سخنرانی دکتر رضا غلامی:فلسفه اسلامی، در پی عبور دادن انسان از دوران کودکی است

۲۴ آبان ۱۴۰۱ | ۰۸:۱۵ کد : ۲۳۰۸۹ اخبار
تعداد بازدید:۱۸۰
سخنرانی دکتر رضا غلامی:فلسفه اسلامی، در پی عبور دادن انسان از دوران کودکی است

در بدو سخن، علاقمندم از تلاش‌های قدیمی همکارانم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در عرصه فلسفه برای کودک صمیمانه تشکر کنم. من هرگونه تلاش برای رواج تفکر منطقی و عقل‌ورزی را لازم و قابل تقدیر می‌دانم به ویژه وقتی این تلاش‌ها برای مخاطب کودک و نوجوان صورت بگیرد. مطمئناً دوره کودکی و نوجوانی، بهترین مقطع سنی در تربیت‌پذیری است و اگر تفکر منطقی و به طور کل، فلسفه بتواند در این مقطع به صورت حساب شده در برنامه تربیتی کودک و نوجوان قرار بگیرد، حتماً احتمال رسوخ در شاکله شخصیتی و سبک زندگی کودک و نوجوان زیاد خواهد بود. در عین حال، درباره فلسفه برای کودک یا همان «فبک» نقدهای جدی هم هست که مطمئناً دوستان ما سعه صدر لازم را در شنیدن و ترتیب اثر دادن به این نقدها خواهند داشت.

به نظر می‌رسد، جوامعی که لزوما به دنبال سعادت به معنای تعالی معنوی نیستند و مقصد خود را رفاه،  قدرت و دست‌یابی بیشتر به لذایذ حیوانی معرفی می‌کنند، برای رسیدن به یک سامان اجتماعی مناسب و توسعه با همین هدف و کاهش تزاحمات و تعارضات، به عقل‌ورزی احتیاج مبرم دارند اما عقل‌ورزی آنها وقتی در تربیت اجتماعی قرار می‌گیرد، عموماً نه همیشه، بر روی عقل‌ورزی‌ِ محاسباتی و ابزاری تمرکز دارد. یعنی آنها می‌خواهند شهروندان خود را مبتنی بر نفع فردی و اجتماعی، هر بیشتر محاسبه‌گر به بار بیاورند. در واقع، غیبت عقل‌ورزی، مساوی است با هرج و مرج و خطاهای فراوان، چه در حکمرانی و چه در بخش خصوص و زیست فردی و اجتماعی شهروندان.

اما چنانچه جامعه‌‌ای بر اساس گفتمان رایج در آن جامعه، به دنبال سعادتمندی مردم باشد، و سعادت را تعالی معنوی در نظر بگیرد، (با هر تعریفی) چاره‌ای جز بهاءدادن به خردورزی فرا محاسباتی و فرا ابزاری ندارد. یعنی لاجرم باید با بالابردن قدرت تعقل کلی و برهانی و حتی ریاضی، جامعه را در مسیری نسبتا مطمئن، به سمت بینش عقلی‌ای که مقدمه سعادت و تعالی است سوق بدهد. این وضعیت، اختصاصی به دنیای فلسفه کلاسیک یا فلسفه اسلامی ندارد بلکه در دنیای فلسفه غرب هم می‌توان این وضعیت را به ویژه در مکتب فلسفی آلمان مثلاً جریان اگزیستانسیالیسم مشاهده کرد.

در عین حال، دوست دارم وارد دنیای دین و نسبت عقل و دین هم بشوم. باید توجه داشت گرایش انسان به دین نیز با فتوای عقل صورت می‌گیرد. یعنی آدمی در بستر جهان بینی عقلی به دین رو می‌آورد و به مقام ایمان دست پیدا می‌کند. اما باید توجه داشت که پس از رسیدن انسان به ایمان، عقل از حیات ایمانی رخت بر نمی‌بندد بلکه استوارتر از قبل، با دین در جهت رساندن انسان به سعادت و تعالی همراهی می‌کند.

