×

شیعه شناسی


تعداد بازدید : 1370     تاریخ درج : 1394/04/21

اصطلاح شیعه

کلمه شیعه در عربی، در اصل به معنای یک، دو و یا گروهی از پیروان است. در قرآن مجید، این لفظ چندین بار به این معنا به کار رفته است. برای مثال، در آیه پانزدهم سوره قصص، خدای متعال درباره یکی از پیروان حضرت موسی به عنوان «شیعه موسی» سخن می گوید. در جایی دیگر، حضرت ابراهیم به عنوان «شیعه نوح» معرفی شده است.

در آغاز تاریخ اسلام، لفظ «شیعه» به معنای اصلی یا لغوی اش، برای پیروان افراد مختلفی به کار می رفت. برای مثال، در برخی از روایات، از شیعه علی بن ابی طالب و در برخی روایات دیگر از شیعه معاویة بن ابی سفیان سخن به میان آمده است. اما این لفظ به تدریج معنایی ثانوی یا اصطلاحی پیدا کرد و بر اساس این معنا فقط بر پیروان امام علی(ع) اطلاق می گردد که به امامت او معتقدند.

شهرستانی در کتاب خویش که از منابع برجسته مربوط به «فرق و مذاهب اسلامی» است، چنین می نویسد: شیعه، کسانی هستند که از امام علی(ع) به طور خاص پیروی کردند و به امامت و خلافت او بنابر اراده و تعالیم صریح حضرت محمد(ص) ایمان آوردند.(1) این تعریف، بسیار دقیق است، زیرا شیعیان، خود معتقدند که دلیل پیروی ایشان از علی(ع) خواست پیامبر(ص) است و نه تصمیم شخصی ایشان در انتخاب رهبر. برخلاف غیر شیعه که پنداشتند پیامبر(ص) مسئله تعیین جانشین خود را به مردم واگذار کرده است، و پس از ارتحال ایشان، از کسی پیروی کردند که در سقیفه، انتخاب شد.(2)

تاریخ شیعه

اسم شیعه، نخستین بار در زمان پیامبر(ص) و از زبان خود آن حضرت درباره پیروان علی(ع) به کار برده شد. این نکته در روایات بسیاری آمده است اما معلوم نیست واژه شیعه از چه زمانی به صورت اسم خاص برای این گروه از مسلمانان اطلاق شده است، زیرا در زبان پیامبر(ص) این واژه به صورت اضافه یعنی «شیعه علی» به کار رفته است. حتی در نهج البلاغه هم به صورت مضاف به کار رفته است: «...و وثبوا علی شیعتی».(3)

کسانی که نخستین بار شیعه نام گرفتند چهار تن هستند: سلمان، ابوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر. اینان اعتقاد داشتند که رهبری مسلمانان پس از پیامبر(ص) حقِ علی(ع) است و این عقیده را ابراز و از آن دفاع می کردند و شعار آنان این بود: «و اللّه لو ضربونا حتی یبلغونا سعفات هجر لعلمنا انا علی الحق و انهم علی الباطل؛(4) به خدا سوگند، اگر ما را به قدری بزنند تا به منطقه خرمای هجر برانند و مجبور به عقب نشینی کنند، هر آینه یقین داریم که ما بر حقیم و معاویه بر باطل است.»

پس از این چهار تن، افراد شاخص دیگری چون: کمیل، مالک اشتر، ابوایوب انصاری، ابوحمزه ثمالی، زرارة بن اعین، محمد بن مسلم، هشام بن حکم و... از شیعیان امامان(ع) شناخته شده بودند. و البته واژه شیعه کم کم بر اثر کثرت استعمال برای پیروان علی(ع) عَلَم شد و به صورت اسم خاص درآمد.

