گزارش کرسی چهل ودوم: "ساختارسازی ناراستی‌های آکادمیک در آموزش عالی ایران"

۰۴ آذر ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۳ کد : ۱۹۹۲۶ اخبار
تعداد بازدید:۹۳۰

چهل و دومین کرسی ترویجی به صورت مجازی با پخش آیاتی از کلام­الله مجید آغاز شد. سپس خانم دکتر ایشانی، مدیر اجرایی جلسه در مورد برگزاری کرسی­های ترویجی در پژوهشگاه و همچنین ساختار کرسی دکترمیرزایی با عنوان "ساختارسازی  ناراستی‌های آکادمیک در آموزش عالی ایران" توضیحاتی ارائه نمودند. سپس مدیریت علمی جلسه را به دکتر زهرا مبلغ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی سپردند.  خانم دکتر زهرا مبلغ، مدیر علمی جلسه، ضمن خیر مقدم به اساتید و ناقدین گرامی و حضار محترم بیان کردند  مساله "ساختارسازی  ناراستی‌های آکادمیک در آموزش عالی ایران"که کنشگران متفاوتی با آن در ارتباط هستند. به تبع تفاوت در کنشگران، تفاوت در نوع رویکرد به مساله اخلاق علم در ایران است واشتراک در وفاق بر مساله بودن اخلاق علم در ایران می‌پردازندو تعاریف متفاوتی  نیز از سوی آنان ارائه می‌شود.

 ایشان ادامه دادند که در این اثر تحقیقی، ناراستی های آکادمیک در ایران هم از حیث گستره و هم از حیث شدت مبین یک پدیده اجتماعی است برای مطالعه این پدیده اجتماعی نیز بایستی سطح تحلیل از فردی به چند سطحی ارتقا یابد و هم رویکرد مطالعاتی تغییر نماید.در رویکرد جامعه شناختی به کار رفته برای این مطالعات کنشگر مستقل از ساختار نیست و با تسهیل ساختار به تقویت ساختار می پردازد نتیجه این که امکان برون رفت از این "دوسویه گی ساختاری" در شرایط کنونی وجود ندارد.

در این راستا آقای دکتر میرزایی به عنوان یکی از اساتید توانمند و فعال پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حاصل از مطالعات و تحقیقات پانزده ساله خود  که می تواند در تبیین جامعه شناختی پدیده اجتماعی و ناراستی های اخلاقی اکادمیک در ایران  موثر باشد. از این بابت که از یک سو با بررسی وزن ساختار و شناسایی عوامل ساختاری، امکان تحول در نظام قواعد و نظام توزیع منابع روزنه هایی برای کاهش ناراستیهای آکادمیک بیابد. دوم با امکان سنجی کنش جمعی دانشمندان برای صیانت از نظام علم و نهاد دانشگاه به زمینه های تاثیرگذار این کنش جمعی بر ساختار بالا به پایین توجه نماید. این امر مستلزم تقویت استانداردها و فرایندهای جامعه پذیری علمی در جوامع علمی مستقل است.در این چهارچوب ابتدا آقای دکتر میرزایی  به ارائه و تبیین ایده خود خواهند پرداخت و سپس به نظرات و نقدهای ناقدین محترم گوش خواهیم داد. 

  در ادامه آقای دکتر میرزایی  به ارائه ایدۀ خود پرداختند و گفتند هم‌زمان با رشد و گسترش نظام علم در ایران برخی مسائل اخلاق علم نیز به‌تدریج آشکار شده است. در سال‌های اخیر، به‌ویژه از نیمۀ دوم دهۀ 1380 ش، گزارش‌هایی دربارۀ هنجارشکنی‌های ‌اخلاقی در علم، در قالب کتاب، مجله، روزنامه، و منابع اینترنتی منتشر شده است. براساس این گزارش‌ها، نه‌تنها اخلاق حرفه‌ای علم در ایران وضعیتی بحث‌انگیز دارد و زمینه‌های موجود فرهنگ دانشگاهی و اجتماع علمی در کشور برای اخلاق حرفه‌ای علم مسئله‌آفرین است، بلکه با مسئله‌ای اجتماعی یا «پدیده‌ای اجتماعی» در نهادهای علمی در ایران نیز مواجه هستیم. شکاف میان وضعیت مطلوب و وضعیت موجود معیارهای اخلاق حرفه‌ای باعث گسترش مواردی از سرقت، تقلب، فروش تحقیق و پروژۀ دانشگاهی و مقالات ISI، و ضعف مدیریت و ارتباطات علمی و کاربرد علم ‌شده است. چنین فضای نابسامانی، ضمن این‌که فرایند درونی‌سازی هنجارها و ارزش‌ها در میان کنش‌گران علم را تضعیف می‌کند، تأثیر فشار هنجاری را به‌منظور پای‌بندی و رعایت هنجارهای اخلاقی کاهش ‌می‌دهد.

هرچند ناراستی‌ها و هنجارشکنی‌ها در علمْ تاریخی به قدمت خود آن دارند و به‌قول فرهود از دیرزمان استفاده‌های غیرمجاز و سودجویی از افکار، نوآوری‌ها، کشف‌ها، اختراع‌ها، اشعار، ادبیات و سخنان کوتاه صورت گرفته و می‌گیرد (فرهود، 1387)، اما ضرورت توجه به اخلاق علم آن همواره موضوع بحث بوده است. در این وضعیت مسئولیت رعایت‌نکردن هنجارهای اخلاق علم متوجه کنش‌گران آن است. این مسئولیت حرفه‌ای، در کنار پرهیز از رویکرد تقلیل‌گرای مبتنی‌ بر خطاکاری کنش‌گر فردی، مستلزم شناسایی زمینة ساختاری مؤثر در ناراستی‌های نظام علم است و در بحث از رعایت هنجارهای اخلاق علم نمی‌توان این زمینه‌ها را نادیده گرفت.

