تجارب جهانی در کاربردی سازی علوم انسانی

تجربه کاربردی سازی علوم انسانی و اجتماعی در استرالیا؛ بخش نخست

۰۵ دی ۱۳۹۶ | ۱۳:۵۷ کد : ۱۶۲۴۵ سخنرانی ها تجارب جهانی تحول علوم انسانی
تعداد بازدید:۱۲۶۲
مفهوم دیگر در تجاری‌سازی، بحث سودمندی یا فایده و کارکرد است. طبیعتاً طبق این تعریف، فقط همان شرط اول را دارد؛ یعنی بالفعل یا بالقوه یک مسئله یا مشکل یا نیازی را برطرف می‌کند؛ اما ممکن است که فعلاً در بازار -چه مؤثر چه غیرمؤثر- تقاضایی برای آن وجود نداشته باشد. به عبارتی یک کار پژوهشی علوم انسانی، می‌تواند سودمند باشد؛ ولی کسی در بازار برایش ارزشی پرداخت نکند؛ حتی ممکن است تقاضایی هم وجود نداشته باشد؛ ولی بتوان آن را به عنوان یک کار سودمند بالقوه یا بالفعل به شمار آورد.
تجربه کاربردی سازی علوم انسانی و اجتماعی در استرالیا؛ بخش نخست

دکتر سید محمدرضا امیری تهرانی‌زاده

 

بحثی با عنوان تجاری‌سازی

موضوع گزارش ارائه‌شده در استرالیا این بود: «گزارش تجاری‌سازی فعالیت پژوهشی علوم انسانی، اجتماعی و هنر در استرالیا». این گزارش با حمایت مالی دولت استرالیا و به سفارش وزارت علوم و آموزش و تربیت در سال ۲۰۰۵ تهیه شده و نتیجۀ مصاحبه‌های گروهی و همچنین تکمیل پرسشنامه است. اولین بحثی که در این گزارش مطرح شده، کما اینکه ما هم این تجربه را در برگزاری این جلسات داشتیم، تعریف تجاری‌سازی است و این نشان می‌دهد که بحثی خیلی جدی در این زمینه وجود دارد. محصول علوم اجتماعی و انسانی شکل‌های مختلفی به خودش می‌گیرد. اگر این محصول را در هنر نگاه کنیم، شاید ملموس‌تر باشد. فیلم یا آلبوم موسیقی، محصولات و کالاهای شناخته‌شده‌ای هستند و در بازار هم راحت عرضه و تقاضا می‌شود و شاید از این جهت تفاوتی با محصولات سایر شاخه‌های علوم مهندسی نداشته باشد؛ ولی بعضی از رشته‌ها، مثلاً فلسفه که اینجا ذکر شده، محصولش چیست؟ فلسفه را چگونه می‌شود تجاری کرد؟ اینکه فلسفه را چگونه می‌شود کاربردی و تجاری کرد، دارای پیچیدگی است.

در این گزارش تجاری‌سازی به منزله کاری تعریف شده است که سه شرط داشته باشد:

یکم: سودمند باشد؛ بدین معنا که بتوانیم در حال حاضر فایده‌ای برایش تعریف کنیم یا اینکه بالقوه از فایده‌ای برخوردار باشد. این را به عنوان شرط اول تجاری‌سازی مطرح می‌کنند؛

دوم: به یک طرف در جامعه مربوط بشود؛ یعنی فایده‌مندی این است که یک طرف تعریف‌شده در جامعه باشد که تجاری‌سازی به کارش بیاید و از آن بهره ببرد. این طرف می‌تواند دستگاه دولتی، سازمان‌های غیرانتفاعی و خیریه، شرکت‌های بخش خصوصی یا هر نهاد انتفاعی یا غیرانتفاعی دیگر باشد.

سوم: شرط سوم که دقیقاً بُعد تجاری در آن تبلور پیدا می‌کند، این است که در بازار از ارزش برخوردار باشد؛ یعنی در بازار کسی مایل باشد بابت آن پولی بپردازد. به‌طور مثال پرداخت هزینه برای تماشا یا مالکیت معنوی یک تابلو یا بهره‌مندی از خدمات مشاوره.