آغاز دعوت به تشیع

گزاف نیست اگر بگوییم دعوت به تشیع از همان روزی آغاز شد که پیامبر بزرگ رحمت، حضرت محمد(ص) بانگ «لا اله الا اللّه» سر داد و پس از نزول آیه: «و انذر عشیرتک الاقربین»(5) بنی هاشم را گرد آورده و از عذاب خدا بیمناک ساخت و به سوی توحید فرا خواند. در آن مجلس، همه را مخاطب قرار داد و گفت: «ایکم یوازرنی لیکون اخی و وارثی و وزیری و وصیی و خلیفتی فیکم بعدی؛(6) کدام یک از شما مرا یاری می دهد تا پس از من برادر، وارث، وصی و خلیفه و جانشینم میان شما باشد؟» هیچ یک از حاضران به درخواست آن حضرت جواب ندادند جز علی(ع). آن گاه رسول خدا(ص) فرمود: «هذا اخی و وارثی و وزیری و وصیی و خلیفتی فیکم بعدی فاسمعوا له و اطیعوا؛(7) این (علی)، برادر و وارث و وزیر و وصی و جانشین من در میان شماست. به امر او گوش فرا دهید و از او فرمان برید.»

1 - ابن عساکر از جابر ابن عبدالله انصاری چنین نقل می کند: روزی ما نزد پیامبر اکرم(ص) بودیم که علی(ع) وارد شد. در این هنگام پیامبر(ص) فرمودند: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست، هر آینه این مرد و شیعه او در روز قیامت رستگار خواهند بود». و سپس آیه هفتم سوره بینه نازل شد: «به تحقیق آن ها که ایمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند، بهترین انسان ها هستند.»

پس از این حادثه، هرگاه اصحاب پیامبر، علی(ع) را در حال آمدن می دیدند، می گفتند: بهترین انسان ها آمد.(8)

2 - ابن حجر از ابن عباس نقل می کند که پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه هفتم سوره بینه به علی(ع) فرمودند: آن ها (بهترین انسان ها) تو و شیعیان تو هستند. تو و شیعه ات، در روز قیامت، در حالی حاضر خواهید شد که از خداوند راضی هستید و خداوند نیز از شما راضی است و دشمنان تو در حالی حاضر خواهند شد که خشمگین اند و با گردن هایشان گرفته می شوند.(9)

در همین کتاب، ابن حجر از ام سلمه نقل می کند که یک شب هنگامی که پیامبر در منزل وی بود، دخترش فاطمه و به دنبالش علی وارد شدند. سپس پیامبر فرمود: «ای علی! تو و اصحابت در بهشت هستید، تو و شیعه ات در بهشت هستید.»

3 - ابن اثیر نقل می کند که پیامبر اکرم(ص) خطاب به علی(ع) فرمودند: ای علی! تو در محضر خداوند وارد خواهی شد، در حالی که تو و شیعه ات از خداوند راضی هستید و خداوند نیز از شما راضی است و دشمنان تو در محضر خداوند وارد خواهند شد، در حالی که خشمگین اند و با گردن گرفته می شوند. سپس پیامبر با دستشان دور گردن خود را گرفتند و در عمل، کیفیت آن را نشان دادند.(10)

احادیث دیگری نیز وجود دارند که در آن، پیامبر اکرم خطاب به علی(ع) تعبیر «شیعه ما» را به کار برده اند. این تعبیر، مطابق با آن چیزی است که پیش از این بدان اشاره شد. شیعه، کسی است که مطابق با تعالیم پیامبر اکرم(ص) و نه بر اساس تصمیم شخصی، از علی(ع) پیروی می کند. در واقع، شیعه علی(ع) شیعه پیامبر(ص) است. برای مثال، ابن عساکر از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند: به تحقیق در بهشت چشمه ای است که از شهد گل شیرین تر، از کره نرم تر و از یخ خنک تر است و بوی آن از مشک بهتر است. در آن چشمه، گلی است که من و اهل بیتم از آن آفریده شدیم و شیعه ما، از همان گل آفریده شده اند.(11)

استعمال لفظ شیعه در زبان پیامبر(ص)

در کتاب های معتبر شیعه و سنّی احادیثی آمده که در آن ها پیامبر(ص) با صراحت از «شیعه علی» نام برده است. برای نمونه مواردی ذکر می شود:

- سیوطی، دانشمند بزرگ اهل سنّت در تفسیر آیه شریفه: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه»(12) سه حدیث از آن حضرت نقل کرده که در آن، مصداق آیه مذکور، علی(ع) و شیعه او معرفی شده اند.

