یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۰
الگویی تمام عیار

دهم بهمن، سالروز تولد دکتر مهدی محقق استاد زبان و ادبیات فارسی، فلسفه و الهیات است. به همین مناسبت معصومه رامهرمزی، نویسنده و پژوهشگر، یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ معصومه رامهرمزی ـ استاد محقق در ادبیات فارسی و فلسفه و الهیات تخصص دارند و پژوهش در نسخ خطی و فهرست‌نویسی از آثار بزرگانی همچون زکریای رازی و ابن سینا، سمت و سوی پژوهش‌هایشان را به علم پزشکی متمایل کرد و همین امر سبب شد در تاریخ علم پزشکی نیز سرآمد باشند. در یادداشت حاضر به این بخش اخیر از زندگی استاد محقق توجه شایانی شده است.

استاد همواره خود را معلم می‌داند و آرزویش این است که دیگران نیز او را به عنوان یک معلم بشناسند. از سال 1330 یا در مدرسه یا در دانشگاه به تدریس اشتغال داشت. در دانشگاه تهران استاد زبان و ادبیات فارسی بود. در خارج از مرزهای ایران از جمله کشور کانادا علوم اسلامی و در مالزی تاریخ پزشکی را تدریس کرد. این استاد گران‌مایه هنوز هم در سن 88 سالگی پس از دوران بازنشستگی برای تدریس در دانشگاه‌های مختلف دعوت می‌شود و با علاقه به دانشجویان آموزش می‌دهد.

دکتر محقق به کشورهای مختلفی سفر کرد و دانشگاه‌های مطرحی در دنیا خواهان حضور او در کرسی استادی بودند اما عشق به وطن، مانع پذیرش چنین درخواست‌هایی از جانب ایشان بود.

مهدی محقق در روز ده بهمن سال 1308 خورشیدی در خانواده‌ای روحانی در شهر مشهد به دنیا آمد. محقق، مرحوم پدرش یعنی عباسعلی واعظ خراسانی را اولین معلم خود می‌داند و همیشه از ایشان به نیکی یاد می‌کند.

دکتر محقق درباره پدرش می‌گوید: تا آنجا که به یاد دارم، آن بزرگوار به هیچ عنوان بدون مطالعه و آمادگی به منبر نمی‌رفتند. سخنرانی‌های ایشان بسیار مفید بود. همیشه در پای منبرشان عده‌ای را می‌دیدم که در حال یادداشت‌برداری هستند. سخنرانی‌های ایشان از جهت فنی و علمی بسیار مرتب و منظم بود و تسلط خوبی بر تفسیر و حدیث داشت.

مهدی، کلاس اول و دوم ابتدایی را در زادگاهش، مشهد مقدس گذراند. بعد از واقعة خونین مسجدِ گوهرشاد و دستگیری پدر، زندگی او و خانوده‌اش دستخوش حوادث و تحولاتی شد.

مهدی می‌گوید: شش سالم بود که واقعه خونین مسجد گوهرشاد مشهد رخ داد. هنوز صدای صفير گلوله‌هایی که در شب واقعه شلیک می‌شد در گوشم طنین‌انداز است، خصوصاً که این واقعه مصادف شد با پنهان زیستن پدرم، زیرا او از کسانی بود که در آن شب در همان مسجد منبر رفته بود و در ضمن سخنانش گفته بود: گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم که هرچه آنان بخواهند باید انجام داده شود.