با وجود این‌که علم از قوۀ «خودعلاجی» (میردال، 1357) و توان خوداصلاح‌گری و خودانتقادی برخوردار است، مسئلۀ مهمی که علم در ایران با آن مواجه است ضعف نهادهای علمی در ایران است. نهادهای علم در ایران حتی توانایی لازم را برای تعریف ضوابط و مقررات علمی خود ندارند یا فاقد استقلال کافی برای چنین اثرگذاری‌ای هستند. با وجود اندک تلاش‌های برخی کنش‌گران نجیب و شریف علم در ایران، فضای علم ناراستی‌های اخلاقی ‌فراوانی دارد و این فضا گاه ناامیدکننده است. نهاد علم در ایران، که باید نقش رهبری معرفتی نهاد اقتصاد، سیاست، و فرهنگ را برعهده داشته باشد، اکنون در چنبرۀ نهادهای متوقع ایدئولوژیک و بوروکراتیک گرفتار آمده است و توان خودکاوی و خودعلاجی را ندارد. به‌گونه‌ای که به‌نظر می‌رسد نظام ارزشی مقومِ علم، که قاعدتاً ذخیرۀ وفاق دانشمندان را در خود دارد، محو و بی‌اثر شده است. وقتی نهاد علم، به‌منزلۀ نهاد شناسنده و راهبر یک جامعه، دچار اختلال، آسیب، و بحران می‌شود هر چیزی و هر کاری ممکن است. در چنین وضعیتی هدف وسیله را توجیه می‌کند. این‌که چنین رخدادی حاصل کارکردهای آشکار یا پنهان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است، خودانگیخته است یا برنامه‌ریزی‌شده، مسئله‌ای نیازمند تحقیق است. علت این امر هر چه باشد مسئولیت دانشمندان و در این‌جا اندیشمندان علوم اجتماعی در ایران به‌جای خود باقی است. هم‌چنین، تعدد و تکرار کنش‌های غیراخلاقی در علم شاخصی است برای درک ضرورت تغییر رویکرد به این مسئله. ماندن در سطح تخلفات انفرادی و ارائۀ توصیه‌های هنجاری و بالینی و تسلی‌بخش نابسنده و ناشی از استیصال در شناخت مسئله است. از سوی دیگر، بی‌اعتنایی در برابر ناراستی‌های اخلاقی رایج در فضای علوم اجتماعی می‌تواند عرصه را برای جولان فرصت‌طلبان و شبه‌‌عالمان اجتماعی و در نتیجه، تولید علم اجتماعی نامعتبر و مخدوش و سفارشی مهیا کند و نمایشگاهی از تولیدات علمی صوری در ایران بر پا کند.

اجماع‌نداشتن بر سر اهداف، ارزش‌ها، و قواعد کنش در یک حوزۀ علم و نیز ضعف آگاهی جمعی از هنجارهای کنش خود از موانع شکل‌گیری اجتماع علمی در ایران است؛ زیرا یکی از شروط شکل‌گیری اجتماع علمی، به‌جز وجود ارتباط‌هایی در میان کارگزاران آن، توافق دربارۀ ارزش‌ها، هنجارها، قواعد کنش، و پای‌بندی به آن‌هاست. در وضعیتی که دربارۀ هنجارهای علم توافق نباشد، درونی‌سازی هنجارها و ارزش‌ها یا به‌تعبیر جامعه‌شناختی آن فرایند «جامعه‌پذیری علمی» در میان کنش‌گران حوزۀ علم مخدوش می‌شود و در نتیجه، تأثیر الزامات هنجاری برای پای‌بندی به اخلاق علم کاهش می‌یابد. علوم اجتماعی نیز از این مسئله مستثنا نیست؛ به‌ویژه، از نقطه‌نظر انتظارات نقش انسان‌گرایانه، روشن‌گرانه، و انتقادی علوم اجتماعی موضوع اهمیت بیش‌تری نیز دارد. از این ‌رو، درک فضای هنجاری مناسب برای پیش‌برد علوم اجتماعی در ایران مستلزم شناسایی و فهم فضای کنونی آن است. به‌تعبیر میلز، «علوم اجتماعی ممکن است دچار آشفتگی باشد، ولی این آشفتگی باید کشف شود نه این‌که بر سر آن عزا گرفت. علوم اجتماعی ممکن است بیمار باشد، ولی شناخت این واقعیت می‌تواند تشخیصی برای بهبود آن باشد» (میلز،1370: 147). بنابراین، علاوه‌بر وظیفۀ تولید دانش اجتماعی اخلاق‌مند و معتبر، برملاکردن دانش اجتماعی تحریف‌‌شده نیز یکی از مسئولیت‌های اخلاقی پژوهش‌گران علوم اجتماعی در صیانت از «حقیقت‌جویی» و نقش روشن‌گرانۀ علوم اجتماعی خواهد بود. این شناخت می‌تواند تشخیصی برای بهبود وضع علوم اجتماعی و پیش‌گیری از آشفتگی و هرج و مرج در فضای علوم اجتماعی ایران باشد؛ چرا که تصور ما بر این است که آشفتگی در علوم اجتماعی، به‌جز ابعاد علمی، سیاسی، و روشن‌فکرانۀ آن، می‌تواند ماهیتی اخلاقی داشته باشد. دانش اجتماعی نوین و اجتماع علمی علوم اجتماعی در ایران نیز از این آسیب و آشفتگی در امان نیست.

به‌رسمیت شناخته‌شدن هنجارهای اخلاقی از سوی اجتماع علمی مستلزم توافق دربارۀ معیارهای اخلاق علم است و این توافق با شناسایی ناراستی‌های اخلاقی در فضای علم امکان‌پذیر است. اگرچه همۀ رشته‌ها به‌طور جمعی در انتقال برخی ارزش‌های بنیادی در دانشگاه‌ها نقش دارند، اما هر رشته‌ای نیز با موضوعات اخلاقی مختص به خود در آموزش و پژوهش روبه‌روست و اشکال ناراستی اخلاقی متناظر با آن می‌تواند متفاوت باشد. به‌گفتۀ بارنز[1] و رندل[2] (2012) اجتماعات علمی رشته‌ها همانند قبایل و قلمروهایی هستند که فرهنگ‌های دانشگاهی منحصربه‌فرد را از یک‌دیگر متمایز می‌کنند. تفاوت‌های رشته‌ای بیان‌گر نماد‌های هویت، گونه‌های پژوهش و انتشارات، سبک‌های اقتدار، مسیرهای شغلی، و ارتباطات انجمنی خاص خود هستند. دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها سازمان‌های پیچیده‌ای هستند که هر کدام فرهنگ و تاریخ مشخص خود را دارند. از این‌ رو، اولویت‌ها و موضوعات اخلاقی در نهادهای آموزشی شبیه یک‌دیگر نیست. هر رشته‌ای فرهنگ و هویت دانشگاهی منحصربه‌خود را دارد که زمینه‌های عمل در آن رشته را تعیین می‌کند. رشته اصلی‌ترین هستة عضویت دانشگاهی و هویت‌یابی فرد دانشگاهی است که معیارها و شیوة اندیشیدن مختص به خود را دارد. انتخاب حوزۀ علوم اجتماعی، به‌منزلۀ نمونه‌‌ای برای بررسی هنجارهای اخلاقی، ضمن این‌که نمایان‌گر بخشی از هویت فرهنگی این قلمرو علمی است، زمینه‌ای برای مطالعات مشابه در رشته‌های دیگر را نیز فراهم می‌‌کند.