- شیخ مفید، از عالمان بزرگ شیعه، نیز چند حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است؛ به این مضمون که علی(ع) و شیعه او رستگارند.

ممکن است این سؤال مطرح شود که با وجود پیامبر(ص)، همه مسلمان ها از ایشان پیروی می کردند و شیعه او بودند، بنابراین شیعه علی(ع) چه معنا و مفهومی دارد؟

در پاسخ باید گفت: پیامبر(ص) با تعریف و تمجید از شیعه علی(ع) در واقع آن ها را شیعه خود معرفی کرده است. به دیگر سخن، ایشان در صدد بیان این مطلب هستند که هر کس از من پیروی کند باید از علی(ع) پیروی کند، چه در این زمان و چه پس از من.

شاهد این مطلب آن است که پیامبر(ص) در برخی احادیث پس از تمجید از شیعه خود، خطاب به علی(ع) می فرماید: امام شیعه من، تو هستی. در جایی دیگر علی(ع) را مخاطب قرار می دهد و می گوید: «شیعتنا» یعنی شیعه پیامبر و علی. و یا می فرماید: «شیعتی و شیعة اهل بیتی».

اصولاً پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدای تبلیغ عمومی خویش تا پایان عمر بارها علی(ع) را به عنوان جانشین خویش و امام مسلمانان پس از خود معرفی کردند.

بنابراین پیامبر(ص) نخستین سنگ بنای تشیع را پایه ریزی کردند و پس از آن هماره در هر مناسبتی به تکمیل این بنا پرداختند تا این که اندکی قبل از وفاتشان، در واقعه عید غدیر خم در برابر انبوهی از مسلمانان مأموریت خود را به کمال رساندند و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». این واقعه را صدها صحابی پیامبر(ص) و تابعین آن ها نقل کرده اند که در کتاب های حدیثی شیعه و سنّی موجود است.(13)

موضع گیری شیعه نخستین

به شهادت تاریخ، طریقه تشیع از روز رحلت پیغمبر اسلام(ص) بوده و جماعتی با این روش، تعیین و تمیز پیدا کرده اند؛ یعنی همان هنگام که هنوز جسم مقدس پیغمبر اسلام دفن نشده بود و اهل بیت(ع) و عده ای از اخیار صحابه سرگرم تجهیز جنازه شریفش بودند، عده دیگری که بعداً اکثریت را بردند، با کمال دست پاچگی در سقیفه بنی ساعده تجمع کرده و برای عامه مسلمانان در قیافه مصلحت جویی و خیرخواهی، خلیفه و جانشین پیغمبر را تعیین کردند. و در خلال این جریان، حتی کمترین اطلاعی به اهل بیت و خانواده پیغمبر اسلام و به ویژه امیرالمؤمنین علی(ع) ندادند.

علی(ع) و جمعی از یاران او مانند سلمان، ابوذر، مقداد و...، پس از اطلاع از این واقعه، با استناد به نصّ ولایت، به طریقه انتخاب خلیفه اعتراض کردند و به احتجاج پرداختند.

غرض معترضان از این انتقاد، دفاع از نصوص مسلّمی بود که به موجب آن ها ولایت عموم مسلمانان به دست امیرالمؤمنین علی(ع) سپرده می شد؛ نصوصی که به موجب آن ها اهل بیت پیامبر، پیشوایان دین و مرجع جمیع شئون علمی و عملی اسلام معرفی شده بودند؛ همین نصوص که الآن نیز به طور متواتر در دست فریقین، اهل سنّت و شیعه موجود است.

