط با مسائل جامعه است یا اینکه دنبال مسائل خودش ولاغیر.

این مسائل خیلی دشوار است که بتوانیم الگوی دانشگاهی را در ایران مثال بزنیم که در واقع ربطش به الگوهای تاریخی و تحولی دانشگاه باشد یعنی همان نگاهی که یاسپرس به دانشگاه داشت. دانشگاه یک نهاد مستقلی میباشد که باید در برابر فشارهای بیرونی تلاش کند آزادی خودش و ازادی علمی و استقلال خودش را حفظ نماید.

 در  موضوع اخلاق علم باورم براین است که نگاههای به آن است که وام بگیرم از کلید واژۀ که خانم دکتر از آن به عنوان سیستماتیک اشاره کردند نگاه ما باید کل نگر و سیستمی باشد و دکتر خورسندی هم اشاره کردند خانم دکتر به بخشی از این مسئله پرداخته‌اند و جا دارد حلقه‌های بیشتری به آن اضافه کرد.اما نگاه ما همانطور که گفته شد نگاه در پژوهشهایمان باید نگاه کل نگر و سیستمی باشد و اینکه چه چیزهای را به دانشگاه داده‌ایم و چه انتظاری از آن داریم و نگاه ما به این موضوع اخلاق این رویکرد سیستمی در آن وجود داشته باشد که صرفا محدود به عناصر دانشگاهی یا همان کنشگرانی که بیشتر از عضو هیئت علمی و دانشجو یان ایران می‌بینم حتی آن نیروی خدماتی هم که است همۀ اینها در این مطالب اخلاقی دخیل و تاثیر گذار هستند و در واقع ما همه این مطالب را عناصر دانشگاهی می‌شناسیم و مضاف بر اینکه استاد و عضو هیئت علمی را جزو مهمترین بدانیم و به این مسائل با یک بینش عمیقتری باید مطرح کنیم و اینکه ساختار بیرونی دانشگاه به شدت با نهادقدرت و اقتصادعجین شده است  و نباید نادیده بگیریم و این کنشگری را در بیرون از دانشگاه هم ایزوله میکند رییس دانشگاه از اینکه تعامل داشته باشد و نقش کنشگری  با نهادهای بیرونی صورت بگیرد در این موارد هم ضعف را می‌بینیم و از طرف دیگر در داخل دانشگاه هم این مشکلات را داریم که هم ساختار و هم عناصر دانشگاهی به شدت در دانشگاه در هم تنیده هستند یعنی کنشگران بتوانند از اینکه مستقل و مؤثرباشند باید از این ساختارها فاصله بگیرند . یعنی در عمل این اتفاق رخ نمی دهد و ما می‌بینیم که به شدت به ساختار وابسته هستند و حتی کسانی که خود را بیرون از ساختار و یا پژوهشگران که تاچه اندازه از ساختار فاصله می‌گیرند.

به نظرم عناصر و ساختار دانشگاهی وتعاملات آن با هم تعیین کننده هستند قلم و قدم مادانشگاهیان و پژوهشگران این پیچیدگی را که حاصل ازاین تعاملات است و حتی تعاملات عناصر و ساختار رابا عناصر و ساختار بیرونی بتوانیم بهتر آشکار و نمایان کنیم.که بهتر بتوانیم بسته خوبی را در حوزه اخلاق علم به دانشگاهیان اموزش عالی ارائه دهیم تا موثر واقع شود.

پیچیدگیها هم دردانشگاه هم در تعاملات درون و برون دانشگاهی حتما باید مدنظر قرار بگیرد زیرا واقعا اخلاق علمی را در دانشگاه به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد و حتی اخلاق علمی که بخش عمده آن در خارج از دانشگاه است مثلا استاد یا دانشجو که یکی از پایه های آنها دانشگاه میباشد و پایه‌های دیگر آن در مکانهای دیگر است و باید همه این موارد را بررسی نماییم و این مدل و الگوی که خانم دکتر مطرح کرده‌اند را توسعه دهیم. لذا نهادها و ساختارها بیرون از دانشگاه هستند چه از لحاظ اجتماعی و چه فرهنگی و چه اقتصادی، نباید این موضوع‌ها را بیرون از دایره پژوهش قرار دهیم. و اگر بخواهیم این موارد مطلوب باشد و به دنبال قدم علمی موثر هستیم حتمابه این مسائل با دقت بیشتری بررسی کنیم و همه علل و مشکلات  راصرفانباید در درون دانشگاه پی بگیریم به خاطر تغییر و تحولاتی که در دانشگاه اتفاق افتاده است و تاثیر پذیری آن بخاطر ساختار متمرکزی که ما داریم یا دلایل دیگری که می‌تواند داشته باشد .