همان‌طور که انتظار می‌رود آیین‌‌نامه‌های اخلاقی راهنمای فعالیت‌های علمی برگرفته از زمینة فرهنگی و حرفه‌ای اجتماع علمی باشند، شناسایی عوامل مؤثر در هنجارگریزی و در نتیجه راه‌های کاهش آن نیز باید در پیوند نزدیک با همان اجتماع علمی و برگرفته از آن باشد. بررسی فضای هنجاری اخلاق در علوم اجتماعی می‌تواند ضمن ترسیم آن، برخی عوامل مؤثر در ناراستی‌های علمی خاص این حوزه را نمایان کند و در مجموع به شناخت و بازنمایی ناراستی‌های نظام علم در ایران یاری ‌رساند. دست‌یابی به فهرستی منعطف از هنجارهای اخلاق علم مستلزم شناسایی گونه‌های متنوع هنجارگریزی است. پای‌بندی اجتماع علمی به مجموعه‌ای از هنجارهای مشخص می‌تواند صورت‌بندی دقیقی از وضعیت عمل به هنجارها یا عدول از آن‌ها به‌دست کنش‌گران علم ارائه دهد. هم‌چنین، دربارۀ این‌که رفتاری مغایر با هنجارهای اخلاق علمی باشد تلقی یکسانی وجود ندارد. بنابراین، یکی از راه‌های شناسایی هنجارهای علمی شناسایی ضدهنجارها و ناراستی‌های علمی در اجتماعات و گروه‌های علمی مشخص و دسترسی به تجربه‌های روزمرة آنان در عمل به هنجارهاست.

توجه داریم که توسعۀ علم بدون رعایت اصول اخلاقی ممکن است نتایج ناخوشایند و ناگواری در پی‌ داشته باشد و در فرایند توسعۀ جامعه و اهداف آن تأثیر بگذارد. هم‌چنین، از آن‌جا که دانشگاهیان، دانشمندان، پژوهش‌گران، و دستاوردهای آنان مورد اعتماد عمومی هستند، لغزش در فعالیت‌های علمی به سلب اعتماد عمومی از علم، نهادهای علمی، دانشمندان، و یافته‌های علمی منجر خواهد شد. در گذشته، معمولاً نتیجۀ هر ناراستی علمی‌ای که میان قشر فرهیختگان رخ می‌داد معطوف به خود آن‌ها بود، اما با پدیدار‌شدن نهادی به‌نام دانشگاه، که مسئولیت تربیت علمی و اخلاقی نسل تحصیل‌کرده و متخصص را به‌عهده دارد، ابعاد ناراستی علمی به افراد خاصی محدود نمی‌ماند و در ‌واقع هر نوع چشم‌پوشی از این عمل، به‌خصوص در عرصۀ دانشگاهی، چه‌بسا نتایجی هولناک در پی داشته باشد. نمونه‌ای از نگرانی دربارۀ نتایج هنجارشکنی در علم را برگمن این‌گونه بیان می‌کند: «اگر بدانیم کسی که مدرک دانشگاهی خود را با جعل و انتحال به‌دست آورده پلی ساخته است، آیا حاضریم با ماشین روی آن تردد کنیم» (اسلامی، 1390: 9). بر‌اساس خصایص نوپدید و به‌ویژه خصلت «جمعی» علم مسئولیت دانش تولید‌شده نیز جمعی است. جمعی‌بودن فعالیت علمی و پیامدهای آن اهمیت پرداختن به موضوع اخلاق علم را بیش‌تر می‌کند.

پس از توضیحات دکتر میرزایی، مدیر علمی جلسه خانم دکتر زهرا مبلغ گفتند:دکتر میرزایی بر دو بخش آموزش و پژوهش متمرکز شده‌اند وابعاد یاد‌شده با سه عامل اصلی دخیل در فرایند علم یعنی کنش‌گر (افراد درگیر در فعالیت‌های علمی مانند پژوهش‌گران، آموزگاران، دانش‌جویان، نویسندگان، ناشران، کاربران متخصص و...)، موضوع کنش (آموزش، پژوهش، نشر، خدمات، مشاوره)، و فضای کنش (مؤسسات آموزشی، پژوهشی، انتشاراتی و ...). مرتبط هستند.

 ابتدا خدمت آقای دکتر عظیمی و سپس آقای دکتر ابویی به عنوان ناقدین بیرونی و مهمان پژوهشگاه خواهیم بود .

آقای دکتر عظیمی، استاد دانشگاه خوارزمی که به عنوان ناقد در این جلسه حضور داشتند، به نقد ایدۀ دکتر میرزایی پرداختند و گفتند: ضمن تقدیر وتشکر از دکتر میرزایی و همکارش سرکار خانم دکتر قاراخانی، در هر صورت در جامعه ما اجتماع درست کردن کار مشکلی می‌باشد، اولین نکته مثبت این دو بزرگوار یک اجتماع کوچک علمی درست کرده‌اند که به نوبه خود دارای امتیاز مثبتی میباشد.دومین خاصیت و ویژگیهای خوبی که در کارهای دکتر میرزایی و خانم دکتر قاراخانی است تمرکز در حیطه مطالعاتی، و تمرکز داشتن به صورت پیوسته در عین این که سعی بر این است که کیفیت کار حفظ شود. مثل همین بحث که مطرح شده منهای اینکه جسارت علمی می‌خواهد چون یک حالت خود انتقادی است و این یک امتیاز مثبت است که از داخل ساختار علمی شروع می‌کنند به فاصله‌گیری  و نقد ساختار علمی.