عقاید شیعه

اعتقادات شیعه، همان اعتقادات اهل بیت پیامبر(ص) است، زیرا آنان با استناد به دلایل قطعی عقل، کتاب و سنّت، فقط مکتب اهل بیت پیامبر؛ یعنی مکتب علی(ع) و یازده فرزند معصومش را حق و پیروی از غیر آن را باطل و انحراف از مسیر اسلام ناب محمدی(ص) می دانند.

روشن است که آرا و عقاید ائمه معصوم(ع) برگرفته از کتاب خدا (قرآن)، سنّت نبوی (احادیث و سخنان رسول اکرم) و نیز مبتنی بر دلایل متقن عقلی می باشد.

گفتنی است ذکر عقاید مکتب تشیع به طور مشروح، میسّر نیست و در این جا، ضرورتی هم ندارد، زیرا اصول عقاید شیعه همان اصول عقاید اسلام است که اگر مسلمانی از روی علم و عمد آن ها را نپذیرد و باور نکند، از اسلام و مسلمانی به کلی خارج است.

آن چه طرح و تبیینش در این جا ضروری است، عقیده ویژه مذهب شیعه است که بر آن پا می فشارد. برای پی بردن به مهم ترین ویژگی شیعه و به بیان روشن تر، مهم ترین مسئله عقیدتی خاص شیعه که او را از دیگر مذاهب اسلامی ممتاز می سازد، هم چنین برای آگاهی از عقاید اصیل ائمه اهل بیت(ع) بجا است ترجمه فرازهایی از نامه حضرت امام رضا(ع) را به مأمون عباسی مد نظر قرار دهیم.

آن گاه که مأمون عباسی از آن حضرت خواسته بود عقاید ناب اسلامی را به طور فشرده برایش بنویسد، امام(ع) چنین نوشتند:

اسلام خالص و ناب، گواهی دادن به این است که خدایی جز خدای یکتا نیست؛ خدایی که شریک ندارد، واحد و احد، صمد و قیوم، بصیر و قدیر، قدیم و قائم، باقی و عالمی است که جهل در او نیست. توانایی که ناتوانی در او نیست، بی نیازی که نیازمند نیست، عادلی که هرگز ستم نمی کند، خالق همه چیز است و مثل و مانند و ضد و همتا ندارد و سزاوار پرستش است.

و این که محمد(ص) بنده خدا، رسول، امین و برگزیده او از میان خلقش و سید و سرور مرسلان و خاتم پیامبران و برتر از همه جهانیان است و پیامبری پس از او نیست و شریعتش هرگز تغییر نمی کند.

و گواهی به این که همه آن چه آورده (از بهشت، جهنم، قیامت، حساب و...) حق و درست است و تصدیق به این حقایق و به جمیع پیامبران پیش از او و کتاب های آسمانی.

و گواهی به این که پس از پیامبر(ص)، حجت بر مؤمنان، قائم به امور مسلمانان، ناطق به قرآن و عالم به احکامش، برادر و جانشین و وصیش علی(ع) است؛ آن کسی که نسبت به او به منزله هارون به موسی(ع) است؛ امیرمؤمنان، امام پرهیزگاران، برتر از همه اوصیا و وارث همه پیامبران و مرسلان است. و پس از او، حسن و حسین - سرور جوانان اهل بهشت - سپس علی بن حسین، محمدبن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از او حجت قائم منتظر(عج) است. گواهی دهد به امامت آنان و به این که زمین از حجت خدا خالی نمی شود و این که آنان ریسمان محکم (الهی)، ائمه هدی و حجت بر اهل زمین اند و این که کسی که با آنان مخالفت کند، گمراه و ترک کننده حق و سبیل هدایت است. و این که اگر کسی بمیرد و ائمه خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.(14)