حاج شیخ عباسعلی محقق بعد از سه سال حبس در سال 1317 از زندان آزاد شد. خانواده‌اش پس از چند سال دوری و نگرانی از وضعیتش در زندان، با او به تهران مهاجرت کردند. زنده یاد شیخ عباسعلی پس از رفتن به تهران برای تامین معاش خانواده به کشاورزی روی آورد. سال ورود مهدی به دبیرستان مقارن بود با زمانی که پدر دو سال متوالی در کار کشاورزی متضرر شده بود. آشفتگی معیشت خانواده، آرامش خاطر را از او گرفت. با یک تصمیم ناگهانی در نیمه بهمن همان سال درس را رها کرد و برای کار به بازار رفت. چند سالی به شاگردی مغازه و تحصیلداری تجارت‌خانه مشغول شد که اتفاقی، او را از بازار و کسب و کار منصرف کرد. پدرش او را به استادی سالخورده به نام حاج سید هادی ورامینی سپرد تا کتاب جامع‌المقدمات را به مهدی تدریس کند. او در آزمون صرف، سربلند بیرون آمد و برای نخستین بار طعم شیرین موفقیت در علم را چشید. در تابستان همان سال در درس سیوطی استاد ورامینی، شرکت کرد و در آزمون نحو نیز موفق شد. عشق به آموختن در وجود مهدیِ جوان شعله کشید و دانست که از زندگی چه می‌خواهد. او مرد یاد گرفتن و یاد دادن بود نه مرد بازار و تجارت.

از گفته‌های اوست: در تابستان ۱۳۲۶ میان دو امر مخير بودم: یکی رفتن به مشهد و تحصیل جدی علم، خصوصاً که خانواده‌ام با رفتن من موافقت کرده بودند و دیگر رفتن به دانشکده معقول و منقول برای اخذ لیسانس که دیگر مانع سنی برایم وجود نداشت. مسلماً من که طالب علم بودم اولی را برگزیدم؛ زیرا این آرزوی من بود که مغنی و مطول را پیش استادی مبرز همچون ادیب نیشابوری بخوانم. در 18 سالگی خانواده را رها کردم و به مشهد رفتم. اتاقی در مدرسه طلبگی نواب گرفتم و مشغول تحصیلات حوزوی شدم.

استاد از سال‌های تحصیل در حوزه علمیه مشهد به نیکی یاد می‌کند و این ایام را از بهترین دوره‌های زندگی خود می‌داند. فراگیری دروس از محضر استادان بزرگی چون ادیب نیشابوری و حاج میرزا احمد مدرس و نیز کسب علم از محضر عالمانی همچون مرحوم شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، مرحوم شهرستانی و مرحوم سید نورالدین شیرازی که به قصد زیارت مشهد به آنجا سفر می کردند، نهایت آرزوی او بود.

پس از تکمیل تحصیلات حوزوی در مشهد و تهران، در سال ۱۳۳۰موفق به اخذ درجه اجتهاد از آیت‌الله کاشف‌الغطاء و آیت‌الله‌ العظمی محمدتقی خوانساری شد و در همین زمان مدرک لیسانس دانشکدة علوم معقول و منقول را از دانشگاه تهران گرفت. اما این پایان دوران علم‌آموزی ایشان نبود. در سال ۱۳۳۰برای اخذ لیسانس دوم که منتهی به دکتری هم می‌شد، وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و در همین ایام به توصیة آیت‌الله کاشانی به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدریس در دبیرستان ابومسلم واقع در بازارچه شیخ ‌هادی پرداخت.

استاد محقق تعریف می‌کند: معمم بودم. پرونده استخدامی من در آموزش و پروش با توصیه آیت الله کاشانی که دوست پدرم بود، امضا و تائید شد. تکیه کلام ایشان بی سواد بود. یکبار به من با همان لحن خاص خودشان گفتند: بی سوات چه کار می‌کنی؟ گفتم حضرت آیت الله! درس می‌خوانم. گفت: همان مقدار که خواندی بس است برو بچه مسلمان‌ها را در مدرسه درس بده. در ادامه هم گفت: شما خودتان را کنار می‌کشید، کافرها می‌آیند همه جا را می‌گیرند. در سال ۱۳۳۰ در دبیرستان ابومسلم در خیابان ابوسعید استخدام شدم و ادبیات فارسی و عربی درس می‌دادم. یکسال اول معلمی لباس روحانیت به تن می‌کردم.
 