سومین نکته مثبت رجوع به داده‌ها یا رجوع به جهان واقع که از آن جهت مهم است (اشاره می‌کنم که چند سالی است به عنوان تفسیر گرایی یا برساخت گرایی جهان واقع را معادل پوزیتویسم گرفته‌اند و هر وقت که می‌گوییم برگردیم به جهان واقع سریع موضوع پوزیتویسم می‌گیرند در حالیکه منظور بنده جهان رئالتیک است). این دست پژوهش‌ها واقعا مشکل است به عبارت دیگر در این آثار طرح مسأله خیلی خوبی صورت گرفته که در این زمینه‌ها واقعا جامعه ایران کم کار کرده یا اصلا کاری صورت نگرفته است. این طرح و مقدمه مهم و امتیاز خیلی بزرگی می‌تواند باشد.

نکات اینجانب به صورت پیشنهاد می‌باشد و می‌توان گفت به نظریه گیدنز بیشتر شبیه است که در نظر ایشان هم ساختار وجود دارد که ناخودآگاه این ساختار تجلی پیدا میکند. علت هم این می‌باشد که اگر با نظریه گیدنز بخواهیم مطالب را بیان کنیم از ساختار برنمی‌آید یعنی شخصی که از ساختار فاصله میگیرد و دست به خود انتقادی می‌زند.بنده الان از زبان استفاده می‌کنم که زبان خودش یک ساختار می‌باشد از دیدگاه گیدنزساختار،ساختار وسیله که به اصطلاح محمول کنش می‌باشد یعنی آنچیزی که به آن(کام فلیش) که یک نوع فروپاشی که در تئوری گیدنز ساختار بعد هستی شناختی ندارد و آنچیزی که برای گیدنز هستی شناختی دارد به معنای آنتولوژیکال آن چیز هستی شناختی معنا دارد که فرد و فرآیند می‌باشد. یعنی چیزی به معنای ساختار نیست که در مقالات ایشان هم به معنای خواص ساختاری یا ویژگیهای ساختاری بحث شده است. بنابراین این یک باگی می‌شود که  ما از ساختار صحبت می‌کنیم در حالیکه از نظر گیدنز ساختار به صورت مجازی می‌باشد و معتقد هستند که ساختاری در جهان وجود ندارد و به عبارت دیگر گیدنز ساختار را فرو می‌پاشد درون کنشگر که این کار یک عواقبی پیدا می‌کند. وقتی شما یک ساختار را فرو می‌پاشانید درون یک کنشگر، ساختار بعد هستی شناختی خود را از دست می‌دهد و کنشگر نمی‌تواند فاصله بگیرد از ساختار چون ساختار هم تولید کننده کنشگر است. اگر ما ندانیم سهم ساختارکجا مشخص است و کجا سهم کنشگر مشخص می‌باشد.چون ساختار بعد هستی شناختی در کار گیدنز ندارد و ساختار گیدنز دارای قواعد و منابع خود متناقض گویی می‌باشد. چون قواعد به شیوه کار مراجعه می‌کند و منابع آن بعد اقتداری و بعد تخفیفی که بعد اقتداری آن بعد انسانها است. یعنی انسانها می‌شوند مجازی اینکه اگر ساختار مجازی باشد پس قواعد هم مجازی، که در کار گیدنز انسانها دیگر مجازی نیستند. بنابراین در مفهوم ساختارگرایی علاوه بر مفهوم گیدنزی یک تناقض بنیادی در آن وجود دارد. بعد هستی شناختی یا کازال افکت ندارد چون کازال افکت ندارد اثر ساختار کنشگر کجاست؟

نکته دوم: وقتی ساختار فرومی‌پاشد درون کنشگر عیب بعدی که پیش می‌آید کنشگر هم نمی‌تواند از ساختار فاصله بگیرد و ساختار را نقد نماید. دکتر میرزایی یک کنشگری می‌باشد که از درون ساختار بیرون آمده و فاصله گرفته و آن را نقد می‌کند به زبان گیدنزی بخواهم بیان کنم هم زبان استفاده می‌کنم الان هم تولیدش می‌کنم یعنی فلت یک کنشگر فلتی هستم که هم استفاده می‌کنم هم تولید که خیلی کار خوبی هم اتفاق می‌افتد. اما یک لحظه اگر در ساختار زبان تعمق کنم این از ساختار گیدنز بر نمی‌آید و فاصله و عاملیت نمی‌توانیم از ساختار بگیریم و این مشکل پیش می‌آید. که فرو پاشیدن ساختاردر درون یک کنشگر هم عاملیت کنشگر را می‌گیرد هم اثرات علّی ساختار.

نکته سوم: مجموعه عالی از داده ها که دکتر میرزایی و همکارانشان فراهم کرده‌اند که باز هم تاکید بنده این است که اگر پا در این قضیه نهاده‌اند یک بار دیگر با نگاه نقد گیدنزی داشته باشند که چه کارهای می‌توانیم انجام دهیم.

نکته چهارم: عاملینی که به کار می‌رود عاملیین فلتی هستند یا عاملین تختی هستند که به زبان گیدنزی ابر کنشگرهای وجود دارد به این معنا که بنده با وزیر علوم که هر دو کنشگر هستیم و حتی رئیس جمهور هم کنشگر می‌باشد منتها کنشگر رئیس جمهور ابر کنشگر چون مقدار منابع در اختیار دارد بسیار بالا است یعنی یکی از مشکلاتی که وجود دارد انواع ساختار است :1- ساختار توزیعی2- ساختارنهادی(قواعدی)3- ساختار آرایشی 4- ساختار ترکیبی که ابعاد مختلف دارد.