امتیاز شیعه

از بزرگ ترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن، محبت است. البته محبت آگاهانه و برخاسته از معرفت. از زمان شخص نبی اکرم(ص) که این مذهب پایه گذاری شده، زمزمه محبت و دوستی بوده است؛ آن جا که در سخن رسول اکرم(ص) جمله «علی و شیعته هم الفائزون» را می شنویم، گروهی را در گرد علی(ع) می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند. از این رو تشیع، مذهب عشق و شیفتگی است. تولای آن حضرت، مکتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع، دخالت تام دارد. تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.(15)

علی(ع) همان کسی است که در عین این که بر افرادی حد الهی را جاری می ساخت و آن ها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقرّرات شرعی دست یکی از آن ها را می برید، باز هم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان به او چیزی کاسته نمی شد. او خود می فرماید: اگر با این شمشیر بینی مؤمنی را بزنم تا با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا پیامبر(ص) فرمود: یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد.(16)

اهمیت ستم ستیزی

عدالت، مقوله ای نسبی نیست؛ یعنی این گونه نیست که افراد بشر عدالت را گاهی نیک بدانند و گاهی زشت. عدالت همیشه و همه جا ممدوح است و نقطه مقابل آن، ستم همیشه مذموم می باشد. و چون چنین است هر کجا که ظلم و ستمی مشاهده شد، به رسم انسانیت باید با آن مقابله نمود و تا سر حدّ جان برای ریشه کن کردن آن کوشید. امام علی می فرماید: «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً؛(17) همیشه دشمن ستم گر و یاور ستم دیده باشید». در جایی دیگر ظلم ستیزی را نشانه دانشمند واقعی از نظر اسلام می داند و می فرماید: «ما اخذ علی العلماء الّا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم؛(18) خداوند از علمای اسلام - به واسطه عِلمشان - عهد ستانده است که در برابر شکم بارگی ستم گران و گرسنگی ستم دیدگان سکوت نکنند.»

«شیخ محمد عبده» در شرح نهج البلاغه خود تنوین موجود در واژه های «ظالم» و «مظلوم» را تنوین تنکیر می داند و می گوید: حتی در برابر شکم بارگی یک ستم گر و یا گرسنگی و ستم دیدگی یک ستم دیده، سکوت نکند.

سرور شهیدان، امام حسین(ع) نیز درباره نقش علما و ضرورت مبارزه با جبّاران و ستم گران چنین می فرماید: ای مردم! از پندی که خدا - با یادکرد بد از علمای یهود - به اولیای خود داده است، عبرت بگیرید؛ آن جا که فرموده است: «چرا عالمان دینی و احبار مردمان را از گفتار گناه آمیز باز نداشتند».(19) و آن جا که فرموده است: «کسانی از بنی اسرائیل که کفر ورزیدند، گرفتار لعنت شدند... و آنان بد می کردند».(20) و «خداوند بر آن عالمان از آن جهت عیب گرفت که در مقابل کارهای بد ستم کارانی که در میان ایشان بودند واکنشی نشان نمی دادند.»(21)

قرآن در بسیاری از آیات خود، مبارزه با ستم و ستم گر را - در همه انواع - یادآوری کرده است. علت تکرار داستان حضرت موسی و مبارزات وی در قرآن شاید این باشد که راه یک انقلاب و مبارزه کامل را می آموزد و به ویژه به رهبرانی که مدّعی پیروی از پیامبران هستند، می فهماند که مبارزه با یک طاغوت کافی نیست، چون:

* طاغوت سیاسی، موجب فساد جامعه و تباهی روابط اجتماعی و تزلزل بنیادهای اصیل زندگی است؛

* طاغوت اقتصادی، عامل استثمار و تحقیر انسانیت و پایمال شدن حقوق انسانی و حیات دنیوی افراد است؛

* طاغوت فکری و فرهنگی، مبلّغ و توجیه گر دو طاغوت و مروّج ناآگاهی و تفکر ارتجاعی است و باعث از میان رفتن فکر آزاد و عقیده حق و ترک پاسداری از ارزش ها، فضایل و...(22) است. پس باید علیه هر سه قیام و ایستادگی کرد و برای ریشه کن کردن آن ها تا سر حدّ جان مایه نهاد تا بدین وسیله ملتی در آستانه نجات قرار گیرد و حکم الهی مبنی بر مبارزه با ستم نیز اجرا گردد.