شروعی دیگر
در سال دوم دوره لیسانس ادبیات که حضور در کلاس‌ها اجباری بود، بهتر دید که لباس روحانیت را که مدت پنج سال (از ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۱) بر تن داشت، کنار بگذارد. او در این مورد با مرحوم پدرش و مرحوم شیخ حسینعلی راشد مشورت کرد. آنها متفق‌القول بودند که مهدی برای تدریس و تحقیق ساخته شده‌ است و این امر مقید به لباس خاصی نیست. آن دو به مهدی توصیه کردند که اگر بخواهی به علم خدمت کنی در لباس شخصی راحت‌تر هستی.

در سال 1338 از رساله دکتری خود با عنوان «تحقیق در دیوان ناصر خسرو» به راهنمایی دکتر محمد معین و در حضور دکتر ذبیح‌الله صفا و استاد سعید نفیسی دفاع کرد و موفق به اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران شد و پس از موفقیت در آزمون دانشیاری، به عضویت هیئت آموزشی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در آمد و در کنار استادان برجسته‌ای چون مرحوم امیر حسین آریان‌پور و سید جعفر شهیدی و عبدالحسین زرین کوب به تدریس در دانشگاه پرداخت.

در همین دوره، مسئول نسخ خطی کتاب‌خانه ملی فرهنگ، از استاد محقق درخواست کرد که قربة ‌إلى الله و طلباً لمرضاة ‌الله برای همه نسخ خطی، که جز صورت‌های خرید و اهدا، هویت‌نامه دیگری نداشت، فهرست تهیه کند. استاد طی دو سال کار مستمر در کتابخانه، برای هر کتاب شناسنامه و مشخصات را نوشت که همان برگه‌ها ملاک کمیت و کیفیت نسخ خطی آن کتابخانه قرار گرفت. این روحیه که بتوان کاری را تنها برای رضای خداوند انجام داد از هر کسی ساخته نیست. استاد محقق دو سال از عمر خود را صرف بازیابی هویت نسخه‌های خطی کرد بدون اینکه کوچکترین عایدی برای او داشته باشد.

از سال 1340 فصل جدیدی در زندگی استاد محقق آغاز شد. آوازه شهرت علمی او به کشورهای دیگر رسید. چند دانشگاه از او برای تدریس و پژوهش دعوت کردند. با توجه به تسلط دکتر محقق به زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی، از طرف دانشگاه لندن برای تدریس در دانشکده زبان‌های شرقی دعوت شد. تدریس در دانشگاه لندن فرصت خوبی برای تسلط یافتن در زبان انگلیسی بود؛ زیرا لازم بود قبل از تدریس، متون فارسی را به زبان انگلیسی ترجمه و تفسیر کند. ضمن تدریس در دانشگاه لندن، برای غنی شدن کتاب‌های شیعی در کتابخانة دانشکدة مطالعات شرقی و آفریقایی تلاش کرد و منابع ارزنده‌ای را به آن مجموعه اضافه کرد.
 
از بخت خوب
بخت با استاد همراه بود. تقدیر، همسری شایسته سر راه دکتر مهدی محقق قرار داد که موجب تعالی روحی و اخلاقی او در زندگی خانوادگی شد. در سال ۱۳۴۲پس از بازگشت از لندن، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و در هشتم آذر ماه همین سال با فرزند مرحوم عبدالحسین مسعود انصاری سفیر ایران در کشورهای مختلف، ازدواج کرد. خانم نوش‌آفرین انصاری به دلیل شغل دیپلماتیک پدرشان و زندگی در خارج از مرزهای ایران به زبان‌های انگلیسی و فرانسه کاملاً مسلط بود. همراهی ایشان با استاد محقق که به زبان فارسی و عربی اشراف کامل داشت، موجب موفقیت بیشتر این زوج خوشبخت در کارهای علمی شد.