ابر کنشکر، کنشگرانی که از ساختار توزیعی منافع کلانی می‌برند همه بحثهای که مطرح شد مهمترینشان منهای گیدنز این است که در همراهی ابر کنشگرها سیستم دانشگاه که مهمترین کنشگرها هم دانشجویان، اساتید و کارکنان می‌باشند قواعد و منابعی دارد  که درون دانشگاه است ما یک فضای بیرون دانشگاه داریم که تحت تاثیر دو چیز خیلی متفاوت که یکی قدرت و دیگری اقتصاد وقتی وزارتخانه را از وزارتخانه فرهنگ و آموزش عالی جدا کردیم و اسم آنرا ووزارت علوم و تحقیقات و فناوری گذاشتیم یعنی آن را به سمت بازار سوق دادیم آن هم بازاری که با قدرت حرکت کند و با قدرت متمرکز شود گرچه چیز آشوبناکی در فضای علم درست می‌شود حال فضای بیرونی یا فرا دانشگاهی که دکتر میرزایی مباحث را مفصّل مطرح کرده‌اند فضای بیرون دانشگاهی را بر بروکراسی دانشگاه غالب کرده‌اند و خود کنشگران بخصوص استاد تمام ما وارد فضای بروکراتیک شده‌اند قسمت اعظم (به این معنا ابر کنشگرهای داخل دانشگاه ساختار آرایشی می‌نامیم). در کنار این ساختار قدرت سیستم دانشگاه را کنترل میکنند و انواع ساختار امکان اخلاق زیستن را از کنشگران گرفته و برای همین با یک لبخند از کنار یکدیگر می‌گذرند و هیچ مسئولیت اخلاقی را نمی‌پذیرند بحث اخلاق کنشگری در جامعه ایرانی ضعیف شده در جامعه دانشگاهی هم از بین رفته است.

                                

مدیر علمی جلسه پس از ارائه نقد دکتر عظیمی، از ایشان تشکر کردند و گفتند: آقای دکترنکات و نقدهای مختلفی در مورد ایده و دیدگاههای ارایه شده مطرح کرده‌اند. در این بخش از دیدگاههای آقای دکتر ابویی اردکانی و نقدهای ایشان استفاده می کنیم تا در پایان توضیحات دکتر میرزایی را در مورد نقدها داشته باشیم.

ناقد دوم جلسه، آقای دکترابویی اردکانی ، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در نقد ایدۀ دکتر میرزایی گفتند:ضمن تشکر از دکتر میرزایی وهمکارانش و دکتر عظیمی هرچند رشته بنده مربوط به این موضوع نمی‌شود اما مقالات مشترکی با دکتر میرزایی انجام داده ام و با مسائل و شیوه های ایشان آشنایی دارم.

محققین ما نظریه های معتبر در حوزه جامعه شناسی علم و دانش انتخاب کرده‌اند و این تحقیقات در سطح قیاسی اصطلاحی که بنده به کار می‌برم تثبیت شده است در واقع محقق یک نظریه پیشتیبان قوی دارد که از نظریه تغذیه می‌کند برخلاف همین کارهای که در این حوزه در دانشکده‌های دیگر انجام می‌شود به عنوان مثال کتابداری و... محققین با داشتن نظریه‌ها به روش اکتفا نکرده‌اند و به آن نقد شروع به گردآوری منابع و زمینه متن کرده‌اند و استفاده از روش‌ها تحقیق معتبر به این موضوع روش و داده‌ها باعث شده در واقع این تحقیقات خیلی دست اول جلوه کنند و هرکسی که تحقیقات این دو بزرگوار را مطالعه می‌کند متوجه می‌شود که در واقع کاری در ایران انجام می‌شود که اگر حمایت شود و تیمهای دیگری به گروه ملحق شوند می‌تواند این گروه مبنای بسیاری از تصمیماتی قرار بگیرد تقریبا در آئین نامه های ضوابط و آئین اخلاق پژوهی وزارت علوم شود و این تحقیقات می‌تواند مبنای چنین تصمیمات مهمی گردد که از روشهای معتبر استفاده شده است که البته بنده معتقدم عینیت و تعمیم‌پذیری تحقیقات آقای دکتر باید بیشتر باشد.

انتشار عمومی یافته‌های می‌باشد که به سرعت منتشر می‌شود و مورد نقد پذیری قرار میگیرد که پیشنهاد بنده این است که دکتر میرزایی بیشتر با شبکه سازی انتشار به زبان رسمی علم و در سطح بین الملل انجام گیرد که بتوانیم از نقد بین الملل هم استفاده کنیم. ارائه ای که ایشان در ایده خودشان مطرح کردند بیشتر در یک قالب بندی یا چارچوب بندی قرار گرفته که از یک تاریخچه و جریان‌سازی و شکل گیری حرکت علمی جدید صحبت کردن است که این زیر ساخت یا کل بحث را هدایت می‌کند.

ایشان از زاویه دید محقق علمی به این نظام نگاه می‌کند و باید تاریخچه‌ی از زاویه دید مختلف این پژوهش به روایت در بیاید عادت به چنین تاریخچه‌نگاری  در آثار استادم منصوری قابل مشاهده است علاقمند هستم که دکتر هم وارد این حوزه شوند.

چند نکته در مورد بهبود فضای کار ارائه شده :

  1. اگر بخواهیم پژوهش کلان را شروع کنیم معمولاً دو سوال مطرح می‌شود: اول: آن هم امتناع پژوهش می‌باشد یعنی یک مفروضه‌های که محقق باید آنها را بنا نماید که کمتر گفته شده در مقاله‌ها هم مفروضه‌های اساسی کمتر دیده شده این مفروضه‌ها بتواند از امتحان بسیار سخت و باریک بین امتناع پژوهش عبوور بکند اگر بخواهیم درست و ساده توضیح دهیم امتناع پژوهش که از ابتدا چنین پژوهش لازم نبوده است و ابتدا سوالات درمورد پژوهش مطرح گردد که به دنبال آن می‌گردیم پاسخهایی آن را بیابیم فقط حرف کارکرد و علاقه پژوهش بوده و کارکرد بیرونی ندارد. فرض اساسی وجود دارد که دکتر میرزایی باید این فرض اساسی را شروع کنند به شکلی تدارکی برای پاسخ آن بیابند.