منزلت و مسئولیت شیعه

امام صادق(ع) عظمت شیعه را چنین بیان می کند: «اگر شیعیان ما در انجام وظایف پا برجا باشند فرشتگان با آن ها مصافحه می کنند و ابرها بر سر آن ها سایه می اندازند و از هر سو روزیشان به آن ها می رسد و برکات از آسمان و زمین بر آن ها فرود می آید و از خدا چیزی نخواهند مگر آن که عطا فرماید.»(23)

1 - به پیروان علی(ع) که معتقد به امامت بلافصل او از طریق «نصب» و «نصّ» پیامبر(ص) هستند، شیعه گفته می شود. این اصطلاح در زمان پیامبر هم مطرح بوده و تعبیر «شیعه علی» به کار رفته است.

2 - نخستین مرحله حیات شیعه، در زمان پیامبر(ص) است. روایات متعددی در نزد شیعه و سنّی است مبنی بر این که عبارت «شیعه علی» توسط پیامبر رواج یافته است؛ کما این که آن حضرت در طول عمر خویش بارها علی(ع) را جانشین خویش معرفی فرمودند. اولین آن ها پس از نزول آیه «و انذر عشیرتک الأقربین» و آخرین آن ها هم در غدیر خم بود.

3 - مرحله دوم حیات شیعه مربوط به پس از وفات پیامبر است. در حالی که عده ای در سقیفه مشغول تعیین خلیفه بودند شیعیان علی با اعتقاد به جانشینی او گرد او جمع آمدند که در رأس آن ها مقداد، سلمان، ابوذر و عمار قرار داشتند. لکن به دلیل حفظ اسلام سکوت اختیار نمودند و با حاکمان وقت همراهی کردند.

4 - دوره سوم حیات شیعه، پس از قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی(ع) شروع می شود. در این دوره، امامت فعلیت بیش تری یافت و شیعه در حاکمیت سیاسی هم نقشی پیدا کرد. پس از شهادت علی(ع) و صلح امام حسن(ع) دوره حیات شیعه در عصر اموی آغاز می شود که سخت ترین دوره آن است. شیعیان در این دوره متحمل آزار و شکنجه و قتل و غارت می شوند و در همین زمان است که واقعه کربلا اتفاق می افتد.

5 - اولین اختلاف در شیعه زمانی اتفاق افتاد که مختار به خون خواهی امام حسین(ع) قیام کرد و محمد حنفیه را به عنوان امام مهدی (عج) معرفی کرد. به پیروان مختار و این اعتقاد، کیسانیه می گویند.(24)

حکومت آل بویه و تشیع

با آغاز قرن چهارم، حکومت خلفای عباسی بسیار تضعیف شد. به طوری که در سال 325 ه. ق، منطقه ای به جز بغداد به دست خلیفه نماند. بغداد را نیز پس از آن، «آل بویه» اشغال کردند. آل بویه بر خلاف سلسله های قبل از خود، فقط به حوزه اولیه حکومت خود؛ یعنی ری، اصفهان و شیراز اکتفا نکردند، بلکه به زور وارد بغداد شدند و خلافت و شخص خلیفه را بازیچه دست خود قرار دادند. اوج قدرت آل بویه از نیمه اول قرن چهارم تا اواخر نیمه اول قرن پنجم، کمی بیش از یک قرن بود. سلاطین آل بویه از قدرت مندترین زمام دارانی بودند که بر کشور اسلامی حاکم شدند.