استاد درباره نحوه آشنایی و ازدواجش می‌گوید: ما از دو خانواده کاملاً متفاوت بودیم. خانم نوش‌آفرین از خاندان انصاری به مرحوم میرزا مسعود اشلقی گرمرودی (نخستین وزیر امور خارجۀ ایران) می‌رسد که با ضیاء السلطنه دختر فتحعلی شاه که خطی خوش داشته و قرآن‌هایی به خط او موجود است، ازدواج کرده است. اما من از یک خانواده روحانی بودم. تحصیلات آغازین من تحصیلات حوزوی بود. دو دوره دکتری الهیات و فلسفه را خواندم و خانم انصاری اصلاً در ایران درس نخوانده بودند. ایشان یا در ژنو یا انگلستان بودند و در زمانی که ما ازدواج کردیم در کانادا بود. اما یک رشته، پیوند دهنده این دو فرهنگ متفاوت خانوادگی بود که زندگی ما را با خوشبختی پایدار ساخت و آن علاقه به فرهنگ ایرانی و اسلامی و ادبیات فارسی بود که هیچ زمان از خانواده ما جدا نشده است.

در یکی از روزهای پاییزی مرحوم پدرم حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی همراه با مرحوم برادرم و آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی که نسبت‌شان به جدّ اعلای من می‌پیوندد، و تنی چند از خانواده رسماً به منزل مرحوم مسعود انصاری رفتیم. در این جلسه به هیچ وجه مسائل مادیات در میان نیامد و بنا به قول معروف که «با کریمان کارها دشوار نیست» با سهولت، عقد رسمی ما در هشتم آذرماه، 1342 صورت گرفت و در دفتر رسمی ازدواج، ثبت شد. ما با هم توافق کردیم که هر دو به صورت تساوی از حق طلاق برخوردار باشیم.

دکتر محقق در سال ۱۳۴۴ به دعوت دانشگاه مک‌گیل برای تدریس زبان فارسی به کانادا رفت. مسئولین دانشگاه پس از ورود استاد مطلع شدند که ایشان می‌توانند متون علمی اسلامی را نیز تدریس کنند. به همین دلیل دروس فلسفه و كلام و اصول فقه شیعه را در برنامة فوق‌لیسانس و دکتری دانشگاه گنجاندند.

برای نخستین بار بود که این دروس در برنامه رسمی تحصیلات عالیه یکی از دانشگاه‌های خارجی وارد می‌شد. دکتر محقق منظومه حاج ملاهادی سبزواری را به انگلیسی ترجمه و در دانشگاه مک گیل تدریس کرد. موفقیت استاد در امر تدریس و عرضه کردن فضای نو در علوم عقلی اسلامی، موجب شد که با پیشنهاد ایشان برای تأسیس شعبه آن دانشگاه در تهران موافقت شود.

استاد در سال 1347 با تاسیس موسسه مطالعات اسلامی مک گیل در ایران، یکی از نقطه‌های اتصال میان اندیشمندان داخلی و اسلام‌شناسان غرب را ایجاد کردند.
 
تاریخ پزشکی اسلامی، روی دیگر سکه
برای بسیاری از اهل علم جای سوال است که دکتر مهدی محقق چرا و چگونه به دانش پزشکی اسلامی و تاریخ آن علاقمند شد و سال‌های بسیاری از عمر خود را صرف تحقیق و تألیف در این دانش کرد؟
در این باره استاد می‌گوید: چنین به نظر می‌آید که پرداختن من به تاریخ طب اسلامی، امری تلطفی بوده است و آن را به منزله سرگرمی و فرار از کار اصلی، برای خود برگزیده‌ام! مسلم است که آنچه انجام داده‌ام، برای آن بوده که قطره‌ای از دریای بیکران کوشش‌های دانشمندان اسلامی را به علم شریف پزشکی که مورد بی‌اعتنایی و فراموشی خودِ مسلمانان قرار گرفته است، دراختیار اهل علم، خاصه دانشجویان جوان، بگذارم.

استاد محقق طی سال‌هایی که به تحریر رساله دکترای خود تحت عنوان «تحقیق در دیوان ناصر خسرو» مشغول بود در میان ابیات به نکاتی رسید که موجب توجه ایشان به زندگی محمد بن زکریای رازی شد و به تحقیق درباره احوال و افکار رازی تمایل پیدا کرد. استاد غلامحسین صدیقی نیز ایشان را تشویق کرد که درباره افکار فلسفی و اندیشه‌های جهان‌شناسی رازی به تحقیق بپردازد.