دکتر رادفر پس از نقد و نظر آقای دکتر سعادت طلب از خانم دکتر قاراخانی خواستند  تا  توضیحات و نکات خود را در پاسخ به مطالب و نقدهای ناقدین محترم مطرح کنند.

دکتر قاراخانی، ارائه دهندۀ ایدۀ مورد بحث در این کرسی، پس از شنیدن نقد ناقدان این چنین پاسخ دادند:از ناقدین محترم بسیار تشکر می‌کنم. نکات خوبی اشاره شد که من و همکارانم در ادامه راه حتما توجه خواهیم کرد.درباره ساختار و عاملیتی که شده و اشاره شده که موضوع کلان‌تر است و باید حلقه های دیگری در ان گنجاده شود، با هر دو ناقد بزرگوار موافق هستم. اینکه این همه کار نیست و اول راه است و باید گفتمان این مباحث را حداقل در حوزه علوم اجتماعی جاری کرد.  

اشاره شده به آموزش اخلاق، اتفاقا یکی از کاستی های که در نظام آموزش عالی ما وجود دارد این است که هنوز یک درس دو واحدی به نام اخلاق علم در دانشگاه‌ها نداریم.و این مباحث را باید از کجا شروع کرد بنده به عنوان کسی که جامعه شناسی خوانده‌ام به بحث جامعه پذیری علمی بسیار اعتنا دارم به اینکه باید به کودکانمان آموزش دهیم از مدرسه و ادامه آن در دانشگاه که به طور وسیعتر  با اخلاق علم و مصادیق هنجار شکنی آشنا شوند. این مباحث بخشی از وظیفه‌ای است که ساختار باید عهده دار ان باشد. البته پاسخ به چه باید کرد خود نیازمند گفت و گوی دیگری است که در چارچوب این کرسی قرار نبوده است که طرح شود، هرچند که ما در پژوهش‌هایمان به آن نیز پرداخته‌ایم.

نکته دیگر بحث تجاری شدن است که آقای دکتر خورسندی مطرح کردند. موضوعی که به عقیده من خود زمینه های هنجارشکنی را فراهم کرده است. اما در مورد کنواسیون ها که گفته شد ساختاری است یا نه؟ به نظرم یکی از مصادیق هنجارشکنی به نظر من خود یک صورتی دیگر ازهنجارشکنی  در یک نظام علمی و دانشگاهی است که زمینه آن را ساختاری می‌بینم. همانطور هم که اشاره شد ما در مباحث خود در سطح کنشگر متوقف  نشده‌ایم. بلکه زمانی که صحبت از ساختار سیاسی و هژمونی نهاد سیاست بر نهاد علم صحبت میکنیم از ساختار سخن می‌گوییم. از نهاد علم و دانشگاه فراتر رفته ایم و ریشه آنرا در بیرون از نهاد علم مشاهده کرده‌ایم و بر این نظر هستیم تا زمانیکه چنین ساختاری حاکم است این هنجارشکنی هم وجود خواهد داشت.

با نکاتی که آقای دکتر سعادت طلب مطرح کردند موافق هستم که مطالعه اخلاق علم پیچیده است ونیاز به شناخت عمیق، همه جانبه و سیستماتیک دارد و ابته ما ادعا نکرده ایم همه مسیر و حلقه‌های شناخت را پیدا کرده و رفته‌ایم.  قطعا حوزه اخلاق نیازمند پژوهش‌های دیگری است.  مدلی که ارائه شده بخشی از آن رابطه‌ها و عناصر را نشان می‌دهد که رابطه ی بین نظام دانشگاهی و ساختار کلان‌تر را چه از نظر بعد سیاسی و چه از بعد بوروکراتیک که بر ساختار جامعه حاکم است را نشان می‌دهد. این مباحث قابل بررسی و آزمون است و البته در هر رشته و هر گروهی که فرهنگ خود را دارد،  میتواند مورد ازمون و بحث و بررسی قرار گیرد که آیا از چنین ساختاری تبعیت می‌کند ؟ یا چنین فرآیندی را طی می‌کند ؟ ایا این مفاهیم در دانشگاهها دیگر قابلیت باز یابی دارد یا خیر؟

 پس از اتمام صحبتهای دکتر قاراخانی، مدیر علمی جلسه پس از جمع‌بندی نهایی ، از حاضران خواستند تا اگر سوال و یا نظری دارند، بیان کنند: سوالی نبود.

 سپس دکتررادفر ضمن سپاس از برگزارکنندگان کرسی و ارائۀ این ایده توسط دکتر قاراخانی و نقد ناقدان؛ ختم جلسه را اعلام نمودند.

                                                               


نظر شما :