قرن چهارم، قرن گسترش تشیع است. چنین گسترشی، معلول عوامل متعددی بود؛ از جمله آن ها تشکیل چهار دولت شیعی(25) بود که عبارت اند از: 1 - فاطمیان در مصر؛ 2 - آل بویه در عراق و ایران؛ 3 - حمدانی ها در سوریه؛ 4 - زیدی ها در یمن.

ضعف خلفای عباسی از یک سو و از طرف دیگر قدرت یافتن عناصری که به صحنه سیاست آمده بودند، باعث شد تا عقاید مذهبی نیز به تدریج تحت تأثیر قرار گرفته و تغییراتی در وضع آن پدید آید. یکی از تلاش های آل بویه، تقویت علوم شیعی بوده است. تقویت شهر قم و تجهیز آن برای بررسی کلام شیعی از جمله تلاش های آن هاست. هم چنان که یکی از وزرای آل بویه به نام ابونصر در سال 383، اولین دارالعلم را در محله «شیعه نشین» کرخ، تأسیس کرد. او کتاب هایی برای «دارالعلم» تهیه کرده و آن ها را وقف فقها نمود، و اسم آن محل را نیز «دار العلم» گذاشت. به تعبیر ابن کثیر، این اولین مدرسه ای بود که وقف فقها شده و به مدت زیادی قبل از تأسیس مدارس نظامیه بوده است.(26)

فعالیت های فرهنگی؛ از عوامل توسعه تشیع در این قرن

از جمله عوامل توسعه تشیع را در این قرن، باید فعالیت های فرهنگی شیعه دانست. به خصوص مناظرات «شیخ مفید» در این رابطه، قابل توجه است. به طور قطع، این مناظرات می توانسته عده بسیاری را جذب کند. از این رو مترجمان «شیخ مفید» نیز عمدتاً او را در جدل و مناظره، ستوده اند. «رازی» درباره او می نویسد: او، بارها «ابوبکر باقلانی» را که از بزرگ ترین علمای اشعری بود در مناظره مبهوت ساخته است و پس از آن، یک نمونه را ذکر می کند.(27)

البته قبل از «شیخ مفید»، مرحوم «کلینی» نیز در ایران فعالیت فرهنگی داشته است. «کلینی» متوفای سال 329 ه. می باشد. او مؤلّف کتاب «الکافی» است که در طی مسافرت های متوالی آن را به نگارش درآورده است.

پی نوشت ها:

1) الملل و النحل، ج 1، ص 146.

2) محمدعلی شمالی، شیعه شناسی مقدماتی، ص 15.

3) نهج البلاغه صبحی صالح، ص 336.

4) ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 5، ص 258.

5) شعرا (26) آیه 214.

6) سیدمحمدباقر حجتی، تاریخ شیعه، ص 41.

7) تاریخ الطبری، ج 2، ص 321 و سیدمحمدباقر حجتی، تاریخ شیعه، ص 42.

8) تاریخ ابن عساکر، ج 2، ص 422؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج 8، ص 589.

9) ابن حجر، الصواعق المحرقه، بخش 11؛ محمدعلی شمالی، شیعه شناسی مقدماتی، ص 18.

10) ابن اثیر، النهایة، ماده قمح؛ محمدعلی شمالی، شیعه شناسی مقدماتی، ص 19.

11) تاریخ ابن عساکر، ج 42، ص 65.

12) بینه (98) آیه 7.

13) به کتاب شریف الغدیر مراجعه شود.

14) ر.ک، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 120.

15) مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی(ع)، ص 40.

16) نهج البلاغه، حکمت 42.

17) همان، نامه 47.

18) همان، خطبه 3.

19) مائده (5) آیه 63.

20) همان، آیه 78 و 79.

21) ترجمه الحیات، ج 2، ص 454.

22) محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه، ص 169.

23) بحارالانوار، ج 75، ص 280.

24) رضا برنجکار، آشنائی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 63.

25) الدرایة و النهایة، ج 11، ص 141 - 140؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 241.

26) همان، ص 312 و همان، ص 247.

27) رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 250.

 

لینک کوتاه :