 جالب است که در این گزارش آمده است که دانشگاهیان و اعضای هیأت علمی با واژۀ تجاری‌سازی مشکل داشتند. در این گزارش با اعضای دانشگاه‌ها، شرکت‌ها، بخش خصوصی، دولتی و انجمن‌ها مصاحبه شد؛ ولی دانشگاهیان با تجاری‌سازی راحت نبودند. این گزارش به دو نفر از این مصاحبه‌شوندگان اشاره و نقل قولشان را بیان می‌کند که می‌گویند: من جهان تجاری‌سازی را کثیف و آلوده نمی‌دانم؛ اما ترجیح می‌دهم آن را به کار نبرم؛ چنانکه وقتی آن را برای یک رویداد هنری استفاده می‌کنم، احساس می‌کنم بار منفی دارد. یا فرد دیگری می‌گوید: من عبارتی مانند «ربط اجتماعی» را دوست دارم؛ چنانکه تجاری‌سازی تعریف خاصی از ربط را تعریف می‌کند و این خطر وجود دارد که اگر فقط در فهم خاصی از ربط گرفتار شویم، دیگر انواع ربط را از دست بدهیم.

بر اساس این گزارش، برخی پژوهشگران به جای تجاری‌سازی، تأکیدشان روی مفهوم سودمندی است؛ یعنی تأکید می‌کنند که یک کار تحقیقاتی و یک پروژۀ علوم انسانی باید مفید باشد و بهتر است این واژه به جای تجاری‌سازی به کار برود. این دقیقاً همان تجربه‌ای بود که ما در تأسیس پژوهشکدۀ علوم انسانی و کاربردی داشتیم. این پژوهشکده با حمایت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری شکل گرفت؛ البته ایده از طرف پژوهشگاه بود؛ آن‌ها هم بنا به مأموریتی که دارند، گفتند حمایت می‌کنند. در شورای پژوهشی که توسط یکی از معاونان آن معاونت مطرح می‌شد، همین بحث تجاری‌سازی مطرح گردید که واکنش‌های صریحی در برابر تعبیر تجاری‌سازی و این حرکت دیده شد؛ در نهایت این اصطلاح را به کاربردی‌سازی تغییر دادیم.

مفاهیم بدیلی برای تجاری‌سازی

اگر سه تعریف ارائه‌شده را مبنا قرار بدهیم، می‌توانیم به یک سری مفاهیم بدیل برای تجاری‌سازی برسیم. مثلاً دربارۀ عنوان کاربردی‌سازی، فکر می‌کنم اگر آن سه تعریف را مورد توجه قرار دهیم، دو شرط اول از آن سه شرط را دارد و شرط سوم را ضرورتاً ندارد؛ یعنی می‌توانیم کاربردی‌سازی را این‌گونه تعریف کنیم که قبل از هرچیز سودمند باشد و فایده‌ای داشته باشد؛ حال چه بالقوه چه بالفعل. همچنین به یکی از اطراف جامعه مربوط بشود؛ یعنی بخشی از جامعه بتواند از آن استفاده کند. اما اینکه در بازار از ارزش برخوردار باشد یا خیر، در مفهوم کاربردی‌سازی، این شرط ضرورتاً وجود ندارد. به این ترتیب ما می‌توانیم پژوهش‌هایی داشته باشیم که کاربردی باشند، ولی ضرورتاً تجاری نباشند؛ یعنی این پژوهش‌ها مفید است و در جامعه هم به درد کسی می‌خورد و به آن مربوط می‌شود؛ تقاضا هم به تعبیری دارد، ولی به تعبیر اقتصادی‌ها، آن تقاضا مؤثر نیست. ما در اقتصاد دو تقاضا داریم: یکی مؤثر و دیگری غیرمؤثر؛ تقاضای مؤثر آن است که فرد تقاضاکننده می‌تواند ارزش آن را در بازار بپردازد؛ ولی تقاضایی هم در بازار هست که در جامعه وجود دارد ولی امکان پرداختش نیست. بنابراین کاربردی‌سازی را می‌توانیم بر این اساس، با توجه به شروطی که برای تجاری‌سازی بیان شد، تعریف کنیم.

مفهوم دیگر در تجاری‌سازی، بحث سودمندی یا فایده و کارکرد است. طبیعتاً طبق این تعریف، فقط همان شرط اول را دارد؛ یعنی بالفعل یا بالقوه یک مسئله یا مشکل یا نیازی را برطرف می‌کند؛ اما ممکن است که فعلاً در بازار -چه مؤثر چه غیرمؤثر- تقاضایی برای آن وجود نداشته باشد. به عبارتی یک کار پژوهشی علوم انسانی، می‌تواند سودمند باشد؛ ولی کسی در بازار برایش ارزشی پرداخت نکند؛ حتی ممکن است تقاضایی هم وجود نداشته باشد؛ ولی بتوان آن را به عنوان یک کار سودمند بالقوه یا بالفعل به شمار آورد.

ادامه دارد…


منبع: درآمدی بر کاربردی سازی علوم انسانی در ایران؛ نشست ها و گفتگوها؛ گردآوری : زهرا حیاتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۵


نظر شما :