در زمان مدیریت بخش نسخه‌های خطی کتابخانه ملی فرهنگ، برای استاد فرصتی پیش آمد تا کتاب‌های خطی پزشکی و داروشناسی آن کتابخانه را مورد تورق قرار دهد و با عظمت تاریخ پزشکی در ایران بیشتر آشنا شود. استاد با علاقه‌ای وصف نشدنی این سرنخ پژوهشی را سال‌ها دنبال کرد تا آنجا که عالم بلامنازع این دانش شد.
دکتر محقق در سفری آموزشی به لندن، از کتابخانه ولکام که مخصوص تاریخ پزشکی است، استفاده کرد و نسخه‌های خطی فارسی و عربی پزشکی را که هنوز فهرست نشده بودند، یک به یک مورد مطالعه و بررسی اجمالی قرار داد. طی همین مطالعات، مصمم شد که درباره تاریخ طب در اسلام و سابقه آن در یونان، هند و ایران مطالعه کند. برای این منظور، کهن‌ترین کتاب تاریخ پزشکان در اسلام، یعنی «تاریخ‌الاطباء و الفلاسفه» اسحاق بن حنین، نظر ایشان را جلب کرد. خاصه آنکه متن آن، با مقدمه‌ای محققانه از فرانتس رزنتال- دانشمند تاریخ‌شناس و اسلام‌شناس اهل آلمان- در دسترس قرار داشت و استاد توفیق پیدا کرد، آن را به فارسی ترجمه کند و در مجله دانشکده ادبیات در سال 1344 تحت عنوان «آغاز علم طب و تاریخ آن تا زمان رازی» منتشر سازد.

در زمان تدریس در دانشگاه مک گیل کانادا، استاد از کتابخانه اِسلر که به تاریخ پزشکی اختصاص داشت، استفاده کرد. به ویژه که کتاب‌های تاریخ پزشکی اسلامی ماکس مایرهوف -شرق‌شناس و چشم‌پزشک یهودی‌تبار آلمانی، مورخ معروف تاریخ طب اسلامی- به آن کتابخانه انتقال یافته بود و حتی برخی از نسخه‌های خطی طبی در آن کتابخانه‌ یافت می‌شد که در دنیا منحصر به فرد بود؛ مانند کتاب «مفردات الادویه» ابوجعفر احمد بن محمد غافقی که نسخه‌ای خوش خط و مزین به تصویر بسیاری از درختان و گیاهان دارویی است.

دکتر محقق، مسیر شناسایی تاریخ پزشکی اسلامی ایرانی را از زندگی رازی آغاز کردند و تا طب یونان ادامه دادند. این بخش از زندگی استاد سرگذشتی مطول و قابل تأمل دارد که به خوبی روش پژوهش عمیق برای رسیدن به حقیقت دانش را نشان می‌دهد.

استاد موفق می‌شود مطالعات چند ساله خود را در تاریخ پزشکی، با توجه به میراث کهن طب یونانی، توسعه دهد و به همین منظور، مقدماتی از زبان یونانی و لاتین را فرا گرفت و نتیجه این تلاش مستمر را به صورت مقاله‌هایی متعدد به چاپ رساند. مطالبی که دربارة محمد بن زکریای رازی فراهم آورد به صورت کتابی مستقل به نام «فیلسوف ری، محمدبن زکریای رازی» منظم و مرتب ساخت که در بردارنده بسیاری از مطالب فلسفی و پزشکی در قرون اولیه اسلامی، خاصه زمان رازی است. این کتاب که تألیفی درجه یک ‌در سال ١٣٤٩ و برنده جایزه سال شناخته شد، مورد پسند دانشمندان داخلی و خارجی قرار گرفت و مقالات متعددی درباره آن نگاشته شد؛ از جمله پروفسور جورج وجدا در مجله آسیایی پاریس (١٩٧١) درباره آن نوشت: «تاکنون دربارة رازی کتابی مانند این کتاب نوشته نشده است.»