علاوه بر این، کسی نباید تصور کند که رویکرد تعالی‌گرایانه به هدف حیات، مساوی با قهر کردن با عقل جزئی و ابزاری است. اصولاً سعادت معنوی، جز در دنیای آباد و خالی از فلاکت، فقر و گرفتاری حاصل نمی‌شود و لذا عقل ابزاری در کنار عقل کلی و البته مبتنی بر عقل کلی، مانند دو روی یک سکه در حیات انسان تعالی‌جو حضور دارد.

با این وصف، همت ما باید این باشد که کوکان و نوجوانان خود را عقلگرا تربیت کنیم. اصولاً رسیدن به آرمان‌شهر اسلامی یا تمدن نوین اسلامی که انسان مسلمان در آن نقش اصلی را بازی می‌کند، جز از مسیر عقلگرا تربیت کردن انسان‌ها محقق نمی‌شود و البته می‌دانیم که مقدمه تربیت انسان عقلگرا، تربیت انسان منطقی است. منطق، که از آن به خطاسنج اندیشه تعبیر می‌شود، در یک مفهوم‌ پیشرفته‌تر، مجموعه‌ای از تکنیک‌های درست فکر کردن و کم خطا فکر کردن است. مانند بکارگیری انواع قضایای منطقی، انواع قیاس‌ها و براهین منطقی و تشخیص انواع سفسطه و مغالطه و که خیلی حائز اهمیت است. به بیان واضح‌تر، عقل گرایی و فلسفه، که مظهر آن است، بدون منطق و تکنیک‌های منطقی، انسان را به جهل مرکب می‌کشاند و حتی به‌نام عقل، فجایع بزرگی را رقم‌می‌زند لذا مقدم بر ترویج عقل گرایی و فلسفه گرایی، منطق گرایی است.

در این بین، ممکن است کسی تصور کند آموزش منطق خالی از مضمون است اما من اینطور فکر نمی‌کنم. شما در آموزش منطق بالاجبار از مضامین گوناگون صحبت می‌کنید و مخاطب را وارد دنیای فلسفه می‌کنید. لذا من موافق این گزاره نیستم که فبک بی‌طرف است. اساساً امکان بی‌طرفی وجود ندارد.

ازسوی دیگر، وقتی از فلسفه صحبت می‌کنیم، منظورمان فقط فلسفه به معنای هستی شناسی نیست. می‌توان به فلسفه کمی فراتر از وجود شناسی نگاه کرد یا وجود شناسی را قدری وسیع‌تر دید. در این صورت، فلسفه، حکمت و دانایی است؛ فلسفه سطحی کلی‌تر از علم به معنای ساینس است؛ فلسفه صرفاً صورت بندی یکسری از استدلال‌ها و یا آموزه‌ها نیست بلکه فلسفه، نوع و سبکی از از زندگی است؛ فلسفه توجیه کننده یا معنا کننده رفتارهای کلان بشر است یا فلسفه نقدکننده و به چالش کشاننده رفتارهای کلان بشر با تکیه به محکم‌ترین یا بدیهی‌ترین اصول عقلانی است.

پس هر چند آموزش و تربیت منطقی مقدم بر فلسفه است اما فلسفه برای کودک و نوجوان، به تعلیم منطق و تربیت منطقی محدود نمی‌شود. ما باید در کنار منطق، میدان‌های تفکر و خردورزی را برای کودک و نوجوان ایجاد کنیم و مهم است که این میدان‌ها بر اساس چه نوع جهان‌بینی و چه نوع انسان شناسی‌ای انتخاب و پیش روی کودک و نوجوان قرار گیرد. یعنی مهم است که کدام‌ فلسفه را برای کودک و نوجوان انتخاب می‌کنیم.

این میدان‌ها شامل امور مادی هم‌ می‌شود اما محصور به محاسبه‌گری‌های مادی نمی‌شود. من قصد دارم ‌مثال‌هایی بزنم و اینگونه نتیجه بگیرم که ما می‌توانیم یکسری مضامین کلیدی در فلسفه اسلامی را به زبان غیر تخصصی و البته به شکل جذاب، برای کودک و نوجوان بیان کنیم. مثلاً رابطه فیزیک و متافیزیک، مجرد و مادی، رابطه ذهن و عین، حقیقی و اعتباری، نفس و بدن، حرکت و زمان، حرکت جوهری، وجود و ماهیت، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، اتحاد عقل، عاقل و معقول و غیره.


نظر شما :