می‌تواند منتقد بگوید که علم و پژوهش کار دانشمندان است و از دیدگاه داخلی وقتی به کار دانشمندان فکر میکنیم نه می‌توانیم بگوییم اخلاقی و نه غیر اخلاقی همانطور که دکتر عظیمی گفتند ساختار زبانی است که ابداع این ساختار زبانی دانشمندان انجام داده‌اند و برای گفتگو بین خودشان استفاده می‌کنند. اگر کسی از حوزه علم بیرون باشد و از بیرون فردی به عنوان فرد غیر علمی یا از هر نوع ساخت دیگری به کار دانشند نگاه نماید درست است که حق به عنوان یک شهروند یا برخورد از حقوق مدنی یا نامفهوم یا غیر اخلاقی مضمون به ارزش گذاری نماید، ولی از درون به کار دانشمندان نگاه نماییم قواعد اخلاقی و غیر اخلاقی بودن را خودشان باید وضع کنند که این موضوع را باید دکتر میرزایی تکلیف آن را مشخص نمایند بیرون از حوزه علم نمی‌شود به آن نگاه کرد و یا اخلاقی و غیر اخلاقی نماییم.

  1. اگر بخواهیم ردپای سیستم را به یک شکلی دسته بندی کنیم که در واقع مثل دکتر عظیمی معتقدم که وقتی یک پژوهشگر در یک زمان طولانی یک پژوهش را انجام می‌دهد یک برنامه پژوهشی به جا می‌گذارد و بگوید که تا کجا پیش رفته است و اگر گرنتی یا به شبکه‌ای یا دانشجویان دکتری در دسترس قرار بگیرد می‌تواند بخشهای دیگری را انجام دهند چنین بخشهای ترسیم شود نقطه شروع آن را آقای دکتر میرزایی در سه نظام اصلی دنبال می‌کردند: 1- نظام اساسی که در وزارت علوم خیلی مسأله ساز است.2- نظام جذب منابع انسانی 3- نظام جذب هیأت علمی و نظام جذب دانشجویان دکتری و تحصیلات تکمیلی ما به نوعی از نظام آماری و درک نظام‌های ارزش‌گذار و ارزیابی کننده نظام علمی اینها همکاران علمی هستند و نیروهای انسانی داخل نظام پژوهش تلقّی می‌شوند وقتی نیروی انسانی برای یک پژوهش کار می‌کند از مسیر کنکور و جذب به عنوان دانشجو یا از مسیر جذب هیات علمی به عنوان همکاران دائمی در یک کثرت هیأت علمی کار می‌کند اگر شما مسائل اخلاقی شکل یابنده را بررسی نمایید می‌بایست هر دو نظام را را مورد نقد قرار دهید که کلا تحت عنوان نظام جذب می‌باشد در حوزه مدیریت معتقدیم مهمترین نظامی که اصلاح آن می‌تواند سازمان را به طور (صدا قطع شد).

این نظام، نظام سیاست است که بحث اولویت گذاری و یک نظام تبعی دیگر نظام انتزاعی می‌دانیم به نظرم نظام گرنت یا تامین مالی است که مورد بررسی قرار بگیرد اصولاً یک تحقیق خیلی حرفه ای و کاربردی از نظام سیاست‌گذاری با نظام سیاسی اشتباه نشود نظام سیاست‌گذاری یعنی چقدر پول را به چه کسی بدهم آنچه در ایران در مورد نظام سیاستگذاری گفته می‌شود این مسأله اساسی را مخفی می‌کنند در بخش توزیع و تامین منابع مالی که اصولا شفافیت گریز است. هر چند [موارد] دیگری که در غیر از گرنت و تأمین مالی گفته می‌شود و

می‌دانیم اولویت‌های وجود دارد، فشارها وسیاست‌های وجود دارد که انگیزه اصلی آنها تأمین مالی می‌باشد. بنابراین یک مسیر درست از نظر من نظام گرنت و تامین مالی است که ردپای شکل آنجا دنبال می‌شود.

دومین نظامی که در ایران به آن توجه نمی‌شود نظام ارتقاء چیزی نیست که در نظام ارزیابی مثلاً فرد را ارزیابی نمایید بعد مدعی شوید که سیستم درست عمل می‌کند. به نظرم محققی که در حال پژوهش هست باید دامنه دار باشد مجموعه ای از نظریه‌های رقیب در اردوگاههای دیگر به طور کلی نظریه جامعه شناسی علم و نظریه‌ها جامع خالص برای اردوگاه چپ می‌باشند بد نیست دکتر میرزایی با دیدگاهی که در دنیا حاکم است و جامعه علمی جهانی را در واقع از آن روایت می‌کند مرکز اینها (جوامع علمی) در کشورهای سرمایه داری است و بد نیست که از نظریه ها راست یا سرمایه داری هم استفاده کنیم.

کلیت بحث دکتر میرزایی در ساختار و چارچوب می‌شود که کار جدی ایشان تئوری‌سازی یا تئوری بیلدینگ یعنی کارهای استقراء را به طور جدی انجام داده است. نقطه قوت کار دکتر میرزایی در مسیر تئوری بیلدینگ کاملا یک نظم و نگرش سیستمی بر آن حاکم است برای اینکه این کار اتفاق افتد ایشان باید مسائل و موضوعاتی که می‌خواهند بررسی کنند به صورت نقشه‌ای جایی ارائه نمایند. یعنی چه مسائلی قرار است بررسی شود و ترتیب این مسائل و موضوعات نظم منطقی داشته باشند از مسائل و موضوعات ایشان آنتولوژی یا مفهوم درخت دانش یا کاری که می‌خواهند انجام بدهند بر می‌آید مثلاً کلمه ناراستی در ایده ایشان معادل کدام مفهوم از ناراستی ها استفاده می‌شود. غیر از مسائل و موضوعات که یک شاخه از کار ما است در مورد شاخه دوم و در مورد روشهای موضوع بحث نماید. در واقع تنوعی از روشهای مکمل داشته باشیم.

  1. دیدگاه زمینه مند ایشان است بهرحال وقتی یک پژوهش به نام ناکارآمدی نظام علم در تولید اخلاق یافته‌های ایشان است یا در واقع نظام‌های علمی ایران مبتنی بر اخلاق که در آن پژوهشی انجام نمی‌شود باید مطالبی مثل نهادهای مدنی با دانشگاه یا رابطه دانشگاه با صنعت یا رابطه دانشگاه با بین الملل تو این زمینه ها پژوهش های متنوع هم باید صورت گیرد.

بنابراین سه گانه مسأله روش زمینه را پیشنهاد می‌کنم که زیر ساخت یک نقشه و راه پژوهش منظم باشد که برنامه پژوهشی توسعه یابنده است.

 

 

مدیر علمی جلسه، خانم دکتر مبلّغ پس از اتمام نقدها و دیدگاه‌های دکتر ابویی گفتند: آقای دکتر ابویی به نکات خیلی مهمی اشاره کردند بخصوص در زمینه سیاست‌گذاری هم تجربه دراز مدتی داشته اند. امیدواریم در جلسات آتی در این زمینه از تجربه‌های ایشان استفاده کنیم که چگونه تعامل بین محققین و سیاست گذاران برقرار شود؟ چرا این سیاست گذاری وقتی به مراحل پایین اجرا می‌رسد آنقدر با هم تطابق ندارند این بایدها و نبایدها از هم دور می‌شوندوقتی که به اجرا می‌رسد؟ در این بخش به توضیحات و نکات دکتر میرزایی در پاسخ به مطالب و نقدهای ناقدین محترم گوش می دهیم.

دکتر میرزایی، ارائه دهندۀ ایدۀ مورد بحث در این کرسی، پس از شنیدن نقد ناقدان این چنین پاسخ دادند:موضوع رویکردی که انتخاب شده از میان موضوعات انتخاب شده است که با مطالعه روشهای پیشین به آن سمت حرکت کرده‌ایم و متوجه چنین موضوعی از همان ابتدا شده‌ایم .ولی فرصت نمی‌شد وقتی دامنه آن خیلی گسترده تر و دقیق تر شد آن را مورد پژوهش قرار دادیم. چون نیمرخ بیشتری از مساله را به ما نشان داد ما متوجه شدیم که کاری که انجام می‌دهیم یک بخشی از قسمت بزرگتری است که در موضوع اخلاق علم قرار می‌گیرد. و این هم هم متوجه می‌شویم که خودش در درون یک ساختار بزرگتری صورت می‌گیرد. یعنی ساختار دانشگاه در وزارت علوم و وزارت علوم در ساخته اساسی و اجتماعی ایران قرار می‌گیرد. از آنجایی که توسعه علم در ایران توسعه بالا به پایین است. بنابراین وزن سیاست و سیاست گذاری‌ها بسیار قوی است و شاید متغِیّر اصلی تاثیر گذار باشد اگرچه  متغیّرهای دیگری هم در واقع می‌باشد ولی یک متغیر بسیار مهم است که به هیچ عنوان  نمی‌توان آن را نادیده انگاشت. در مورد نقد دکتر عظیمی به نظر من تئوری گیدنز برای موضوعات مختلفی استفاده شده است .من با بخشی از بحثهای ایشان موافق هستم ساختار یک چیز بیرون از کنشگر نیست. حتی یک دانشجو هم کنشگر است منتها باید دید که کنشگری خود را چگونه تبدیل به (عاملیت) می‌کند یعنی دانشجویان هم در واقع اثر گذار می‌شوند و در واقع صاحب قدرت می‌شوند و تاثیر می‌گذارند اعضای هیات علمی هم به همین ترتیب بنابراین ما با یک سیّالیّتی از کنشگران و لایه‌بندی و چندگانه بودن کنشگران مواجه می‌شویم.

این کار جامع شناختی نقدی بر رویکردهای فلسفی، مذهبی، روانشناختی و حتی حقوقی است. به نظر ما مشکل بنیادی تر است یک پدیده اجتماعی است یعنی در تاریخی که ما در آن زندگی می‌کنیم شرایط اجتماعی خاصی این نوع خاص فعالیت علمی را ایجاد کرده است که چه بسا شرایط تغییر بکند یعنی نظام ارزشی تغییر بکند نوع نگاه به علم هم تغییر می‌کند آنگاه دانشگاه تعریفی دیگرخواهد داشت (صدا قطع شد).

ما فکر می‌کنیم که در جامعه علمی ایران انسانهای هستند که همچنان برای کارهای علمی ارزش قائل هستند و همچنان به ارزشها و استادندارهای علمی وفادار می‌باشند یعنی تحت تأثیر متغییرهای حاشیه‌ای قرار نمی‌گیرند و فعالیت خود را ادامه می‌دهند و انسانهای مسئولیت پذیری در جامعه علمی هستند که تعدادشان اندک میباشد. بنابراین در جای که بحث استاد تمام و یا دانشیار را مطرح کردیم منظور این نیست که همه اینگونه هستند. بعضی خیلی آبرومندانه و خیلی درست مراحل علمی را طی می‌کنند و حتی آثارشان هم استمرار پیدا می‌کند. خیلی‌ها قبل از بازنشستگی آثارشان از بین می‌رود به دلیل اینکه با هدف ارتقاء و کارهای دیگری آثارشان منتشر شده است.بحث مقاله نویسی هم که مطرح می‌شود مقاله مهمترین محمل اطلاع رسانی علمی می‌باشد منتها آنچه در ایران بر سر مقاله می‌آید داستان دیگری است.  بنابراین ما مخالف مقاله نیستیم بلکه بحث کیفیت اینجا مطرح است و بحث سو استفاده از مقالات مطرح است. فعالیت علمی و نشر علم بایستی به طور طبیعی رخ دهد و نه حاصل دستور کار سیاسی یا تحت فرمان وزارت علوم باشد که مثلا فلان دانشگاه این تعداد مقاله یا فلان فرد این تعداد مقاله را داشته باشد تا چنین و چنان شود. اتفاقاً اگر برگردیم به آن رویکردها که دکتر ابویی هم اشاره نمودند قصد ما طرح و نگارش رویکردهای مختلف به موضوع نبود. ما به دنبال آن بودیم که از بین رویکردهای جامعه شناختی مهمترین رویکرد که می‌توانست موضوع را برای ما تبین نماید انتخاب کنیم و این انتخاب هم یک انتخاب معتبر است یعنی بعد از مطالعه رویکردها به این نتیجه رسده‌ایم که نظریه تبیین کننده این پدیده ای است که کنشگران هم خودشان در آن دخیل هستند. یعنی یک تبانی صورت می‌گیرد بین کنشگر و ساختار. (صدا قطع شد) منظور از کنشگر هم صرفا کنشگر درسطح فردی نیست بلکه کنشگر در سطوح مختلف میباشد. و ساختار هم چند گانه و چندلایه می‌شود.

یک آسیبی وجود دارد که دکتر ابویی اشاره کردند به مطالعات استقراء این یک واقعیت است و فکر میکنم نه فقط ما که در این حوزه کار می‌کنیم بلکه برای شناخت جامعه ایران همگی نیاز به مطالعات استقرایی بسیار زیادی داریم.  سطح تجربه در مورد ایران بایستی افزایش پیدا کند. چون بدون تجربه و بدون مطالعات استقرایی ارائه تئوریپردازی به صورت کلی گویی در می‌آید. که بسیار از این کلی‌گویی‌ها داریم که در واقع بی اعتباری اینها ثابت شده است. خیلی از اینها منویات ایدئولوژیک یا منویات شبه علمی بودند.

کار در حوزه اخلاق علمی بسیار سخت می‌باشد که حتی پیشینه و تعریف مشخصی هم درباره آن نیست. غیر از تعریف پیشنهادی ما تعریف مشخصی از اخلاق علم پیدا نمی‌شود. در مورد روایت مربوط به علم در ایران که دکتر ابویی به آن پرداختند موافق هستم من باید نگاه مقایسه‌ای حداقل به این موضوع می‌داشتم البته خواستم فقط پیش درآمدی برای بحث خود باشد و گرنه در ساختار سیاسی علم که با نگاه انتقادی کاملاً و قطعاً به آن خواهیم رسید اینها در یک چارچوب و ساختار بزرگتری رخ می‌دهد که آن ساختار دستاوردهای علم را می‌تواند تحت شعاع قرار دهد و چه بسا از بین ببرد ما در یک شرایط تاریخی خاصی قرار داریم بنابراین شرایط خاص تاریخی اینگونه نیست که ما نهاد علم را در خلاء قرار دهیم تا اخلاقی شود سپس در بیرون از مکان علم به هر کاری دست بزنیم. یعنی ساخت سیاسی علم، ساخت اجتماعی علم و ساخت اقتصاد سیاسی ایران برروی اخلاق علم در ایران تاثیر گذار می‌باشد و آثاری از خود بر جای می‌گذارد. من نافی تلاشهای فردی و استقلال افراد نیستم.

پس از اتمام صحبتهای دکتر میرزایی، مدیر علمی جلسه پس از جمع‌بندی نهایی ، از حاضران خواستند تا اگر سوال و یا نظری دارند، بیان کنند:

یکی از حاضران در جلسه مجازی پرسیدند: راهکارهای شما برای اصلاح فساد ساختار کنشگر که چند لایه هم است چیست؟

پاسخ دکتر میرزایی: پاسخ دادن به این سوال خیلی سخت می‌باشد. بویژه دادن راهکار به این مسأله که یک فرایندی طی شد تا به این درجه از ناراستی‌ها در فضای آکادمیک ایران برسیم. فضای علم هم مانند نهادهای دیگر این مسیر را طی نموده است. این گونه نبوده است که جاهای دیگر مسیر خود را طی بکند و اینجا در ناراستی‌ها بماند. بنابراین در پیوند با آن فضای کلی هر پیشنهادی باید این کلیت را در نظر بگیرد. [ولی برای ما مشخص است] که مداخله نظام سیاسی در فضای علم بسیار تاثیر گذار بوده است. [همانطور که عرض کردم توسعه علم در ایران تابع نظام سیاسی و از بالا به پایین است. یعنی بر خلاف منطق علم نگاه حاکمیتی به آن می‌شود.] به طور مثال شورای عالی انقلاب فرهنگی خود یک نهاد سیاسی می‌باشد تا یک نهاد آکادمیک و علمی. وقتی تصمیماتی در آن گرفته می‌شود معنایش آن است ما با یک نظام علمی بالا به پایین مواجه هستیم.  در حالیکه اخلاقی بودن علم [درون زاست و مربوط به اجتماعاتعلمی است] این موضوع مربوط به ماهیت مشارکتی علم است. یعنی دانشگاهها در حوزه اداره خودشان استقلال نسبی بر منطق علم داشته باشند. ولی وقتی چنین چیزی نیست این مساله ناراستی‌های آکادمیک همچنان استمرار پیدا می‌کند وقتی تصمیمات و دستورات از بالا به پایین صورت گیرد اعضای هیات علمی تابع و مجری می‌شوند تا منویات را کامل کنند در حالیکه بروکراتیز شدن شدید خطری برای علم است. این چگونه صورت می‌گیرد؟ به کمک نهاد سیاست  صورت می‌گیرد. بروکراتیز شدن فضای علم را در واقع تصرف می‌کند و این فضای علمی دیگر تولید معنا نمی‌کند. چون هدف چیز دیگری است ما مخالف نیستیم وقتی هدف مقاله نویسی می‌شود به هر دلیل  کیفیت معنا پیدا نمی‌کند شمارگان مقاله، کتاب، و اساتید، جذب کمی دانشجو مهم است و هیچ ارتباطی به مسائل بیرون پیدا نمی‌کند.

اما اگر بر منطق علم تأکید شود و در دفاع از حوزه استقلال علم به نظرم براجتماعات علمی و صاحبان علم تاکید شود. آنگاه آنها استانداردهای علمی را در درون خود تعریف می نمایند.    

  سپس دکترمبلغ ضمن سپاس از برگزارکنندگان کرسی و ارائۀ این ایده توسط دکتر میرزایی و نقد ناقدان؛ ختم جلسه را اعلام نمودند.

     

           

   فایل صوتی  کرسی چهل ودوم: "ساختارسازی  ناراستی‌های آکادمیک در آموزش عالی ایران"


[1]. Barnes

[2]. Randall


نظر شما :