استاد با سخنرانی در مجامع داخلی و خارجی و تحریر مقالات و تألیف کتاب به عنوان یکی از برجسته‌ترین محققان رشتة تاریخ پزشکی اسلامی شناخته شد. ایشان با هوشمندی، آگاهی و با تلاشی غیر قابل وصف تاریخ طب اسلامی و ایرانی را احیاء و جایگاه محققان مسلمانان را در این رشته تثبت کرد. دانشی که به دلیل جهل، نادانی و بی توجهی در طول تاریخ به تاراج رفت. 

استاد در خطابه‌ای می‌گوید: لازم است، تذکر دهم هنگامی که ما از روی جهل و نادانی، پشت پا به فرهنگ غنی خود زده و میراث درخشان علمی خود را به گوشه انزوا رانده بودیم، که هنوز هم در همان حالیم، غربیان با هوشیاری کامل زبان عربی را آموختند تا بتوانند به آن میراث ارجمند دست یابند و آن را از چنگ ما درآورند و فواید و منافع آن را به خود اختصاص دهند. خطابه اسقف تاییدی بر خواب غفلت  ما است. گوشه‌ای از خطابه اسقف ارپینیوس، استاد زبان عربی دانشگاه لیدن هلند در نخستین روز تدریس خود را (پنجم نوامبر ١٦٢٠ میلادی) نقل می‌کنم که در آن دانشگاه دانشجویان را از اهمیت میراث پزشکی اسلامی آگاه کرده بود: «از میان شما، آنان که علاقه‌مند به علم پزشکی‌ هستید، چه اندازه مهم است که به زبانی تسلط پیدا کنید که می‌تواند در رشته مورد علاقه شما کتاب‌هایی را به شما تقدیم دارد که در آن، به درمان سیصد یا بیشتر انواع بیماری آشنا شوید که تاکنون برای ما اروپاییان ناشناخته مانده و حتی پزشکان یونانی از آن آگاه نبوده‌اند‌. با آموختن این زبان می‌توانید از اصل عربی آثار ابن‌سینا و رازی استفاده کنید که این استفاده با خواندن ترجمه لاتین آنها برای شما هرگز میسر نخواهد شد.»

او طی خطابه خود به کتابخانه‌های بزرگ اسلامی، از جمله سی و دو هزار کتاب که در کتابخانه شهر فاس، از بلاد مراکش، موجود بود، اشاره می‌کند و می‌گوید: «چون مسلمانان به این علوم توجهی ندارند، شما پس از فراگرفتن زبان عربی،‌ به آسانی و با بهای ارزان می‌توانید به آن کتاب‌ها دست یابید.»

با این کیفیت، ‌سرمایه‌های علمی مسلمانان به کتابخانه‌های مهم اروپا (همچون کتابخانه‌های موزه بریتانیا در لندن، بادلیان در آکسفورد، واتیکان در ایتالیا، اسکوریال در اسپانیا و کتابخانه ملی پاریس و غیره و ذلک) سرازیر می‌شود و به آسانی در دسترس اهل علم قرار می‌گیرد و دانشمندان آن آثار را مورد بررسی،‌ تحقیق و ترجمه قرار می‌دهند.

دکتر مهدی محقق یک تنه و به تنهایی کار یک سازمان عظیم پژوهشی را در طول عمر بر عهده داشتند. تألیف کتب عربی برای محصلان و استادان ادبیات عرب، پژوهش‌های قرآنی، انواع پژوهش کلامی، توجه خاص به تشیع و آثار علمی شیعه، پژوهش در متون مشکل ادبی همچون دیوان ناصر خسرو، تصحیح کتاب عطار، تألیف یک رسالة واحد در باب زندگی محمد بن زکریای رازی، نیم قرن تلاش برای نزدیک کردن شیوه‌های تعلیم و تعلّم شرقی و غربی، معرفی فلسفه اسلامی به فرهنگ غرب و ... تنها بخشی از فعالیت‌های علمی و پژوهشی و ادبی ایشان در طول زندگی است.

استاد محقق چهره منحصر به فردی هستند. یگانه‌ای که نظیرش کمتر یافت می‌شود. امید است که سایه‌سار وجود پرفیض ایشان بر سر جامعه علمی ایران مستدام باشد.
نامشان همواره نیک و پرآوازه باد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها